شعار سال: این روزها موضوع مهاجرت ایرانیان به کشورهای دیگر، زیاد مطرح میشود. در اطراف بسیاری از ما، افرادی هستند که بیش از گذشته مصمم به ادامه زندگی در فضا و بستر جدید هستند. دلایل مهاجرت از ایران و بهطور کلی مهاجرت را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد.
ناامنی و بههمریختگی نظام اقتصادی و سیاسی در سرزمینهای مبدأ: بهترین نمونه آن، مهاجرت میلیونها افغانستانی به ایران و میلیونها سوری به قارههای اروپا و آمریکاست.
معضلی به نام شغل: بهترین نمونههای آن مهاجرت شهروندان ترکیه و ایران به اروپا و آمریکا –بهویژه ایالات متحده- است. در مواردی مهاجرت در بلندمدت به سود مهاجران است. ترکها در آلمان امروز یکی از فعالترین نیروهای اقتصادی آن کشور هستند. ایرانیها در ایالات متحده از کوشاترین، موفقترین و سربلندترین مردم آمریکا هستند. لسآنجلس در کالیفرنیا را تهرانجلس میخوانند و فارسی از زبانهایی است که در شهر زیاد شنیده میشود.
رویدادهای طبیعی مانند سیل، زلزله و توفانهای مرگبار: این رخدادها در همین دو، سه سال اخیر در همه قارههای جهان بروز کرده و بسیاری را راهی کشورهای دیگر کرده است.
تغییر رژیمهای سیاسی و انقلابها: کسانی که در دوره قبل صاحب موقعیتهای بالا بودهاند و سپس تحت تعقیب قرار میگیرند، برای حفظ جان خود، آنچه را دارند رها کرده و به کشوری دیگر میروند. از نمونههای روشن این مورد میتوان به انقلاب بلشویکی روسیه، انقلاب مائو تسهتونگ در چین، انقلاب فیدل کاسترو در کوبا و انقلاب اسلامی ایران اشاره کرد.
جنگ: در این موارد، مهاجرت در دو راستای درونکشوری و میانکشوری انجام میشود. مردم استانهای مورد تهاجم صدام به استانهای شرقی کشور ازجمله خراسان پناهنده شدند. این پناهندگی موجب بروز کمبود در ارزاق عمومی و مسکن شد. آخرین حرکت تهاجمی مهاجرت هماکنون از ونزوئلا به برزیل است که حاصل ناراحتیهای درونی و محاصره اقتصادی آمریکاست.
مهاجران میتوانند در کشور مبدأ و مقصد در اقتصاد، فرهنگ و آبادانی نقش بالقوهای ایفا کنند. از دید اقتصادی، دلایل عمده مهاجرت از ایران کنونی به سایر کشورها را میتوان در مواردی مانند افزایش جمعیت و برهمخوردن تعادل طبیعی میان امکانات و منابع، نبود کار مناسب و درآمد مکفی، فشار و محاصره اقتصادی خلاصه کرد. این فشار بر طبقه متوسط که درآمد ثابت دارند و دهکهای پایین بیشتر است. درعینحال این رانتخواران هستند که از آن سود میبرند؛ اما این مسئلهای نیست که نتوان آن را حل کرد. اشتباهات اقتصادی و وابستگی به اقتصاد نفتی، دلیل عمده آن است. نفت را به صورت خام و به یکسیام قیمت فراوریشده به اقتصاد غرب تزریق میکنیم و درآمد حاصلشده را بلافاصله خرج میکنیم. آنها تولیدات خود را که با کمک همان انرژیهای ارزان ساختهاند، به چند برابر قیمت به ما میفروشند. از سوی دیگر، مهاجران تحصیلکرده که در ایران امنیت شغلی ندارند، جذب غرب میشوند؛ نه اینکه به روسیه، چین و هند بروند. غرب هم با تکمحصولیکردن اقتصاد ایران، همه ابزارهای لازم را برای قطعکردن جریان صادرات نفت خام ما به خارج در اختیار دارد و با محاصره اقتصادی، دنبال همین اتفاق است. هنر کنونی در اقتصاد ایران، کسب درآمد آسان از نفت است، نه کسب درآمد از تولید صنعتی با استانداردهای صادراتی. هنوز این نکته حساس درک نشده که علاوه بر صدور نفت خام، تخصص موجود و بالقوه هم با صدور طبقه تحصیلکرده به بهای صفر به غرب تقدیم میشود؛ اما بهجای ایجاد زمینه برای بازگشت قشر مهاجر تحصیلکرده، آنها با مخالفان سیاسی، همتراز و همدست پنداشته میشوند. مهاجران الزاما وارد سیاست نمیشوند، بلکه به دنبال امکانات زندگی بهتر هستند. مخالف یا موافقبودن با حکومت و دولت کشور مبدأ الزاما زیانآور نیست. در بیشتر کشورهای غربی که مقصد مهاجران تحصیلکرده هستند، حکومتها ترکیبی از سرمایهداری، لیبرالیسم و دموکراسی هستند؛ اما نیمی از مردم با آن ساختار مخالفاند. برای مثال در آمریکا، ترامپ با کمتر از ۵۰ درصد آرای رأیدهندگان همراه با دوز و کلک انتخاباتی به ریاستجمهوری رسید. در ایران اداره امور جاری کشور از سوی دولت انجام میشود که متکی به نظام برنامهریزی بلندمدت است. دولت باید بتواند حرکتهای درونی و برونی مؤثر در پیشرفت اقتصادی و اجتماعی را با معیارهای متداول در جهان و مدلهای توسعه، اندازهگیری و پیشبینی کند. از سوی دیگر باید بتواند اختلافهای خود با قدرتهای جهانی را بهگونهای مدیریت کند که به تعامل و همکاری با دنیای خارج برسد. مدلهای برنامهریزی بلندمدت نیز عمدتا وارداتی از کشورهای سوسیالیستی، سازمان ملل و بانک جهانی هستند. نکتهای که باید در اینجا مرکز توجه قرار گیرد، این است که برنامهریزی بلندمدت متکی بر «پیشبینی» و تصویرسازی است. تصویرسازی در پیشرفت اقتصادی و اجتماعی یک کشور نباید تخیلی باشد؛ اما در جو التهابزده فعلی سیاسی ایران، پیشبینیکردن و تنظیم برنامه بلندمدت ساده نیست. در این حالت باید به «امید» توسل جست. اگر زمینه رشد اقتصادی برای قشر تحصیلکرده فراهم شود، احتمال این وجود دارد که گروه بزرگی از ایرانیان مهاجر بهتدریج به ایران برگردند. این امر مستلزم تقویت اقتصادی بخش خصوصی است. درحالحاضر بیش از ۸۰ درصد خانوادههای ایرانی متکی به حقوق دریافتی از اقتصاد دولتی هستند. یارانهها هم از سوی دولت پرداخت میشود؛ در نتیجه درآمد دولت هنوز به دست نیامده، خرج میشود. چرخه تولید آنطور که باید وجود ندارد. راهکارهای بسیاری برای تقویت بخش خصوصی وجود دارد؛ کاهش حجم اقتصاد وابسته به حاکمیت، حرکت اقتصادی بخش خصوصی، تمهیدات لازم برای تشکیل هستههای تولیدی و خدماتی مرکب از ایرانیان مقیم ایران و مهاجران، تضمین لازم برای امنیت شغلی و سرمایهگذاری ایرانیان مقیم خارج بسیار مفید خواهد بود. فراموش نکنیم زرتشتیان مهاجرتکرده از ایران به هند، حتی پس از هزارو ۳۰۰ سال به زبان فارسی سخن میگویند و از موفقترین قشرهای اجتماعی هند بوده و هستند.
پیش از انقلاب چند نفر از موفقترین آنها به ایران آمدند و قصد سرمایهگذاری داشتند، ولی تضمین لازم برای آنها فراهم نشد. سرمایهای که به ایران آورده میشود، باید در برابر نوسانات ارزهای خارجی بهویژه دلار تضمین داشته باشد و حل اختلافهای احتمالی نیز باید تابع مقررات بینالمللی بوده و از سوی اتاق تجارت بینالمللی (ICC) انجام شود، نه در اتاق بازرگانی ایران. اگر این اصول پذیرفته شود، میتوان جزئیات عملکرد مشارکت بخش خصوصی ایران با مهاجران ایرانی مقیم خارج را تنظیم کرد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار: 5 آذر 1398، کدخبر: 243695 ، www.sharghdaily.ir