شاید واکنش نشان دادن رسانه ای نسبت به تعریف و تمجید دو نفر از یکدیگر ، زیاد معمول نباشد، اما وقتی با فرد فرهیخته ای چون حسین انتظامی مواجه هستیم ، داستان فرق می کند. خدمت جناب انتظامی عرض می شود که مدیریت بحران آقای دکتر حریرچی نه تنها قابل تقدیر و تشویق نیست، بلکه بشدت زیر سوال بوده و نیازمند بازخواست است. دکتر حریرچی اگر واقعا مردمی است، گزارشی رسانه ای از حضور خود کنار داروخانه ها ارایه نمایند. البته بدون سانسور . توصیه ما به فرهیخته ای چون آقای انتظامی نیز، کناره گیری از تملق است .
شعار سال: او و دوستانش، چپ بودند و ما راست و انجمن اسلامی دانشگاه تهران و به تبع آن، مرکزیت تحکیم [وحدت]دست آنان بود. از همان سالها خوشبرخورد و مردمدار بود. اما آن چیزی که سبب شد این یادداشت را دربارهاش بنویسم موفقیت او در ارتباطات و مدیریت بحران است که این روزها و در هجوم کرونا عیان است.
در بلایای عمومی و بحرانها مردم نیازمند معجونی مرکب از همدلی، همدردی، آرامش و البته اطلاعات و آگاهیبخشی هستند. مدیران بحران میتوانند شلوغبازی درآورند، اما حواسشان هست کجا اطلاعات و تحذیر را مقدم شمارند و کجا به اتکای اعتمادی که کسب کردهاند دلها را آرام کنند و در عینحال وظیفه اصلی خود (کنترل بحران) را به انجام رسانند. حواسشان هست که انبوه اطلاعات نگرانکننده و انتقال بدون فیلتر، مدیریت بحران را پیچیده و لاینحل میکند. همین آموزه را در روزنامهنگاری بحران هم داریم.
دکتر حریرچی وقتی بر صفحه تلویزیون ظاهر میشود، حس آرامش به مخاطب میدهد. این را از زاویه رسانهای و ارتباطشناسی میگویم. با مخاطب، ارتباط برقرار میکند و حس سمپاتی و اعتماد میآفریند. مخاطب با او احساس بیگانگی نمیکند و به عکس اکثر مسئولان، غیریّت نمیسازد. یعنی مردم، او را یکی از خودشان میدانند. حتی بگویم لهجه شیرینش هم به این حس کمک میکند. نه امید واهی میدهد و نه از واقعیت عریان و بیرحم، یکباره پرده برمیدارد. نهیب هم میزند، ترس هم به جانمان میاندازد، ولی با لحنی خودمانی و گرم و همدلانه. این رمز موفقیت او در ارتباطات و مدیریت بحران است.
پزشکان در طول فعالیت حرفهای خود معمولا با این روش خو میگیرند. از یکسو با بیماری مواجهند که گاه برای او هیچ کاری از دستشان بر نمیآید و از سویی با همراهان بیمار که همه فکر و ذکرشان، سلامتی مریض منظور است و کل دنیا را از دریچه او میبینند؛ ناشکیب و بلکه طلبکار و درشتخو میشوند. پزشکان، این وضعیت را درک میکنند. میتوانند چند اصطلاح قلمبه سلمبه علمی را به کار بندند و با حالتی جدی و بلکه عبوس، خود را از این مخمصه خلاص کنند. حق هم دارند، چون در طول روز، چندین مورد مشابه دارند و میدانند چند میلیارد موجود دیگر با متابولیسمی شبیه همینی که روی تخت دراز کشیده، وجود دارد. آن قدر مرگ دیده اند که فکر میکنیم ربات شدهاند.
همراهان بیمار – آن چنان که همه ما تجربه کرده ایم – پزشک را نماینده خدا میپندارند و نیاز به امید دارند. یک پزشک بلد است امید و واقعنگری را توأمان منتقل کند. همراهان بیمار تلاش میکنند جملات کوتاه او را، چون آیات وحی، بی کم و کاست برای یکدیگر نقل کنند و اکثر ما مجادلات مضحکی را در خانوادهها دیدهایم که چگونه به پس و پیش شدن آن کلمات جادویی حساساند.
کادر درمان، روزهای سختی را میگذراند. حدود ۹ ماه، لاینقطع با پدیدهای مرگآور و هراسناک و ناشناخته مواجه بودهاست. شهدای بسیاری را تقدیم مردم خود کرده، خسته و فرسوده شده و با وجود دلخوری از تکتک ما، اما مسئولانه رفتار میکند. قدرشان را بدانیم.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری خبرآنلاین، تاریخ انتشار: 25 آبان1399، کد خبر: 1455887، www.khabaronline.ir