شعار سال: دکتر رحیم قمیشی، آزاده و منتقد جنگ و بازنشسته سپاه پاسداران در بیاناتی انتقادی به مقاومت در برابر تغییرات توسط حاکمیت جمهوری اسلامی ایران نقد وارد نموده و با زبانی نسبتا تند (شعار سال: منظومه فکری قمیشی مبتنی بر عدالت خواهی و همگرایی با نظام جمهوری اسلامی ایران است. اما ساختار بندی نوشتههای وی عموما دارای نوعی گزندگی بوده و در صورت کم توجهی، میتواند توسط بیگانگان مورد سو استفاده قرار گیرد)، اقدام به ارایه انتقاداتی با بن مایه اصلاحی میکند. قمیشی در متنی با عنوان چه شده، بیان میدارد که:
صدام در زمان جنگ نشان داد از ما شم نظامی قویتری دارد، اگر چه ما به او میخندیدیم و همیشه خود را یک سر و گردن بالاتر از او میپنداشتیم. ما شجاعت داشتیم، ایمان به راهمان داشتیم، از مرگ نمیترسیدیم، نیروی انبوه جوان و با انگیزه داشتیم، اما او میدانست برای چند متر عقب نشینیاش چطور صدها و گاه هزاران نفر تلفات از ما بگیرد و ما نمیدانستیم شاید برای آن چند متر یک شهید هم زیاد است.
با کمک گرفتن از تجربههای جبههام میخواهم بگویم امروز چه خبر است و ممکن است چه بشود. لطفا حوصله کنید و تا پایان، و جمع بندی همراهی.
پرسشی که همیشه در جبهه برایم وجود داشت، چرا ما در منطقه تنها یک خط پدافندی داریم، ولی عراق معمولا سه خط پدافندی داشت، استحکامات مثلثی و "ب" شکلی بسیار قوی در پشت آن سه خط داشت، کلی میدان مین و بشکههای فوگاز داشت. چرا ما اینطور نبودیم؟ پاسخ این سؤال خیلی دشوار نبود؛ ما اصول نظامی را بلد نبودیم! ما بدلیل تاکید صرف بر نیروی ایمان و انگیزه جنگندگی نیروهای مخلص مان، میگفتیم که:
*** مگر عراق جرأت دارد خط اول ما را بشکند؟
*** مگر ما با دادن ده هزار شهید اجازه میدهیم عزاق از خط ما بگذرد؟!
*** ما با دست خالی هم موظف بودیم دفاع کنیم!
***... .
و این موارد، یک منطق نظامی نبود. اگر چه میتوانست شعارهایی زیبا و یا نوعی حس سلحشورانه، بوده باشد. همین بود که اگر خط اول سقوط میکرد بابد کیلومترها و گاه تا نزدیک شهر عقب میآمدیم. آنها که عقب نشینی در عملیات بدر، عقب نشینی در عملیات رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر یک و بسیاری عملیاتهای دیگر را یادشان هست، آنها که عقب نشینی از مجنون و فاو را یادشان هست، آنها که سال ۶۷ را یادشان هست، حتما شهادت میدهد، ما پس از سقوط خط اولمان چطور عقب مینشستیم! چون شعارها بر ما غالب بود. چون در فضای واقعی تنفس نمیکردیم! چون بسیاری اوقات عقلانیت مبنای تصمیمات ما نبود.
عراق بعد از شکستن خط اولش میرفت خط دومش، میرفت خط سومش. اما ما، آنقدر تلفات میدادیم تا خط اولمان سقوط نکند، چون سقوط آن معنیاش میشد شکست ما.
امروز هم بنظر میرسد که حاکمیت در ایران متاسفانه همان راه را میرود و یک خط اول بیشتر تعریف نکرده است. آن خط اول را بدین صورت تعریف میکنم که؛
*** مردم ایران هرگز برابر دستورات اعتراض نمیکنند.
*** فقر را با نسبت دادن به دشمن میتوان تا همیشه توجیه کرد.
*** جهان را فاسد نامیده و ایران را بهترین کشورها جلوه داد.
*** تحولات بزرگ تکنولوژیکی بهویژه انقلاب ارتباطات را ندیده گرفت.
*** تولید سلاح، تربیت نیروی ضد شورش، تضمینی دانست برای تداوم حاکمیت؛ و در مجموع؛
*** استفاده از شیوههای سنتی برای زندگی و حاکمیت در قرن بیست و یکم را امکان پذیر دانست!
تجربه جنگ به ما ثابت کرده است که این هرگز ممکن نیست. در مقابل، نظام شبیه دوران جنگ خط دومی تعریف نکرده است. ممکن است هزار نفر تلفات بدهد، ده هزار نفر تلفات بگیرد، صد هزار نفر تلفات بدهد، یک میلیون نفر تلفات بگیرد، اما یک قدم عقب نرود! نه اینکه نخواهد، نمیتواند! او خط دومی ندارد. تعریفش نکرده. در واقع به گونهای نادرست، یک قدم رفتن به عقب ممکن است به قیمت از دست رفتن همه چیز برایش تمام شود! سوال اینجاست که:
*** آیا واقعا خط اول نگهداشتنی است؟
*** آیا با تلفات دادن و تلفات گرفتن میشود همیشه خط اول را نگهداشت؟
*** آیا میشود با بستن اینترنت، با تکیه بر اسلحه، با ندیدن برخی از واقعیتها، با دعا و تکیه بر اسم خدا، مانع تحولات شد؟
*** ...؛ و تا کجا میشود ایستاد؟
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال با اندکی اضافات و تلخیص، برگرفته از کانال تلگرامی مجمع فعالان اقتصادی