پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۵۳۰۱۰
تاریخ انتشار : ۰۹ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۹:۴۹
کتاب ایران بین دو انقلاب نوشته یرواند آبراهامیان را می‌توان از جمله کتاب‌های پایه‌ای برای درک چرایی تغییرات یکصد و پنجاه سال اخیر کشور در حوزه‌های فرهنگی- اجتماعی ، مدیریتی - سیاسی، اقتصادی و مواردی همانند، محسوب نمود. خلاصه کتاب برای بهره‌برداری اولیه تقدیم حضور شده است.
شعار سال: حزب توده از نادرترین احزاب موفّقى است که به رغم حساسیت زیاد توده مردم و حکومت توانسته است دو دهه در فضاى سیاسى ایران، تأثیرگذار و قریب به چهار دهه در این فضا زنده بماند. نویسنده علّت اصلى کامیابى حزب توده را شکست احزاب گذشته و کارنامه سیاه تاریخى ـ سیاسى آن‏ها مى‏‌داند.

وى براى تبیین تاریخ سیاسى حزب توده، در بخش نخست کتاب، به «زمینه تاریخى» ایران نو اشاره مى‏‌کند و ضمن بررسى اجمالى «ساختار اجتماعى» سلسله قاجار، به طور مشخّص به تبیین دو دوره تاریخى «عصر مشروطه» و «عصر رضاخانى» مى‏‌پردازد و در بخش میانى کتاب، تحت عنوان «سیاست برخوردهاى اجتماعى»، ضمن تبیین دوره تاریخى ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ که به سیر تبدیل شدن سلطنت متزلزل محمّدرضا شاه به سلطنت نظامى مى‌‏پردازد، به ظهور «حزب توده»، «پایگاه‏‌هاى طبقاتى» و «قومى» آن اشاره مى‏کند و در تمام این بخش به دنبال کشف «مبانى اجتماعى سیاست» از لابه‏ لاى رفتارهاى سیاسى است. وی در این کتاب، «در صدد بررسى سیاست در ایران نو از طریق تحلیل کنش متقابل سازمان‏‌هاى سیاسى و نیروهاى اجتماعى» است و بر آن بوده تا «مبانى سیاست در ایران را با بررسى برخوردهاى اصلى طبقاتى و قومى یکصد سال اخیر، رابطه بین نوسازى اجتماعى ـ اقتصادى و توسعه سیاسى، ظهور طبقات جدید و نیز زوال جماعات قدیم و ترکیب اجتماعى و نگرش اعتقادى احزاب عمده سیاسى تحلیل کند» به عبارت دیگر، وى براى تحلیل مقطع مورد بحثش به نوعى «جامعه ‏شناسى سیاسى» روى آورده است.

نویسنده در قسمت پایانى کتاب، تحت عنوان «ایران معاصر»، در ابتدا به نقد نظریه‏‌هاى معروف در باب علل پیروزى انقلاب اسلامى مى‌‏پردازد و خود، نظریه «سیاست توسعه ناموزون» را مطرح مى‌‏کند و براى اثبات آن، از اطّلاعات و داده‌‏هاى آمارى بسیارى در خصوص توسعه اجتماعى ـ اقتصادى و فقدان این توسعه در حوزه سیاست بهره مى‏‌گیرد. وى، سپس در بخش دیگرى از احزاب سیاسى، روحانیان و سازمان‏‌هاى چریکى در جایگاه «مخالفان» برنامه‏‌هاى شاه یاد مى‏‌کند و در پایان، در قالب نظریه‌‏اى مارکسیستى بر محور «طبقه ـ اقتصاد ـ سیاست»، سیر گام ‏به‏ گام سقوط شاه و پیروزى انقلاب اسلامى را به قلم مى‏کشد.

در مجموع، کتاب مورد بحث، داراى سه بخش و ۱۱ فصل است.

در این کتاب، «مؤلّف با دید یک مورّخ جامعه‌‏شناس به تاریخ نگاه کرده و در نقل رویدادها، اطّلاعاتى را گردآورده که از دید جامعه‏ شناختى، ارزش تحلیلى و تفسیرى داشته باشند و به شناخت و درک جامعه‏ شناسى سیاسى ایران کمک کنند». نویسنده، جامعه ایران را بر محور طبقات تحلیل کرده است. وى از آن‏جا که به شدّت از تامپسن متأثّر است و خود نیز مى‌‏نویسد: فرض اساسى وی در سراسر این کتاب، رویکرد نومارکسیستى ئى. پى. تامپسون است که پدیده طبقه را نباید صرفا بر حسب ارتباط آن با شیوه تولید، بلکه بر عکس، در متن زمان تاریخى و اصطکاک اجتماعى آن با دیگر طبقات معاصر» درک کرد، طبقه را به نفس «رویداد» معرّفى مى‌‏کند؛ یعنى تحلیل طبقات از دید وى، همان تحلیل رویداد‌ها است. در این نوع نگاه، بر خلاف مارکس که طبقه را صرفا بر حسب نوع ارتباط آن با روابط تولید مورد تحلیل قرار مى‏داد، مؤلفه‏‌هاى دیگرى نیز (افزون بر روابط تولید) براى تحلیل طبقه در نظر گرفته مى‏‌شوند.

نویسنده به خاطر تأثیرپذیرى از این رویکرد نومارکسیستى است که در تحلیل خود از یک سو گروه‏‌هاى قومى در ایران را وارد تحلیل خود مى‏‌نماید و از سوى دیگر، اصطکاک اجتماعى طبقات در ایران را در هر دوره‏اى متغیّر مى‏‌بیند و به این امر اذعان پیدا مى‏‌کند که در ایران، مانند بسیارى از کشورهاى جهان سوم، برخوردهاى اصلى حول تقسیمات قومى، قبیله‌اى، نژاد، کاست، دین و خاستگاه‏‌هاى منطقه‌‏اى بوده است؛ البتّه این مسأله به معناى عدم شکل‌گیرى نزاع طبقاتى خصوصا در مقطع بعد از ۱۳۴۲ نمى‏‌باشد. به این ترتیب، آبراهامیان با الگوگیرى از تامپسن، مفهوم طبقاتى مارکسیستى را توسعه داده است و با نگاهى تاریخى، حوادث سیاسى ـ اجتماعى ایران، از جمله انقلاب اسلامى را توضیح داده است.

پرسش‌‏هاى محورى

۱ ـ ۲. در خصوص مباحث مربوط به حزب توده، نویسنده بیش‏تر به دنبال یافتن پاسخ براى این پرسش بوده است که «چرا سازمانى آشکارا غیرمذهبى، رادیکال، و مارکسیستى در کشورى شیعه‏ مذهب با سلطنت سنّتى و حسّ ملّیت شدید توانست به صورت نهضتى توده‌‏اى درآید». به عبارت دیگر، سؤال اساسى آبراهامیان در این بخش، «راز کامیابى حزب توده» به رغم شکست‏‌هاى پى‏ درپى احزاب دیگر است.

۲ ـ ۲. در خصوص کلّ کتاب، آبراهامیان معتقد است که بیش‏تر پژوهش‌‏ها درباره دولت‏‌هاى غیرغربى در دو قالب مکتب ساختارى کارکردى که در آن بیش‏تر، چگونگى نوسازى جامعه به وسیله دولت، بررسى بحران‏ هاى مشروعیت، چگونگى ایجاد نهادهاى جدید مثل بوروکراسی‌‏ها، ارتش‌‏ها، احزاب و... مورد بحث قرار مى‏ گیرد، و مکتب رفتارى که در آن بیش‏تر به تحلیل رفتارهاى جامعه پرداخته مى‏ شود، است؛ از این‏رو، در هر دو مکتب به این بحث که نظام سیاسى چگونه نظام اجتماعى را متحوّل مى‏ کند و نظام اجتماعى چگونه از طریق خشونت، شورش و از خودبیگانگى، نظام سیاسى را از هم مى‏ پاشد، پرداخته ‏اند؛ امّا از این بحث که چگونه مبارزه اجتماعى به برخورد سیاسى شکل مى‏ دهد و به چه ترتیب نیروهاى اجتماعى که با سازمان‏ هاى سیاسى در تعامل هستند، در روند توسعه کشورهاى غیرغربى اثر مى‏گذارند، غفلت کرده‏اند.

آبراهامیان براى نیل به این مقصد، افزون بر این‏که مى‏ کوشد خود را از قالب‏ هاى دوگانه پیشین برهاند، از شیوه‏‌اى که ایران‏شناسى آن متّکى بر بررسى‏ هاى گسترده تاریخى، و ناظر بر تأثیر رویدادهاى بین‏ المللى بر حوادث داخلى است، و نیز از شیوه‏اى که به وجوه خاصّى از نظام سیاسى یا نظام اجتماعى مى ‏پردازند، پرهیز کرده، و مدّعى است که در این کتاب، «در صدد بررسى سیاست در ایران نو از طریق تحلیل کنش متقابل سازمان‏ هاى سیاسى و نیروهاى اجتماعى» بوده است. وى بر آن بوده تا «مبانى سیاست در ایران را با بررسى برخوردهاى اصلى طبقاتى و قومى یکصد سال اخیر، رابطه بین نوسازى اجتماعى ـ اقتصادى و توسعه سیاسى، ظهور طبقات جدید و نیز زوال جماعات قدیم و ترکیب اجتماعى و نگرش اعتقادى احزاب عمده سیاسى تحلیل کند». به عبارت دیگر، وى براى تحلیل مقطع مورد بحثش به نوعى «جامعه ‏شناسى سیاسى» روى آورده است.

پیشینه تاریخی

ساختار اجتماعی ایران در قرن ۱۹

ایران سده ۱۹ علی رغم عقب ماندگی اقتصادی اش، سرزمینی آکنده از تنوعات بی پایان، پیچیدگی‌های اجتماعی و شکاف‌های منطقه‌ای بود. ویژگی‌های طبیعی ایران زمینه و علت این تنوعات اجتماعی بود. فقدان رود خانه‌ها و دریاچه‌های قابل کشتیرانی، بارش بسیار اندک باران، و نیز وجود صحرای پهناور مرکزی موجب چندپاره گی جمعیت در روستا‌های دور افتاده، شهر‌های جدا افتاده و قبایل خانه به دوش شد. این روستاها، شهر‌ها و قبایل جدا افتاده از نظر اقتصادی مستقل بودند وصنایع دستی و کالا‌های کشاورزی را خودشان تولید می‌کردند. در این دوره تجارت به علت جاده‌های خراب، زمین‌های ناهموار، فواصل طولانی و شورش‌های بی وقفه قبایل، بسیار ضعیف بود. تفاوت‌های و اختلافات قومی این مشکلات طبیعی را تشدید می‌کرد چرا که ایران سرزمینی آکنده از اقلیت‌های زبانی بوده و هست و همچنین این اختلافات با تفاوت‌های مذهبی هم تداخل می‌یافت و این شکاف‌ها را تشدید می‌کرد.

تقسیم بندی‌های کلی جمعیت در این دوره بر سه نوع بود:

۱: اکثریت مسلمان در برابر اقلیت غیرمسلمان (ارامنه، کاتولیک، نسطوری، یهودی، زرتشتی)

۲: خود مسلمانان که به اکثریت شیعه و اقلیت سنی تقسیم می‌شدند.

۳: تقسیم بندی شیعیان به ۱۲ امامی و گروه‌های دیگر.

سازمان‌ها و ستیزه‌های غیر طبقاتی

سازمان‌های غیر طبقاتی نشانگر ساختار اجتماعی است. هر اجتماع و گروهی شبکه‌های محلی جدا گانه‌ای داشتند. این شبکه‌ها سلسله مراتبی بودند زیر بنای هرم مردم عادی ایلاتی و دهقانان بودند و بزرگان محلی در راس هرم قرار داشتند. اصلی‌ترین واحد اجتماعی گروه خانه به دوشان بودند که تعدادآن‌ها کمتر از ۱۰۰ خانوار در هر اجتماع یا گروه بود و توسط کدخدا‌ها اداره می‌شدند. دومین واحد اجتماعی طایفه بود که از چندین گروه تشکیل می‌شدند و بوسیله خوانین و کلانتران اداره می‌شدند و در آخر سومین حلقه ایل بود که بوسیله خان بزرگ رهبری می‌شد. همبستگی و وحدت منافع گروهی در میان قبایل بیشتر از طریق پیوند‌ها و شبکه‌های تیره‌ای و خویشاوندی تقویت می‌شد.

علت ستیزه‌های طبقاتی:

۱: مبارزه برای دست یابی به منابع کمیاب بویژه زمین‌های آبی، قنات‌ها و مراتع حاصلخیز.

۲: اعتقاد به نظریه جمع جبری صفر (یعنی نفع یک گروه در زیان به گروه دیگری باشد).

۳: رقابت برای دست یابی به مناصب محلی.

سیاحان اروپایی در این دوره سه نوع ستیز گروهی را مشخص کردند:

۱: ستیزه‌های علنی بین مسلمانان و غیر مسلمانان و شیعه‌ها و سنی ها.

۲: مبارزه‌ی میان قبایل و روستا‌ها (مبارزه‌ی میان دشت و صحرا).

۳: اختلاف‌های زبانی بین جمعیت ایرانی وغیرایرانی (بویژه فارسی زبانان و ترک زبانان).

البته مردم شناسان معتقدند حیات سازمان اجتماعی قبیله فقط به وجود ستیز و کشمکش وابسته هست که این ستیز گروهی همبستگی و رهبری را تقویت و هویت و آگاهی طبقاتی

را تضعیف می‌کرد.

در ایران این دوره چهار طبقه وجود داشت:

۱: طبقه ملوک طوایفی شامل نخبگان محلی و مرکزی.

۲: طبقه متوسط مرفه متشکل از تجار و بیشه وران.

۳: مزد بگیران شهری یعنی صنعت گران، باربران، عمله ها، شاگردان.

۴: رعایا، ایلات و دهقانان.

پادشاهان قاجار

در سده‌ی ۱۹ قاجاریان بر ایران حاکم بودند که بعد از سقوط زندیه بر سر کار امدند. در ابتدا شیوه‌ی حکومت آن‌ها در زمان آقا محمد خان ایلاتی بود، ولی جانشینان او به شیوه‌ی باستانی شاهنشاهی برگشتند اگرچه آن‌ها نتوانستند شکوه وعظمت ایران باستان رات به دست آورند. آن‌ها در ابتدا با مذهب سر سازگاری داشتند و خود را نمایندگان خدا در روی زمین می‌دانستند اگرچه رهبران مذهبی آن‌ها را غاصبان حاکمیت خداوند می‌دانستند.

قاجاریان فقط با توسل به دو نوع سیاست حکومت می‌کردند:

۱: عقب نشینی هنگام رویارویی با مخالفان خطرناک.

۲: دستکاری و تحریک اختلافات گروهی در جامعه.

یعنی شیوه‌ی آن‌ها نه زور بود و نه توسل به علم اداره و حکومت بلکه با استفاده از عقب نشینی‌های محتاطانه و دست کاری اختلافات قبیله‌ای بود.

سیاست عقب نشینی هنگامی به کار گرفته می‌شد که مخالفتی جدی شکل می‌گرفت مثلا هنگامی که علمای تهران به نصب مجسمه‌ی ناصرالدین شاه در خیابان‌های تهران به شدت اعتراض کردند دولت بلافاصله مجسمه‌ی مزبور برداشت و پذیرفت که چنین یادبود‌هایی با شریعت اسلامی منافات دارد.

سیاست تحریک وتحریض به این طریق بود که شاهان قاجار بین گروهی در برابر گروه دیگر رقابت برقرار می‌کردند آن‌ها اختلافات درونی را دامن می‌زدند تا مخالفی قدرتمند ر ا از بین ببرند. این سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن در برخورد فتحعلی شاه با شورش بزرگ ۱۱۹۳ اشکار شد. در آن سال شاهزاده‌ی استرآباد به کمک ترکمن‌های محلی مدعی سلطنت شد. فتحعلی شاه که نیروی اندکی در اختیار داشت تنها سه نامه به آنجا فرستاد و در نامه اول گفت اگر شاهزاده تسلیم شود او را می‌بخشد در نامه دوم علما را به مخالفت با شاهزاده برانگیخت و قول پاداش به آن‌ها داد و در نامه سوم به مردم استراباد و بویژه کدخدا‌های آنها، حضور ترکمن‌ها را هشدار داد و گفت ترکمن‌ها بازار آن‌ها را به خطر می‌اندازند. دو نامه‌ی آخر کاملا موثر افتاد و در نتیجه روحانیون و کدخدا‌ها در شهر را بر روی ترکمن‌ها بستند.

در مجموع شاهان قاجار به طور حساب شده‌ای از ضعف نهادی خانواده‌های ایلاتی در ایجاد همبستگی بهره برداری می‌کردند و تداوم به کینه جویی‌های قبیله‌ای را به عنوان ابزار‌های اعمال قدرت خود برگزیدند و سلطه‌ی آن‌ها در جامعه نه به دلیل قدرتمند یآن‌ها بلکه ناشی از ناتوانی چشمگیر جامعه بود.

اما با این وجود شامان قاجار توانستند نظم و امنیت نسبی در کشور ایجاد کنند و از این لحاظ دوران درخشانی را به وجود بیاورند و این موضوع تا اندازه‌ای رضایت مردم از قاجاریان را برانگیخت. البته همین مطلب باعث شده تا عده‌ای از دانشمندان به این نظر انداخت که بر ایران باید پادشاهی مستبد و سختگیر بر کشور حاکم باشد یک پادشاه آرام هرچند خلق نیکو باشد کشور به ویرانی می‌کشد. شمشیر او باید همیشه برای محافظت و تنبیه آماده باشد.

انقلاب مشروطه

در سده‌ی ۱۹ نفوذ و تأثیر غرب به دو شیوه‌ متفاوت دولت قاجار را تضعیف کرد:

۱: نفوذ اقتصادی غرب بیشتر بازار‌های شهری را تهدید کرد و به تدریج تجار و بازرگانان محلی را در قالب یک طبقه گرد هم آورد که در سال‌های بعد به طبقه سنتی معروف شدند.

۲: برخورد و ارتباط با غرب به ویژه تماس فکری و ایدئولوژیکی از طریق نهاد‌های نوین آموزشی زمینه‌ی رواج مفاهیم و اندیشه‌های جدید را فراهم ساخت و در نتیجه طبقه‌ی روشنفکر به وجود آمد.

نفوذ و تأثیر غرب با فشار‌های روس و انگلیس آغاز شد. روس‌ها که به سلاح‌های جدید مجهز بودند قرارداد‌های گلستان و ترکمانچای را برفتحعلی شاه تحمیل کردند. انگلیسی‌ها که نمی‌خواستند از روس‌ها عقب بیفتند قرارداد پاریس را به شاه قبولاندند و نواحی جنوبی را اشغال کردند. به این ترتیب شکست‌های نظامی به امتیازات دیپلماتیک منجر شد، امتیازات دیپلماتیک امتیازات تجاری را به دنبال اورد، امتیازات تجاری راه‌های نفوذ اقتصادی را هموار ساخت، نفوذ اقتصادی نیز صنایع سنتی را تضعیف کرد و در نتیجه آشفتگی‌های اجتماعی شدیدی را پدید آورد. شاهان قاجار برای رهایی از این وضعیت دو شیوه در پیش گرفتند: الف) در نیمه نخست سده‌ی ۱۹ کوشیدند دو برنامه نوسازی یکی بوسیله‌ی عباس میرزا و دیگری بوسیله‌ی امیرکبیر را اجرا کنند. ب) در نیمه‌ی دوم این سده به اصلاحات جزیی روی آوردند و همکاری با غرب را بر مبارزه با آن‌ها ترجیح دادند و بیشتر دولت را در برابر جامعه تقویت می‌کردند. در این دوره امتیاز ننگین رویتر، امتیاز بانک شاهنشاهی به انگلستان و امتیاز اداره‌ی خطوط تلگراف به روسیه واگذار شد که مقداری از درامد این امتیازات به مصارف بی حساب دربار می‌رسید، مقداری برای سفر ناصرالدین شاه به اروپا در نظر گرفته شد، اما بیشتر این درامد‌ها برای مقابله با تورم و طرح‌های نوسازی در نظر گرفته شد. در این دوره (۱۲۲۹-۱۲۷۹) تورم ۶۰۰ برابر شد.

ناصرالدین شاه که از یک سو زیر فشار هزینه‌های به شدت در حال افزایش و کاهش درامد‌ها بود و از سوی دیگر در معرض خطرات سیاسی ناشی از افزلیش مالیات‌ها بود برای رهایی از این وضعیت بیش از پیش به فروش القاب، حقوق انحصاری، امتیازات خاص، زمین، تیول و مشاغلی مانند قضاوت و والی گری روی آورد. البته در این دوره ناصرالدین شاه به اصلاحات اجتماعی، آموزشی و اداری علاقمند شد: او تجارت برده را قدغن کرد، به مالکیت خصوصی احترام گذاشت، کشت محصولات جدید (سیب زمینی) را تشویق کرد، زندان ساخت و از قطع عضو جلوگیری کرد، به کاتولیک‌ها و یهودی‌ها اجازه‌ی فعالیت داد، مدرسه، درمانگاه و چاپ خانه دایر کرد، دارالفنون را گسترش داد و چهل نفر از فارغ از تحصیل‌های آن را به فرانسه فرستاد.

طبقه روشنفکر

آن‌ها مشروطیت، سکولاریسم و ناسیونالیسم را سه ابزار کلیدی برای ساختن جامعه‌ای نوین و توسعه یافته به شمار می‌آورد. آنان معتقدند مشروطیت سلطنت ارتجاعی را از بین خواهد برد، سکولاریسم نفوذ محافظه کارانه‌ی روحانیون را نابود خواهد کرد وناسیونالیسم نیز رشته‌های استثمارکننده‌ی امپرالیسم را می‌خشکاند. دست اندرکاران این سه اندیشه علی رغم داشتن یک هدف، راهکار‌های موقتی خود را اغلب تغییر می‌دادند. چون طبقه روشنفکرزمانی با شاه علیه علما، زمانی با علما علیه شاه، زمانی با علما امپرالیسم و زمانی با قدرت‌های امپریالیسم علیه شاه متحد می‌شدند. این ناهماهنگی‌ها در زندگی دو تن از مهمترین روشنفکران سده‌ی ۱۹ یعنی سید جمال اسدآبادی و میرزا ملکم خان اشکار بود.

تماس وبرخورد با غرب افزون بر گسترش طبقه روشنفکر جدید و طبقه متوسط سنتی نارضایتی اجتماعی فراگیری را هم فراهم آورد. طبقه روشنفکر نارضایتی روزافزون از روند آهسته نوسازی و فساد زیاد دربار را بیان می‌کرد. طبقه متوسط سنتی که در برابر رقبای بیگانه بی دفاع مانده بود کم کم از وضعیت موجود ناراضی شده اند و مردم هم به دولت قاجار و به وابستگی به و نفوذ آن‌ها در کشور مخالفت کردند. این نارضایتی عمومی در نتیجه تحمیل قرارداد‌های ننگین از طرف روسیه و انگلیس به یک جنبش توده‌ای تبدیل شده است که در جنبش تنباکو به بهترین وضع خود را نشان می‌دهد. مظفر الدین شاه یک نوع سیاست لیبرالی را در پیش گرفت تا بلکه مخالفت مردمی را فرو نشاند که این هم کارساز نبود و مخالفان را به تشکیل سازمان‌های نیمه مخفی تشویق کرد.

پنج سازمان نقش مهمی در انقلاب مشروطه داشتند: الف) مرکز غیبی. ب) حزب اجتماعیون عامیون. ج) مجمع آدمیت. د) کمیته‌ی انقلابی. ه) انجمن مخفی.

در نتیجه‌ی این اتفاقات در سال ۱۲۸۴ زمینه یک انقلاب سیاسی را فراهم شد. طبقه متوسط سنتی از لحاظ اقتصادی، ایدئولوژیکی وسیاسی از هیئت حاکمه جدا شد. طبقه‌ی روشنفکر گذشته را رها کرد و حال را زیر سوال برد و در جستجوی نگرش نوینی نسبت به آینده شد و هر دو طبقه علارغم تفاوت‌ها، به این نکته آگاه بودند که خاندان قاجار از لحاظ اخلاقی بی اعتبار، از لحاظ اداری بدون کارائی و از لحاظ نظامی نیز نالایق است.

انقلاب

در نتیجه بحران اقتصادی اوایل سال ۱۲۸۴ ضربه نهایی نهایی وارد شد. برداشت بد محصول، افول تجارت در شمال، افزایش سریع قیمت مواد غذایی موجب این بحران شد. این بحران سه اعتراض عمومی را موجب شد و سرانجام به انقلاب مرداد ۱۲۸۵ منجر شد.

۱: نخستین اعتراض به مسیو نوز بلژیکی که در قالب یک رهپیمایی آرام در ماه محرم بود. نوز بلژیکی در حالت رقص با لباس روحانیون بود که همین باعث اعتراض مردم و در نتیجه راهپیمایی شد و احساس‌های مذهبی را برانگیخت.

۲: اعتراض به فلک بستن بازرگانان بود. وقتی قیمت قند و شکر در نتیجه جنگ روسیه و ژاپن افزایش یافت حاکم تهران دو تن از تاجران را به فلک بست تا از این طریق قیمت قند و شکر را پایین آورد. در نتیجه دوهزار تن از تجار و طلاب به رهبری ایت الله بهبهانی و ایت الله طباطبائی در اعتراض به این اقدام حاکم تهران در حرم حضرت عبدالعظیمگرد آمده اند. این اعتصاب یک ماه طول کشید تا اینکه شاه تسلیم خواسته‌های متحصنین شد. خواسته‌های آن‌ها از این قبیل بود:

۱: برکناری حاکم تهران ۲: عزل نوز بلژیکی ۳: تاسیس عدالت خانه ۴: اجرای شریعت اسلامی.

۳: سومین مرحله‌ی اعتراضات نتیجه‌ی ناتوانی شاه در تشکیل عدالت خانه و عزل نوز بلژیکی و دستگیری یک واعظ که علیه دولت سخنرانی کرده بود. پس گروهی از طلاب خشمگین در مقر پلیس گرد آمدند و در نتیجه حمله و تیر اندازی از سوی پلیس یک طلاب کشته شد که این باعث شد صبح روز بعد هزاران طلبه، مغازه دارو صنفی برای تشیع جنازه به سوی مسجد جامع راه بیفتند و پلیس در بیرون از مجلس با مردم روبرو شد که در نتیجه‌ی یک درگیری کوتاه ۲۲ تن کشته و بیش از ۱۰۰ تن زخمی شدند. این جوی خون این جوی خون دربار را از ملت جدا کرد و از آن به بعد برخی از علما شاه قاجار را با یزید مقایسه کردند. مخالفان به رهبری آیت الله بهبهانی و آیت الله طباطبایی و ۲۰۰۰ طلبه‌ی دیگر همراه با خانواده‌های خود و همچنین شیخ فضل الله نوری عازم قم شدند. آن‌ها اعلام کردند تا شاه به وعده‌های گذشته عمل نکند به تهران باز نمی‌گردند. همچنین بازاریان و تجار در مخلفت با شاه به سفارت انگلیس در قلهک پناه بردند.

در نتیجه شاه مجبور به پذیرش خواسته‌های مردم و مخالفین شد او مشیر الدوله‌ی لیبرال را به نخست وزیری برگزید و اعلامیه‌ی تشکیل مجلس شورای ملی را امضاء کرد. بدین ترتیب انقلاب پایان یافت، ولی مبارزه برای مشروطیت تازه آغاز شده بود.

مبارزه برای مشروطیت

مجلس موسسان تشکیل شد تا قانونانتخابات مجلس شورای ملی را تدوین کنند. بیشتر نمایندگان از تجار، روحانیون و بزرگان اصناف بازار تهران بودند. در این سال روزنامه‌ها و نشریات فعال شدند که بیشتر آن‌ها ملی گرا و تندرو بودند مجلس از سه گروه: مستبدین (اقلیت)، معتلین (اکثریت) و آزادی خواهان که نماینده طبقه‌ی روشنفکر بودندکه این دسته از نمایندگان خیلی انعطاف پذیر بودند.

بعد از مظفرالدین شاه، محمد علی شاه در همین سال بر تخت نشست. او در مراسم تاجگذاری از نمایندگان دعوتی نکرد، امین السلطان را به جای مشیرالدوله آورد، وزرا را به نادیده گرفتن نمایندگان تشویق کرد... اوهمچنین با واژه‌ی مشروطه مشکل داشت و واژه‌ی مشروعه را قبول داشت و گفت من این واژه اسلامی را بر واژه مشروطه بیگانه ترجیح و آن را پیشنهاد می‌دهم.

پیشنهاد‌های شاه اعتراض‌های عمومی را برانگیخت و در نتیجه‌ی این اعتراض‌ها امین الدوله کشته شد شاه که از ادامه‌ی این اعتراض‌ها می‌ترسید عقب نشینی کرد. او سوگند وفاداری به قانون اساسی خواند ومتن آنرا را مهر کرد؛ بنابراین مشروطه پیروز شد هرچند برای مدت کوتاهی. یک نویسنده‌ی مارکسیست گفت که انقلاب مشروطه‌ی ایران از لحاظ راهپیمایی‌های صلح آمیز، گردهمایی‌های توده‌ای و اعتصابات عمومی در بین انقلاب‌های بورژوازی بی نظیر بود. بع از شروع مجلس کمکم بین رادیکال‌ها و و میانه رو‌ها فاصله ایجاد شد رادیکال‌ها وقتی نظام نامه‌ی اصلاح انتخاباتی را به مجلس بردند میانه رو‌ها به آن مخالفت کردند و این جنجال به بیرون کشیده شد و رادیکال‌ها در روزنامه‌های خود مستقیما بر ضد علما خبر نوشتند.

این مجلس سرانجام در خردادماه ۱۲۸۷ به دستور محمدعلی شاه و بوسیله‌ی لیاخوف روسی به توپ بسته شد و پس از خونریزی شدید مشروطه خواهان درهم شکسته شده اند. شاه حکومت نظامی اعلان کرد، مجلس شورای ملی را منحل کرد، مراسم عزاداری را ممنوع کرد، مشروطه خواهان را از بین برد و تهران به دست سلطنت طلبان افتاد، ولی در شهر‌های دیگر علیه شاه مثل رشت، اصفهان و تبریز اعتراض‌هایی شد.

در تبریز شدیدترین جنگ و خون ریزی رخ داد آن‌ها به کمک نارنجک‌های دستی صفوف سلطنت طلبان را در هم شکستند. د راصفهان صمصام السلطنه و سردار اسعد بختیاری به هم متحد و روانه‌ی تهران شده اند. این موج به بقیه‌ی شهر‌ها هم رسید در بوشهر، بندرعباس، کرمانشاه ومشهد مشروطه خواهان سلطنت طلبان را بیرون راندند و حاکم جدید برگزیدند بدین ترتیب با قیام ایالات و به هم پیوستن طرفدارن مشروطه موقعیت سلطنت طلبان در تهران تضعیف شد.

سرانجام هنگامی در ۲۲ تیر یپرم خان از رشت و صمصام السلطنه به تهران رسیدند تهران سقوط کرد، شاه به سفارت روسیه پناه برد و جنگ داخلی به پایان رسید. در تهران مجلس عالی تصویب می‌شود و فورا محمدعلی شاه را خلع کرد و فرزند او احمد شاه ۱۲ ساله را به سلطنت برگزید و عضدالملک را نایب السلطنه کردند، سردار اسعد وزیر داخله شد، مجلس قانون انتخاباتی جدید را تصویب کرد، آن‌ها ۵ تن از مخالفان مشروطه از جمله شیخ فضل الله نوری روحانی بسیار محترم و محافظه کار را اعدام کردند. سرانجام انقلاب مشروطه با کش و قوس‌های فراوان به مشروطیت دست یافت.

دوره‌ی از هم پاشیدگی (۱۲۸۸_۱۲۹۹)

در فاصله این سال‌ها اتفاقاتی درعرصه‌ی سیاسی کشور افتاد ازجمله: تشکیل مجلس دوم وسوم، نهضت

جنگل در گیلان، نهضت خیابانی در تبریز، جنگ‌های پی در پی میان قبایل و حضور ارتش سرخ روس در شمال و ارتش امگلیس در جنوب کشور.

بدین ترتیب رضاخان که فرماندهی ارتش قزاق قزوین را بر عهده داشت به سوی تهران حرکت کرد و به شاه قول داد که هدف او نجات سلطنت از دست انقلاب است. کودتای او به دوران آشوب ونابسامانی پایان داد. او ازسال ۱۳۰۰ تا سال ۱۳۰۴ نهضت جنگل در شمال، کرد‌ها در آذربایجان وکرمانشاه، لر‌های کهگیلویه وجنوب غربی، ترکمن‌های مازندران، اعراب خرمشهر و ترک‌های آذزبایجان را شکست داد. درآبان سال ۱۳۰۲ نخست وزیر و در سال ۱۳۰۳ فرماندهی کل قوا و در سال ۱۳۰۴ شاه ایران شد. سرچشمه‌ی قدرت او اساسا ارتش بود، ولی بدون پشتیبانی مردم نمی‌توانست به آن صورت صلح آمیز و قانونی بر تخت سلطنت بنشیند و همچنین به واسطه‌ی ائتلاف آشکار با گروه‌های مختلف درون و بیرون مجلس صورت پذیرفت:حزب اصلاح طلبان، حزب تجدد، حزب سوسیالیست و فرقه کمونیست. در سال ۱۳۰۱ بود که ۲۵۶ نفر از تجار شهری از رضاشاه به خاطر پایان دادن به اشوب و بی نظمی در ایران از او قدردانی کردند.

او در این ایام لایحه‌ی نظلم وظیفه‌ی عمومی را به کمک مجلس تصویب کرد، همه‌ی شهروندان ایرانی را به گرفتن شناسنامه و تعیین نام خانوادگی موظف ساخت، تقویم هجری –شمسی را به هجری – قمری جایگزین کرد. این اقدامات به حدی بود که حتی مدرس اعلام کرد که حمله به پادشاهی حمله به شریعت مقدس است. رضاخان در سال ۱۳۰۴ دوتا مخالف داشت:دکتر محمد مصدق و سلیمان اسکندری.

رضاخان پس از رسیدن به قدرت در سال ۱۳۰۴ با ایجاد و تقویت سه پایه‌ی نگهدارنده‌ی حکومت خود-ارتش نوین، بوروکراسی دولتی، حمایت دربار_برای تثبیت قدرت خود گام بر داشت. او روزنامه‌های مستقل را از بین برد، احزاب سیاسی را تعطیل کرد، فعالیت حزب تجدد را غیر قانونی اعلان کر. او همچنین برای تثبیت کامل قدرت سیاسی خود به اصلاحات اجتماعی دست زد. ابزارهایش برای رسیدن به این هدف غیر دینی سازی، مبارزه برای قبیله گرایی، ملی گرایی، توسعه‌ی آموزش و سرماین داری دولتی بود.

رضاشاه کمکم در نتیجه‌ی اقدامات خود حمایت طبقه‌ی سنتی، طبقه‌ی روشنفکر، طبقه‌ی مرفه، احزاب مختلف، علما و مذهبی‌ها و بازاری‌ها و اصناف را از دست داد و در مجموع درهمه‌ی اقشار مختلف کشور مخالفانی بسیار قوی بوجود آمد. رژیم برای مهار مخالفان قوی و طبقاتی به خشونت گسترده دست زد بطوریکه اکثر شاهدان داخلی و خارجی حدس می‌زدند که تنش‌های اجتماعی دیر یا زود به انقلابی خونین تبدیل می‌شود. ولی ناگهان در شهریور ۱۳۲۰ نیرو‌های انگلیس و شوروی ایران را اشغال و شاه را برکنار کردند. در این زمان مردم به حدی از رژیم متنفر بوده اند که در برابر این جریان هیچ اقدامی از خودشان نشان نداده اند. شاه هم به امید نجات سلطنت به نفع، ولی عهد کناره گیری و کشور را ترک کرد.

بدین ترتیب دوران سکوت اجباری ۱۶ ساله جای خود را به کشمکش‌های اجتماعی، فریاد‌های نمایندگان پر شور، روزنامه نگاران سر زنده، رهبرا ن حزبی و تظاهرکنندگان ناراضی داد و تا آغاز سلطنت نظامی محمدرضاه شاه در مرداد سال ۱۳۳۲ قدرت در بین پنج قطب دست به دست شد: الف) دربار ب) کابینه ج) مجلس د) سفارت خانه‌های خارجی ه) مردم.

مسئله اصلی کشور در سال ۱۳۲۰ برای محمد رضاشاه بقای پادشاهی بود. او برای جلب نظر مردم زندانیان سیاسی را بخشید، دست گیرندگان زمان پدرش را آزادکرد، زمین‌های وقفی را به موسسات مذهبی برگرداند، مراسمات مذهبی را آزاد کرد، دانشکده الهیات را در دانشگاه تهران تأسیس کرد....

در این زمان اشغال کشور دو پایه از سه پایه‌ی نگهدارنده‌ی رژیم شاه یعنی بوروکراسی و حمایت دربار را از دست داد در این دوره فروغی، قوام و سهیلی نخست وزیر شدند و مجلس ۱۳ و ۱۴ برگزار شد. مجلس ۱۴ از با اهمیت‌ترین انتخابات بود که ۶ ماه به طول انجامید. نتیجه‌ی این انتخابات را نه دولت بلکه نیرو‌های اجتماعی، احزاب سیاسی، فراکسیون‌های پارلمانی و طرفداران خارجی تعیین می‌کند. طی این دوره شش حزب وجود داشت:حزب همراهان، حزب ایران، حزب عدالت، حزب اتحاد ملی، حزب وطن.

مصدق در این دوره با طرح سه موضوع عمده مبارزه‌ی انتخاباتی خود را آغاز کرد:

۱: برای حفظ استقلال ملی باید سیلست‌های خارجی نادرست کنار گذاشته شود و سیاست مناسب بی طرفانه‌ای در پیش گرفته شود.

۲: ضرورت تغییر نظام انتخاباتی است. او می‌گفت تا خانواده‌های زمین دار مجلس را پر کنند اصلاحات اجتماعی ممکن نیست. شورای‌های ناظر برانتخابات باید در دست کمیته‌های غیرنظامی سرپرستی استادان دانشگاه، آموزگاران و شهروندان تحصیل کرده باشد.

۳: موضوع شاه بود. نیرو‌های مسلح باید از نظارت شاه خارج و به غیر نظامیان و مجلس واگذار شود.

مجلس ۱۵ با سه فراکسیون عمده آغاز شد. حزب دموکرات با ۸۰ نفر که طرفدار قوام (نخست وزیر وقت) بودند. سلطنت طلبان که طرفدار شاه بودند و سوم طرفداران انگلیس که ۲۵ نفر بودند. دئر این مجلس بین دموکرات‌ها اختلاف پیش آمد و باعث شد رئیس دموکرات‌ها (سردار فاخر حکمت) کناره گیری کند و در نتیجه این گروه دست از حمایت قوام که به شاه مشکل داشت برداشتند و در نتیجه قوام هم استعفا داد. شاه که تا سال ۱۳۲۷ خود را پادشاه مشروطه می‌نامید کمکم بعد از رفتن قوام وارد سیاست شد و به عزل و نصب وزرا و نخست زیران پرداخت. قدرت یابی شاه شاه دو دلیل داشت:

۱:گسترش فزاینده نیرو‌های مسلح.

۲: توازن نیرو‌ها در مجلس.

بدین ترتیب توازن مجلس به نفع شاه شد. پس از سقوط قوام مجلس برای انتخاب نخست وزیر به حکیمی و مصدق رأی دادند که حکیمی با یک رأی بیشتر نخست وزیر شد. در زمان این مجلس بود که شاه وقتی از دانشگاه تهران دیدار می‌کرد هدف گلوله‌ی یک یک خبرنگار (خبرنگار روزنامه‌ی مذهبی پرچم اسلام) قرار گرفت. شاه از این فرصت استفاده کرد و بلافاصله در سراسر کشور حکومت نظامی اعلان کرد، سرکوب مخالفان را شروع کرد، همه‌ی روزنامه‌ها و مجلات منتقد دربار را تعطیل کرد، آیت الله کاشانی را به بیروت تبعید کرد و مصدق را هم محدود کرد. اوفورا مجلس موسسان را تشکیل داد که این مجلس به شاه حق دادند که شاه هر وقت بخواهد مجلس را منحل کند.

مجلس شانزدهم

روز‌های آغازین مجلس شانزدهم باکشمش قانونی بین مصدق وشاه وبحران شرکت نفت سپری شد. یک روزپیش از سفرشاه به آمریکادرمهرماه ۲۸ جمیتی به رهبری مصدق درکاخ به نبود انتخابات آزاد اعتراض کردند. آن‌ها کمیته‌ای ۱۲ نفری به رهبری مصدق اختیارکردندتا باهژیر (نخست وزیر وقت) گفتگوکنند. این کمیته به هسته اولیه جبهه ملی تبدیل شد. این جبهه درنخستین بیانیه خود سه خواسته مشخص داشت:

۱: برگزاری انتخابات درست وآزاد.

۲: لغوحکومت نظامی.

۳: آزادی مطبوعات.

درماه‌های بعد ۴ سازمان به این جبهه پیوستند:

الف) حزب ایران (خواهان حفظ سلطنت مشروطه، برقراری استقلال ملی، استقرار جامعه سوسیالیستی)

ب) حزب زحمتکشان (خواهان عدم وابستگی ملی وایجاد سلطنت مشروطه).

ج) حزب ملت ایران به رهبری داریوش فروهر.

د) جامعه مجاهدین اسلامی به رهبری کاشانی؛ بنابراین جبهه‌ی ملی دو جناح مختلف داشت:

۱: طبقه‌ی متوسط سنتی- بازار-

۲: طبقه‌ی متوسط جدید - روشنفکر-

گروه اول محافظه کار، مذهبی، خداشناس و تجارت پیشه بود.

گروه دوم نوگرا، غیر مذهبی، تکنوکرات و سوسیالیست بودند.

سه علاقه و تعهد مشترک این دو گروه:

۱: مبارزه‌ی مشترک علیه ائتلاف شاه و ارتش.

۲: مبارزه با شرکت انگلیسی نفت.

۳: عقاید سیاسی و شخصیت فرهمند مصدق.

جبهه‌ی ملی در دانشگاه و بازار و شهرستان‌ها طرفدارانی پیدا کرد.. آن‌ها در انتخابات مجلس ۱۶ هشت نفر وارد مجلس کردند و این هشت نفر با پشتیبانی طبقات متوسط نه تنها توانستند مجلس بلکه شاه و کل کشور را تحت تأثیر خود قرار دهند بطوریکه که نقل شده شاه بزرگترین اشتباه خود را اجازه‌ی برگزاری انتخابات آزاد د رتهران در این دوره اعلان کرد.

پس آنکه مجلس شروع به کار کرد سلطنت طلبان ساعد (نخست وزیر وقت) را برکنار کردند و نخست وزیری را به علی منصور دادند سپس بعد از مدت زمانی شاه که نگران حل مسئله‌ی نفت بود رزم آرا را به نخست وزیری تعیین کرد. رزم ارا کابینه را تغیر داد، مالیات ثروتمنان را افزایش داد، زمین‌های دولتی را بین دهقانان تقسیم کرد، ولی موضوع اصلی کار رزم ارا مسئله‌ی نفت بود. جبهه‌ی ملی دربرابر رزم ارا مقاومت کرد. مصدق در یک سخنرانی اعلان کرد تا ملی شدن کامل نفت نخواهم نشست. آیت الله کاشانی هم از مردم خواست از جبهه‌ی ملی حمایت کنند و در برابر دشمنان اسلام و ایران بجنگند. در همین ایام رزم آرا به دست یکی از اعضای فداییان اسلام کشته شد. سپس حسین علاء نخست وزیر شد. علاء که در ضدیت با انگلیس معروف بود در انتخاب وزرایش به توصیه‌ی مصدق عمل کرد. او به کاشانی اجازه‌ی بازگشت به ایران از تبعید را داد و در مقابله با ملی شدن نفت هیچ گونه اقدامی انجام نداد. در همیت ایام حزب توده به حمایت از مصدق و ملی شدن نفت برخواست و در آخر همین مجلس بود که جمال امامی واگذاری نخست وزیری به مصدق را پیشنهاد داد که در عین ناباوری مصدق این پیشنهاد را پذیرفت.

پس از نخست وزیر شدن مصدق کانون توجه دیگر نه مجلس بلکه مصدق و خیابان‌ها بود که مرکز قدرت جبهه‌ی ملی بود. او نخست سراغ مسئله نفت رفت م تأسیسات نفتی خوزستان را در اختیار گرفت و مدیر عاملی آن را به مهندس بازرگان واگذار کرد. در مجلس، ۱۷ که ۳۰ نفر از ۷۹ نفر مجلس طرفدار جبهه‌ی ملی بودند، سلطنت طلبان و محافظه کاران طرفدار انگلیس مصدق را به باد انتقاد گرفتند آن‌ها به تفاوت بین تهران و شهرستان‌ها توجه کردند و گفتند مصدق فقط به تهران اهمیت می‌دهد.

در ۲۵ تیر ۳۱ وقتی مصدق از حق قانونی خودش برای تغییر وزیر جنگ استفاده کرد شاه نظر او را نپذیرفت و در نتیجه مصدق استعفا داد و شاه را مورد انتقاد شدید قرار داد. این اولین باری بود که یک نخست وزیر شاه را به دلیل نقض قانون اساسی مورد انتقاد قرار می‌داد و دربار را به دلیل مقاومت در برابر جبهه‌ی ملی محکوم می‌کرد. در اینجا حزب توده و آیت الله کاشانی از مردم خواستند در حمایت از مصدق به خیابان‌ها بریزند. بعد از یک تظاهرات گسترده رژیم تیلیم شد و از مصدق می‌خواهند که یک کابنه‌ی جدید تشکیل دهند. به این ترتیب مصدق پیروز شد و این پیروزی به عنوان ۳۰ تیر در تاریخ ایران ثبت شد.

مصدق پیروزی‌های خود را با حمله‌های شدید شاه، ارتش، دربار، اشراف زمین دار، مجلس سنا و مجلس شورای ملی دنبال کرد، او سلطنت طلبان را از کابینه اخراج کرد، ۳۰ تیر را روز قیام مقدس ملی و قربانیان آن را شهدای ملی نامید، شاه را از برقراری مستقیم با دیپلمات‌های خارجی ممنوع کرد، شاهزاده اشرف، خواهر شاه، را که فعالیت سیاسی می‌کرد وادار به ترک کشور کرد، از هر اقدامی علیه روزنامه‌های توده خود داری کرد، او نام وزارت جنگ را به وزارت دفاع تغییر داد، ۱۵ درصد از بودجه‌ی نظامی را کاهش داد، یکی از بستگان خود را از مقام معاونت وزارت دفاع ملی کنار گذاشت، او ۱۳۶ نفر از افسران ارتش را اخراج کرد، مجلس ۱۷ را منحل کرد و برای مشروع ساختن این انحلال همه پرسی برگذار کرد. در این همه پرسی مصدق از ۶۰۰/۰۴۴/۲ رای ۳۰۰/۰۴۳/۲ رای را به دست آورد. او همچنین اعضای فدائیان اسلام را آزاد کرد و حق رای را از زنان گرفت.

اما در نتیجه‌ی بعضی اقدامات مصدق پشتیبانی طبقه‌ی متوسط سنتی را از دست داد از جمله دادن وزارت راه و ورارت کشور به رهبران غیر مذهبی حزب ایران، دادن وزارت دادگستری به لطفی ضد روحانی و دادن وزارت فرهنگ به دکتر مهدی آذر که هوادار حزب توده بود.

در شرایطی که مصدق طرفداران سنتی خود را از دست داده بود افسران ارتش اخراج شده مشغول طراحی کودتا علیه او شدند، در ۲۸ مرداد سرلشکر زاهدی با فرماندهی ۳۵ تانک اقامتگاه نخست وزیر را محاصره و پس از ۹ ساعت در گیری مصدق را بازداشت کرد. نیرو‌های مسلح جبهه‌ی ملی و حزب توده را سرکوب و متلاشی کردند. بدین ترتیب دوران مصدق به سرآمد ومحمد رضا شاه بدون مخالفت سازمان یافته‌ای حکومت کرد و تاریخ را تکرار کرد.

شکل گیری حزب توده (۲۱- ۱۳۲۰)

سوال نویسنده

همانطور که در مقدمه بیان کردیم: در خصوص مباحث مربوط به حزب توده، نویسنده بیش‏تر به دنبال یافتن پاسخ براى این پرسش بوده است که «چرا سازمانى آشکارا غیرمذهبى، رادیکال، و مارکسیستى در کشورى شیعه‏مذهب با سلطنت سنّتى و حسّ ملّیت شدید توانست به صورت نهضتى توده‏اى درآید». به عبارت دیگر، سؤال اساسى آبراهامیان در این بخش، «راز کامیابى حزب توده» به رغم شکست‏هاى پى‏درپى احزاب دیگر است.
۵۳ نفر: گروهى که در تاریخ ایران به ۵۳ نفر مشهورند، حلقه اى از جوانان علاقه‌مند به سوسیالیسم بودند که گرد شخصیت دکتر تقى ارانى و مجله اى که او به نام دنیا منتشر مى کرد جمع شدند و در سال ۱۳۱۶ توسط شهربانى رضاشاه به زندان افتادند. ارانى که در آلمان تحصیل کرده بود، پس از بازگشت به ایران به عنوان معلم مشغول به کار شد و به انتشارمطالب علمى و نظرى در مجله اى به نام دنیا پرداخت. او به سرعت توانست گروهى از جوانان علاقه‌مند را گرد خود جمع کند. این گروه با وجود اینکه هنوز وارد فعالیت جدى سیاسى نشده بود، در اثر ندانم کارى یکى از اعضا لو رفت و همه اعضاى آن دستگیر و محاکمه شدند. دکتر ارانى، رهبر گروه در زندان درگذشت ولى بازماندگان گروه پس از فروپاشى دیکتاتورى رضاشاه توانستند حزب توده ایران را تشکیل دهند. حزب توده به سرعت به بخش بزرگى از اهداف اولیه اش دست یافت. هنوز سال ۱۳۲۰ به پایان نرسیده بود که اعضاى باقى مانده ۵۳ نفر آزاد شدند، حزب دو روزنامه منتشر کرد، پلیس فعالیت حزب را به رسمیت شناخت و برنامه موقت حزب انتشار یافت. به علت جلوگیری از مخالفت روحانیون، وجود ممنوعیت عقاید اشتراکی سال ۱۳۱۰، عدم وجهه‌ی مناسب کمونیسم و سوسیالیسم و اتحاد شوروی بین مردم و به علت تبلیغات حکومتی و کوچک بودن طبقه کارگری و میل به جذب اصلاح طلبان و ترقیخواهان علاوه بر رادیکال‌ها و انقلابیون، خود را در آغاز کمونیسم معرفی نکردند. حزب توده در آغاز با رهبری سلیمان اسکندری و ۲۷ نفر باقیمانده از ۵۳ نفر آغاز به کار کرد. ایرج اسکندرى، عضو برجسته هیأت مؤسس، در نخستین کنگره حزب که یک سال پس از تأسیس برگزار مى شد در مورد هدف درازمدت حزب گفت: «هدف حزب توده متحد کردن توده ها، کارگران، دهقانان، تجار، صنعتگران و روشنفکران مترقى است. البته این طبقات از نظر اقتصادى تفاوت دارند. مثلاً در حالى که کارگران چیزى غیر از نیروى کار خود ندارند، صنعتگران کنترل ابزار تولیدشان را در دست دارند و دهقانان هم قطعه زمینى دارند و یا در آرزوى به دست آوردن آن هستند. «این حزب حدود دو هفته پس از کناره گیرى رضاشاه از سلطنت توسط گروهى از زندانیان سیاسى سابق که اعضاى گروه معروف ۵۳ نفر بودند تشکیل شد و تا سال‌ها یکى از تأثیرگذارترین گروه هاى سیاسى در عرصه سیاست ایران بود. در این حزب بر لزوم «مرکزیت نیرومند» و «رفتار دموکراتیک» صحه گذاشته شد.

اجرای تصمیمات به طور متمرکز، اما تدوین آن به صورت دموکراتیک انجام می‌گرفت. اعضای کمیته‌ی مرکزی موقت حزبتوده:اسکندری، یزدی، الموتی، بهرامی، نوشین، کباری، اعزازی و.

اعضا عمدتاً از روشنفکران نسل جوان فارسی زبان مقیم تهران بودند.
این حزب از آبان ۲۱ تا مرداد ۲۳ در شمال گسترش یافت و از مرداد ۲۳ تا ۲۵ در جنوب. این حزب برای گروه‌های مختلفی، چون زنان، کارگران، دهقانان، پیشه وران و صنعتگران، طبقه‌ی متوسط حقوق بگیر، برناه‌هایی در جهت آزادی و راحتی این اقشار مطرح و همه‌ی این گروه‌ها را در حزب عضو کرد. حزب توده فعالیت خود را با فرا خواندن مردم به ایجاد جنبش توده‌ای علیه دیکتاتوری رضاشاه آغاز کرد بدون اینکه به وابستگی طبقاتی اعضای خود توجهی داشته باشد. اما طی سال‌های بعد بخش‌های محدودتری از مردم را مخاطب خود قرار داد. در کنگره اول خواسته‌ها و شکایت‌های کارگران، دهقانان، روشنفکران، تجار و پیشه وران را بیشتر مطرح کرد تاحقوق عمومی شهروندان را. طی ۴ سال بعد مخاطبان او محدودتر شدند و این حزب خود را نماینده‌ی پرولتاریا و دهقانان بی زمین عنوان کرد. این حزب روشنفکران و کارگران مرفه را (طبقه‌ی متوسط حقوق بگیر) را به عضویت خود هم دراورد و علایق و مسائل روشنفکران (مهندسان، اساتید، دانشجویان، نویسندگان و افسران ارتش) رادرروزنامه ها، مجلات و نشریات خود انعکاس داد. این حزب توانسته طیف گسترده‌ای از کارگران را زیر چتر خود دراورد ودر اکثر شهر‌ها اتحادیه‌ها و سازمان‌های کارگری ایجاد کند و برای رفاه حال کارگران و دهقانان فعالیت انجام دهد و به کمک همین کارگران توانسته اعتصابات سراسری و گسترده‌ای در کشور ایجاد کند. اما با وجود تلاش‌های زیاد نتوانسته شمار زیادی از اعضای طبقه‌ی متوسط مرفه (تجار کوچک، مغازه داران، بازرگانان، صنعتگران و علمای رده پایین) را جذب کند و ناکامی آن به دو موضوع برمیگشت: الف) تضاد‌های اقتصادی میان کارگران و کارفرمایان. ب) قضاوت‌های ایدئولوژیک میان اسلام علما و رادیکالیسم غیر دینی مارکسیست حزب توده. حزب همچنین نتوانسته روستاییان را بسیج کند یکی به این دلیل که آموزه‌های منفعل اسلام دهقانان را ناآگاه و تقدیر باور بار می‌اورد و دیگر به این دلیل که می‌گوید تاریخ چنان بر شاخه‌های دهقانان سنگینی می‌کندکه آن‌ها ظلم وستم را طبیعی قلمدادمی کنند و وضع موجود را می‌پزیرند البته یکی از دلایل شکست حزب را پاسخ مثبت ندادن همین دهقانان روستایی به حزب بود.

اهداف حزب

هدف حزب توده متحد کردن توده ها-کارگران، دهقانان، تجار، صنعتگران و روشنفکران-مترقی بود. این گروه چهار هدف اولیه داشت:

۱: به رسمیت شناختن حزب توده ایران به عنوان یک سازمان قانونی.

۲: انتشار روزنامه.

۳: تهیه و تدوین برنامه‌ای جهت جذب دموکراتها، سوسیالیست ها، کمونیست‌ها و مارکسیست‌ها بدون برانگیختن مخالفت علما.

۴: آزادی زندانیان سیاسی.

ایدئولوژی حزب توده مشروطه خواهی، سوسیالیسم و ناسیونالیسم هست.

برنامه آن‌ها مبتنی بر لزوم محو آثار دیکتاتوری رضاشاه، حراست از قانون، آزادی‌های مدنی و حقوق انسانی... بود.

حزب توده نخستین کنفرانس خود را د رمهرماه ۱۳۲۱ در تهران برگزار کرد. در این کنفرانس پیشنهاد‌های ویژه‌ای داده شد.

برای کارگران: هشت ساعت کار روزانه، پرداخت مزد برای روز جمعه و روز‌های تعطیل، اضافه کاری و ممنوعیت کار کودکان و بیمه‌ی از کار افتادگی وعده داد شد.

برای دهقانان: توزیع زمین‌های دولتی و سلطنتی، خرید املاک خصوصی و فروش دوباره‌ی آن‌ها به دهقانان بی زمین و حذف خراج‌ها و تعهدات اربابی وعده داد شد.

برای زنان: تأمین حقوق سیاسی، کمک ها‌ی رفاهی به مادران تنگ دست و دستمزد برابر برای کار برابر وعده داد شد.

درقوانین حزبی به نیازبه یک مرکزقدرتمند و رفتار دموکراتیک تأکید می‌شد. بیشتراعضای رهبری حزب توده را روشنفکران نسل جوان فارسی زبان ساکن تهران تشکیل می‌دادند.

این حزب کم کم دراستا نهای دیگر شمالی وجنوبی گسترش یافت ودرمشهد، گیلان، اصفهان و خوزستان سازمان‌های حزبی تشکیل داد. در مجلس هم حضور پیدا کرد بطوری که در مجلس ۱۴ توانست ۲۳ عضو وارد مجلس کند. این بیست وسه نامزد، با کسب حدود ۲۰۰۰۰۰ رای بیش از ۱۳ درصد آرای کل کشور و دوبرابر آرای هر حزب سیاسی دیگر را به خود اختصاص دادند. برای اولین بار بود که یک سازمان تندرو غیر مذهبی، از پشتیبانی مردمی برخودار شده بود. به گفته مقامات انگلیسی، مبارزه انتخاباتی نشان داد که حزب توده با سازمان منسجم و خطرناک خود می‌تواند به نارضایتی‌های طبقات پایین دامن بزند و ضرورت اصلاحات اجتماعی را به موضوعی مهم تبدیل کند. آن‌ها همچنین موفق به انتشارشش روزنامه‌ی اصلی شدند: رهبر، مردم و رزم آرا در تهران، راستی در مشهد، آذربایجان در تبریز و جودت در اردبیل.

البته مهمترین موفقیت حزب در سازماندهی کارگران بود که توانست ۴ اتحادیه‌ی کارگری را در هم ادغام کند و ۱۰۰ هزار نفر در آن عضو شوند. کنسول انگلیس در تبریز هشدار میدهد که حزب توده با اتحادیه‌های کارگری خود حکومت محلی را کاملا فلج کرده است و احتمال دارد که شهر را بدست بگیرد.

شگفت انگیزتزین موفقیت حزب در استان خوزستانبود. حزب پس از ۴ سال فعالیت مخفی در بین شرکت نفت در روز کارگر سال ۱۳۲۵ موفق به سازماندهی یک راهپیمایی ۸۰ هزار نفری د رآبادان شد.

اوج پیروزی‌های حزب د رزمان نخست وزیری قوام بود که سرپرستی سه وزارت خانه را به سه نفر از اعضای حزب توده واگذار کرد یعنی وزارت بهداری به کشاور ز، وزارت فرهنگ به یزدی و وزارت پیشه و هنر به ایرج اسکندری.

سرکوب حزب توده (۲۸-۱۳۲۵)

دولت انگلیس که به قدرت رسیدن حزب توده را دور از انتظار نمی‌دید آماده شد تا حزب را ضعیف کند. عشایر وایلات را تحریک کرد تا حکومت خودمختار طرفدار غرب تاسیس کنند، کشتی‌های جنگی خود را به آبادان فرستاد ونیرو‌های مسلح را در عراق تقویت کرد و.

اما شورش‌های عشار در جنوب، چرخش شدید قوام به راست و تسلط دوباره بر استان‌های شمال غربی، نقطه آغاز ۴ سال سرکوب حزب بود. عشایر مسلح کرمان، فارس، سیستان دفاتر حزب را غارت کردند و افراد فعال در اتحادیه ها‌ی کارگری را فراری دادند. در اصفهان نظامیان دفتراصلی حزب را اشغال کردند. د رخوزستان نظامیان رهبران حزب را تبعید کردند شرکت نفت بیش از هزار نفر کارگر را بیرون کرد. د رکرمانشاه ۱۲ تظاهر کننده کشته شدند. د رتهران دولت با برقراری حکومت نظامی هم گردهمایی‌های خیابانی را ممنوع کرد، اعتصابات عمومی را سرکوب کرد، دستور داد تا سران حزب را به جرم تحریک مردم به شورش دستگیر کند. هرچند دولت به حزب توده به ویژه شعبه‌های استانی و اتحادیه‌های وابسته و شورشیان مسلح ضربه شدیدی وارد کرد، حزب را به طور کامل منحل نکرد. این کار دلایل گوناگونی داشت. قوام امیدوار بود که شابد روزی بتواند حزب توده را علیه شاه به کار گیرد. همچنین شاید نمی‌خواست با غیر قانونی اعلام کردن حزب توده، مخالفت روس‌ها را بر انگیزد.

در مورد دلایل شکست حزب توده، اسحاق اپریم، اقتصاددان جوان آشوری، در جزوه حزب توده

علی رغم این اقدامات حزب هرگز از بین نرفت آن‌ها به صورت مخفیانه به عمر خود ادامه دادند، روزنامه منتشر کردند بطوری که در سال‌های ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ به قدرت بسیار دست یافته بود و در بحث ملی شدن صنعت نفت به شدت از مصدق حمایت کردند و د رجریان قیام ۳۰ تیر مردم را به تظاهرات دعوت کرده بودند. آن‌ها در سال ۱۳۳۲ به مناسبت روز کارگر در همه‌ی شهر‌های بزرگ راهپیمایی برگزار کردند، در ۲۵ مرداد سال ۳۲ همزمان با فرار شاه به خارج از کشور طرفداران آن‌ها به خیابن‌ها ریختند ومجسمه‌های رضا شاه و محمدرضا شاه را پایین آوردند و خواستار برقراری جمهوری شدند.

شاه بعد از بازگشت به ایران مایل نبود کوچکترین فرصتی به حزب توده دهد و از سال ۱۳۳۲ تا سال ۱۳۳۷ رژیم به یک رشته عملیات پلیسی سازمان زیر زمینی توده را متلاشی و بیش از سه هزار نفر ازاعضای آن را دستگیر کرد و عده‌ای از رهبران آن‌ها اعدام و عده‌ای حبس ابد شده اند بطوری که که در سال ۱۳۳۸ از آن‌ها چیزی باقی مانده نبود.

پایگاه طبقاتی حزب توده

این حزب با توسل کلی به همه‌ی مردم، صرف نظر از طبقه و به منظور اتحاد در جنبشی عمومی علیه دیکتاتوری رضاشاه تشکیل شد، ولی در سال‌های بعد کم کم محدود شد و به محرومیت‌های خاص کارگران، دهقانان، معلمان، روشنفکران و صنعتگران و بعد هم به طور خاص به پیشگامی پرولتاریا و دهقانان بی زمین تأکید کرد. با این همه طبقه‌ی متوسط جدید بود که رده‌های بالا، پایین و میانی حزب را تشکیل می‌داد.
پس طبقه‌ی متوسط جدید یکی از پایگاه‌های طبقاتی حزب توده بود که عمدتاً رده‌های بالایی حزب را هم به خود اختصاص داده بود.

- طبقه‌ی بعد طبقه‌ی متوسط حقوق بگیر است با انجمن‌ها و اتحادیه‌های مختلف.
(روشنفکر در این زمان به معنی طبقه‌ی متوسط رادیکال خواهان تغییرات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است.)
- طبقه‌ی کارگر شهری: جنبش کارگری پیکره‌ی کوه حزب توده بود. شورای متحده کارگری و اتحادیه‌های کارگری از این طبقه اند.

- طبقه‌ی متوسط مالک و توده‌ی روستایی از جمله گروه‌هایی بودند که حزب توده با وجود تمام آرمانهایش نتوانست در میان آن‌ها توفیقی پیدا کند. عدم همراهی روستاییان و دهقانان با حزب، شکست خوب را از لحاظ جامعه شناختی قابل پیش بینی می‌کرد.

پایگاه قومی حزب توده

از لحاظ قومی، حزب توده توجه چشمگیری به مسیحیان داشت و علی رغم وعده‌ی حقوق کامل شهروندی و اصلاحات برای همه، حزب در میان بهاییان، سنی ها، یهیودیان و زرتشتیان توفیق چندانی نداشت. علل توفیق حزب در میان مسیحیان:
۱) حدود ۷۵ درصد مسیحیان شهرنشین بودند و حزب توده هم در شهر‌ها گسترش زیاد داشت.
۲) بخش عمده‌ی مسیحیان را کارمندان، متخصصان، صنعتگران ماهر و مزدبگیران شهری تشکیل می‌دادند.
۳) شعار حزب توده، برابری مسلمان و غیر مسلمان بود.
دومین گروه قومی گسترده در حزب توده، آذری ها، بودند. علل گرایش آنان به این حزب:
۱) سنت رادیکالیسم که از انقلاب مشروطه در آنجا بوده و مردم با آن آشنا بودند.
۲) میزان شهرنشینی: آذربایجان تعداد قابل توجهی کارمند اداری، متخصص و کارگر شهری داشت. تعداد ۱۲ شهر در آذربایجان وجود داشت که بیشترین تعداد شهر در استان‌های کشور بود.
۳) تغییرات جمعیتی: بیشترین رشد جمعیتی راداشت به طوریکه در تمام کشور می‌شد آذری‌ها را یافت.
۴) تأثیرات خارجی: زبان مشترک با آذربایجان شوروی حربه‌ی با ارزش تبلیغاتی برای روس‌ها بود.
البته گسترش حزب در آذربایجان نه تنها مسئله‌ی قومی را حل نکرد بلکه بر عکس آن را وارد حزب کرد.
۵) نظام سیاسی مستقر: از سلطنت در حال تنازع تا سلطنت نظامی
این بخش با توضیحی درباره‌ی قوام آغاز می‌شود. وی در دوره‌ی نخست وزیری اش ۴ امتیاز عمده داشت.
۱) مورد اعتماد شوروی بود. ۲) آمریکا نیز جهت مقابله با شوروی وی را تواناترین سیاستمدار می‌دانست.
۳) وی و حامیانش بسیاری از وزارتخانه‌های مهم را در اختیار داشتند.
۴) طبق قانون مجلس، تا تخلیه‌ی کشور از قوای اشغالگرد، انتخاب مجلس معوق می‌ماند پس شاه بدون ایجاد آشوب نمی‌توانست وی را عزل کند.
قوام حزب دموکرات ایران را برای مبارزه با سلسله‌ی پهلوی و از طرف دیگر با امید به بسیج کردن اصلاح طلبان غیر کمونیست و ایجاد وزنه‌ی تعادلی در برابر حزب توده ایجاد کرد؛ که حزب از تمام اقشار گروه‌های بالا و پایین جامعه عضو داشت.

مجلس ۱۵: این مجلس ۳ فراکسیون اصلی داشت:

۱) دموکرات با ۸۰ کرسی در اکثریت بود. به رهبری حکمت.
۲) سلطنت طلبان با ۳۰ کرسی به رهبری بیات.
۳) گروه هوادار انگلستان با ۲۵ نفر به رهبری مدنی و طاهری.

پراکندگی در میان اعضای حزب دموکرات باعث اختلاف آنان شد. با کناره گیری حکمت از قوام به اصرار دوستانش، وی پس از ۲ هفته سقوط کرد.
پس از سقوط قوام شاهد و ورود شاه به کانون عرصه‌ی سیاسی کشور هستیم این ورود را دو عامل ۱) توسعه‌ی مداوم نیروی مسلح و ۲) تعادل نیرو‌ها در مجلس، توجیه می‌کند.
مجلس ۱۶ وقف مبارزه‌ی قانون اساسی بین مصدق و شاه و بحران مربوط به شرکت نفت ایران و انگلیس می‌شد.
شاه به عرصه‌ی سیاست بازگشته بود، ولی ضعف‌های عمده داشت:
۱) مردم را به یاد پدر مستبدش می‌انداخت ۲) در مسئله نفت با انگلستان حقایله نکرده بود.
۲) وابسته به آمریکا بود.
در آستانه‌ی مجلس ۱۶ مصدق و یارانش سعی در ایجاد حزب جبهه ملی کردند. تقاضا‌های آنان در قالب این حزب عبارت بود از: انتخابات عادلانه. لغو حکومت نظامی و آزادی مطبوعات.
۴ حزب: ایران – زحمتکشان – ملت ایران و جامعه مجاهدین اسلامی به حزب پیوستند و هر چند هریک خط مشی جدا از دیگری و بعضاً متناقض با دیگری داشت، ولی همگی با هم حمایتی سازمان یافته از مصدق به عمل آوردند.

پس جبهه‌ ملی نماینده‌ دو نیروی مختلف بود:

طبقه‌ی متوسط سنتی (بازار) طبقه‌ی متوسط جدید (روشنفکران)

این دو نیروی نا همگون با سه علقه گرد آورند: مبارزه‌ی روش به روش با دربار و ارتش – مبارزه با شرکت نفت انگلیس – اصول سیاسی و شخصیت پر جاذبه‌ی مصدق.
در مجلس ۱۶ اکثریت سلطنت طلبان. جبهه‌ی ملی را در اقلیت قرار داد.
شاه رزم آرا را برای حل مسئله نفت و ایجاد شکاف بین حزب توده و جبهه‌ی ملی از طرق مختلف، بر سر کار آمد. وی در این مجلس لایحه‌ای انجمن‌های ایالتی و ولایتی را تقدیم مجلس کرد؛ که این لایحه با ترور وی مسکوت ماند و ترس نمایندگان باعث شد به شاه اجازه‌ی انتخاب نهضت وزیر دیگری را ندهند.
سپس مصدق همان طور که انتظار می‌رفت نخست وزیر شد.

مصدق به مسئله‌ی نفت پرداخت و اولین نخست وزیری بود که به دلیل نقض قانون اساسی از علناً از شاه انتقاد کرد و خواهان تعیین وزیر جنگ توسط خودش شد. مردم نیز به شدت از وی دفاع کردند و مصدق با قیام ۳۰ تیر پیروز شد و در پی این پیروزی ضرباتی به شاه ارتش زمینداران و مجلسین وارد کرد.
با این وجود توهم قدرت مصدق گمراه کننده بود. وی در عین وعده‌ی اصلاحات، بین کاهش قیمت نفت افزایش بیکاری و ترقی قیمت ارزاق گرفتار بود.

در هر صورت شکاف وسیع بین طبقه‌ی متوسط جدید و سنتی در درون جبهه‌ی ملی و بیگانگی فزاینده‌ی افسران ارتش ارشد سازمان کشوری باعث شد مصدق در معرض شبیخون افسران ارتش قرار گیرد.
در اختلاف بین اعضای جبهه‌ی ملی مصدق با جانبداری از طبقه‌ی متوسط متجرد حمایت سه گروه را که نماینده‌ی بازار بودند از دست داد. در همان حال افسران سلطنت طلب طرح کودتا می‌ریختند.
این افراد کمیته‌ی «نجات وطن» با عضویت اصلی سه لشکر زاهدی تشکیل دادند و با پشتیبانی آمریکا مصدق را ساقط کردند.
اکنون شاه بدون مخالفتی سازمان یافته به حکومت می‌پرداخت، مثل پدرش.
تاریخ دوره کامل زده بود. حزب توده تنها حزبی بود که خواهان برابری اجتماعی سیاسی بین مسلمانان و غیر مسلمانان بود تنها حزبی بود که به انتشار نشریات ارامنه وآسوری پرداخت این حزب از غیر مسلمانان هم عضو میگرفت وهیچ تبعیضی قائل نشد.

سیاست توسعه ناهمگون

تثبیت قدرت (۴۲-۱۳۳۲)

شاه پس از کودتا ۲۸ مرداد ۳۲ قدرت خود را تثبیت کرد ورهبران کودتا را به مناسب کلیدی گمارد (من جمله سرلشگر زاهدی نخست وزیر، بختیار فرماندار نظامی تهران و هدایت رئیس ستاد ارتش شدند). او ۱۴۵ میلیون دلار از امریکا وام گرفت تا دولت را از ورشکستگی نجات دهد، روحیه سلطنت طلبان را بالا ببرد، به جامعه‌ای تجاری اعتبارو اطمینان دهد، از تجارب سازمان اطلاعاتی اسرائیل، سیا و اف بی آی برای تشکیل پلیس مخفی (ساواک) استفاده کرد، حزب توده و جبهه ملی را از بین برد، میزان بودجه نظامی و تعداد نیرو‌های مسلح را زیاد کرد، دو حزب بله قربان (حزب ملیون به رهبری اقبال) و حزب چشم قربان (حزب مردم به رهبری علم) را ایجاد کرد، اختیار دو مجلس ملی و سنا را در دست گرفت، شمار نمایندگان را از ۱۳۶ به ۲۰۰ و دوره آن را از ۲ سال به ۴ سال افزایش داد. گرچه برخورد شاه با طبقه روشنفکر و کارگر قاطعانه بود، ولی با طبقه متوسط بازار و طبقه متوسط سنتی محطاطانه برخورد میکرد. او و همسرش ثریا به اماکن متبرکه میرفتند، آیت الاه کاشانی را آزاد کرد. اما این سیاست دو گانه به دلیل بحران شدید اقتصادی و فشار امریکا برای اصلاحات ارضی به هم خورد این مشکلات موجب بی ثباتی رژیم شد. در این چند سال نخست وزیری به زاهدی، اقبال، امامی و امینی رسید.

شاه در این دوره علی رغم تنفر از امینی با فشار امرکا او را به نخست وزیری انتخاب کرد. امینی فورا مجلس ۲۰ را منحل میکند، بختیار که رئیس ساواک بود را از کشور اخراج مکیند، با جبهه ملی گفتگو میکند، او چند تا از وزرا را تغییر میدهد که مهمترین تغییر دادن وزارت کشاورزی به ارسنجانی بود ارسنجانی فورا اصلاحات ارضی را شروع کرد.

قانون اصلاحات ارضی سه ماده داشت:

۱. زمین داران هر زمین‌های کشاورزی مازاد از یک ده شش دانگ را به دولت بدهند.

۲. غرامت زمین داران محاسبه و طی ده سال پرداخت میشود.

۳. زمین‌هایی که دولت میخرید میبایست بلافاصله به کشاورزانی که روی همان زمین کار میکردند فروخته شود و نخست از آزربایجان شروع کرد.

دولت امینی پس از ۱۴ ماه سفوط میکند به چند دلیل:

۱: اقدامات تندرو او نارضایتی عمومی را تشدید کرد.

۲: جبهه ملی پشتیبانی از او را مشروط به انحلال ساواک و انتخابات آزاد کرد

۳: اینکه امریکا در بحث کاهش بودجه جانب شاه را گرفت.

شاه بلافاصله علم را جایگزین امینی میکند، شاه با بهره برداری از اصلاحات ارضی طرح انقلاب سفید شش ماده‌ای (تقسیم اراضی-ملی کردن جنگلها-ایجاد سپاه دانش-اعطای حق رای به زنان-...) اعلام کرد وبا برگزاری یک همه پرسی به آن مشروعیت داد. نتایج همه پرسی بر اساس گزارشات دولت ۹/۹۹ درصد به نفع شاه بود.

اما بیهودگی این تلاش‌ها در خرداد ۴۲ که هزاران تن از اقشار مختلف به خیابان‌ها ریختند آشکار شد در این قیام چهره یک مخالف سرسخت جدید به نام آیت الله خمینی آشکار شد این مخالف جدید از ایجاد حکومت اسلامی صحبت میکرد. او بدون رد کلی اصل سلطنت رضا شاه را مسئول بدرفتاری با علما دانست، او به سه دلیل از مبارزه‌های سیاسی دهه‌های ۲۰ و ۳۰ بر کنار ماند:

۱. ترس از کمونیسم.

۲. رفتار تحقیر آمیز ملی گرایان به ویژه مصدق نسبت به روحانیون.

۳. جلوگیری آیت الاه بروجردی که تا دهه ۳۰ پشتیبان مهم شاه بود.

اما پس از در گذشت آیت الله بروجردی او از این محدودیت‌ها رها شد.

وی از رژیم به دلیل رواج فساد، تقلب در انتخابات، نقض قانون اساسی، سرکوب احزاب و

مطبوعات سیاسی، از بین بردن استقلال دانشگاه، تشویق غرب زدگی، تضعیف و نابودی اعتقادات اسلامی مردم و... انتقاد کرد.

قیام خرداد ۴۲ سه روز به طول انجامید و به دیگر شهرها، اصفهان، شیراز، مشهد و تیریز کشیده شد، صد‌ها وهزاران تن زخمی و شهید شدند. پس از قیام، شاه رهبران جبهه ملی را دستگیر و آیت الاه خمینی را به ترکیه تبعید کرد و بعد به عراق. بدین ترتیب شاه یکبار دیگر مخالفان را تار و مار کرد، ولی خاطره کشتار ۴۲ آ تش زیر خاکستر باقی ماند تا در فرصتی مناسب شعله ور شود.

توسعه اقتصادی و اجتماعی (۵۶-۴۲)

دو نظر متفاوت در تبیین عوامل ریشه‌ای انقلاب اسلامی عنوان شده:

۱. نظر طرفداران رژیم:انقلاب اسلامی بدون سبب روی داد که روند نوسازی شاه برای مردم سنت زده و واپسگرا او بیش از حد گسترده و شتابان بود (توسعه بیش از حد).

۲. اما تفسیر مخالفان رژیم:نوسازی ناکافی شاه و دولت دست نشانده سازمان سیا بودن او در عصر ملی گرایی، بیطرفی و جمهوری خواهی علل اصلی انقلاب بود (توسعه نیافتگی).

اما به نظر نویسنده کتاب این دو تفسیر نادرست یا به تعبیری نیمه درست هستند.

به نظر او علت وقوع انقلاب این بود که شاه در حوزه اقتصادی اجتماعی نوسازی کرد و در نتیجه طبقه متوسط جدید و طبقه کارگر صنعتی را گسترش داد، اما نتوانست در حوزه دیگر یعنی حوزه سیاسی نوسازی نماید، شاه راه‌های ارتباطی میان نظام سیاسی و مردم را بست، شکاف بین نیرو‌های اجتماعی و گروه‌های حاکم را بیشتر کرد.

در سال ۵۶ شکاف میان نظام اقتصادی- اجتماعی توسعه یافته و نظام سیاسی توسعه نیافته آنچنان عریض بود که فقط یک بحران اقتصادی می‌توانست کل رژیم را متلاشی کند.

از نظر نویسنده، انقلاب نتیجه توسعه ناهمگون بود.

توسعه اجتماعی اقتصادی بیشتر به واسطه افزایش روز افزون قیمت نفت عملی شد.

میزان درامد نفت در سال چهل و دو ۵۵۵ میلیون دلار و در سال پنجاه وشش به ۳۸ میلیارد دلار رسید. تولید ناخالص ملی در سال ۴۱ به ۸ در صد رسید و در سال ۵۲ به ۳۰ در صد.

در برنامه عمرانی اول سیستم حمل ونقل، بخش کشاورزی بویژه اصلاحات ارضی مورد نظر بود، در برنامه‌های سوم و چهارم بیش از ۹/۳ میلیارد دلار صرف امور زیربنایی شد، دراین دوره حجم واردات ۴۰۰ درصد افزایش داشت، تولید برق از ۵۰۰ میلیون وات به ۵/۱۵ میلیارد کیلو وات افزایش یافت، ۸۰۰ کیلومتر راه آهن ریل گذاری شد، ۲۰۰۰۰ کیلومتر راه ساخته شد، در این دوره ۲/۱ میلیارد دلار به بخش کشاورزی داده شد که مقداری برای تامین اصلاحات ارضی بود و مقداری برای احیای اراضی و پرداخت یارانه برای استفاده از تراکتور و کود‌های شیمیایی بود.

در اوایل دهه ۵۰ دو طبقه در روستا‌ها وجود داشت:

۱. مالکان غایب (خانواده سلتنطی، اوقاف، تجار) در این دوره مالکان غایب از ده ۸۰ درصد اراضی قابل کشت ایران را داشتند.

۲. زمینداران مستقل (دهقانان) در این دوره به ۱۶۳۸۰۰۰ خانواده زمین داده شد که ۷۶ درصد از جمعیت کشاورزان روستایی مستقل بودند.

در برنامه دوم و سوم از تخصیص ۵/۲ میلیلارد به صنعت دو هدف عمده داشتند:

۱. تولید کالا‌های مصرفی مورد نیاز بازار‌های داخلی.

۲. تشویق ر شد صنایع مادر و واسطه‌ای بویژه نفت، گاز، زغال سنگ، مس.

در این دوره شمار کارخانه‌ها از ۱۹۰۲ کارخانه به ۷۹۸۰ کارخانه رسید.

پیامد این انقلاب صنعتی تولید فزاینده برخی از مواد و کالاهی مهم بود.

در برنامه سوم و چهارم و توسعه ۹/۱ میلیارد دلار هم به بخش منابع انسانی تخصیص داده شد، در نتیجه شمار تخت‌های بیمارستانی از ۲۴ به ۴۸ هزار، درمانگاه‌ها از ۷۰۰ به ۲۸۰۰، پزشکان ۴۵۰۰ به ۱۲۷۵۰ افزایش یافت. این بودجه‌های هزینه شده در بخش منابع انسانی وضعیت آموزش کشور را بهبود بخشید در این دوره شمار دانش آموزان از ۱۵۴۵۰۰۰ به ۵۰۴۱۰۰۰ رسید. این‌ها به طور کلی باعث افزایش جمیعت به ویژه در بخش شهری شد در دهه ۵۰ جمعیت شهری ایران ۴ طبقه مهم داشت:

۱. طبقه بالا که کمتر از یک هزار نفر است (خانواده پهلوی-خانواده‌های اشرافی-اشراف سرمایه داری-سرمایه دار‌های قدیمی-سیاستمدار‌های قدیمی).

۲. طبقه متوسط مرفه که تقریبا یک میلیون نفر بودند (مغازه داران-تاجران- بازرگانان-روحانیان).

۳. طبقه متوسط حقوق بگیر (مهندسان-کارمندان اداری- آموزگاران).

۴. طبقه کارگر:طبق بعضی آمار‌ها تعداد این گروه بین سال‌های ۴۲ تا ۵۵ پنج برابر شده است.

توسعه نیافتگی سیاسی (۵۶-۴۲)

شاه هرچند ساختار اجتماعی و سیاسی را نوسازی کرد، اما برای توسعه نظام سیاسی، اجازه شکلگیری گروه‌های فشار، ایجاد فضای باز سیاسی برای نیرو‌های مختلف اجتماعی، ایجاد پیوند میان رژیم و طبقات جدید و... تلاش زیادی نکرد. او به جای نوسازی سیاسی قدرتش را همانند پدرش بر روی سه ستون نیرو‌های مسلح، شبکه‌های حمایتی دربار و دیوانسالاری دولت قرار داد. وی شمار نظامیان را از ۲۰۰۰۰۰ نفر در سال ۴۲ به ۴۱۰۰۰۰ نفر در سال ۵۶ رساند بودجه سالانه ارتش را از ۲۹۳ میلیون دلار در سال ۴۲ به ۲/۷ میلیارد دلار در سال ۵۵ رساند. او تا سال ۵۶ میزان ۱۲ میلیارد دلار تسلیحات خرید به طوری که در سال ۵۵ بزرگترین نیروی دریایی خلیج فارس، پیشرفته‌ترین نیروی هوایی خاور میانه و پنجمین نیروی نظامی بزرگ جهان در اختیار داشت. او همچنین به رفاه افسران به شدت توجه کرد. او توجه شدیدی به ساواک کرد تا به تعبیر چشم و گوش شاه و مشت آهنین شاه معروف شد. برای اینکه حمایت دربار را از دست ندهد حقوق و مزایای هنگفت برای آن‌ها در نظر گرفت. برای توسعه دیوانسالاری هفت وزارتخانه جدید (در کل ۱۹ تا) ۱۵۴ هزار کارمند (در کل ۳۰۴ هزار) به کابینه اضافه کرد. تعداد استان‌ها را از ۱۰ به ۲۳ رساند در نتیجه این رشد دولت توانست در زندگی روزمره شهروندان عادی کاملا نفوذ کند.

علاوه بر این سه ستون او یک ستون دیگر هم اضافه کرد: دولت تک حزبی.

او دو حزب ایران نوین و حزب مردم را ترکیب کرد و حزب رستاخیز را ایجاد کرد و گفت هر کس به این حزب نپیوندد از هواداران حزب توده است و باید ایران را ترک کند و یا به زندان برود، دبیر کل این حزب هویدا بود که ۱۳ سال نخست وزیر هم بود. بنیان گذاران آن: الف) جوانان تحصیل کرده علوم سیاسی ب) کمونیست‌های پیشین شیرازی که حزب توده را ترک کرده بودند و فکر میکردند تنها راه ایجاد ثبات سیاسی، ایجاد دولت تک حزبی است که واسطه دولت و مردم است. در حالی که حزب، ابزار نظارت بر توده‌ها شده بود نه حلقه واسط فشار جامعه بر دولت یا بالعکس.

اهداف آن:تقویت رژیم، نهادینه کردن هر چه بیشتر سلطنت، و فراهم ساختن پایگاه اجتماعی برای دولت.

ابزار‌های آن:بسیج مردم، به انحصار دراوردن حلقه‌های ارتباطی میان حکومت و جامعه، تشدید نظارت بر کارمندان، کارگران و از همه مهمتر نفوذ روز افزون دولت در بازار‌های سنتی و موسسات مذهبی.

آن‌ها پنج روزنامه منتشر کردند:رستاخیز، رستاخیز کارگران، کشاورزان، جوان واندیشه‌های رستاخیز.

رشد و گسترش حزب رستاخیز دو پیامد عمده داشت:

۱. تشدید تسلط دولت بر طبقه حقوق بگیر متوسط، طبقه کارگر، شهری و توده‌های روستایی.

۲. نفوذ حساب شده دولت در بین بازاریان و نهاد‌های مذهبی برای نخستین بار در تاریخ ایران.

حزب رستاخیز شاه را چونان رهبر معنوی و سیاسی معرفی میکرد و علما را مرتجعان سیاسی قرون وسطایی نامید. تاریخ شاهنشاهی جدید ۲۵۳۵ ساله را به جای تقویم اسلامی به کار برد، زنان را به نپوشیدن چادر در دانشکده‌ها تشویق میکرد، اعلام کرد تنها اداره اوقاف مجاز به انتشار کتاب‌های مذهبی است، سن ازدواج دختران را به ۱۸ سال و پسران را به ۲۰ سال رساند، به زنان حق درخواست طلاق داد و مردان را از طلاق بدون دلایل معتبر منع کرد، به زنان اجازه بیرون کار کردن بدون اجازه شوهرانشان را داد.

بعد از اعلامیه آیت الله خمینی درباره دوری از حزب رستاخیز این حزب روحانیون را دستگیر کرد:از جمله آیت الله منتظری، آیت الله زنجانی، آیت الله کنی، حجت الاسلام خامنه‌ای، حجت الاسلام لاهوتی و حجت الاسلام طاهری.

مخالفان

بعد از کودتای ۱۳۳۲ پرده آهنین به دور حوزه سیاست ایران کشیده شد و در یک آرامش اجباری به سر برد. شاه این آرامش را نشانه رضایت مردم و مشروعیت رژیم قلمداد کرد و مخالفان آنرا آرامش پیش از طوفان. این پرده آهنین تنش‌های اجتماعی را پنهان کرد، اما در محو کامل آن‌ها ناکام ماند چرا که مخالفان با وجود نظارت شدید پلیسی راه خود را تا زمان مناسب ادامه دادند.

حزب توده

پس از کودتای ۳۲ قدرت آن (حزب توده) بسیار کاهش یافت، اما به زندگی خود ادامه داد تا نقشی هر چند کوچک در انقلاب اسلامی داشته باشد.

چهار عامل افول حزب:

۱. ضربه‌های شدید نیرو‌های امنیتی رژیم.

۲. جنگ روانی شدید بر ضد حزب توده.

۳. دگرگونی‌های اجتماعی حاصل از نوسازی سریع.

۴. مرگ، پیری و ترک رهبران حزب و در نتیجه تضعیف آن.

حزب در اوایل دهه ۵۰ به موفقیت‌هایی دست یافت به طوری که برای ۱۶ اذر ۳۲ هر ساله دست بهتظاهرات گسترده می‌زد.

جبهه ملی

بیشتر رهبران جبهه ملی که در شهریور ۳۲ دستگیر شدند در سال ۳۳ ازاد شدند. مهدی بازرگان و آیت الاه طالقانی دو نفر از اعضای جبهه ملی بودند و از نزدیک با مصدق همکاری کردند. جبهه ملی در سال‌های بعد فعال شد و روزنامه اختر را منتشر کرد ودر سال ۴۴ به دو جناح رقیب تبدیل شد:

۱. جبهه ملی دوم به دنبال برقراری دولت دمکراتیک غیر مذهبی بودند.

۲. جبهه ملی سوم (نهضت آزادی، حزب ایران و جامعه سوسیالیستها) ان‌ها با ایت الاه خمینی در عراق رابطه خوبی داشتند.

نهضت آزادی

این گروه نقش موثری در انقلاب داشته اند و این به واسطه روابط نزدیک نهضت با آیت الله خمینی و هم توانایی‌های بازرگان و طالقانی در جذب مردم بود.

هدف:پاسخ به نیاز‌های دینی و اجتماعی و ملی مردم است. ما مسلمانیم، ایرانی، مشروطه خواهو مصدقی.

مسلمانیم، زیرا میخواهیم عقایدمان را از سیاست جدا کنیم ایرانی، زیرا به میراث ملی خود احترام میگذاریم مشروطه خواهیم، زیرا آزادی اندیشه، بیان و اجتماعات را خواستاریم مصدقی هستیم، زیرا استقلال ملی را میخواهیم.

این گروه در سال ۴۲ رسما منحل شد، ولی به فعالیت‌های خود ادامه داد.

رهبران آن: بازرگان، طالقانی، سحابی (عزت الله و یدالله) صادق طباطبایی، ابراهیم یزدی، مصطفی چمران.

سازماندهندگان اصلی نهضت و انجمن اسلامی دانشجویان در فرانسه صاذق قطب زاده و بنی صدر بودند.

اما روشنفکر برجسته، جامعه شناس علی شریعتی است. او را روشنفکر اصلی انقلاب اسلامی نامیده اند.

او به زبان تمثیل و کنایه صحبت میکرد. از نظر او اسلام یک ایدئولوژی انقلابی است که همه حوزه‌های زندگی بویژه سیاست را در بر میگیرد و به همه مومنان الهام میبخشدتا با استثمار، استضعاف و بی عدالتی اجتماعی مبارزه کنند.

او در آثارش به دو موضوع تاکید دارد:

۱. مارکسیسم که روشنفکران ایرانی پذیرفتند.

۲. تفسیر‌های نادرست از اسلام بویژه تفسیر محافظه کارانه غیر سیاسی که برخی روحانیون به توده‌ها القا میکردند. به این خاطر هم در بین مقامات دولتی و هم در بین روحانیون بحث انگیز بود. برخی او را ملکم خان جدید خواندند، برخی او را مارکسیسم اسلامی نامیده اند و گروهی گفتند نظریه‌های او پاسخ مسلمانان به مارکسیسم بود.

برخورد شریعتی با مارکسیسم رابطه مهر و کین بود از یک سو او میگفت انسان نمیتواند بدون شناخت

مارکسیسم جامعه و تاریخ تمدن را درک کند. او همچنین این دیدگاه مارکس که تاریخ بشر تاریخ مبارزه

طبقاتی است را میپذیرد، اما میافزاید که مبارزه بر سر قدرت سیاسی است نه دارایی‌های مادی.

از سویی دیگر او برخی احزاب مارکسیست ارتدوکس را مورد انتقاد شدید قرار میدهد به نظز او این احزاب قربانی قانون آهنین دیوانسالارانه هستند و شور انقلابی خود را از دست داده اند.

شریعتی حتی هرگاه از بازگشت به اسلام حرف میزند از علمای سنتی همواره انتقاد میکند تا تفاوت دیدگاه خود با برداشت روحانیت محافظه کار را از اسلام روشنتر کند. او علمای محافظه کار را به باد انتقاد میگیرد و آن‌ها را به همکاری با طبقه حاکم ودر نتیجه تبدیل آن به مذهبی محافظه کارانه متهم میکند. از نظر او مفسران راستین مذهب و نمایندگان واقعی اسلام روشنفکران هستند. شریعتی کم کم هزاران طرفدار به دست آورد.

مخالفان روحانی

مخالفان روحانی سه دسته بودند:

۱. علمای غیر سیاسی محطاط (آیت الله خویی، آیت الله احمد خراسانی، آیت الله مرعشی نجفی) از نظر آن‌ها روحانیون باید از کار کثیف سیاست دوری کنند و به مسائل معنوی بپردازند. اما در سال‌های ۵۴ تا ۵۶ به دلیل سیاست‌های دولتی نامطلوب به عرصه سیاست کشیده شدند.

۲. روحانیون مخالف میانه رو (آیت الاه گلپایگانی، ایت الاه میلانی، آیت الاه کاظم شریعتمداری و آیت الاه زنجانی) این گروه گرچه با حق رای زنان و اصلاحات ارضی رژیم مخالف بودند، ولی ترجیح دادند با شاه ارتباط داشته باشند تا از این طریق بتوانند سیاست‌های حکومت را تعدیل کنند. آن‌ها خواستار سرنگونی دولت نبودند بلکه فقط خواستار اجرای کامل قانون اساسی مشروطه و برپایی سلطنت مشروطه حقیقی بودند.

۳. روحانیون مخالف تندرو: (به رهبری آیت الله خمینی، آیت الله منتظری، آیت الله بهشتی، آیت الله مطهری، حجت الاسلام هاشمی و حجت الاسلام خامنه ای) این‌ها هیچ گونه ارتباطی با دولت نداشتند، هدف آن‌ها ایجاد یک شکل جدید حکومت اسلامی است.

آیت الله خمینی آشکارا شاه را با یزید مقایسه میکرد و هدف خود را آشکارا انقلاب سیاسی و حکومتی آرمانی که در آن علما همه حوزه‌های اجتماع را دردست ذاشته باشند بود/ از نظر او علما با در دست گرفتن دولت و اعمال قدرت سیاسی برای ایجاد شرع و جامعه اسلامی است و این راه را تنها با نابودی ظلم وستم و فساد وخیانت میداند. او نهاد سلطنت را ضد اسلام میدانست چرا که پیامبر اعظم پادشاهی موروثی را شیطانی و کفر آمیز خوانده.

او سعی کرد همه گروه‌های مخالف را-به جز مارکسیست‌های ملحد-با خود همراه کند و مواظب بود بیش از حد به گروه‌های خاصی نزدیک نشود مثلا هنگامی که در سال ۴۷ آیت الاه مطهری به سخنرانی‌های ضد روحانی شریعتی مخالف کرد، ولی آیت الاه خمینی به علت محبوبیت شریعتی موضعگیری نکرد. او توانست بازاریان، روحانیون، روشنفکران، فقرای شهری، نهضت آزادی، جبهه ملی وگروه‌هایی از سازمان‌های چریکی را با خود همراه کند. آیت الاه خمینی را اغلب یک روحانی سنتی مینامند، ولی از نظر نظریی سیاسی و استراتژی پوپولیستی مذهب گرا نوآوری مهمی در ایران پدید آورد.

سازمان‌های چریکی

این گروه‌ها که الهام بخش مبارزه مسلحانه با رژیم بودند به پنج دسته تقسیم میشوند:۱. فداییان خلق ایران ۲. مجاهدین خلق ایران ۳. مجاهدین مارکسیست ۴. گروه‌های کوچک اسلامی محلی ۵. گروه‌های کوچک مارکسیست.

فداییان خلق

پیشینه آن‌ها به اواسط دهه ۴۰ میرسد، ولی از سال ۱۳۵۰ شروع به فعالیت کردند و استراتژی آن‌ها جنگ چریکی بود. آن‌ها از دو دسته تیم روستایی به رهبری بیژن جزنی و تیم شهری به رهبری احمد زاده تشکیل شدند. آن‌ها مناطق کوهستانی استان گیلان را برای مبارزه چریکی انتخاب کردند و در همانجا به وسیله برادر شاه موقتا از بین رفتند. آن‌ها در سال ۵۵ به دو شاخه‌ی اکثریت به رهبری حمید اشرف و با هدف ادامه مبارزه مسلحانه تا شکلگیری یک قیام توده‌ای و شاخه اقلیت که هدف آن‌ها خودداری از درگیری مسلحانه وگسترش فعالیت‌های سیاسی و برقراری پیوند نزدیک با حزب توده بود.

سازمان مجاهدین خلق

پیشینه آن مثل فداییان خلق به اوایل دهه ۴۰ باز میگردد، اما در حالی که اعضای فدائیان خلق از حزب توده و جناح مارکسیست جبهه ملی بودند، اعضای سازمان مجاهدین خلق را جناح مذهبی جبهه ملی بویژه نهضت آزادی تشکیل دادند. این سازمان عملیات نظامی خود را از مرداد ماه ۱۳۵۰ آغاز کرد. نخستین عملیات آن‌ها برای بر هم زدن جشن‌های پر خرج ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی طراحی شده بود. آن‌ها پس از بمب گذاری در تاسیسات برق تهران نه تنشان دستگیر شدند آن‌ها از نهضت آزادی کمک مالی گرفتند ایدئولوژی که آن‌ها از اسلام میگرفتندبا ایدئولوژی فدائیان خلق تفاوت چندانی نداشت. آن‌ها بعدا از اسلام دست کشیدند و مارکسیسم را انتخاب کردند چرا که از نظر آن‌ها مارکسیسم فلسفه انقلاب راستین دارد ایدئولوژی اسلام برای طبقه متوسط است، ولی مارکسیسم ایدئولوژی رستگاری و رهایی طبقه کارگر است.

انقلاب اسلامی (اردیبهشت ۵۶ تاخرداد ۵۷)

در اواسط دهه ۵۰ به نظر میرسد در نتیجه رضایت ناشی از درآمد‌های نفتی مردم همه چیز آرام است و رژیم نهاد‌های خود را چنان محکم کرده که در برابر فشار‌ها قدرتمند است. اما دو بحران غیر منتظره این محاسبات را بی اعتبار ساخت:

۱. بحران اقتصادی به شکل تورم:تورم که در اواسط دهه ۴۰ تقریبا صفر شده بود در دهه ۵۰ کم کم آشکار شد که چند عامل داشت:

الف:کمبود مسکن و هجوم بیش از ۶۰ هزار تکنیسین خارجی با حقوق و درآمد بالا

ب:پیشی گرفتن میزان جمعیت به میزان رشد

ح:افزایش دستمزد در مناطق روستایی

و...

رژیم بدون توجه به پیچیدگی‌های تورم مسئولیت تورم را به دوش تجار انداخت و نخست به سراغ آن‌ها رفت و چند نفر را دستگیر کرد، ولی وقتی که فهمید در اشتباه است سراغ مغازه داران و تجار خرده پا رفت و بر قیمت بیشتر کالا‌های آن‌ها نظارت کرد و گندم، شکر، قند، و گوشت به میزان زیادی وارد کرد. ساواک ۲۵۰ هزار نفر را جریمه کرد.۲۳ هزار بازرگان را تبعید، ۸۰ هزار مغازه دار را زندان و ۱۸۰ هزار تاجر دیگر را توبیخ کرد. در اینجا بازاریان در جستجوی یاور و پشتیبان به سوی علما رفتند.

۲. بحران نهادی ناشی از اعمال فشار‌های خارجی بر شاه مبنی بر تعدیل کنترل‌های سیاسی و رعایت حقوق بشر. در این زمان سازمان عفو بین الملل از وضعیت حقوق بشر مخالفان رژیم در ایران انتقاد کرد و خواستار رعایت آن شد و کمیسیون حقوق بشر هم از این وضعیت ابراز نگرانی کرد و رژیم را متهم کرد.

وقتی جیمی کارتر در آمریکا رئیس جمهور شد از ایران میخواهد که حقوق بشر که شعار انتخاباتی او بود را رعایت کند. همزمان گروه‌های ایرانی خارج از کشور نیز کمیته‌های حقوق بشر برای افشای جنایت‌های رژیم تشکیل دادند.

شاه بنا به دلایلی به فشار‌های خارجی پاسخ مثبت نشان داد، زیرا نمی‌خواست روابط ویژه‌ی خود با امریکا و دسترسی به تسلیحات امریکا را از دست دهد و همچنین نمی‌خواست تصویر اصلاح گر پیشروی خود را از دست دهد. او نظلرت‌ها یلیسی را کم کرد، ۳۵۷ نفر از زندانیان را آزاد کرد، به صلیب سرخ جهانی اجازه‌ی بازدید از زندان‌های ایران را داد، همچنین به وضعیت زندان‌ها رسیدگی کنند، نماینده‌ی سازمان عفو بین الملل را به حضور پزیرفت...

بافروکش کردن نظارت، مخالفان صدای خود را بالاتر بردند. از سال ۱۳۵۶ به بعد ۵۳ حقوق دان، ۴۰ شاعر ونویسنده و سه نفرا از سران جبهه‌ی ملی (سنجابی، فروهر، بختیار) در نامه‌ای به رژیم از وضعیت حاکم ابراز نگرانی شدید کردند و آن‌ها کانون وکلا، کانون نویسندگان و جمعیت دفاع از آزادی را تشکیل دادند.

سازمان‌های سیاسی قدیم و جدید با مشاهده این وضعیت دست به کار شدند. جبهه‌ی ملی تشکیل شد و نشریه‌ی خبر نامه را منتشر کرد. بازرگان نهضت آزادی را تشکیل داد و خواستار اجرای قانون اساسی مشروطه شد. رحمت الله مقدم مراغه‌ای نهضت رادیکال را تشکیل داد. حزب توده به کمک فداییان خلق شبکه‌هایی در تهران، رشت، آبادان دایر کرد و روزنامه‌ی نوید را منتشر کرد. تا اواخر آبان ۵۶ فعالیت‌های مخالفان به صورت نوشتن نامه، انتشار روزنامه، بیانیه و اعلامیه و تشکیل گروه‌های جدید بود، اما ۲۸ آبان ۵۶ پلیس برگزاری شب شعرکانون نویسندگان در دانشگاه آریامهر (صنعتی شریف) به شرکت ۱۰ هزار دانشجو را به هم زد و یک دانشجو کشته شد. تظاهرات در تهران ادامه یافت که تا ۱۶ آذر، روز دانشجو، ادامه یافت.

در ۱۷ دی روزنامه اطلاعات د رمقاله‌ای به روحانیون بویژه آیت الله خمینی توهین کرد. دراعتراض به این اقدام حوزه‌ی علمیه و بازار تعطیل شد و ۴ هزار طلبه در اعتراض به خیابان‌ها ریختند و ۲ نفر (به گفته‌ی خبرگزاری‌های رژیم) و به گفته‌ی مخالفان ۷۰ نفر کشته شد. در همین حین آیت الله خمینی مردم را به برگزاری تظاهرات بیشتر فراخواند و کار طلبه‌ها را تحسین کرد. برای برگزاری مراسم چهلم این فاجعه دانشگا‌ها بسته و مراسم یاد بود برگزار شد که در تبریز این مراسم به خاک و خون کشیده شد که ۶ نفر (به گفته‌ی خبرگزاری‌های رژیم) و به گفته‌ی مخالفان رژیم ۳۰۰ نفر و به گفته‌ی شاهدان خارجی ۱۰۰ نفر کشته شد.

در مراسم چهلم شهدای تبریز دوباره بازار‌ها و دانشگا‌ها تعطیل و در ۵۵ شهرمراسم برگزار شد که در یزد پلیس ۵ نفر (به گفته‌ی خبرگزاری‌های رژیم) و به گفته‌ی مخالفان ۱۰۰ نفر کشته شد و در مراسم چهلم شهدای یزد در ۲۴ شهر به خشونت کشیده شد که در قم ۲۲ کشته (به گفته‌ی خبرگزاری‌های رژیم) و به گفته‌ی مخالفان ۲۵۰ کشته و ۶۰۰ نفر زخمی کشته شده اند.

رژیم برای رویارویی با این بحران سه استراتژی در پیش گرفت:

۱: تهدید‌های خشونت آمیز و ترساندن رهبران مخالفان غیر مذهبی.

۲: کنار گذاشتن برخی از سیاست‌های که موجب خشم بازاریان و روحانیون شد.

۳: جمشید آموزگار (نخست وزیر وقت) کوشید تا هزینه روز افزون زندگی را پایین آورد.

از خرداد ۵۷ فقرای شهری وکارگران کارخانه‌ها دست به اعتصاب و تظاهرات زدند. نخستین اعتراض و تظاهرات آن‌ها ۳۱ تیر در مشهد بود که چهل نفر کشته می‌شود و در اصفهان در نتیجه‌ی یک اعتراض خیابانی ۱۰۰ به ضرب گلوله کشته شده اند ودر ۲۸ مرداد سینمای کارگرنشین رکس آبادان به آتش کشیده شد و ۴۰۰ زن و مرد کشته شده اند.

شاه بلافاصله آموزگار را برکنار کرد و امامی را جایگزین کرد. امامی دست به اقدامات

گسترده و ظاهر فریب زد، ولی کارساز نبود. د ر ۱۶ شهریور نیم میلیون د رتهران تظاهرات کردند که به ۱۷ شهریور و ۱۱ شهر دیگر کشیده شد ونتیجه‌ی آن دریای خون در تهران و فوران آتش در تهران بود و هلیکوپتر‌های رژیم کوهی از اجساد را به جای گذاشتند. د راین روز ۴۰۰ هزار نفر کشته شد این روز به جمعه سیاه در تاریخ ثبت شد. شاه در این مدت دست به اقدامات گسترده برای راضی کردن مردم و مخالفان زد، ولی هیچ چیز جلو خشم ملت دوام نیاورد. بعد از جمعه سیاه آیت‌الله شریعت مداری مستقیما بر ضد شاه موضع گرفت.

اواخر مهربه دنبال اعتصابات بازارها، دانشگاه‌ها، دبیرستانها، بیمارستانها، بانک‌ها، ادارات، راه آهن، روزنامه ها، فرودگاه ها، کارخانه ها، وزارت خانه‌ها.... د رتهران تعطیل شدند و همه خواستار بازگشت امام خمینی و پایان حکومت استبدادی بودند. د رحالی که اعتصابات اقتصاد کشور را فلج کرده بود این موج به بقیه‌ی شهر‌های هم کشید شد. شاه دوباره برگ زیتون نشان داد، ولی مردم ومخالفان بی اعتنا با کار خود ادامه دادند. در اوایل آبان دکتر سنجابی به نمایندگی از جبهه‌ی ملی و مهندس بازرگان به نمایندگی از نهضت آزادی روانه‌ی پاریس و دیدار به ایت الله خمینی شده اند و علنا از ایت الله خمینی پشتیبانی کردند.

درماه محرم سوگواری و برگزاری مراسم از طرف رژیم منع شد، ولی ایت الله شریعت مداری گفته برای انجام مراسم مذهبی به اجازه‌ی شاه نیازی نداریم. آیت الله طالقانی از مردم خواست شب هنگام فریاد الله اکبر بزنند. در سه روز اول محرم در تهران ۷۰۰ نفر کشته شد و در قزوین ۱۳۵ نفر به زیر تانک رفتند و د رمشهد ۲۰۰ دانش آموز دبیرستانی به ضرب گلوله د رجلوی خانه‌ی یکی از علما کشته شده اند. راهپیمایی روز عاشورا به رهبری دکتر سنجابی و آیت الله طالقانی و با حضور ۲ میلیون نفر در تهران برگزار شد که یک پیام در بر داشت: رژیم ناتوان از ایجاد نظم و قانون د رجامعه است و چاره‌ای جز کنار کشیدن ندارد.

درهمین ایام بختیار نخست وزیر شد او در یک سخنرانی از آیت الله خمینی تعریف و تمجید کرد، اما امام فریب این تمجید‌ها را نخورد و مردم را تا سرنگونی رژیم و بختیار به اعتراض و تظاهرات دعوت کرد. در ۲۶ دی ماه شاه از کشور رفت و مردم د رخیابان‌ها جشن گرفتند. د ر ۱۲ بهمن آیت الله خمینی درپی استقبال ۳ میلیونی به به تهران بازگشت. سر انجام در روز یک شنبه ۲۲ بهمن ۵۷ بعد از دو روز درگیری در تهران انقلاب اسلامی با سرنگونی کامل سلطنت ۲۵۰۰ ساله به پیروزی رسید.
 
خلاصه کتاب ایران بین دو انقلاب
 
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از وبلاگ جامعه ما، تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۹۱، shsoc۹۱.blogfa.com
اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین