شعار سال:تعبیر «جنگ اقتصادی» را بسیار از زبان دولتمردانمان میشنویم. بیش از همه اعضای دولت، یعنی اعضای قوۀ مجریه، تمایل دارند این تعبیر را به کار برند، زیرا هم ابعاد فشار را میدانند و هم بیش از همه در معرض نقد و اعتراضند و با یادآوری اینکه کشور در «جنگی اقتصادی» است، در واقع به منتقدان خود پاسخ میدهند. در دنیای روزمرۀ سیاسی تعابیر با مقاصد متفاوت به کار میرود و ممکن است هر کسی به برداشت و دلیلی از تعبیر «جنگ اقتصادی» سخن بگوید.
جنگ میان دو واحد سیاسی (دو قبیله، طبقه، حزب، جناح، کشور، بلوک) به نوعی همۀ اعضای آن دو واحد را با هم درگیر میکند. وقتی دو طایفه با هم درگیرند، تک تک اعضای آن دو طایفه ممکن است در شب و مه گرفتار تیغ طایفۀ دشمن شوند. در جنگ جهانی دوم وقتی آمریکا و ژاپن درگیر جنگ شدند، ژاپنیتباران ساکن آمریکا با اینکه چند نسل بود در آمریکا زندگی میکردند روانۀ اردوگاهها شدند تا مبادا به دلیل همدلی با کشور خاستگاهشان دست به اقدامی خصمانه علیه همسایگان آمریکاییشان زنند. این بهترین نمونه برای این است که بدانیم جنگ در گرفتن گریبان آدمها چه سماجتی دارد! وقتی کشورت درگیر جنگ شد، هر جای دنیا باشی پیدایت میکند و گریبانت را میگیرد!
در جنگ اقتصادی نیز مشخص است که تک تک اعضای یک واحد اقتصادی «ممکن است» آسیب ببینند. در جنگ گرم بسته به نوع و ابعاد آن، گزند جنگ به شیوهای تصادفی و گزینشی گریبانگیر افراد میشود. خانوادهای که در دورترین نقطۀ ایران زندگی میکرد، ممکن بود از قضا زمان جنگ پسرش به سن خدمت سربازی رسد و طبعاً به جبهه اعزام شود و به این ترتیب خانوادهای روستایی که هیچ نقشی در مناسبات و سرنوشت سیاسی ایران نداشت، ناگهان باید اخبار جنگ را با تبوتاب از رادیو دنبال میکرد. باید گزارش عملیاتها را میشنید، باید پای رادیو گوش تیز میکرد تا ببیند گردانی که پسرش در آن میجنگید در عملیات دیشب شرکت داشته است یا نه... و به این شکل جنگ خانوادهای روستانی را به کوران رخدادها میکشاند و بعید نبود داغی هم به جانشان بگذارد. در حالی که باز بر حسب تصادف ممکن بود دولتمردی که خود از تصمیمسازان کشور بود، نه خودش و نه اطرافیانش روانۀ جبهه شوند؛ یا برعکس، در پی رخدادهای جنگی جمعی از دولتمردان هدف حملۀ هدفمند دشمن قرار گیرند.
در یک کلام، هر نوع جنگ به شیوه و در ابعاد خود به مردم یک کشور (یا هر واحد اجتماعیـسیاسی) آسیب میرساند. حال پرسش این است که جنگ اقتصادی ما به چه کسانی به چه شیوهای و در چه ابعادی آسیب میزند؟ پرسش اولم این است که چرا آسیبهای این جنگ به درستی به بحث گذاشته نمیشود؟ البته هر جنگی دستگاهی تبلیغاتی را دارد و حتی بسیاری از اطلاعات تابع «اصل محرمانگی» قرار میگیرد. در جنگ حرف اول را اصول جنگی میزند و تبلیغات از ارکان جنگ است. هر چیزی به تبلیغات جنگی که هدفش بالا بردن روحیۀ خودی و تضعیف دشمن است لطمه بزند، ممنوع میشود.
اما باید نشست و اندیشید میزان تخریبگری جنگ اقتصادی چقدر و چگونه است، قربانیان اصلی چه کسانیاند، پیامدهای کوتاه و بلندمدت آن چیست؛ و در نهایت این جنگ نیز مانند هر جنگ دیگری تابع این پرسش اساسی و ماهوی است: «جنگ را تا کجا باید ادامه داد؟» نوع و ابعاد آسیبدیدگانِ این جنگ اقتصادی که ما با آن دست به گریبانیم، با جنگ گرم بسیار متفاوت است. کل کشور به خاکریز جنگ اقتصادی بدل میشود و ترکشهای مالی بخش بزرگی از مردم را هدف میگیرد. درست است در انفجار بمبهای اقتصادی کسی بیدرنگ شاهرگبُریده نمیشود و جان نمیدهد، اما آینده یا دسترنج سالها تلاشش به سادگی میسوزد. بمبهای جنگ اقتصادی پلهای آینده را خراب میکند. کافی است یک فرد حقوقبگیر بنشیند و حساب کند با این حقوق و این قیمتها، باید یک قرن واقعاً یک قرن پسانداز کند تا بتواند خانه بخرد (اگر به این محاسبه شک دارید، خود حساب کنید).
اینکه جنگ ایران و عراق به طولانیترین جنگ قرن بدل شد حکایت از این دارد که ما برای اتمام یک جنگ هیچ عجلهای نداریم. اگر در کوران جنگ کسی از ایدۀ صلح دفاع میکرد، بعید نبود از سوی علاقهمندان به ادامۀ جنگ به خیانت متهم شود. این حس خائنانگارانۀ آنها را میتوان درک کرد؛ زیرا آنها دیده بودند چطور همرزمانشان در خون غلتیدند و فقط پیروزی میتوانست این داغها را در دلشان تسکین دهد. اما از دیگر سو میشد اینطور هم به قضیه نگاه کرد که اگر کسی میگفت اولویت با صلح و پایان جنگ است، احتمالاً هم دلش برای خونهای ریخته میسوخت و هم نگران خون همان رزمندگانی بود که خونخواه یارانشان بودند...
پایگاه تحلیلی-خبری شعار سال ،برگرفته از کانال تلگرامی عصر شهرکرد