شعار سال: محمدرضا باهنر از جمله چهرههای اصولگرا است که بعد از ۷ دوره حضور در مجلس با سمت نایب رئیسی مجلس و عضویت در هیئت رئیسه، با شرکت نکردن در انتخابات مجلس دهم به عنوان کاندیدا، اعلام کرد به دلیل اعتقاد به گردش نخبگان در سیاست و نیاز کشور به نیروهای جوان، به عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام اکتفا کرده و از این به بعد به عنوان یک تئورسین در عرصه سیاست نقشآفرینی میکند.
معتقد است سیستم حزبی در کشور نیاز به تقویت دارد و باید احزاب قدرتمند شکل بگیرند، میگوید با توجه به نبود احزاب قوی در کشور شورای وحدت میتواند اتحاد را در میان نیروهای جریان اصولگرا به وجود آورد.
تأکید باهنر بر وحدت جریان اصولگرا برای ورود به انتخابات و از طرفی شنیده شدن، اما و اگرهایی از بیرون جریان برای رسیدن به وحدت در میان نیروها، منجر شد با او به گفتگو بنشینیم:
به دلیل اعتقاد به گردش نخبگان، وارد مجلس نشدم
چرا بعد از مجلس نهم در هیچ انتخاباتی به عنوان کاندیدا حاضر نشدید؟
باهنر: در این باره یک پاسخ عمومی دارم، که بالاخره هفت دوره، یعنی ۲۸ سال در مجلس حضور داشتم که یک عمر کاری میشود؛ بنابراین احساس کردم دیگر کافی است. هر کس میپرسد چرا نرفتم، میگویم شما ۲۸ سال یک جا برو، اگر حوصله کردی سال بیست و نهم هم بروی، توصیه کن بروم. در این میان نکته اصلی بحث گردش نخبگان است. بالاخره باید مسئولیتها بین افراد بچرخد. البته برخی توصیه میکنند هفت دوره تجربه مجلس حیف است، چرا نمیروی؟ میگویم فرض کنید این هفت دوره، هشت دوره شود، در نهایت قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ بعد هشت دوره هم میگویند، حیف است و ۹ دوره شود. اما حقیقت این است از یک زمانی به بعد هر فردی باید زمینه را برای دیگران خالی کند.
قبل از اینکه ملکالموت بیاید، کنارهگیری کردم
گاهی شوخی میکردم و میگفتم بعضی از مسئولان و همسن و سالان ما چنان به مسئولیتها و پستهایشان چسبیدهاند که به نظر میرسد فقط ملکالموت باید نجات دهد. البته بنده قبل از اینکه ملکالموت به سراغم بیاید، تصمیم گرفتم زمینه را برای حضور دیگران آزاد بگذارم. البته نظام بسیار برای بنده و امثال من خرج کرده و بسیار به مردم بدهکارم، لذا برای خودم قائل به بازنشستگی نیستم، انشاءالله تا آخرین لحظه حیات و تا آخرین نفسی که دارم، خودم را در خدمت نظام، انقلاب و مردم میدانم و سعی میکنم از تجربهای که به دست آوردم به صورت مشورت، رایزنی، کارهای پژوهشی میدانی و مواردی از این قبیل در خدمت نظام باشم و مسائل و مشکلاتی که به ذهنم میرسد، به مسئولان گوشزد کنیم.
با توجه به اینکه تعداد نمایندههای جوان در مجلس یازدهم نسبت به سایر مجالس بیشتر است و به نظر میرسد گردش نخبگان اتفاق افتاده، شما عملکرد این نمایندههای نسل جدید را چگونه ارزیابی میکنید؟باهنر: البته درباره همه مجالس این مطرح است که معمولاً حدود ۶ ماه طول میکشد تا مجلس خودش را پیدا کند. به دلیل اینکه دو یا سه حزب قدرتمند فراگیر کشوری نداریم، معمولاً نمایندهها تازه در مجلس با هم آشنا میشوند. آدمهای خوبی هم هستند، تحصیل کردهاند، متدین هستند و علاقهمندند خدمت کنند، اما تا زمانی که بخواهند خودشان را پیدا کنند، هیئت رئیسه انتخاب شود، کمیسیونها جا بیفتد، نُظّار مجلس مشخص شوند و مواردی از این قبیل، معمولاً حدود ۶ ماه طول میکشد. در مجلس یازدهم هم اولین کار سنگینی که به آن مراجعه شد، بودجه ۱۴۰۰ بود. با توجه به اینکه بررسی بودجه، به عنوان مهمترین سند مالی کشور، تخصصها و تجربههای خاصی میخواهد، لذا در این مسیر معمولاً مشکلاتی وجود دارد. البته مجلس فعلی در رابطه با مسئله تحریمها، طرحی را با عنوان قانون اقدام راهبردی تصویب کرد که طرح خوبی بود، دولت هم توانست ماهرانه و مدبرانه آن را اجرا کند که نتیجه مثبتی دارد؛ لذا یکی از کارهای مثبت مجلس یازدهم تصویب قانون اقدام راهبردی است.
بعد از اینکه در هیچ انتخاباتی به عنوان کاندیدا حاضر نشدید، در افکار عمومی این گمانه شکل گرفت که لیدری جریان اصولگرا را برعهده گرفتید. صحت دارد؟باهنر: اگر چهار حزب قدرتمند فراگیر در کشور داشتیم، چنین گمانههایی مطرح نمیشد. باید به سمت شکلگیری احزاب قدرتمند حرکت کنیم. در کشور جناحهای اصولگرا، اصلاحطلب و میانهرو وجود دارد و به ازای آن حدود ۱۵۰ حزب مجوزدار در کشور داریم که جزیرههای کوچک جدا از همند و هر انتخاباتی پیش میآید، همین احزاب دور هم جمع میشوند که وحدت ایجاد کنند. در نتیجه در هر انتخابات اکثر بخش انرژی جناحها در راستای ایجاد وحدت در همان جریان تلف میشود و انرژی کمتری برای رقابت با رقیب صرف میکنند. با نزدیک شدن به ایام انتخابات رفت و آمدها، گفتگوها و چانهزنیها افزایش پیدامیکند که در این جلسهها از بنده هم برای حضور دعوت میشود. البته گاهی هم خودم برای رسیدن گروهها به وحدت، آنها را دعوت میکنیم.
در جریان اصلاحطلب معمولاً ۵ نفر تصمیم نهایی را میگیرندبرخی تصور میکنند که چند نفر نشستهاند و جای همه تصمیم میگیرند، این تصور اگر ساختارمند باشد، اشکال ندارد. در کشورهایی مانند آمریکا هم که کار دموکراتیک میکنند، درست است که کشور ۲۰۰ - ۳۰۰ میلیون نفر جمعیت دارد و تعداد زیادی رأی میدهند، اما در نهایت کارت الکترال در ریاستجمهوری تعیینکننده است. منظورم این است که این سیستم یا هرم دموکراتیک، طبیعی قلمداد میشود. مثل اینکه مردم ۲۹۰ نماینده انتخاب میکنند، بعد این ۲۹۰ نماینده یک رئیس انتخاب میکنند.
حالا میشود گفت که این رئیس را چرا مردم انتخاب نکردند؟ خیر، مردم با واسطه او را انتخاب کردند. مردم عدهای را به عنوان نماینده انتخاب کردند، آنها هم یک رئیس برای مجلس انتخاب کردند که برخی به این میگویند پدرخواندگی. پدرخواندگی فقط مختص جریان اصولگرا نیست و جریان اصلاحطلب هم همین وضعیت را دارد. معمولاً پنج نفر مینشینند و تصمیم نهایی را میگیرند. در این جریان خاتمی نفوذ کلام دارد که اشکال هم ندارد و میتواند ساماندهنده یک جریان باشد.
آنقدر کاندیدا زیاد داریم که میتوانیم آنها را صادر کنیم
شما هم یکی از کاندیداهای ریاستجمهوری برای انتخابات ۱۴۰۰ هستید؟
باهنر: این دوره آنقدر فراوانی نعمت است و تعداد کاندیداهای ریاست جمهوری زیاد است که بعضی وقتها شوخی میکنم و میگویم باید تعدادی از اینها را صادر کنیم. این کاندیداها باید در یک رفت و آمد و یک رقابتهای درون جناحی محدود شوند.
از همه جناحها اعم از اصولگرا، اصلاحطلب و ... حدود ۸۰ نام برای ورود به انتخابات به عنوان کاندیدا وجود دارد. بارها اعلام کردم قصد کاندیداتوری برای انتخابات آینده را ندارم و معتقد به چرخش نخبگی و چرخش قدرت بین نخبگانم و امید دارم که یک دولت کارآمد، اصولی و معقول که دنبال حکمرانی عقلانی و مدبرانه برای نظام جمهوری اسلامی است، نصیب مردم شود.
در کنار تعدد کاندیدا، در هر دو جناح شاهد تعدد نهادها و جمعهایی هستیم که با رویکرد ایجاد وحدت اعلام حضور کردند، کدام یک از این گروهها منسجمترند؟باهنر: ساختار جناحها ژلهای است و ثبات ندارد. به همین دلیل در جریان انتخابات گذشته هر دو جناح برای ورود به انتخابات از نهادهای مختلفی رونمایی کردند. در میان گروههایی که مطرحند، شورای وحدت مجموعه احزاب حدود ۴۰ حزب اصولگرا است که با محوریت جامعه روحانیت مبارز دور هم جمع شدهاند و تا زمانی که بتوانیم یک حزب واحد در سراسر کشور تشکیل دهیم و به آن نقطه برسیم، این ساختار کار خود را ادامه میدهد.
تصمیمگیرندگان شورای وحدت، خودخوانده نیستند. به این معنی که بنده رسماً از طرف پنج حزب در شورای وحدت شرکت میکنم و خاستگاه تشکیلاتی افرادی که در شورای وحدت حضور دارند، تعریف شده است. در جریان اصولگرا شورای ائتلاف و شورای وحدت وجود دارند که احتمال زیادی میدهم در جریان انتخابات ۱۴۰۰ این دو گروه بههم میپیوندند و با هم رقیب نمیشوند، بلکه با رقیب اصلی رقابت میکنند.
سال ۹۶ دولت فهمید رقیب جدی دارد
چشمانداز ما وحدت ۱۰۰ درصدی است، اما هیچ وقت به نقطه مطلوب و همه هدفمان نمیرسیم، اما روند خوبی را طی میکنیم. در انتخابات ۹۲ جریان اصولگرا پنج کاندیدا داشت که نتوانستند با هم به وحدت برسند، اما در سال ۹۶ یک کاندیدا داشتند که توانست ۴۰ درصد رای را به خود تخصیص دهد. البته غیر از رئیسی دو سه کاندیدای دیگر هم بودند، ولی محور اصلی آقای رئیسی بود که ۱۶ میلیون رأی هم آورد.
فرق سال ۹۶ و ۹۲ این بود که در ۹۲ چهارتا لشکر شکست خورده بود، اما در سال ۹۶ معلوم شد و دولت هم فهمید رقیب دارد که این رقیب ۴۰ درصد آرای کشور را دارد، بنابراین باید این حرف را بشنود و این پیام را درک کند. البته در دوره گذشته زمان ثبتنام انتخابات ریاست جمهوری، حدود ۲۰ نفر ثبتنام کردند، اما صلاحیت بسیاری از آنها مورد تأیید شورای نگهبان قرار نگرفت و کار به آنجا کشید.
پایداریها تفاهم میکنند
معمولاً از پایداری به عنوان جریان وحدتشکن بین اصولگراها یاد میشود، این گزاره تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است؟
باهنر: بله، درست است، پایداری معمولاً در انتخابات گذشته، اعم از ریاست جمهوری یا انتخابات دیگر، این اختلاف را به وجود آورده. در انتخابات سال ۹۲ قالیباف و جلیلی ماندند و نتوانستند با هم به تفاهم برسند. البته حدادعادل تا روزهای آخر در عرصه ماند، اما روزهای آخر انصراف داد، محسن رضایی هم بود. جبهه پایداری هم یکی از اینها بود.
سال ۹۶ هر چند رئیسی کاندیدای ایدهآل پایداری نبود، اما تحلیل آنها این بود که میگفتند رئیسی قابل قبول است. در جریان همان انتخابات اگر اصولگراها بر روی رئیسی تفاهم نکرده بودند و روی شخص دیگری تفاهم میکردند، آن موقع پایداری میگفت قبول ندارم و کاندیدای مورد نظر خود را معرفی میکرد؛ بنابراین بستگی به این دارد که چگونه کار مدیریت و دنبال شود. پایداری در انتخابات اخیر مجلس هم تا روزهای آخر همراه نبودند، اما روز آخر بالاخره تفاهم شد، چندتا از اسامی آنها در لیست قرار گرفت و کار تمام شد؛ بنابراین پایداری تفاهم میکند.
به این نکته اشاره کردید که اصولگرایان هم در انتخابات گذشته توسط شورای نگهبان ردصلاحیت شدند، بنابراین اصولگرایان هم از تیغ شورای نگهبان رد میشوند. درست است؟
باهنر: تعداد زیادی از اصولگرایان توسط شورای نگهبان ردصلاحیت شدند. این یک حرف است که اصلاحطلبان مرتب اعلام میکنند شورای نگهبان افراد این جناح را ردصلاحیت میکند، حتی در همین انتخابات اخیر برای مجلس شورای اسلامی، تعداد بسیاری از کاندیداهای اصولگرا ردصلاحیت شدند. بنده حدود ۸۰ نفر افراد که بعضاً اصلاحطلب هم بودند را به حقوقدانان شورای نگهبان و فقها، توصیه میکردم که افراد خوب و سالمی هستند. به اصطلاح لابی کردم و توضیح دادم، اما نهایتاً صلاحیت حدود ۶ نفر از آنها تأیید شد.
در مجلس دهم هم نمایندگانی بودند که در فراکسیون اصولگرا بودند، اما رد صلاحیت شدند. بعضی وقتها با اصلاحطلبها شوخی میکنم، میگویم در یک حوزه انتخابیه که یک نماینده میخواهد، از اصلاحطلبها همه را رد میکنند، یک نفرشان را نگه میدارند، ۱۰ نفر از اصولگراها میمانند که به نفع اصلاحطلبان میشود و در نهایت آن یک اصلاحطلب پیروز میشود. واقعیت قضیه این است که تلاش شورای نگهبان این نیست که دین، حق و حقوق را به جریانات سیاسی و این چیزها معامله کنند.
رئیسی بیش از ۱۶ میلیون رأی دارد
بر اجماع درباره رئیسی در انتخابات سال ۹۶ تأکید کردید، آیا وی در این دوره هم میتواند مورد توافق و اجماع اصولگرایان قرار بگیرد؟
باهنر: رئیسی چنین پتانسیلی دارد. اولاً بیش از ۱۶ میلیون رأی پشت سرش است؛ لذا سرمایه اجتماعی خوبی جذب کرده. در نبود جریانهای سیاسی و شخصیتهای کاریزماتیکی مانند آیتالله مهدوی کنی، عسگراولادی و دیگران، رئیسی هم بین سران اصولگرایی و هم در بدنه اصولگرایی نفوذ کلام خوبی دارد. با فعالیتهایی که در قوه قضائیه کرده، به سرمایه اجتماعی وی افزوده شده است. فکر میکنم وی این پتانسیل را دارد و میتواند برای وحدت اقدام کند.
آقای رئیسی معذوریتی هم دارد و آن قوه قضاییه است. به این معنی که قاعدتاً قوه قضاییه نباید در جریانات سیاسی فعال باشد، بنابراین از این بابت معذوریت دارد. اما در جلسات خصوصی، جاهایی که مینشیند و صحبت میکند، نفوذ کلامش خوب است و جریان اصولگرایی حرفشنوی خوبی از رئیسی دارد. اگر وی نامزد شود، تشتت جریان اصولگرایی جمع میشود و مجدداً وحدت نظر روی رئیسی به وجود خواهد آمد.
از نظر قانون لازم نیست رئیسی از قوه قضائیه استعفا دهد و کاندیدا شود
البته در مورد کاندیدا شدن رئیسی هنوز یک عده فعالند. البته چند دفعهای با وی صحبت کردم گفت خودم داوطلب نیستم، اما عدهای فعالند و میگویند اگر قرار باشد انسجام در کشور شکل بگیرد و سرمایه اجتماعی در کشور وجود داشته باشد، لازم است رئیسی از قوه قضاییه استعفا دهد و نامزد ریاست جمهوری شود. از نظر قانونی هم منعی ندارد.
حتی از نظر قانون عادی هم لازم نیست استعفا دهد و نامزد شود. میتواند نامزد شود، اگر انتخاب شد، استعفا دهد. رئیسی از رهبر انقلاب حکم ۵ ساله دارد، اگر بخواهد مسئولیت جدیدی را بپذیرد باید استعفای خود را به ایشان بدهد. در مجموع رئیسی گفته برای انتخابات ریاستجمهوری من نیستم و نمیآیم، اما از آن طرف هم خبر دارم بسیاری به ایشان اصرار و چانهزنی میکنند که او را قانع کنند برای ریاست جمهوری بیاید.
چه کسانی اصرار دارند رئیسی به عنوان کاندیدا وارد عرصه انتخابات شود؟
باهنر: در حال حاضر آیتالله موحدی کرمانی و جامعه روحانیت اعلام کردهاند که اگر رئیسی کاندیدا شود دیگر اختلافی در جریان اصولگرایی باقی نمیماند و این موضوع باعث وحدت میشود، اما به این صورت نیست که این افراد با رئیسی برای حضور در انتخابات چانهزنی کنند چراکه یک طرف اصلی قضیه هم خود رهبر انقلابند که ایشان بپذیرند برای قوه قضاییه فرد دیگری بیاید.
مطمئنم ناطق نوری وارد انتخابات ریاستجمهوری نمیشود
غیر از رئیسی کدام چهرههای اصولگرای برای انتخابات ریاستجمهوری هم مطرحند؟
باهنر: از آقای رئیسی بگذریم، چهرههای زیادی هستند. به عنوان مثال قالیباف بسیار مطرح بود. البته اخیراً پیرهادی که بسیار نزدیک به قالیباف است اعلام کرد قالیباف نمیآید. غیر از قالیباف از مجلس فعلی هم حدود پنج نفر میخواهند کاندیدای ریاست جمهوری شوند که اسامی آنها در رسانهها مطرح است. از نیروهای سپاه و نظامی هم چند نفر هستند. علاوه بر سعید محمد و محسن رضایی، رستم قاسمی که فرمانده اسبق قرارگاه خاتم و وزیر نفت دوران احمدینژاد بوده، رسماً اعلام کرده که کاندیدای انتخابات ۱۴۰۰ است؛ لذا تعداد زیادی میخواهند برای ریاست جمهوری بیایند، اما حتماً باید به تفاهم برسند و اگر نرسند، پراکندگی آرا ممکن است باعث عدم موفقیت جریان اصولگرایی شود. البته نام ناطق نوری هم مطرح شده، اما خیلی وقت است از عالم سیاست کنار رفته، چند بار در گفتگو با بنده گفت دیگر مسئولیتی که خودم وارد میدان سیاست شوم یا مسئولیتی بپذیریم، احساس نمیکنم؛ لذا امیدی نداریم که بتوانیم او را برای فعال شدن در سیاست، قانع کنیم؛ بنابراین تحقیقاً مطمئنم ناطق نوری وارد انتخابات ریاستجمهوری نمیشود. همچنین با علی لاریجانی که صحبت کردم تا مدتها قبل میگفت قصدی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری ندارد.
نیروهای تازه وارد جریان اصولگرایی از ناطقنوری دلخورند
با توجه به حمایت اصلاحطلبان از حضور ناطقنوری در انتخابات و برخی رفتارهای سیاسی وی، باید او را به عنوان چهره اصولگرا بشناسیم یا اصلاحطلب؟
باهنر: خاستگاه ناطق نوری اصولگرایی بوده. جریان اصلاحطلب و دولت اصلاحات از انتخابات سال ۷۶ رقیب اصلی ناطق بودند. ناطق یک طرف بود، خاتمی طرف دیگر. البته ممکن است در طول زمان بعضی از بحثها و صحبتها شود و دلخوریهایی شکل بگیرد برای نمونه بعضی از نیروهای جدید جریان اصولگرایی دلخوریهایی از ناطق داشته باشند، ممکن است از من هم دلخور باشند و بعضی جاها مواضعم را نپسندند، اما در مجموع خاستگاه ناطق همواره اصولگرایی بوده است.
اصولگرایان میتوانند روی سعید جلیلی به عنوان کاندیدای ریاستجمهوری به اجماع برسند؟
باهنر: نمیدانم، سعید جلیلی هم از چهرههایی است که در این قضیه قابل بررسی و قابل طرح است، اما چیزی که قاطعانه میتواند همه را به وحدت برساند، منحصر به رئیسی است. در مورد مابقی ممکن است طیفهایی با آنها موافق باشند و طیفهایی هم موافق نباشند.
احمدینژاد همان روزهای اول بعد از انتخابات گفت اصولگراها را قبول ندارم
چرا همانطور که اصلاحطلبان از روحانی اعلام برائت میکنند، اصولگراها از احمدینژاد اعلام برائت نمیکنند؟
باهنر: نسبت اصلاحطلبان با روحانی با نسبت اصولگرایان با احمدینژاد فرق میکند. خاستگاه روحانی قبل از سال ۹۲ اصولگرایی بوده. یعنی روحانی هیچ زمانی قبل از سال ۹۲ در جریان اصلاحطلبی نبود، اما در سال ۹۲، چون مورد تفاهم اصولگرایان قرار نگرفت و اصلاحطلبان هم یک کاندیدای مطلوبی برای خود پیدا نکردند لذا روی روحانی به تفاهم رسیدند. به همین دلیل مقدار زیادی از عملکرد دولت یازدهم و دوازدهم پای اصلاحطلبان نوشته میشود. نمیخواهم بگویم همه وزرای دو دولت روحانی اصلاحطلب بودند، اما در میان وزرای دو دولت روحانی دیگر یک اصولگرای جدی مشهور نمیبینیم. اگر مسئولیتی باشد باید اصلاحطلبان بپذیرند.
داستان احمدینژاد باز فرق میکرد. احمدینژاد همان روزهای اول بعد از انتخابات آمد و گفت این تیپ اصولگراها را قبول ندارم. اختلاف نظرهای کارشناسی ما هم با آقای احمدینژاد از همان سال اول که لایحه بودجه را تقدیم مجلس کرد، شروع شد. روحانی موقعی گله میکرد و میگفت شما به دو سه نفر از وزرای من رأی ندادید. گفتم مجلس هفتم به چهارتا از وزرای احمدینژاد هم رأی نداد با اینکه دولت و مجلس هر دو اصولگرا بودند. اینکه حالا ما اعلام برائت کنیم، بگوییم کی بود؟ کی بود؟ نخیر! هر کسی مسئولیت را دارد. اینها در تاریخ و در جستوجوهای رسانهای کاملاً مشخص است که مثلاً من باهنر در چه کارهایی از احمدینژاد حمایت کردم و در چه مواضعی حمایت نکردم، ممکن است با او تقابل هم کرده باشم. اینها کاملاً روشن است.
نهاد اجماعساز میتواند در وحدت اصلاحطلبان موفق شود و یا به عاقبت شعسا (شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان) دچار میشود؟
باهنر: در این قضایا، اصلاحطلبها قویتر از ما عمل میکنند، چون بین ما بعضی دوستان حضور دارند که خودشان اهل فتوی دادن سیاسی هستند و خودشان تصمیم میگیرند و خود را اعلم سیاسی میدانند. اما در جریان اصلاحطلب گوش شنوا قویتر است. معمولاً شورایی تشکیل میدهند و سعی میکنند به وحدت برسند. البته در جناح اصولگرا هم عموماً به وحدت میرسد، اما بعضی وقتها خلأهایی ایجاد میشود. فکر میکنم شورای اجماعساز اصلاحطلبها بتواند به جمعبندی برسد.
در انتخابات مجلس یازدهم اصلاحطلبان تندرو دنبال مشارکت حداقلی بودند
در انتخابات ۱۴۰۰ مشارکت حداکثری بسیار مهم است. از زمان حضرت امام (ره) که آن جمله «میزان رأی ملت است» مشهور است تا زمان رهبر انقلاب همواره بر مشارکت حداکثری تأکید کردند. در انتخابات مجلس دهم رهبر انقلاب گفتند اگر کسی من را هم قبول ندارد، ولی تکلیف است بیاید در انتخابات شرکت کند و از این حق اساسی خودش استفاده کند. متأسفانه خب مجلس شورای اسلامی دوره یازدهم به اصطلاح آقایان هواشناسی رکورد کمینه را زد، یعنی حضور خوبی نبود. اگر افراد خوب و با رای بالا انتخاب شوند، سرمایه اجتماعی برمیگردد.
شورای نگهبان برای مشارکت حداکثری باید چند چهره مشهور اصولگرا و اصلاحطلب را تأیید کند
از آن طرف اصلاحطلبهای هنجارشکن و تند میگفتند اگر ما کاندیدای مقبولی نداشته باشیم، انتخابات را تحریم میکنیم. احساس میکردم خب این دو طرف طیف، یعنی اصولگراهای تند و اصلاحطلبان تند، هر دو دنبال تحریم و مشارکت حداقلیاند. موضع رهبر انقلاب، مشارکت حداکثری است و دوباره در سخنرانی به مناسبت سالگرد ۲۹ بهمن مردم تبریز گفتند مشارکت حداکثری و انتخاب اصلح مهمند.
یکی از انگیزههای مشارکت حداکثری، رقابت جدی است. این رقابت نمیتواند رقابت درونجریانی باشد. به این معنی که شورای نگهبان باید چند چهره مشهور اصولگرا، اصلاحطلب و میانه را تأیید کند. فردی که میآید باید صلاحیتهای لازم را داشته باشد. فردی که هنجارشکن یا فتنهگر باشد یا نمیتواند این مسئولیت مهم را برعهده بگیرد. اما این جریان چهرههای فراوانی را دارد، که اگر نامزد شوند با شورای نگهبان هم مشکلی ندارند و تأیید قرار میشوند. جریان اصولگرا هم انشاءالله به وحدت بررسد و یک انتخابات پرشور و البته وحدتآفرین داشته باشیم، نه انتخابات پرشوری که شکاف امنیتی و قومیتی ایجاد کند.
کدام چهرههای اصلاحطلب قابلیت حضور در انتخابات ریاستجمهوری دارند؟
باهنر: از داخل دولت چند نفر دارند برای ورود به انتخابات خودشان را گرم میکنند. البته الان اگر اسم ببریم، ممکن است تکذیب کنند. به عنوان مثال ستاری یا اردکانیان اگر دعوت شوند، احتمالاً میآیند. همچنین اگر به صورت جدی روی جهانگیری وحدت شود، میآید. عارف هم بیمیل نیست، بحث ظریف هم مطرح است، البته ظریف تا حالا چند بار تکذیب کرده، اما در عالم سیاست هیچچیز غیرممکن نیست و چهرههای زیادی هستند که میتوانند بیایند و یک انتخابات جدی را به وجود آورند.
با توجه به اینکه کشور در شرایط تحریم است، تصویب یا عدم تصویب FATF فرقی برای کشور میکند؟
باهنر: FATF جدا از تحریم است، اما تأثیر و تأثر روی هم دارند و مجمع هم دارد در این مورد بحث میکند، اگر هم قرار باشد مجمع به نتیجه مثبت برسد حتماً یک تحفظ مجمع این است که کارهایی را که برای خنثی کردن تحریمهای ظالمانه آمریکا انجام میدهیم، را در مقوله FATF اصلاً قبول نداریم و این حق را برای خودمان محفوظ نگه میداریم که بتوانیم تحریمهای ظالمانه آمریکا را خنثی کنیم.
همین بحثها یک مقدار بحث را طولانی کرد و تصمیمگیری به ۱۴۰۰ افتاد. در مجمع تشخیص مصلحت نظام در این مورد بحثهای خوبی شکل گرفته. استدلالهای قوی هم وجود دارد. هم آنهایی که مخالفند استدلالهای قوی دارند، هم آنهایی که موافقند؛ لذا این موارد با تحریمها همپوشانی دارد، اما منطبق بر هم نیست. برخی معتقدند اینها دوتا پنجره است. یک پنجره را آمریکا ظالمانه بسته، آن پنجره را ما خودمان نبندیم و بتوانیم یک راه تعامل داشته باشیم. بعضیها مدعیاند که اگر FATF باز شود، تحریمها سختتر میشود. در این موارد بحثهای کارشناسی جدی انجام میشود که انشاءالله در اولین جلسات سال ۱۴۰۰ مجمع در مورد آن به جمعبندی خواهد رسید.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از آنا، تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۳۹۹، کد خبر: ۵۷۰۹۸۵، ana.press