پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۹۵۷۴۹
تاریخ انتشار : ۰۱ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۱
نمایش یک پیانو، گیتار، سه تار، ویولن و نی چه ایرادی می‌تواند داشته باشد که رسانه ملی تصویر آن را روی آنتن شبکه‌های مختلف خود نمی‌فرستد؟ بدآموزی دارد؟ جلوه موجه صدا و سیما را تخریب می‌کند؟ اعتماد مردم را نسبت به این رسانه کاهش می‌دهد؟ موجب بی‌ثباتی اخلاقی در بخش‌های مختلف اجتماعی می‌شود؟ تاثیری در افزایش جرم و جنایت خواهد داشت؟ موجب گرانی و تورم می‌شود؟ فساد اقتصادی به بار می‌آورد؟
شعارسال: به جمله‌های زیر دقت کنید.

= حسین علیزاده: «واقعاً جا دارد صداوسیما از لجاجت بی‌معنای خود دست بردارد و ساز‌ها را نشان دهد. من واقعاً نمی‌دانم وقتی یک نوازنده کم سن و سال روی صحنه ساز می‌زند، چرا نمایش او بر صحنه را نشان نمی‌دهند. این نکته‌ای است که رسانه ملی باید به آن توجه کند، زیرا شما چه بخواهید و چه نخواهید این ساز‌ها در شبکه‌های مختلف ماهواره‌ای دیده می‌شود، پس چه بهتر ساز‌های ایرانی و بومی ما از رسانه ملی پخش شود.»

= سامان احتشامی: «نمی‌دانم در تلویزیونی که آلات استعمال مواد مخدر به نمایش درمی‌آید، داستان خیانت مرد به همسرش روایت می‌شود، چرا ساز نباید به نمایش درآید؟»

= علیرضا قربانی: «تلویزیون سلاح سرد را نشان می‌دهد؛ آن هم نه به عنوان یک شیء قبیح، اما از نشان دادن ساز اکراه دارند. این بزرگ‌ترین توهین است. در شبکه جام جم ساز و مضراب نشان می‌دهند، اما شبکه‌های سراسری نه.»

= تهمورس پورناظری: «متاسفانه ظاهرا شبکه‌های ماهواره‌ای آن طرف با صدا وسیما یک هدف را دنبال می‌کنند، به گونه‌ای که آن‌ها انواع ساز‌های غربی را نشان داده و موسیقی‌هایی از نوع سخیفش را پخش می‌کنند و در اینجا هم صدا و سیما هیچ ساز ایرانی را نشان نمی‌دهد و نتیجه‌اش این است که نوجوان ایرانی، ساز غربی را بهتر از ساز‌های ملی خودمان می‌شناسد.»

= همایون شجریان: «رسانه ملی که می‌تواند نقش بسیاری داشته باشد، ساز را نشان نمی‌دهد، ولی اگر نشان بدهد، موسیقی در این سرزمین دگرگون می‌شود. در برنامه «دستان» هم که به موسیقی می‌پردازد، یک گلدان جلوی نوازنده گذاشتند.»

= کیوان ساکت: «در حالی که رسانه ملی ما از نشان دادن ساز ابا دارد، صد‌ها شبکه ماهواره‌ای هستند که در حال رواج موسیقی و ساز‌های خودشان هستند و از آنجا که هر چیزی که چشم بیند، دل آن را طلب می‌کند، مشاهده می‌کنیم که هم اکنون بسیاری از جوانانی که تار و سه تار را نمی‌شناسند، موسیقی‌های غربی را به خوبی گوش می‌کنند و می‌شناسند و تاثیرش را نیز در زندگی شان می‌توان مشاهده کرد.»

= میلاد کیایی: «این مسئله سال هاست که بیشترین ضربه را به پیکره موسیقی ایران زده است؛ مسئله‌ای که هیچ اتفاق بزرگی نیست و تنها نیاز به اندکی شهامت و جسارت دارد که برای همیشه برطرف شود. ضمن اینکه نشان ندادن ساز خودش تبعات دیگری هم دارد و آن خواننده سالاری است که ما امروز در موسیقی خودمان شاهد آن هستیم. مخاطبی که نه اسمی از آهنگساز می‌شنود و نه نامی از نوازندگان و تنها خواننده را می‌بیند، حق دارد که تصور کند این تنها خواننده است که خالق یک قطعه موسیقایی است؛ در حالی که خواننده تنها یک اجراکننده است.»

= شاهین فرهت: «کشور ما تنها کشوری در جهان است که ساز را در تلویزیون آن نشان نمی‌دهند. این اتفاق شگفت انگیز است؛ در حالی که در تمام دنیا این اتفاق در حال رخ دادن است و هیچ مشکلی هم به وجود نیامده است. خوب است مسئولان صداوسیما با خودشان فکر کنند که این اتفاق چه ثمراتی دارد؟ در حالی که امروزه همه به خصوص جوانان به مدد تکنولوژی و فضای جدید ارتباطی می‌توانند به همه چیز دسترسی داشته باشند، چرا باید ساز از تلویزیون نشان داده نشود؟ اصلا این چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ جز اینکه موسیقی بومی ما به فراموشی سپرده شود؟»

آنچه خواندید از زبان بزرگان هنر موسیقی درباره یکی از معضلات مهم فرهنگی سرزمینمان بیان شده بود. بزرگانی که هرکدام سال‌ها در عرصه موسیقی فعالیت کرده و آثار برجسته و ماندگاری را از خود به یادگار گذاشته‌اند و معضلی که سالهاست گریبان موسیقی و موسیقیدانان ایران را گرفته و گویا خیال رها کردن آن را هم ندارد. موضوعی به نام «عدم نمایش ساز در تلویزیون.»

با اینکه می‌توان این موضوع را به عنوان هشتمین مورد از عجایب جهان قلمداد کرد، اما از آنجا که دیگر به یک امر عادی تبدیل شده می‌توان بسیار ساده از کنارش هم عبور کرد و یا خود را به ندیدن زد و یا طوری وانمود کرد که تو گویی انگار یک اتفاق کاملا معمولی رخ داده است.
 
همه شما شاهدید که بار‌ها درباره معضلات هنرمندان عرصه‌های تئاتر، سینما و حتی تلویزیون گزارش‌های متعددی را منتشر کرده‌ایم و در هر کدام از آن‌ها از زبان همان هنرمندان بیان کرده و به گوش مسئولان رسانده‌ایم که «ای کسانی که به عنوان مدیر و مسئول بر صندلی ریاست و مدیریتی که شغل ما جزو زیرمجموعه ارگان یا نهادتان محسوب می‌شود تکیه زده اید، چه خوش نشسته‌اید که انگار همه چیز امن و امان است، با خبرید باشید که بی‌خبرید از معضلات و مشکلاتی که هر کدام از ما در شغل و حرفه‌ای که در آن مشغولیم، رنج می‌بریم.»، اما منصف اگر باشیم باید اعتراف کنیم که همیشه و همیشه به موسیقی و البته چند هنر دیگر کمتر پرداخته‌ایم و از اتفاقاتی که در آن حوزه‌ها رخ می‌دهد کمتر گزارش تهیه کرده‌ایم و پیشکش شما مخاطبان نموده ایم.
 
شاید ما هم در این زمینه مقصر باشیم که کم کاری کرده‌ایم و آنطور که باید و شاید به بخش‌های دیگر فرهنگ و هنر بهای کمتری داده ایم. اما از قدیم گفته اند: «ماهی رو هر وقت از آب بگیری، تازه اس» ما نیز با وام گرفتن از این ضرب المثل قدیمی و کهنه بنا داریم در این گزارش به موضوع موسیقی و ارتباط آن با تلویزیون پرداخته و به واکاوی یکی از معضلات مهم این عرصه بپردازیم. اما پیش از آنکه وارد ماجرای اصلی گزارشمان شویم شما را با چند واژه مهم که نقشی بسیار اساسی در رسانه ملی دارند، آشنا خواهیم کرد. واژه‌هایی که ممکن است در زندگی ما نقش‌های بسیار ساده و معمولی را بازی کنند، اما در صدا و سیما جزو پرکاربردترین و دست گیرترین وسایل قلمداد شده به صورتی که می‌توان از آن‌ها به عنوان حلال مشکلات غیرقابل حل تلویزیون یاد کرد.

«میز»، «گلدان»، «آباژور»، «کمد»، «کتاب»؛ این‌ها وسایلی هستند که در هر خانه‌ای وجود دارند بنابراین به سادگی می‌توان دریافت که کارکرد آن‌ها در زندگی اجتماعی چیست؟ طبیعی است که روی میز لب تاب می‌گذارند، احیانا عینک یا سررسید، گاهی وقت‌ها هم یک فنجان چای با چند حبه قند. ساعت رومیزی هم ممکن است شامل وسایلی شود که روی میز قرار می‌دهند. گلدان موجب می‌شود فضای خانه عوض شود و طراوت و شادابی به خانه بیاید، گلدان را معمولا در یک گوشه کنار پنجره می‌گذارند که نورگیر هم داشته باشد. آباژور همانطور که از نامش پیداست، شب‌ها موقع خواب استفاده می‌شود تا اگر نیمه شب ناغافل تلفن زنگ زد بتوانیم به وسیله نور آن متوجه شویم که چه کسی در آن ساعت با ما تماس گرفته است. کمد هم که کاملا مشخص است مردم لباسهایشان را داخلش می‌گذارند. کتاب هم که همیشه وسیله‌ای برای مطالعه بوده تا به مدد آن بر دانسته‌های ذهنی و فکری مان بیفزاییم.

همانطور که خودتان هم می‌دانید هر کدام از این وسایل کاربرد‌های مشخص و متفاوتی دارند به نحوی که نمی‌توان به جای استفاده از یکی، دیگری را جایگزین کرد چرا که اساسا کاربردهایشان قابل جایگزین شدن نیستند. اما با تمام این تفاسیر تلویزیون نشان داده که می‌شود هر کدام از این وسایل را در جای دیگر و با کاربردی دیگر استفاده کرد.
 
به عبارت بهتر صدا و سیما عملا با وارد کردن ماجرای سانسور به برنامه هایش توانسته مسیر جدیدی در استفاده از ابزار مختلف برای پوشاندن بخشی از برنامه هایش که به زعم خودش قابل نمایش نیستند را ایجاد کند. مثلا هرگاه فیلمی نشان داده شده که در آن بازیگر خانم فیلم لباس مناسبی به تن نداشته، فورا یک عدد آباژور مقابل آن بخش از لباس بازیگر قرار داده و اینگونه مشکل را حل و فیلم را به مخاطب نمایش می‌دهند.
 
همین مسئله درباره وسایل دیگری که نامشان در این گزارش عنوان شد، هم مصداق دارد. یعنی به جای نمایش یک سگ که در فیلم حضور دارد، میز یا کمد قرار می‌گیرد، به جای ظرف شیشه‌ای خاصی که در گوشه‌ای از صحنه قرار دارد، کتاب گذاشته و در بخش دیگری از فیلم هم به جای جعبه سیگاری که نام برند معروفی را بر روی خود دارد از گلدان استفاده می‌کنند.
 
این مسئله در سانسور و ممیزی تمام فیلم‌ها مورد استفاده قرار گرفته و جدا از انتقاداتی که در پی داشته، انصافا جواب هم داده است. چرا که رسانه ملی معتقد است چرا باید به خاطر یک صحنه کوچک که در فیلم وجود دارد مخاطبان را از تماشای تمام آن فیلم محروم کنیم؟ در صورتی که می‌توان خیلی ساده آن قسمت را با آباژوری، گلدانی، میزی، کمدی، کتابی چیزی سانسور کرد و بقیه فیلم را به مخاطبان ارائه نمود. اما این به قول معروف کلک مرغابی با اینکه راهکار بسیار خوبی است، اما در برخی موارد یا از سوی مدیران و مسئولان مربوطه سازمان صدا و سیما کلا به کار گرفته نمی‌شود و یا اگر هم گرفته شود، اندازه و مقدار آن در کمترین حد ممکن آن است. یکی از این برخی موارد به حوزه موسیقی و خاصه نمایش ساز و آلات موسیقی اختصاص دارد. به این مفهوم که همانطور که پیشتر بیان شد صدا و سیما مخالفت جدی و سرسختانه‌ای با نمایش ساز
روی آنتن شبکه‌های مختلف خود دارد.
 
به نحوی که این مخالفت به حدی است که تحت هیچ شرایطی رضایت نمی‌دهد ساز را به وسیله وسایلی مانند آباژور، کمد، کتاب، میز و گلدان سانسور کند.
 
اما پرسش اساسی و مهمی که در اینجا مطرح می‌شود این است که نمایش یک پیانو، گیتار، سه تار، ویولن و نی چه ایرادی می‌تواند داشته باشد که رسانه ملی تصویر آن را روی آنتن شبکه‌های مختلف خود نمی‌فرستد؟ یا به سخن دیگر نشان دادن این آلات موسیقی چه خطری می‌تواند برای افراد جامعه داشته باشد که تلویزیون تصمیم به جد گرفته آن‌ها را نشان ندهد؟ بدآموزی دارد؟ جلوه موجه صدا و سیما را تخریب می‌کند؟ اعتماد مردم را نسبت به این رسانه کاهش می‌دهد؟ موجب بی‌ثباتی اخلاقی در بخش‌های مختلف اجتماعی می‌شود؟ تاثیری در افزایش جرم و جنایت خواهد داشت؟ موجب گرانی و تورم می‌شود؟ فساد اقتصادی به بار می‌آورد؟ شرایط پارتی بازی و لابی گری در جامعه را زیاد می‌کند؟ و هزاران سوال دیگری که هم خود صدا و سیما به پاسخ منفی آن‌ها آگاه است و هم مردمی که مجبورند تصمیم صدا و سیما را در به تصویر نکشیدن ساز در شبکه‌های مختلف خود بپذیرند.
 
وقتی مخاطب فهیم چنین سوالاتی را از مسئولان صدا و سیما می‌کند و در پاسخ تمام این سوالات یا با یک «نه» بزرگ مواجه می‌شود و یا با سکوتی ممتد و طولانی، با یک مسئله مهم مواجه می‌شود، اینکه رسانه ملی اساسا هیچ دلیل خاصی برای انجام چنین اقدامی ندارد و بدتر اینکه خودش هم نمی‌داند واقعا چرا ساز را در شبکه‌های خود نشان نمی‌دهد؟
 
بار‌ها دیده و شنیده‌ایم که خوانندگان مختلفی اعم از سنتی و پاپ روی صحنه برنامه مختلف آمده‌اند و مقابل یک میکروفن ایستاده یا نشسته‌اند و مشغول خواندن ترانه یا تصنیفی شده‌اند که تنها شامل صدای خواننده نمی‌شود، بلکه صدای ساز‌های مختلف هم به همراه صدای خواننده پخش می‌شود، این در حالی است که در صحنه‌ای که خواننده مشغول هنرنمایی است نه از نوازنده خبری هست و نه از ساز. اینهمه در شرایطی رخ می‌دهد که هرچند رسانه ملی زیر بار نمی‌رود، اما عرف این است که هنگامی که یک تصنیف یا ترانه از تلویزیون پخش می‌شود برای تاثیرگذاری همه جانبه موسیقی آن اثر روی مخاطب، ساز و آواز با هم به تصویر کشیده شوند.
 
طبیعتا وقتی از آواز سخن می‌گوییم صدای خواننده مد نظر است و هنگامی که از ساز می‌گوییم آلات موسیقی به همراه نوازندگان آن‌ها منظور نظر ماست. این اقدام صدا و سیما این موضوع را در ذهن متبادر می‌کند که یک خواننده همزمان با خواندن آواز یا ترانه، صدای ساز‌های مختلف را از حنجره‌اش بیرون می‌دهد و همه آن چیزی که به گوش مخاطب می‌رسد محصول حنجره آن خواننده است.
 
در طول این همه سال که از عمر رسانه ملی می‌گذرد واقعا مشخص نیست که چنین تفکری که نمایش ساز را در روی آنتن برنمی تابد به دنبال رسیدن به چه هدفی است یا می‌خواهد با عدم نمایش آن از وقوع چه ناهنجاری خاصی جلوگیری کند که مصرانه پا در یک کفش کرده که تحت هیچ شرایطی ساز نباید از تلویزیون پخش شود. جالب اینجاست که طبق اظهارنظر یکی از بزرگانی که سخنانشان در ابتدای این گزارش آمد نمایش همین ساز در یکی از شبکه‌های تلویزیونی که برای مخاطبان خارج از کشور پخش می‌شود نشان داده شده و جدا از این موضوع گاهی هم، سازی یا با اطلاع و یا بدون اطلاع از زیر دست مسئولان صدا و سیما خارج شده و نمایش داده شده است و همه مردم دیده‌اند که هیچ اتفاق خاصی هم رخ نداده و به قول معروف آب از آب تکان نخورده است و این یعنی نمایش ساز در هنگام هنرنمایی نوازندگان آن‌ها چه به صورت کاملا اتفاقی و چه با تصمیم و نیت قبلی هیچ خطری برای هیچکس نخواهد داشت. نه جریان خاصی را اشاعه می‌دهد، نه در جهت بی‌فرهنگی و بی‌هویتی گام بر می‌دارد و نه هیچ چیز دیگری؛ که نه تنها هیچکدام از این اتفاقات در عرصه موسیقی با نمایش ساز و نوازندگان آن در تلویزیون رخ نمی‌دهد، بلکه شرایطی را هم پدید می‌آورد که جامعه هم به لحاظ روانشناسی و هم به لحاظ کارکرد‌های جامعه شناسانه در شرایط بهتر و آرمانی‌تری قرار گیرد. جدا از این مسئله همانطور که در اظهارات تهمورس پورناظری و کیوان ساکت خواندید امروزه شبکه‌های مختلف ماهواره‌ای به صورت لحظه‌ای در حال نمایش ساز‌های غربی به جوانان و نوجوانان و کلا همه مردم هستند، در حالیکه این موضوع می‌تواند شرایط غرب زدگی را برای جوان ایرانی پدید آورد، صدا و سیما به جای آنکه با نمایش ساز‌های کاملا ایرانی و نحوه نواختن آن‌ها به مقابله فرهنگی با آنچه از سوی ماهواره‌ها به خورد مردم داده می‌شود، برود، راهکار فرار رو به جلو را برگزیده و نه تنها ساز و نوازندگان را از آنتن‌ها  نشان نمی‌دهد، بلکه شرایطی را فراهم می‌کند که مخاطب تشنه موسیقی به جای آنکه با ساز‌های ایرانی که از گذشتگان به ما به ارث رسیده آشنا شود ناچار و ناگزیر از این باشد که با ساز‌های غربی که هیچ منافاتی با روحیات او ندارد، آشنا شود. آشنایی که زمینه ساز دنباله روی جوانان ایرانی از سبک و سیاق موسیقی‌های غربی که اکثریتشان فاقد مفهوم متعالی هستد، خواهد بود.
 
به تمام موارد ذکر شده این موضوع را هم بیفزایید که ساز‌های مختلف و نواختن آن‌ها که رسانه ملی نمایششان را موضوعی تابو و ممنوعه می‌داند امروزه دیگر به وفور در میان همه مردم وجود دارد به صورتی که هرجا را بنگری یا جوان و نوجوانی را می‌بینی که ساز خاصی را انتخاب کرده و مشغول آموختن آن است، موضوعی که این امکان را برای آن نوجوان یا جوان فراهم می‌کند که در کنار آموزش ساز تخصصی خودش، با ساز‌های دیگر و نوازندگان دیگر آشنا شود و یا کنسرت‌های مکرر موسیقایی (اعم از پاپ و سنتی) می‌بینی که در سالن‌های مختلف روی صحنه می‌روند که این فرصت را برای مردم فراهم می‌کنند که اینبار نه از پشت شیشه جعبه جادویی که رودر رو با ساز و نوازنده‌اش آشنا شده و از آن استفاده لازم را ببرند.
 
بدیهی است که اگر نمایش ساز از رسانه ملی می‌توانست به عنوان خطری (به هر شکل ممکن و حتی ناممکن) برای جامعه محسوب شود الان تمام کسانی که به هر نحوی در عرصه موسیقی فعالیت می‌کنند به این دلیل که با ساز ارتباط تنگاتنگ و مستقیمی دارند به عنوان خطرناکترین افراد جامعه محسوب شده و هر آن این امکان وجود داشت که به دلیل همنشینی با ساز، اقدامی خطرناک را مرتکب شوند.
 
در حالیکه اگر به خلقیات و منش هنرمندانی که نام آن‌ها در ابتدای این گزارش آمد نگاهی بیفکنیم متوجه می‌شویم که جملگی به این دلیل که در دورانی طولانی با ساز هم نشینی مسالمت آمیزی را داشته‌اند به افرادی آرام، مهربان، صبور و دارای روحیه‌ای لطیف تبدیل شده‌اند و این یعنی زیستن با ساز روح و روان آن‌ها را به رشد و تعالی رسانده و موجبات بهتر شدن خصوصیات اخلاقی و اجتماعی آنان را فراهم آورده است.

شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات بر گرفته از روزنامه آفتاب یزد، تاریخ انتشار: ۱ شهریور ۱۳۹۹، کدخبر: ۱۶۸۰۷۳، aftabeyazd.ir
اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین