پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۷۶۱۵۶
تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۳:۲۴
بیشتر افراد خاطرات دردناکی از "زخمها" و "جراحات" دوران کودکی دارند که در لحظاتی از جانب مادر(یا پدر) خویش مورد طرد، بی مهری یا خشم واقع شده و تحقیر شده اند. لذا وقتی در بزرگسالی و هنگام انتخاب همسر کسی را می بینند که دارای همان خصوصیات مثبت و "بخصوص" منفی والدینشان میباشدبی اختیار جذب او و عاشق او میشوند.

شعار سال: چرا و چگونه است که ما هنگام انتخاب شریک زندگی جذب کسی می‌شویم که دارای خصوصیات منفی (مانند طرد کنندگی یا خشم و پرخاشگری ) مادر یا پدر می‌باشد؟؟؟

برای فهم این مطلب ابتدا باید مقدمه ای را بیان کنیم:مغز ما دو قسمت است:"مغز کهنه" و "مغز نو".

"مغز کهنه" که "ضمیر ناخودآگاه " انسان در آن جای دارد و مسئول حفاظت از وجود ما برای دفع خطر و حفظ ایمنی و کسب لذت است که خود شامل دو قسمت است: "ساقه مغز " (که مسئول حیاتی ترین اعمال فیزیکی بدن ما مثل کنترل گردش خون-تنفس- خواب-اشتها-قوام عضلانی -و تولید مثل میباشد) .

 سیستم لیمبیک" (که مرکزتولید احساسات-هیجانات-و عواطف آشکار و و همچنین خاطرات واپس زده ی ما میباشد).

"مغزنو":که همان قشر خاکستری یا کورتکس میباشد که دارای چهار لُب میباشد و جایگاه عملکرد شناختی ما میباشد و تفکر ،کلام ،تصمیم سازی و کلیه ی اعمال مربوط به "خودآگاه" را انجام میدهد.

مغز کهنه(=ضمیر ناخودآگاه ما که جایگاه تمام ابعاد وجودی واپس زده ،و سایه ها و قالبهای شخصیتی و کهن الگوهای ما میباشد) از منطق زمان خطی پیروی نمیکند،او در زمان طفولیت ما،در گذشته های دور ولی در واقع در یک زمان "حال جاودان" زندگی میکند .

او فقط بدنبال کسب امنیت و حفظ بقا و تمامیت خویش است،او بدنبال جلب حمایت بدون شرط ِ پدر و مادر خویش است و بدترین احساس او ،"حس طرد شدگی" از جانب والدینش است و "مغز نو" معادل هوشیار و "ایگو" ما میباشد که قوه ی مجریه ی وجود ماست.

باید بدانیم که آن بخش از مغز ما که دست به انتخاب همسر میزند، مغز منطقی و منضبط ما که همان "مغز نو" (=خودآگاه)میباشد، نیست. بلکه مغز کوته بین و کهنه(ناخودآگاه) ماست که در زمان گذشته متوقف مانده است، او خاطرات دردناکی از "زخمها" و "جراحات" دوران کودکی دارد که در لحظاتی از جانب مادر(یا پدر) خویش مورد طرد، بی مهری یا خشم واقع گردید و تحقیر شده است..... لذا وقتی او در بزرگسالی و هنگام انتخاب همسر کسی را میبیند که دارای همان خصوصیات مثبت و "بخصوص" منفی !!!! ِ والد خویش میباشدبی اختیار جذب او و عاشق او میشود.

چرا؟؟

چون "مغز کهنه" با "بازآفرینی" دوران طفولیت و شرایطی که در آن بزرگ شده، قصد دارد آن شرایط را "اصلاح کند" و اینبار در فضایی (به ظاهر) امن همه ی توقعات  توجه و حمایت بی اندازه ی خود را از فردی که "جانشین" پدر و مادرش شده است طلب کند و همه ی ناکامی ها و سرخوردگیهای نخستین خود را حل و فصل کند .....و همچنین با بدست آوردن آن سری از صفاتی که در وجود خود نمیابد (چون آنها را انکار و سرکوب کرده است و آنها را در وجود نامزد یا همسر فعلی خویش با انجام عملکرد ِ فرافکنی،میبیند) احساس کند که به تمامیت و کمال رسیده است و به ارامش برسد...و البته که این توهمی بیش نیست و بعد از ازدواج رسمی و تعهد به زندگی مشترک و روبرویی با واقعیت انسانی شخص مقابل که هیچگاه نمیتواند آن حس محبت "بدون شرطی "که مادر و پدرش به او میدادند را از او بدست اورد، مجبور میگردد فرافکنیهای خو درا "پس بگیرد" و دوباره احساس تنهایی کند و بدینگونه است که شعله عشق رومانتیکش ذره ذره به خاموشی می گراید.

 نویسنده: دکتر هندریکس

برگرفته از فضای مجازی

اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین