حجت الاسلام و المسلمین جوادی آملی استاد حوزه علمیه قم و رئیس بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء میگوید: خداوند در قرآن انسان را کریم معرفی کرده و اخلاقِ کریمانه را برای انسان شایسته میداند. مراد از اخلاق کریمانه این است که در تمام جهات وجودیش چه به لحاظ فردی و چه به لحاظ اجتماعی و چه به لحاظ تعاملش با محیط زیست و منابع طبیعی و هوا و فضا و آب و چه ارتباطش با جامعه انسانی و حتی ارتباطش با پروردگار عالم باید کریمانه و در عالیترین و شایستهترین شأن آن اتفاق افتاد و عمل او به دور از ریا، تملّق و چاپلوسی باشد. گر چه قلمرو رابطه قرآن و اخلاق بسیار گسترده است، اما یکی از زیباترین جلوههای رابطه آن دو (قرآن و اخلاق) ارتباط و تاثیر متقابل شان در راستای جان آدمی است.
شعار سال: وی معتقد است که ما به سیاستهای دروغین خود مشغول شدیم و از مسایل اصلی و اساسی که جامعه و دین به واسطه آنها آسیب جدی میبیند و به شدت ضعیف، تحقیر و توهین شده، غافل شدیم و تنها دنبال مقام خواهی، کرسیهای ریاست جمهوری، مجلس و دیگر اعتبارات دنیوی هستیم.
جوادی آملی تأکید دارد: اولین ویژگی جامعه اخلاقی این است که از اختلاف، تفرق و تشتت بپرهیزد و به همگرایی، وحدت، دوستی و محبت اعتنا و اهتمام بورزد. متأسفانه امروز جامعه ما از این تفرق و اختلاف شدید رنج میبرد. ما نتوانستیم جلوههای شایسته اخلاقی را در جامعه منتشر کنیم بلکه بذر نفاق، شقاق، درویی، چاپلوسی و تملق را در جامعه منتشر کردیم.
متن گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین جوادی آملی را در ادامه میخوانید:
* از سه بحث اساسی در دین «اخلاق، عقائد و احکام» کدام یک مقدم هستند؟ معنای مقدمیت چیست؟ تقدم هر کدام از این سه چه تبعات و آثاری دارد؟
مقدمتاً بیان میکنم ماه مبارک رمضان که شهر الله است و تمام جلوههای حق در نهایت بلوغ و ظهور برای همه انسانها خصوصاً مومنان، پرهیزگاران و پروا پیشگان فراهم شده است، مایه سعادت و توفیق جامعه و امت اسلامی است.
امروز اگر امت اسلام و جامعه بزرگ اسلامی با همه زبان ها، افکار و عقاید بومی که هر بخشی از جامعه اسلامی از جمله در مصر، اردن، لبنان، افغانستان و سایر بلاد اسلامی با گرایشها و گویشهای خاص دارند، همه و همه اکنون در معرض یک خطر و تهاجم عظیمی هستند که در حقیقت ممکن است همهی فکر و فرهنگ را غارت کند و تنها حقیقتی که میتواند در مقابل این توفان سهمگین بایستد و مقاومت کند، جریان عظیم اسلامی است که با قرآن و اهل بیت (ع) آمیخته است. جامعه بزرگ اسلامی در هر کجا که هستند چه در منطقه خاورمیانه که تمرکز و موفقیتی یافتند و چه در اقصی نقاط این کره خاکی، هر کجا که به نام اسلام است و مصمم است باید خود را محیا کند تا در مقابل این توفان سهمگین فرهنگی که برای تاراج بردن و به غارت بردن اعتقادات و باورهاست، آماده شود.
تنها قوهای که میتواند در مقابل این توفان بایستد اعتماد و اتکا به قرآن و عدل قرآن که اهل بیت هستند و همه امت اسلامی چه شیعه و چه سنی با گرایشهای مختلف به این دو اصل اصیل اسلامی که یادگار رسول مکرم اسلام است به عنوان ثقلین باور دارند و میتوانند با تکیه و اعتماد به این دو جریان در مقابل این توفان سهمگین بایستند و بلکه آن را شکست دهند و قدرت و غلبه فکری و فرهنگی را بر جامعه جهانی به ارمغان بیاورند و همه را به سعادت و نیکبختی فرا بخوانند و این نگون بختی و تیرگی که در قالب مسایل به ظاهر زیبا ارایه شده است را کنار بگذارند و این حکومتی که امروزه به اصطلاح سلبریتیها در جامعه بشری ایجاد میکنند و با به همراه آوردن مسایل اقتصادی و بحثهای فرهنگی و اجتماعی، خصوصاً جوانان را در معرض آسیبها و تهاجمات و آماج آسیبهای خود قرار دادند، نجات ببخشند و جامعه را به یک سلامت و امنیت برسانند.
اتفاقاً ماه مبارک رمضان و جلوههای بارز و روشن این ماه که عبارتند از دعا و نیایش از یک سو و همراهی و همسویی با قرآن و مفاهیم و ارزشهای والای قرآنی از سوی دیگر و جلوههای نیایش و عبادتهای ویژهای که در این ماه وجود دارد میتواند یک سرمایه عظیمی باشد که براساس این سرمایه انسان میتواند آن وحدت جامعه اسلامی را احیا کند، چون آنچه امروز بیش از همه برای جامعه اسلامی ضرورت دارد، وحدت و یکپارچگی و انسجام امت اسلام است که هم توصیه رسول مکرم اسلام است و هم صراحت بیانی قرآن مجید است که فرمود: وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا
آنچه متأسفانه امروز در گوشه و کنار جامعه، امت و ممالک اسلامی وجود دارد همین غول تفرقه، اختلاف و تنازعی است که موجب فشل و ضعیف شدن قدرت در فضای جامعه اسلامی است. امیدواریم که به برکت ماه مبارک رمضان این قوت و توان احیا شود و وحدت امت اسلامی به برکت این ماه سایه افکن شود و اختلافات و تفرقهها به کناری برود و جامعه اسلامی خود را باز بیابد و در سایه قرآن و عترت بتواند در مقابل این توفان سهمگین و آسیب زننده فکری و فرهنگی که از جایگاه اقتصاد دروغین برای بشر به ارمغان آمده را به کناری بزنند.
بعد از این مقدمه به سوالی که در این رابطه مطرح شد یعنی بررسی تقدم سه بخش اساسی عقاید و ایمان و اخلاق و آثار و نتایجی که بر این تقدم وجود دارد، میپردازم.
چون انسان دارای ساحتهای گوناگونی است و این ساحتها و میادین انسانی را به سه ساحت عمده عقل و قلب از یک سو و نفس از سوی دیگر و عمل از سوی سوم، تقسیم کرده اند انسان دارای این سه رکن عقل، نفس و عمل است، مخصوصاً حکما این سه بُعد را برای انسان تقریر کردند و به صورت روشن در مقابل انسان باز نمودند. این سفرهی وجود انسانی به این صورت باز شده که مراد از عقل آن جنبههای تجردی انسانی و نفس است که به ملاکات و گرایشهای انسان بستگی دارد و طبع است که به جنبههای عمل و کارکردهای انسانی مربوط میشود. چون انسان دارای سه ساحت است، رشد متوازن انسانی اقتضا میکند که برای هر سه ساحت جنبههایی فراهم شود که این رشد متوازن تحقق پیدا کند، اینطور نیست که اگر کسی از نظر علمی عالم و فرزانه شد، از نظر اخلاقی یا عملی هم آن رشد را داشته باشد یا اگر از نظر عمل و اطاعت انسان قوی شد، در جنبههای دیگر هم تقویت میشود و قوت و قدرتی مییابد. اینکه علی ابن ابی طالب فرمودند: «دو دسته هستند که انسانها از آنها آسیب میبینند، یک دسته عالم متهتک و دسته دیگر جاهل متنسّک، جاهل متنسّک آن است که عمل دارد، اما آگاهی و شناخت و معرفت ندارد.
عالم آن کسی است که آگاهی و شناخت دارد، اما، چون به گرایشهای مثبت و عمل نگرویده و به این سمت نیامده همان علم باعث سقوط، انحطاط و انحراف او شده است. اگر انسان رشد متوازن نداشته باشد یعنی دارای علم باشد، اما اخلاق و عمل نداشته باشد، یا عمل باشد و علم نباشد. این انسان به صورت یک انسان کاریکاتوری خواهد بود و رشد نا متوازن او قطعاً او را به زمین خواهد زد لذا در قرآن این هر سه که حوزه اخلاق، عمل و عقاید و ایمان هست، در عین حالی که هرکدام جایگاه خود را دارند و شایسته است که ما آنها را در جایگاه خودشان داشته باشیم، این توازن را همواره حفظ کردند لذا فرمودند: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ؛ اخلاق متوسط بین ایمان و عمل صالح است»
اگر کسی بخواهد ایمان را به عمل تبدیل کند، زمانی این ایمان به عمل تبدیل میشود که از مرحله اخلاق بگذرد و این سه یک هماهنگی کاملی را برای ایجاد توازن در وجود انسانی برقرار خواهند کرد؛ بنابراین ما نمیتوانیم بگوییم که کدامیک از اینها بر دیگری مقدم است در عین حالی که هرکدام از جایگاه شرافت برخوردار هستند. آن بنیان معرفتی، یقین، آگاهی و شناخت از دو بُعد دیگر به لحاظ ذاتی شرافت بیشتری دارند. گرچه اگر بخواهد در ساحت انسانی پیدا شود، هر سه باید با هم توازن پیدا کنند و تحقق بیابند؛ اما اگر بخواهیم هرکدام از اینها را به استقلال بنگریم یقین و معرفتی که به ساحت عقاید برمی گردد، شرافت بیشتری دارد و بعد مباحث گرایشی که اخلاق و نقصانیات و گرایش نفس انسانی مرحله ثانی را دارند و مرحله ثالث هم عمل است لذا میفرماید: «تفکّرُ سَاعَهٍ خَیْرٌ مِنْ عِبادَهِ سَبعِینَ سَنَه؛ اگر کسی یک ساعت تفکر کند، تفکر یک ساعت از عبادت ۶۰ سال ارزش بیشتری دارد.» لذا آن تفکر به قلب بر میگردد و این عبادت به عمل بازمی گردد؛ بنابراین براساس پرسشی که مطرح کردید هم توازن اینها مورد نظر شریعت و قرآن است و هم شرافت هر یک نسبت به یکدیگر در این گفتار بازگو شده است.
* بنابراین قرآن به کدام یک از ساحتهای اخلاقی، چون بندگی، فردی، اجتماعی و محیطزیستی بیشتر پرداخته و تأکید قرآن بر کدام ساحت اخلاقی بوده است؟
قرآن انسان را کریم معرفی کرده و بُعد کرامت انسانی که انتخاب، ارتباط و تعامل برتر میباشد را مورد تأکید قرار داده است. کریم در مقابل لعین یعنی یک حقیقت برتر و لعین یعنی پست و کریم یعنی برتر و والاتر.
خداوند در قرآن، چون انسان را کریم معرفی کرده است وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ؛ اخلاقِ کریمانه را برای انسان شایسته میداند و مراد از اخلاق کریمانه یعنی اینکه در تمام جهات وجودیش چه به لحاظ فردی و چه به لحاظ اجتماعی و چه به لحاظ تعاملش با محیط زیست و منابع طبیعی و هوا و فضا و آب و چه ارتباطش با جامعه انسانی و حتی ارتباطش با پروردگار عالم باید کریمانه باشد نه اینکه کاری انجام دهد به عنوان باری به هر جهت بلکه سعی کند که هر کاری را که انجام میدهد در عالیترین و شایستهترین شأن آن اتفاق افتاد. این کرامت از یک سو مورد تأکید الهی است و انسان را هم با این وصف معرفی کرده است و خود هم با وصف اکرم ظهور کرد که در اولین آیه فرمود: اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ؛ یعنی خدای اکرم برای انسان ظهور کرده است و انسان اگر بخواهد به خدای اکرم رجوع کند جز از راه کرامت امکان پذیر نیست. ممکن است که انسانی علم داشته باشد، اما حلم است که این علم را کریم میکند. اگر شجاعت داشته باشد، اما حس گذشت و احسان و امثال ذلک در آن نباشد او نمیتواند کرامت را برای انسان به ارمغان بیاورد بنابراین در میان جنبههای اخلاقی، آنچه که برای انسان پسندیده شده و مورد تأکید قرآنی است گرچه همه جهات انسانی مورد نظر قرآن است و گاهی خدای عالم در قرآن میفرماید که إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ؛ قطعاً عدل و احسان و نسبت به دیگران با گذشت و احسان برخورد کردن خوب است، قطعاً عفو کردن و صبر جمیل داشتن و سایر ملاکات فاضله اخلاقی ارزشمند است، اما خدای عالم از انسان انتظار دارد که آن برترینها و مکارم اخلاق را انجام دهند و موجب کرامت انسانی شوند و انسان با چهره کرامت به زیارت و لقای خداوند اکرم بازیابد.
* قرآن در میان ملاک هایی، چون فضیلت، وظیفه و نتیجه چه ملاکی برای فعل اخلاقی معرفی کرده است؟
عملی که انسان انجام میدهد در حقیقت به گونهای باشد که از نقص عاری باشد. اگر ریا در عمل باشد، شایسته نیست. اگر اخلاص، نیت پاک و خالص و منزّه از باطل باشد، همانطور که خداوند در قرآن میفرماید: «لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ؛ هم از همه ضمائم اخلاق مذموم پیراسته باشد و هم با فضایل اخلاقی آراسته باشد یعنی اگر اخلاص و نیت پاک و پاکیزه نباشد و از باب احسان و اکرام نباشد یا از سوی دیگر جنبههای ریا داشته باشد یا بخواهد از بابِ به دیگران نمایاندن و نشان دادن باشد که خدای عالم این ریا، تملّق و چاپلوسی و امثال ذلک را بد میداند و از سوی دیگر طهارت، منّت و عذاب به همراه نداشتن این عمل را شایسته انسان میداند، اینگونه از اعمال اخلاقی مورد توجه قرآن است. عمل بایستی به گونهای باشد که قابل اهدای به خدای عالم باشد. مثلاً در باب صدقه میفرمایند که شما به فقیر نگاه نکنید. یا در باب قرض الحسنه که اینها عمل اخلاقی هستند. ولی این عمل اخلاقی باید خالی از تملّق، چاپلوسی و ریا باشد و به ویژگیها و فضایل اخلاقی که کرامت و عزت نفس، طبع بلند و همت والا و نظایر آن است، آراسته باشد.
* از نظر منابع اسلامی، چون قرآن، روایات، عقل و عقلا چه اصول اخلاقی برای جامعهی اخلاقی وجود دارد؟
اولین ویژگی جامعه اخلاقی این است که از اختلاف، تفرق و تشتت بپرهیزد و به همگرایی، وحدت، دوستی و محبت اعتنا و اهتمام بورزد. متأسفانه امروز جامعه ما از این تفرق و اختلاف شدید رنج میبرد. ما نتوانستیم جلوههای شایسته اخلاقی را در جامعه منتشر کنیم بلکه بذر نفاق، شقاق، درویی، چاپلوسی و تملق را در جامعه منتشر کردیم. امروز این جامعه متشتت و پراکنده میراث چنین بذرهای نفاق و شقاق است.
اولین ویژگی که جامعه اسلامی نیاز دارد، وحدت و همگرایی و دور بودن از هر نوع امری که انسان و جامعه را به تشتت و تفرق میکشاند. جهت دیگری که برای یک جامعه اخلاقی ضرورت دارد، این است که آن جنبههای اصلی و ملاکات نفسانی شایسته که موجب پیوند و ارتباط افراد و اعضای جامعه هستند در جامعه به صورت فراوان منتشر شود. مثلاً مساله عفو و گذشت، حُسن خلق و صبر جمیل نسبت به یکدیگر داشتند و از لغزشهای یکدیگر گذشتند. در باب خانواده، خدای عالم میفرماید: «این دو اصل اگر در خانواد نباشد، هرگز مستقر نخواهد شد وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً؛ بین شما این دو ویژگی را خدای عالم قرار داد که نسبت به یکدیگر با دوستی و محبت همراه باشید و از لغزشها و اشتباهات یکدیگر در گذرید و مغفرت داشته باشید.» این رحمت و مغفرت باید در جامعه اخلاقی ما به صورت یک امر رسمی جریان پیدا کند، ولی ما نسبت به لغزشهای یکدیگر نه تنها اهل گذشت نیستیم بلکه لغزشها را به رخ میکشیم و سعی میکنیم این را زمینه قهر و غلبه خود بدانیم. اتفاقاً یکی از جهاتی که باعث میشود جامعه نسبت به یکدیگر بزرگی و عظمت را نتواند غایت کند برای اینکه این افراد کوچک شدند و، چون این افراد در جامعه کوچک شدند بزرگی خود را در تحقیر دیگران قرار میدهند، جامعه بزرگ، آن جامعهای است که هرگز توهین، تحقیر و کوچک شمردن افراد و امثال ذلک را برای خود کمال نداند بلکه مذموم بشمارد به اینکه ما بخواهیم این جهات را در جامعه منتشر کنیم.
* آیا تعیین ملاک اخلاق در تربیت اخلاقی و اخلاق متفاوت است؟
ساحتهای اخلاقی متفاوت است، ملاکهای اخلاقی بیشتر به نگرش چگونه بودن و چگونه زیستن مربوط است، چون این دو ساحت از اخلاق وجود دارد، یک؛ چگونه بودن و دوم؛ چگونه زیستن. چگونه بودن به آن اخلاق ثابت برمی گردد و چگونه زیستن به آن اخلاق متغییر و جریانهای تربیتی بازمی گردد و تربیت مبتنی بر اخلاق است. امروزه متأسفانه از چگونه بودن سخنی گفته نمیشود و سعی هم این است که بر چگونه زیستن اصرار بورزند در صورتی که بدون چگونه بودن چگونه زیستن خیلی معنا پیدا نمیکند. یک تربیت بدون زمینهها و بنیانهای اصلی و اساسی ثابت و استوار نیست و متغییر است و هر کسی هم میتواند بر مبنای چگونه زیستن، روشهای نا صوابی را برای انسان ترسیم و تصویر کند؛ بنابراین ما باید این دو ساحت را کاملاً داشته باشیم و چگونه زیستن را از چگونه بودن متأثر بدانیم و چگونه بودن را حاکم بر چگونه زیستن داشته باشیم و جامعه را به دست این و آن و افرادی که به ظاهر یک زر و زیوری به خود گرفتند و تبلیغات و رسانهها آنها را با برندهایی همراه کردن، نسپاریم؛ متاسفانه اینان برای جامعه امروز ما چگونه زیستن را تعلیم میدهند. به هر حال آنچه موجب ملاک اخلاقی میشود و باعث میگردد که انسان صاحب معیار درست و اصیل باشد، فضایل و فضیلتهای اخلاقی و دور بودن از فضایل و امور مذموم است. توضیح این مساله اینگونه است که بایستی این معنا را در فکر و اندیشه پروراند که با برندهای آنچنانی که با اقتصاد سنگین همراه است و باعث میشود که این فاصله طبقاتی افزایش یابد و گسستهایی در جامعه رخ دهد و عدهای در یک انزوای اقتصادی، اجتماعی، محرومیت فکری و فرهنگی قرار گیرد، آیا اینگونه سبک زندگی و چگونه زیستن میتواند برای بشر فضیلتی را به همراه داشته باشد یا اینها رذایل ضد ارزشهایی هستند در صورت و سیمای فضیلت؟ اینکه خداوند در قرآن میفرماید: «آنچه مایه زینت انسان است، ایمان است؛ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ»
برخی از امور است که شیطان آنها را زینت میدهد در حالی که آنها امور واهی و نا صوابی هستند، به تعبیری ضد ارزش میباشند و جریانهای شیطانی آنها را ارزش قلمداد میکنند و به صورت و سیمای ارزش میفروشند و اگر ما جامعه را به آن اصالتها و بنیانهای اصیل معرفتی بازنگردانیم، تمام غلبه میتواند براساس تربیتهای اخلاقی چگونه زیستن جریانهای انحرافی جامعه را برباید و این ذلت را برای یک جامعه به ارمغان بیاورد و این ذلت در صورت و سیمای عزت نشان داده میشود. امروز به برکت ماه مبارک رمضان میتوانیم آن حقایق درست و اصیل را بشناسیم و خزف به جای مروارید اصلی به خورد جامعه ندهیم؛ بنابراین شناخت فضایل و رذایل و امتیاز اینها از یکدیگر میتواند ما را به ملاکات اخلاقی نزدیک کند.
* بنابراین معتقدید از اصول اخلاقی که قرآن برای انسان و جامعه اخلاقی مورد تأکید قرار داده، فاصله داریم؟
بله متأسفانه. معمولاً اصول حاکم بر اقتصاد دروغین جهانی اقتضائاتی دارد که همه ارزشها از جمله علم، فکر، فرهنگ، اخلاق و دین را در تسخیر خود قرار داده و همه را به رنگ اقتصاد در آورده و متأسفانه آن توجه لازم از ناحیه متولیان فرهنگی نیست. ما به سیاستهای دروغین خود مشغول شدیم و از مسایل اصلی و اساسی که جامعه و دین به واسطه آنها آسیب جدی میبیند و به شدت ضعیف، تحقیر و توهین شده، غافل شدیم. در حال حاضر بیش از همه به دین و آیین شریف اسلام و مکتب اهل بیت (ع) توهین و اهانت شده است. برای اینکه این ارزشهای اصیل به زمین افتاده و دنبال مقام خواهی، کرسیهای ریاست جمهوری، مجلس و دیگر اعتبارات دنیوی هستیم و این ارزشها مورد بی توجهی واقع شده است.
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از شفقنا، تاریخ انتشار: ۲۷فروردین ۱۴۰۰، کد خبر: fa.shafaqna.com، ۱۱۲۹۸۱۹