شعارسال: مسلمان بودن به معنی طالب حقیقت بودن است نه مالک حقیقت بودن. ما مسلمانان و پیروان ادیان دیگر نباید گمان کنیم که عالم انسانی و زندگی اینجهانی و حیات دنیوی مثل اقیانوسی بسیار مواج و پرتلاطم است و در این اقیانوس فقط یک کشتی وجود دارد و ما هم سوار بر آن کشتی هستیم. متأسفانه این تلقی به ما القا میشود که در تلاطم انگیزی این جهان هستی همه در معرض غرقند، مگر کسی که سوار کشتی خاصی شود و البته خود ما قبلاَ سوار این کشتی شدهایم و بقیه در حال غرقشدن در این دریا، هستند.
وقتی تصور کنید که شما از خطر غرقشدن رهیدهاید، در زندگی شما سه اثر میگذارد؛ اول این که فکر میکنید در این کشتی هر کاری بخواهید میتوانید بکنید. گویا اعمال ما، چون سوار کشتی شدهایم و به امن رسیدهایم، دیگر هیچ اثری ندارد.
اثر دومش هم این است که اگر خیلی اخلاقی و دلسوز باشیم، آدمهایی را که سوار کشتی نشدهاند دائما دعوت میکنیم که اجازه دهید دستتان را بگیریم و سوار کشتی خودمان بکنیم. تازه این اخلاقیترین شکل آن است که بخواهیم به آنها کمک کنیم و نتیجة سوم آن این است که خیلیوقتها ما نوعی سنگدلی پیدا میکنیم و میگوییم کسی که سوار کشتی ما نشده باید غرق شود و اگر بتوانیم کاری میکنیم که سریعتر هم غرق شود. فکر میکنیم هر چه بر سرشان میآید کفارة همین گناهی است که اسمش سوار کشتی ما نشدن است و ما در این سالهای اخیر بهوفور این را شنیدهایم.
اشتباه ما این است که فکر میکنیم دین یک کشتی در اقیانوس مواج هستی است، درحالی که دین چیزی جز شناکردن نیست و هیچ کشتیای وجود ندارد. دین دعوت به سوار کشتیشدن نیست، دین شناکردن به نوعی خاص است. آدم متدین کسی است که فنون شناگریاش را دائماً تکمیل میکند.
ما باید قبول داشته باشیم که حقیقت آشکار نیست. یک ناآشکارگی حقیقت وجود دارد. اگر شما حقیقت را در هر حوزه و زمینه و ساحت و معرفت بشری آشکار بدانی، به نظرتان میآید کسانی که با ما مخالفند عناد و دشمنی دارند. به عنوان مثال دو حقیقت را در نظر میگیریم. یک حقیقت این است که دو به اضافه دو چهار میشود و حقیقت دیگر این که تعداد کهکشانها از صدهزارتا بیشتر است. اگر کسی حقیقت اول را انکار کرد شما میگویید حتماً با حق و حقیقت عناد دارد، چون امر به این واضحی را انکار میکند، اما اگر کسی حقیقت دوم را انکار کرد شما به این صراحت نمیگویید که عناد با حق و حقیقت دارد، فقط ممکن است بگویید خطا میکند، چون حقیقت دوم به آشکارگی حقیقت اول نیست.
این که ما هرکس را که غیرخودمان است معاند میدانیم دلیلش این است که نظریهای پس پشت ذهنمان است که حقیقت آشکارِ آشکار است و این حقیقت نزد ماست و کسی که آن را انکار میکند، معاند است.
شما هرچهقدر به نظریة آشکارگی حقیقت بیشتر معتقد باشید، بیشتر با بقیة انسانها و دگراندیشان خصومت پیدا میکنید. فکر میکنید یک حقیقت مثل آفتابی را بعضی انکار میکنند و خبر ندارید که در اغلب حوزههای بشری حقیقت خیلی ناآشکار است و باید ذرهذره و با مساعی مشترک کل نژاد بشر به آن نزدیک شد. وقتی من دیگران را مخالف یک حقیقت واضح ندانم میتوانم با او دوستی هم بکنم.
یکی از دلایلی که ما با دگراندیشان و پیروان ادیان و مذاهب دیگر و حتی با لادینان و ماتریالیستها نمیتوانیم دوستی کنیم به خاطر این است که فکر میکنیم حقیقتهای واضحی را دارند انکار میکنند، ولی فیالواقع حقیقت واضحی در کار نیست.
شما میدانید که از قدیمالایام میگفتند که ریاضیات آن شاخهای از علم است که حقایقش از همه واضحتر است، اما امروزه خیلی از فیلسوفان ریاضی معتقدند حتی حقایق ریاضی هم به وضوحی که ما فکر میکنیم نیست. معنای این، سفسطهاندیشی و نسبیگرایی نیست. معنایش این است که ما باید ذرهذره به حقیقت نزدیک شویم.
بطور خلاصه استاد ملکیان چه گفتند:
در سخنرانی مصطفی ملکیان در کنگره والاپیامبر رحمت (۱۳۹۵ -خمینی شهر اصفهان) هشت ویژگی که هر مسلمان بلکه هر دینداری در دنیای مدرن به مصلحت است داشته باشد تا در این دهکده جهانی که بسیار تُرد و شکننده است به دیگران آسیب نزند را بدین قرار برمیشمارند:
۱_ دچار خودشیفتگی فردی و گروهی نباشیم. ۲_ مسلمان و دیندار بودن طالب حقیقت بودن است نه مالک حقیقت بودن. ۳_ اذعان به ناآشکارگی حقیقت. ۴_ بدانیم که دین از ما خواهان یک فرایند خاص است نه یک فرآورده خاص. ۵_ اصلاح جامعه در گرو اصلاح فرد است. ۶_ اول اثبات مسلمانی کنیم بعد ادعای بهترین دین بودن اسلام. ۷_ افراد دارای رذایل را بیمار بدانیم نه شرور. ۸_ اسلام باید همراه با استدلالگرایی باشد.
اگر تعهد نظری و عملی به این هشت نکته داشته باشیم دنیای اسلام هم خودش میتواند دنیای بهتری داشته باشد و هم در ساختن دنیایی بهتر سهمی داشته باشد؛ و البته این هشت ویژگی بیش از همه در میان عرفای مسلمان وجود دارد و نه متکلمان و فقهیان.
شعارسال، بااندکی تلخیص و اضافات برگرفته از صدانت، تاریخ اننتشار:-، کدخبر:-، ۳danet.ir
با این توضیحات جناب ملکیان اصلا خود مسلمان بودن زیر سؤال است چون باید حقیقتی به نام اسلام را قبول کنیم در حالی که حقیقت ناآشکار و پنهان است پس چون پنهان است معلوم نیست اسلام درست باشد، قرآن حق باشد، معاویه و یزید بد باشند،و....
مطلب بعد اینکه بالاخره کی به حقیقت خواهیم رسید، در قیامت؟ پس تکلیف ما در دنیا چیست؟ آیا خداوند راه هدایت را مشخص نکرده است؟
سلام
تشکر از اظهار نظر خوب شما
تاکیدملکیان بر تدریجی بودن و ماهیت تکاملی شناخت در انسان عادی قرار دارد. ملکیان وحی ، سنت ، فقه ، قرآن و مواردی همانند که دارای رای مطلق هستند را زیر سوال نمی برد. تاکیدش بر دور شدن از تعصب دینی و جهل مرکب ایجاد شده بواسطه خود دانا پنداری در اموری است که واقعا بدان نادان هستیم.
در واقع سنگرگاه انتقادی ملکیان ، برون دینی نبودهو درون دینی است. بر این قاعده ، بحث حقانیت اسلام ، فهم بدی- خوبی از دیدگاه دین و ...... ، مطرح نبوده و بعنوان پیش فرض مورد قبول است. آنچه که مورد انتقاد گرفته ، قدرت گیری تعصب و جهل مرکب در قالب خود حقیقت پنداری است.
مجددا از اظهار نظر مسئولانه شما تشکر می گردد.