شعار سال: قضیه دستگاه کرونایاب و بازتابهایی که پیرامون آن به وجود آمد، از یک جهت موضوع جدیدی نیست. خوب به یاد دارم که یک بار در اواسط دهه شصت یکی از دوستان که اتفاقاً مهندسی هم خوانده بود میگفت که شخصی توانسته است پیکان را به گونهای طراحی کند که به جای بنزین آب داخل آن ریخته شود و سوخت آن آب باشد، و حتی بالاترین مسئول اجرایی وقت نیز از این ابتکار استقبال کرده و چندین سکه نیز به او هدیه داده است! ما که دو نفر بودیم خندیدیم و گفتم اگر میتوانستم مدرک مهندسی تو را باطل و نمره درس ترمودینامیک را صفر میدادم.
کسی که ترمودینامیک خوانده باشد و گمان کند که آب میتواند به تنهایی منبع انرژی و سوخت خودرو شود، باید او را از عنوان مهندسی خلع کرد؛ و اگر منبع دیگری بخواهد آب را تبدیل به بخار کند یا آن را تجزیه و سپس ترکیب کند، در این صورت نیاز به سوخت دیگری دارد که اتلاف انرژی آن به مراتب خیلی بیشتر از مصرف بنزین است. خوب چنین سادهانگاریهایی پیشتر هم بوده است.
مشابه این نوع ذهنیتها را میتوان در وصل کردن دریای عمان به دریای خزر هم شاهد بود که هر از گاهی کسانی آن را طرح میکردند. البته این دو مورد تا حدی با هم تفاوت دارند، چرا که وصل این دو دریا به یکدیگر منطقاً امکانپذیر است، هر چند معقول بودن هزینهها و منافع و عوارض آن محل ایراد است که در نتیجه این پیشنهاد را به نوعی خیالپردازی تبدیل میکند.
شاید این خیالپردازیها خیلی هم بد نباشد، مثل کتابهای ژول ورن که در زمان نوشتن آن به کلی خیالی محسوب میشد، اکنون هم در مواردی نامعقول است، ولی افق دید بشر و حتی دانشمندان را گسترش میدهد.
اینها تا وقتی به نوشتن و انتشار محدود شود ایرادی ندارد، ولی مشکل از هنگامی آغاز خواهد شد که داستان «بیست هزار فرسنگ زیر دریا» را بخواهیم عملیاتی کنیم و آن را جدی بگیریم؛ و الا خواندن دور دنیا در هشتاد روز یا کتابهای مشابه او ایدههای علمی و شبه علمی مفیدی را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
این بدخیمی از سال ۱۳۸۴ به بعد برجسته شد یا سر باز کرد. نوعی توهم و نیز از میان رفتن مرزهای قدرت و اراده بشر، و اینکه دانشآموزان نیز در زیرزمین خانه خود میتوانند غنیسازی کنند.
در این دوره نگاههای خیالی و فراعقلی وارد عرصه مدیریت کشور شدند. در اولین گام دانش اجتماعی به کلی رد شد.
اقتصاد را از حوزه دانش کاربردی خارج کردند. جامعهشناسی که پیش از آن نیز مطرود بود به فراموشی سپرده شد. کمکم وارد فیزیک و شیمی و مهندسی شدند.
البته، چون در ضمیر خودشان میدانستند که اینها همگی غیر واقعی است، بطور مستقیم وارد حوزه پزشکی نشدند، چون در هر حال گذر پوست آنان به دباغخانه پزشکی میافتاد.
ولی شرایطی را فراهم کردند که کاسبان مناسبی برای کلاهبرداری تحتعنوان طبهای غیرعلمی میداندار شدند.
خساراتی که ایران از این نامدیریت متوهمانه خورد فراوان و غیرقابل احصا است و به حساب و کتاب در نمیآید. مرزهای شبهعلم و ضدعلم و علم را چنان مخدوش کردند که دوغ از دوشاب تمییز داده نشوند. آثار آن ماجرا همچنان وجود دارد. برخی از کسانی که با آن سیاستها و نگاهها مخالف بودند، در عمل به همان وادی غلطیدند!
این بدخیمی از سال ۱۳۸۴ به بعد برجسته شد یا سر باز کرد. نوعی توهم و نیز از میان رفتن مرزهای قدرت و اراده بشر، و اینکه دانشآموزان نیز در زیرزمین خانه خود میتوانند غنیسازی کنند. در این دوره نگاههای خیالی و فراعقلی وارد عرصه مدیریت کشور شدند
با این حال خیلی نباید نسبت به رونمایی از این دستگاه کرونایاب حساس بود. اقدامی بود که هزینهاش پرداخته شد. مشکل ما در اینجاست که حوزه علوم انسانی و اجتماعی همچنان تحت فشار هستند و تا این نگاه فاجعهبار در علوم اجتماعی حل نشود، و تن به علوم انسانی داده نشود، مشکل کشور همچنان غیرقابل حل خواهد بود.
در این میان پرسشی هم باقی میماند. این که کدام ویژگی ساختاری وجود دارد که این گونه افرادی میتوانند به راحتی به صاحب منصبان عالی دسترسی پیدا و چنین تجهیزاتی را قالب کنند، ولی بسیاری دیگر که چنین ایدههای زیانباری هم ندارند راه برای تعامل آنان باز نیست.
استانداردها و ضوابط اداری سیاسی ما چگونه است که چنین خبط و خطایی میتواند در آن رخ دهد و در عین حال هیج کس نیز پاسخگوی این اتفاق زیانبار که به نظام مدیریتی جامعه ضربه میزند نباشد و خیلی عادی به کار ادامه دهند؟
اگر ساختار قدرت پاسخ و راهحل مناسبی را برای این پرسشها پیدا کنند احتمالا بخشی از ضعفهای موجود آن مرتفع خواهد شد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری اسکان نیوز، تاریخ انتشار 4 اردیبهشت 99، کد خبر: 27046، www.eskannews.com