شعار سال: مصطفی اسدی نوشت: چندی پیش مطلبی قرار داده بودم با نام همین خانه را اجاره میکنیم که در مقامات و حالات عارف واصل شیخ جعفر مجتهدی بود امروز نظری دریافت کردم که به شرح زیر است:
"ما یه استاد داشتیم (تو نجف درس خونده بود و مجتهد شده) تو زمینه عرفان و فلسفه هم تحقیقات و کتابها نوشته. یه روز در مورد آقای مجتهدی مطلبی گفت که ما داشتیم شاخ در میاوردیم! ایشون گفتند که اقای مجتهدی جادوگره و مقاماتش رو از شیطان میگیره. قدرتش رو از جسارت به حضرات معصومین کسب میکنه و بسیار بر این مطلب پافشاری کردند. ایشان خودشون با یه واسطه اعمال شیطانی رو از اقای مجتهدی دیده بودند. به هر حال خدا کریمه. درمورد ادمایی که تو وبت ازشون مطلب میزنی بیشتر تحقیق کن . از علما خاطره گفتن مطمئن تره تا از کسانی که علوم دینی نخونده اند و ادعای عرفان و مریدبازی دارن"
التماس دعا ؛ توسط:یک طلبه
حالا بر خود وظیفه می دانیم که از این مرد خدا دفاع کنیم و رفع شبهه کنیم.
مقامات آیت الله عظمی بهجت رحمه الله علیه بر کسی پوشیده نیست، ایشان و عارف کامل علامه دهر آیت الله طباطبایی هر دو شاگرد مرد خدا آیت الله سید علی قاضی طباطبایی هستند کرامات ایشان بر کسانی که حتی کمی در احوال این سلسله عرفا مطالعه کرده اند پوشیده نیست، همین آیت الله قاضی در زمانی که در نجف بودند بعضی اساتید حوزه طلاب را از نزدیک شدن به این مرد باز میداشتند و وی را صوفی و ریاکار مینامیدند! که این داستان را آیت الله خویی نیز نقل میکند. مسئله تا آنجا کشید که بعضی از علمای نجف بعضی از طلبهها را بر کشتن آیت الله قاضی تحریک میکردند، ولی این مکرها با عنایات خداوند متعال بی نتیجه باقی ماند.
پس کمی بی طرف نگاه کنیم.
آیت الله سید علی قاضی در مسائل عرفان شاگرد دو تن است یکی شیخ محمد بهاری و دیگری سید احمد کربلایی که هر دو صاحب کرامات فراوان بوده اند که هر دو شاگرد عارف کامل آیت الله ملا حسینقلی همدانی اند، وی نیز شاگرد مرد خدا آیت الله سید علی شوشتری است که این فرد آنقدر شآن بالایی دارد که آیت الله شیخ مرتضی انصاری که مقام وی در فقه شیعه خیلی بالاست در اخلاق نزد وی شاگردی میکرده است.
آیت الله سید علی شوشتری شاگرد فردی بی سواد و ساده که در مغازهای ساده و محقر در بازار دزفول کار میکرده بنام ملا قلی جولا است، این فرد بطور مستقیم توسط حضرت صاحب الامر ارواحنا له الفداء انتخاب شد و حضرت را هم دید و مدام با حضرت در ارتباط بوده اند توجه کنید فردی که سواد حوزوی ندارد سر سلسله همه این بزرگان است.
این مسئله خود درسی بزرگ و نشانهای بر بطلان این تفکر است که ما صرف صحبت یک استاد حوزه قلم بطلان بر همه کرامات مردی بکشیم که تا نام اهل بیت که میآمد حالت گریه بر وی عارض میشد و هم اکنون در جوار شمس الشموس حضرت رضا علیه السلام ارمیده.
گذشته از این ایشان اگر از شیطان قدرت گرفته بودند باید فعالیت در راه شیطان میکرد نه این که تمام عمرش را بر سر کمک به خلق الله و اطاعت از خداوند میگذاشت در ضمن نقلی نیست که ایشان مراد بوده اند مریدی داشته اند یک سری از مسائل هستند که استدلالهای عقلی فهمیده نمیشوند همانطور که مولوی میگوید:
پای استدلالیان چوبین بود / پای چوبین سخت بی تمکین بود
برای این مرد بزرگوار کنگره گرفته اند کتبهای شرح احوال ایشان هم اکنون چاپ میشود اگر ایشان جادوگر بود که این اجازه داده نمیشد که کتبشون چاپ بشه. برای مثال کتاب گرانسنگ در محضر لاهوتیان اثر آقای محمد علی مجاهدی کتابی است پر ز کرامات این مرد که اگر کسی این کتاب را بخواند میفهمد که این مرد تمام زندگی اش وقف خدا و ائمه علیهم السلام بوده و این که قدرتش از ناحیه شیطان بوده کاملا غلط است. نمونه دیگر عارف کامل شیخ رجبعلی خیاط (نکوگویان) است که باز هم وی درس حوزوی نخوانده بود، ولی یکی از صاحبان چشم برزخی بود که فکر میکنم معرف حضور همگان هست.
اینجا یک داستان نقل میکنم که خارج از لطف نیست بشنوید:
یکی از دانشمندان، آرزوی زیارت حضرت بقیه اللّه ارواحنا فداه را داشت و از عدم موفقیت خود، رنج میبرد. مدتها ریاضت کشید و آنچنان که در میان طلاب حوزه نجف مشهور است، شبهای چهارشنبه به «مسجد سهله» میرفت و به عبادت میپرداخت، تا شاید توفیق دیدار آن محبوب عاشقان نصیبش گردد. مدتها کوشید، ولی به نتیجه نرسید. سپس به علوم غریبه و اسرار حروف و اعداد متوسل شد، چلهها نشست و ریاضتها کشید، اما باز هم نتیجهای نگرفت. ولی شب بیداریهای فراوان و مناجاتهای سحرگاهان، صفای باطنی در او ایجاد کرده بود، گاهی نوری بر دلش میتابید و حقایقی را میدید و دقایقی را میشنید.
روزی در یکی از این حالات معنوی به او گفته شد: «دیدن امام زمان (ع) برای تو ممکن نیست، مگر آنکه به فلان شهر سفر کنی». به عشق دیدار، رنج این مسافرت توان فرسا را بر خود هموار کرد و پس از چند روز به آن شهر رسید. در آنجا نیز چله گرفت و به ریاضت مشغول شد. روز سی و هفتم و یا سی و هشتم به او گفتند: «الان حضرت بقیه اللّه، ارواحنافداه، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمرد قفل سازی نشسته اند، هم اکنون برخیز و به خدمت حضرت شرفیاب شو!» با اشتیاق ازجا برخاست. به دکان پیرمرد رفت. وقتی رسید دید حضرت، ولی عصر (ع) آنجا نشسته اند و با پیرمرد گرم گرفته اند و سخنان محبت آمیز میگویند. همین که سلام کرد، حضرت پاسخ فرمودند و اشاره به سکوت کردند.
در این حال، دید پیرزنی ناتوان و قد خمیده، عصا زنان آمد و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: اگر ممکن است برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی بخرید که من به سه شاهی پول نیاز دارم. پیرمرد قفل را گرفت و نگاه کرد و دید بی عیب و سالم است، گفت: خواهرم! این قفل دو عباسی (هشت شاهی) ارزش دارد؛ زیرا پول کلید آن، بیش از ده دینار نیست، شما اگر ده دینار (دو شاهی) به من بدهید، من کلید این قفل را میسازم و ده شاهی، قیمت آن خواهد بود! پیرزن گفت: نه، به آن نیازی ندارم، شما این قفل را سه شاهی از من بخرید، شما را دعا میکنم.
پیرمرد با کمال سادگی گفت: خواهرم! تو مسلمانی، من هم که مسلمانم، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟ این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد، من اگر بخواهم منفعت ببرم، به هفت شاهی میخرم، زیرا در معامله دو عباسی، بیش از یک شاهی منفعت بردن، بی انصافی است. اگر میخواهی بفروشی، من هفت شاهی میخرم و باز تکرار میکنم: قیمت واقعی آن دو عباسی است، چون من کاسب هستم و باید نفعی ببرم، یک شاهی ارزانتر میخرم!
شاید پیرزن باور نمیکرد که این مرد درست میگوید، ناراحت شده بود و با خود میگفت: من خودم میگویم هیچ کس به این مبلغ راضی نشده است، التماس کردم که سه شاهی خریداری کنند، قبول نکردند؛ زیرا مقصود من با ده دینار (دو شاهی) انجام نمیگیرد و سه شاهی پول مورد احتیاج من است.
پیرمرد هفت شاهی به آن زن داد و قفل را خرید؛ همین که پیرزن رفت امام (ع) به من فرمودند: «آقای عزیز! دیدی و این منظره را تماشا کردی؟! اینطور شوید تا ما به سراغ شما بیاییم. چله نشینی لازم نیست، به جفر متوسل شدن سودی ندارد. عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم! از همه این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کرده ام، زیرا این مرد، دیندار است و خدا را میشناسد، این هم امتحانی که داد. از اول بازار، این پیرزن عرض حاجت کرد و، چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس حتی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید. هفتهای بر او نمیگذرد، مگر آنکه من به سراغ او میآیم و از او دلجوئی و احوالپرسی میکنم.» (برگرفته از: محمدرضا باقی اصفهانی، عنایات حضرت مهدی (ع) به علما و طلاب، ص۲۰۴-۲۰۲، به نقل از: سرمایه سخن، ج۱ ملاقات با امام عصر، ص۲۶۸)
و نیز جریانی دیگر روزی شیخ جعفر مجتهدی و آیت الله کشمیری در حوزه بودند که یکی از طلبهها بر ایشان وارد شد و یک سوال غامض فلسفی از محضر شیخ جعفر پرسید، آیت الله کشمیری عارض گشتند که این چه سوالی است از محضر شیخ میپرسید ایشان که درس حوزوی نخوانده اند و این سوال برای تبیین توسط استاد مسلط هم زمان کافی میخواهد. شیخ جعفر گفتند اجازه بدهید و چند لحظه تامل کردند (گویی با عالم ملکوت ارتباط بر قرار کردند) سپس بطور کامل طلبه را پاسخ دادند و قانع کردند.
ملاحظه کردید که ملاک رسیدن به این مقامات و عزت نزد خداوند این علم نیست کما اینکه بلعم باعورا هم صاحب علم فراوان بود. من نمیخواهم این را بگویم که علم هیچ فایدهای ندارد من میخواهم بگویم اگر علم برای معرفت به خدا نباشد هیچ ارزشی ندارد و حتی ممکن است انسان را منحرف کند و باید در نظر داشت که اگر ما علم را به درستی فرا بگیریم و نیتمان را با خدا درست کنیم این علم ما را آسانتر به خدا میرساند در ضمن این افراد با عالم ملکوت در ارتباط اند و هر لحظه که بخواهند علم در اختیارشان قرار میگیرد.
و البته در مورد این هم که فرمودید از بزرگان حوزه هم داستان کرامات نقل کنید، به روی چشم و این کم کاری ما را به بزرگیتان ببخشید ما بزرگان فراوانی در حوزه داریم و داشته ایم که مایه شادی دل حضرت بقیه الله بوده اند از علامه بحرالعلوم که حضرت سر ایشان را به سینه گرفت تا نائبانی که کتمان سر میکنند و از تشرفاتشان محضر حضرت سخن نمیگویند.
دلیل اینکه این مطلب را با تفصیل بیان کردم این بود که شما حوزوی هستید و وظیفه مضاعف تبلیغ دین دارید و دوست نداشتم شکی در مقامات مردان خدا در دل شما باقی بماند البته حقیر در برابر شما که ردا رسول الله بر تن دارید هیچم، ولی از جهت اینکه هدهد به سلیمان علیه السلام بیان داشت: من چیزی یافته ام که تو نیافتهای این مطالب را گفتم. امید وارم که قانع شده باشید ان شاء الله خداوند همهی ما را مورد عنایات خویش قرار دهد
منتظر نظرات شما هستیم.
برخی نظرات درباره “آیا مقامات شیخ جعفر مجتهدی شیطانی است؟!
*همون طلبه اینگونه به این جوابیه پاسخ داده:
از حسن توجه شما به نظرات اینجانب متشکریم. اما خدمت برادر بزرگوار خودم عرض کنم که بنده منکر این نشدم که افراد غیر حوزوی به مقامات عالی نمیرسند. کما اینکه حکایات زیادی از آقای جولا شنیده ایم و اینکه تمام تلاش ایشان بر غذای حلال بوده و علمای بزرگ به شاگردی ایشان دعوت میشدند. همچنین عارف واصل شیخ رجبعلی خیاط. البته ناگفته نماند که از یکی از علما (به گمانم آیت الله بها الدینی) نقل است که فرمودند اگر شیخ رجبعلی عالم دینی بودند چه میشدند!
به هرحال بنده منکر مقامات غیر علما نشدم که شما مثالهای نقضی برایمان نوشتید. بنده نقل قولی از یک مومن خداترس که اندر احوالات ایشان تحقیق کرده اند را آوردم. کتاب در محضر لاهوتیان را هم بیش از ۷ یا ۸ سال پیش دیده ام.
اینکه شخصی در حرم امام رضا علیه السلام دفن باشد یا کتابهایی در مورد ایشان نوشته شده باشد دلیل بر حقانیت شخص نمیشود. حتی خدمت به خلق خدا و شفای بیمار و حالت گریه با نام اهل بیت نمیتواند دلیل محکمی بر حقانیت شخصی باشد هرچند که مویدات خوبی هستند.
شما جهت تایید شخصی مثل شیخ جعفر تایید علمای بزرگی که شکی در حقانیت شان نیست را بیاورید. این میتواند دلیل محکمی باشد. در ضمن بنده بیطرفانه به قضیه نگاه کردم. (رفع اتهام)
بنده، چون بسیار به ایشان ارادت داشتم حرف استادم برای بنده بسیار سنگین بود. لکن دلایل استاد ما قوی بود و بنده به تقوی استادم شهادت میدهم؛ لذا نه آقای مجتهدی را تایید کردم و نه رد هرچند به رد ایشان نزدیکتر هستم. الان استاد ما در دسترس نیست. ان شا الله اول مهر استاد را پیدا میکنم و مستندات بیشتری میگیرم.
به هر حال از روحیه شما دوست عزیز بسیار خوشحال شدم.
ان شا الله همه ما عاقبت به خیر بشیم.
پروفایلت رو دیدم کتاب در محضر لاهوتیان از کتب مورد علاقه شما بود. اما اکه روزی خلاف اعتقادت برات ثابت شد یادت باشه که همه عرفا و بزرگان را رد نکنی یا با عینک بدبینی نگاه نکنی!
* مخاطب دیگری در واکنش به این ادعا نوشته: من شخصا درباره ایشان بسیار تحقیق کردم و آشنایی من با آقای مجتهدی به سن شانزده سالگی من بر میگرده و از آن زمان زندگی من متحول شد. از علمای بزرگ صحبتهای آیت الله حسن زاده آملی را توصیه میکنم که درباره آقای مجتهدی بخوانید که ایشان را عند ملیک مقتدر میدانند و همچنین آیت الله خامنه ای. اگر جست و جو کنید آقای صدیقی در حرم امام رضا و در صحن آزادی خاطرهای از زمان طلبگی آقای خامنهای تعریف میکنند که زمانی ایشان دچار مشکل شده بودند و به حرم امام رضا علیه السلام مشرف شده بودند و درخواست حل مشکل کردند و بعد از بیرون آمدن از حرم آقای مجتهدی را دیدند و ایشان فرمودند مشکل شما حل شده. اگر جست و جو کنید صوت این خاطره در آپارات هست.
*شخص دیگری هم گفته: با سلام به نظرم بروید به نظر آیت الله بهجت درمورد شیخ جعفر آقا مجتهدی توجه کنید که میگند من ارادتمند ایشان هستم و علامه طباطبایی هم میگه ایشان از طی الزمان هم برخوردار بودند و ... و همچنین نظر آیت الله کشمیری و علامه طهرانی رو ببینید و عنایاتی که از طرف ائمه علیه السلام به ایشان شده بود رو نگاه کنید. والسلام.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت رهرو14، تاریخ انتشار:۱ شهریور ۱۳۹۰، کدخبر: ، www.rahro14.ir