پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۲۵۸۷۵
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۰:۴۰
این ترور در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و هنگام ورود محمدرضا پهلوی به دانشکده حقوق دانشگاه تهران در ساعت سه بعد از ظهر و در سالروز بنیاد نهادن دانشگاه تهران روی داد. ناصر میرفخرایی از عوامل حزب توده با رولوری که در دست داشت پنج گلوله به سوی محمدرضا جوان شلیک کرد. بعد از این ترور روابط ایران روسیه دچار بحران‌هایی چند شد. محمدرضا پهلوی مجددا در 21 فروردین 1344 توسط رضا شمس آبادی یکی از سربازان گارد سلطنتی ، ترور شد.او 21 فروردین 1344 تیرهای خود را به سمت محمدرضا شاه شلیک کند و در این میان حتی دو تن از افسران گارد شاهنشاهی را نیز بکشد.
شعار سال: پانزدهم بهمن سال ۱۳۲۷، محمدرضا پهلوی برای شرکت در مراسم سالگرد تاسیس دانشگاه تهران به دانشکده حقوق رفت، اما به محض پیاده شدن از ماشین، هدف ترور قرار گرفت. ⁦⁩ضارب در فاصله کوتاهی از شاه پنج گلوله به او شلیک کرد، اما شاه به شکل عجیبی جان بدر برد.
ناصر فخرآرایی (۱۲۹۹ – ۱۵ بهمن ۱۳۲۷) خبرنگاری بود که در ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۷ در مراسم سالگرد افتتاح دانشگاه تهران در ساعت ۳ بعداز ظهر در مقابل دانشکدهٔ حقوق اقدام به ترور محمدرضاشاه کرد. علی‌رغم اینکه ناصر فخرایی با رولوری که در دست داشت پنج گلوله به سوی شاه شلیک کرد، اما او از این سوء قصد جان سالم به در برد، ولی فخرآرایی کشته شد و انگیزه‌های او از این کار در پرده‌ای از ابهام باقی‌ماند.

⁦⁩پشت پرده ترور شاه چه کسانی بودند و چه کسی بیشترین سود را از این واقعه برد؟
از گذشته ناصر فخرایی اطلاعات چندانی در دست نیست. پدرش شهربانی چی بود و مادرش خانه دار، گسستگی خانوادگی سبب شد که ناصر فخرآرایی در نوجوانی از خانه گریخته و به عکاسی روی آورد. از طرفی هم بازیکن فوتبال بود و در تیم «آفتاب شرق» فعالیت می‌کرد و از آنجا که نصف یکی از لاله‌های گوشش بریده شده بود، به «ناصر یه گوش» معروف بود. ناصر فخرآرایی در سال ۱۳۲۷ وضع مالی بسیار بدی پیدا کرد؛ چرا که با تعطیلی چاپخانه‌ای در خیابان لاله‌زار که وی در آن کار می‌کرد بیکارشده بود و همین باعث گردید که از زندگی ناامید شود. او از طریق عبدالله ارگانی که یکی از اعضای جوان حزب توده و دانشجوی خیلی خوبی بود در ارتباط با حزب توده قرار گرفت. از طرفی هم، چون عضو اتحادیه‌های کارگران چاپخانه بود و عضویت آنجا را داشت با گردانندگان روزنامه پرچم اسلام که متعلق به فقیهی شیرازی دامادِ آیت الله کاشانی بود ارتباط برقرار نموده و تصمیم به ترور شاه گرفت.
ناصر فخرآرایی که در هیئت عکاس و خبرنگار روزنامه پرچم اسلام به مراسم راه یافته و پای پله‌های دانشکده به انتظار ایستاده بود به محض اینکه شاه را در نزدیکی خودش دید پشت دوربینِ کهنهٔ خود را باز کرد و سلاح کمری کوچکی را از داخل آن درآورد و شروع به تیراندازی کرد. با آنکه فاصله او با شاه کمتر از دو متر بود، ولی اولین تیر به کلاه شاه خورد. تیر دوم هم به بالای لبش خورد و خون جاری گشت. شاه بدون اینکه از جایی که ایستاده بود تکان بخورد حرکاتی می‌کرد و بدنش را به طرف چپ و راست خم می‌کرد تیر‌های بعدی به پشت او خورد که فقط لباس افسری را سوراخ کرد. فخرایی در حالی که شاه به چپ و راست منحرف می‌شد اسلحه را به طرف قلب شاه نشانه گرفت، ولی پس از شلیک، گلوله به شانه شاه خورد. او وقتی ماشه را برای شلیک تیر ششم و آخر کشید گلوله در لوله گیر کرد؛ در این هنگام فخرآرایی هفت تیر را به طرف شاه پرت کرد و قصد فرار داشت.
هرچند که شاه داد زد او را زنده بگیرند، ولی سرتیپ صفاری رئیس شهربانی وقت با اسلحه کمری خود به ناصر فخرآرایی تیراندازی کرد و او نقش بر زمین شد، و سپس گلوله‌هایی از سوی نظامی‌های همراه شاه از جمله استوار دوم احمد اقبالی و رسول عمادی و استوار یکم محمد شکاری ترشیزی بطرف او سرازیر شد. در این موقع که همه مات و مبهوت بودند فقط صدای منوچهر اقبال وزیر بهداری شنیده می‌شد که می‌گفت: آقا نکشید، بگذارید زنده بماند ببینیم محرک او کیست؟
ناصر فخرآرایی در دم جان خود را از دست داد، اما شاه در این حادثه آسیب جدی ندید و به بیمارستان شمارهٔ دو ارتش برای پانسمان انتقال یافت. او پس از پانسمان به کاخ اختصاصی رفته و اعلامیه‌ای از طرف پزشکان معالج مبنی بر سلامتی وی انتشار یافت.
 
تعداد بازدید : 38
حسین مکی نیز در مقاله‌ای تحت عنوان خاطرهٔ سوء قصد به شاه در این باره می‌نویسد: «.. یکی از نمایندگان مجلس که در موقع کشتن ضارب حضور داشتند اظهار می‌کرد همینکه اولین گلوله به طرف ضارب شاه رها شد، ناصر فخرآرایی دست‌ها را به علامت تسلیم بالا نگهداشته، اظهار داشت: «اینکه دیگر قرار نبود!» البته معنی این کلام این بود که شما تضمین کرده بودید آزار و اذیتم نکنید، پس چرا تیراندازی می‌کنید؟ نمایندهٔ مزبور اظهار می‌کرد: برای آنکه ضارب جمله دیگری از دهانش خارج نشود، سیل گلوله از سوی نظامی‌ها بطرف او سرازیر شد. روز بعد در جراید نوشته شد ناصر فخرآرایی با چهار گلوله از پای درآمده، در حالیکه از کالبد شکافی دانشگاه به من خبر دادند که در بدن فخرآرایی جای یازده گلوله دیده شده‌است
در مورد مسببان این ترور شایعات زیادی بر سر زبان‌ها افتاد، از جمله اینکه پشت پرده ترور را به انگلستان، شوروی، حزب توده و گروه‌های مذهبی نسبت دادند؛ اما به‌صورت رسمی حزب توده و گروه‌های مذهبی وابسته به آیت‌الله کاشانی مسئول ترور شناخته شدند و بیشترین برخورد با آن‌ها صورت گرفت. در این میان شایعه‌ای بسیار قوی وجود داشت که علی رزم‌آرا رئیس ستاد ارتش را طراح اصلی ترور می‌دانست، چرا که او بعد از محمدرضاشاه دومین فرد قدرتمند ایران محسوب می‌شد و با توجه به شخصیت جاه‌طلب و قدرت‌طلبی که داشت با از میان برداشته شدن شاه قدرت را در ایران به‌دست می‌گرفت. این ترور بهانه مناسب را برای تحقق اهداف سیاسی پهلوی فراهم کرد و شاه توانست با این بهانه بخشی از مخالفان خود را از میان برداشته و از یک شاه مشروطه به حاکمی مطلق تبدیل شود.
روایت رسمی و البته متناقض رژیم شاه از ترور نیمه بهمن ۱۳۲۷ این بود که یک متعصب مذهبی وابسته به حزب توده مسئول ترور بوده‌است. چرا که محمدرضاشاه به شدت از تمایلات ضد سلطنتی این حزب بیمناک بود؛ بنابراین از این حادثه استفاده لازم را برد و به‌شدت تمام علیه حزب توده عمل نمود.
 
بر اساس توضیحات ارایه شده سه نظریه مطرح اصلی از این قرار است:

۱. در روایت رسمی، حزب توده پشت ماجرا معرفی شد و اگر هم نه حزب که شخص نورالدین کیانوری عضو کمیته سیاسی (و دبیر کل مشهور بعدی). دکتر کیانوری البته در کتاب خاطرات خود (روزنامه اطلاعات، سال ۱۳۷۱ صفحات ۸۸ و ۱۸۳) این ادعا را رد می‌کند و استدلالات او پذیرفتنی هم هست و واقعا اگر چنین نقشه‌ای داشتند ۵ گلوله از نزدیک شاه را از پا درمی‌آورد نه آن که زخم کوچکی بر صورت او بر جای بگذارد و چرا برای کارت خبرنگاری به کاشانی متوسل شوند تا او توصیه کند در حالی که روابط مطبوعاتی عوامل حزب توده در فضای آن سال گسترده بوده است.

۲. صحنه سازی خود شاه برای بستن فضا و انحلال حزب توده. خسرو شاکری در کتاب «اولین کودتای شاه، سال ۱۹۴۹» در صدد اثبات این دیدگاه است. همان زمان اعلامیه‌ای هم با عنوان «صحنۀ مفتضح» با همین مضمون پخش شد که در آن آمده بود: «ملت ایران باهوش‌تر از آن است که گول بخورد. چگونه باور کند شخصی مورد اصابت ۵ گلوله از فاصلۀ نزدیک واقع شود، ولی کوچک‌ترین صدمه و آسیبی به او نرسد؟ سه تیر به کلاه او اصابت کند، ولی سر او آسیب نبنید؟! این حقه بازی و دوز و کلک در حین جنجال نفت معلوم است برای چه هدف بوده است. جوانکی را با وعده و وعید آلت می‌کنند تا تیراندازی بی‌مقصد بکند و برای آن که راز آشکار نشود او را جا به جا می‌کُشند. باز برای این که راز آشکار شود اطراف او را توقیف می‌کنند و جراید را توقیف می‌کنند و دفترچه یادداشت جعل می‌کنند. ملت ایران به صحنه‌سازان دغل و رسوا می‌خندند. حکومت دروغ در دنیای امروز موقت است...»

۳. در نظریه سوم رزم آرا رییس ستاد ارتش در پشت ماجرا بوده است.

این فهرست البته محدود به این سه گمان نیست. در سال‌های اخیر نام یک زن نیز توجه پژوهش‌ گران را به خود جلب کرده است: مهین اسلامی که با ناصر دوستی نزدیک داشته و پدرش یا خودش در سفارت انگلستان کار می‌کرده‌اند. فخرآرایی متأهل بوده، ولی با این زن هم رابطه داشته است.

اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال،برگرفته از منابع گوناگون
اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۳۸ - ۱۳۹۹/۱۱/۱۶
0
0
تاریخ معاصر ایران به شدت برای من جذاب هست و حس میکنم به راحتی میتونیم با خوندنش عبرت های زیادی رو به دست بیاریم
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۵۳ - ۱۴۰۲/۰۱/۲۷
0
0
مرگ بر خائنان کثیف
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین