شعار سال: ساختار سیاسی و مدیریتی حاکم بر ایران بزرگترین تلاشش را در دوره آقای احمدینژاد برای بسط عدالت کرد و فقط بحران از آن بر جای ماند و بزرگترین تلاشش را برای ارتقاء دموکراسی در زمان آقای خاتمی کرد، ولی کیفیت دموکراسی ارتقاء چشمگیری نیافت، اما تنش و خسارت زیادی برجای ماند؛ و همه اینها به این علت است که نظام مدیریت ملی روز به روز از انرژی خرد جمعی خالی میشود.
اگر در تحقق اهداف سند چشم انداز شکست خوردهایم؛ اگر در مذاکره با خارجیان رودستهایی خورده ایم؛ اگر در بورس کشور که هیچ ارتباطی با بورسهای جهانی ندارد قدرت پیشبینی و کنترل نداریم؛ اگر نرخ ارز یکباره جهش میکند؛ اگر در هدف گذاریهای اقتصادی شکست میخوریم؛ اگر از حل مسائل بنگاههای اقتصادی و کارگران بیکار شده عاجز مانده ایم؛ بیش از هر چیزی باید آن را ناشی از تخلیه نظام مدیریت کشور از انرژی خرد جمعی بدانیم؛ و هر چه بیشتر از تحقق سیاستها و اهداف ملیمان ناتوانتر شویم ناامنی در داخل و از بیرون بالا میرود. اکنون تقریبا اکثر مسایل اقتصادی و اجتماعی ما ظرفیت سیاسی شدن به خود گرفته اند و بنابراین عدم حل آنها همواره میتواند بی ثباتی سیاسی ایجاد کند. یعنی مشکلات اقتصادی و اجتماعی ما از این پس یک جنبه امنیتی هم پیدا خواهند کند. برای حل قطعی و کم هزینه این مشکلات هیچ راهی نداریم جز آن که اصلاحاتی در ساختار سیاسی کشور ایجاد شود که راه را برای ورود انرژی خرد جمعی به داخل نظام مدیریت کشور بگشاید؛ و برای این کار باید در همین دورهای که مقام رهبری با اقتدار کشور را مدیریت میکنند، قانون اساسی، به نفع گشودن راههای ورود انرژی خرد جمعی به نظام مدیریت کشور اصلاح شود؛ و در همین دورهی ثبات ناشی از حضور ایشان، این تغییرات تصویب و اجرایی شود به گونهای که کسی را یارای توقف و معکوس کردن آنها نباشد. بدون این جراحی، همان بیماری (تخلیه نظام مدیریت از انرژی خرد جمعی) که نه تنها کل نظام مدیریت کشور را زمین گیر کرده و بیشتر شاخصهای عملکردی ما را رو به افول برده است، بلکه اولویتهای رهبری را هم ناتمام و بیسرانجام کرده است، همچنان کشور را به کام خود خواهد کشید.
اهداف ناتمام، اولویتهای بیسرانجام
اگر این نظام مدیریتی میتوانست بهتر از این عمل کند دستکم تا کنون توانسته بود اهداف خاص مقام رهبری را محقق کند. یعنی با وجود آن همه اقتدار و امکانی که در این سی سال در اختیار مقام رهبری بوده، بخش بزرگی از اولویتهای ایشان ناتمام و بی سرانجام مانده است. این الزاما ناشی از عناد دولت خاتمی یا دولت احمدی نژاد یا دولت روحانی نیست، ناشی از نبودن منابع مالی برای حمایت از آن اهداف نیست، ناشی از بدطینتی مجریان سطوح اجرایی نیست، ناشی از مقاومت یا مخالفت مردم نیست، بلکه به گمان من بیش از همه ناشی از همین تخلیه نظام مدیریت کشور از «انرژی خرد جمعی» است. در این دنیای پیچیده اهداف بزرگ و مهم ملی را باید ملتی همت کند تا به نتیجه برساند نه آنکه انتظار داشته باشیم یک دولت یا یک نهاد آنها را محقق کند. اهدافی که رهبری انتخاب کرده اند اهداف شخصی نیست، بلکه اهداف ملی و اسلامی و تربیتی و علمی و فرهنگی بوده، اما محقق نشده است. من آن را ناشی از دو مساله میدانم یکی تخلیه نظام مدیریت کشور از «انرژی خرد جمعی» و دیگری، تضعیف سرمایه اجتماعی حکومت نزد مردم، یعنی کاهش اعتماد و امید و احساس منفعت مشترک در میان مردم نسبت به هدفگذاریهای مقامات که البته این کاهش سرمایه اجتماعی نیز در بلندمدت ناشی از همان تخلیه انرژی خرد جمعی است
آیا این نظام مدیریت ملی میتواند بحرانهای فرا رسیده و فرارسنده و انباشت شونده را مدیریت کند؟
پرسش این است که آیا نظام مدیریت و ساختار سیاسی که حتی نتوانسته است اولویتها و منویات رهبر کشور را محقق کند، آیا چنین نظام مدیریتی میتواند سایر اهداف خود را که حمایت قدرتمندانه رهبری و منابع مالی کافی را نیز در پشت سر خود ندارد محقق کند؟ به گمانم بعید است؛ و باز میتوان پرسید در این صورت آیا این نظام مدیریت ملی میتواند بحرانهای فرا رسیده و فرارسنده و انباشت شونده را مدیریت کند یا آن که همانند ۱۵ سال اخیر آنها را نادیده میگیرد؟ به گمان من دیگر نه میتواند نادیده بگیرد و نه میتواند مدیریت کند. تنها یک راه دارد: انجام اصلاحات ساختاری برای تزریق «انرژی خرد جمعی» به ساختار نظام مدیریت کشور؛ و این کاری است که به گمانم در این مقطع زمانی در اختیار و اقتدار مقام رهبری است نه کس دیگر و البته فرصت ایشان هم برای چنین اقدامی، زیاد نیست.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از ساعت ۲۴، تاریخ انتشار: ۹ اسفند ۱۳۹۹، کد خبر: ۵۳۶۳۲۹، http://www.saat۲۴.news