شعارسال: سید سجاد آوینی، پسر شهید آوینی در رابطه با سبک سینمایی و منظومه فکری پدرش میگوید که آوینی سینمای پوراحمد را به عنوان یک سینمای اصیل ایرانی ستایش میکرد، اما سینمای علی حاتمی را زلم زیمبو میدانست! فرزند شهید آوینی با نگاه منتقدانهای درباره نقدهای سینمایی پدرش سخن گفت. او همچنین حرفهای جالبی درباره مسعود فراستی میزند.
سجاد آوینی معتقد است که مرتضی آوینی هرچه بود با قلبش زندگی میکرد، اما مسعود فراستی رسما یک ایدئولوگ است. عناصر سرکوب در نگاه فراستی بر همه چیز غلبه دارد. این عناصر باعث دلسردی جوانان، فیلم سازان و فعالان سینما میشود. همه چیز در نگاه فراستی، حول چارچوبهای سرکوب گرانه اش است. اگر چنین باشد، استاندارد است و در غیر این صورت، مشکل دارد. فراستی به تصویر پدرش ضربه زده است و ایدئولوگ بودن او هم به چپ مربوط است هم به جمهوری اسلامی.
سایت تحلیلی خبری شعارسال ، برگرفته از منابع گوناگون
سلام و عرض ادب
تشکر از کامنت ارسالی
با توجه به کامنت شما، یک سوال برای ما پیش آمده است. واقعا فراستی را بعنوان منتفد سینما قبول دارید؟ وزن تخریب گری فراستی بیشتر است یا نقد اصلاحی او ؟ آیا در کشور ده نفر ادم حرفه ای سینما وجود دارند که بگویند فراستی نقد منصفانه می کند؟
خداوند همه ما را ببخشد و بیامرزد
شما برای کار فرهنگی تان سایت ساخته اید،اما بدبختانه هنوز نمی دانید تخریب در یک نقد از منتقد نیست بلکه از خود اثر و موثرش نشات گرفته است؛ساده ترش اینست که خود سازنده فیلم و فیلمش فی نفسه مخرب و دارای خرابی های متعدد است و نه آنکه منتقد واقعی مثل فراستی بخواهد از پیش خود و مغرضانه یکسری خرابی را به فیلم نسبت دهد. در نتیجه،نقد یعنی نشان دادن خرابی های موجود و قابل تخریب یک اثر به کارگردان و مخاطبینش.
در کشوری مثل ایران،سینما اصلا وارد نشده که مثلا آدم حرفه ای داشته باشد؛ دلیل و برهان بنده،عملکرد شهید آوینی(ره) می باشد که برای مردم سینمای آمریکا و فرانسه و آلمان را معرفی فرمودند و درمقابلش سینما_نمای مضحک روشنفکرمآبی را رد فرمود: مثل آثار مرحوم کیارستمی و یا علی حاتمی عزیز را نقد جدی و منفی فرمود. پس اصولا آدم حرفه ای موجود نداریم که بخواهد استاد نقد یعنی جناب فراستی را تایید و یا رد کند. با تشکر.
سلام مجدد و تشکر از بیان نظرات
نقد یک اثر می تواند حول چند محور نظریات پایه و محوری موجود ، توجه داشت به استانداردهای تاسیسی یا تجویزی ، رویکرد تطبیقی یا شرایط مناسب تشخیص داده شده ،اهداف و ماموریت ها و رسالت های تولید اثر، نقاط ضعف و کاستی های اثر و ...... ، صورت پذیرد. در واقع ، نقد بیش از انکه تابع سلیقه محوری و متکی بر نظریات نقاد باشد، از یک مبنا و نگاه نقاد در انطباق شرایط اثر با ان مبنا باید تبعیت کند.
نقد تابع سلیقه محوری، نقد تابع ایده ال گرایی و بنیادگرایی با کمترین توجه به شرایط تولید اثر و شرایط خالق اثر، نقد تلقی نمی شود ، نوعی داوری است. داوری هم در شرایطی امکان پذیر است که صاحب اثر، متمایل یا مجبور به عرضه خود به داور و ارزیاب باشد.
سوال ما اینجاست که مبنای منظومه فکری آقای فراستی برای نقد چیست؟ آیا این منظومه فکری ، واقع گراست یا ایده ال گرا ؟ چرا فراستی توان نقد اصلاحی و ارایه پیشنهاد برای رفع عیب را ندارد ( اگر دارد چرا بیان نمی کند)؟ آیا نگاه فراستی در نقد ، سطح بندی دارد( مثلا فرض کنید که هیات داوری پایان نامه کارشناسی، ارشد و دکتری را در مقام نقد در نظر بگیریم و داوری این افراد بنا بر سطح دانشجو، سطح بندی شده است)؟ چه کسی یا کدام کانون و سازمانی فراستی را بعنوان مرجع نقد به رسمیت شناخته است ؟آیا با نوعی منتقد آزاد مواجه هستیم ؟ و .... .
درمجموع اینکه،توانایی وتوانمندیهای فراستی قابل انکار نیست ، اما بر اساس نوع رفتار و عملکرد او ، بنظر ما که هدف .ی نمی تواند نقد به ماهو نقد باشد
در مقابل دیدگاه منتقدانی است که مرجع معنا را صرفا ذهن مخاطب می دانند و اثر هنری را مستقل از خالق اثر و ویژگی های خاص آن بررسی می نمایند. در این نگرش، فیلم به مثابه یک شعر یا غزل است که می توان آن را به فراخور احوال مخاطب معنا کرد و هر کسی از ظنّ خود شعر را معنا می کند. این نظریه در مقابل نظریه «مولف» است و خواننده را سازنده معنا و تعیّن بخش آن می داند.
سلام
گویا این بحث متقابل در حال ایجاد یک رویکرد گفتمانی منجر به روشنگری ابعاد منکون یک موضوع مغفول مانده در کشور است. تمایل داریم در صورت تمایل شما ، با حضرتعالی در ارتباط قرار گرفته و جنبه های مشترک و افتراقی کار را مورد واکاوی بیشتر (حضوری یا تلفنی) قرار دهیم.
قسمت اول برداشت شما از ما درست است. ما نقد را بر پایه مبنا مورد تاکید داریم و از دیدگاه ما فرقی نمی کند که در حوزه علمی باشد یا برنامه ریزی و سیاستگذاری و یا هنر. مثلا ممکن است بپرسید که مبنای حوزه سیاستگذاری چیست؟ مبنا در این حوزه ، اولویت های نیازها و برنامه ها خواهد بود. یا بپرسید که مبنا در هنر چه چیز می تواند باشد؟ در حالت عادی، مکاتب هنری و در مرحله بعد نیازهای جامعه و در نهایت بحث خلاقیت های بحرج داده شده توسط خود هنرمند.
اگر منظور شما از نقد ، نقد چارچوب محتوا اثر نبوده و شکل اثر مدنظر شماست. مثلا آرایش و چینش بازیگران و توانمندی های آنها ، طراحی صحنه ، اصول کارگردانی ، زاویه دوربین ، انطباق موسیقی با متن و لحظه ، بازیگیری از بازیگران( نشان دادن احساس) و غیره ، این نیز تابع قواعد و استانداردها است نه نگاه ها و موارد(ماتریس جمعی ، بیانگر توانمندی ها خواهد بود نه معایب موردی). مثلا فرض کنید سریال تاریخی فاخری ( از همه جنبه ها) ساخته شود و در یک یگانس خاص برای یک ثانیه شاهد بسته شدن ساعت مچی در دست یک سیاهی لشکر باشیم. در یک ثانیه دیگر هم مارک آدیداس یک کلاه دیده شود. با رویکرد نقد تخریبی می توان در ابتدا با کلی گویی حاشیه ای و سپس مصداق آوردن عملی از همین دو مورد، کل فیلم را با همین دو ثانیه تخریب نمود(این گونه افراد در غرب، معروف به شکارچیان هستند). اما در نقد واقعی ، باید توان دیدن نقاط مثبت اثر، توان قضاوت ماتریسی اثر( جمیع نقاط قوت و ضعف) و توان دیدن نقاط منفی اثر را داشت.
قسمت دوم برداشت شما از ما نادرست است. ما به هیچ وجه در نقد ملاحظه گری نداریم، اما دچار ایده ال گرایی و بنیاد گرایی هم نیستیم و توان ارایه نقد سطح بندی شده وجود دارد.
از دیدگاه ما نقد صرفا کارکرد نشان دادن کاستی ها و انحرافات ( در معنای عدم رعایت استانداردها) را نداشته و حتی بحث انتظارات را هم در بر می گیرد( اشاره به ضرب المثل فارسی ، بی توقعی ام شد. در معنای امید و انتظار بیشتری داشتم که برآورده نگردید و دور می شوم و فاصله خواهم گرفت).
درصورت تمایل نام و شماره تماس خود را قسمت تماس با ما (در صفحه اول بالای صفحه) برایمان ارسال دارید.
ممنون از تمامی حساسیت هایی که به موضوع نشان داده اید
ای کاش خود آقای فراستی رو هم بیارید میدون. ایشون هم حق دارن از خودشون صحبت و دفاع داشته باشن. چون پسر آقای آوینی ، ایشون رو نقد کرده و خقشه که بتونه از خودش دفاع داشته باشه.
ببینید بنده برخلاف شما به ساده و اصولی سخن گفتن معتقدم و چون سواد کلامی شما را ندارم،بی پیرایه عرض کنم که (حداقل در این جهان ناسوت) مبنای نقد هر موضوعیت،از تعریف منطقی آن موضوعیت آفریده می شود؛یعنی چه؟ یعنی اگر شما برادر یا خواهر گرامی بدنبال یک مبنا یا زاویه دید دقیق در نقد سینما می گردید،بایستی ابتدای به ساکن،تعریف منطقی(دودویی یا ارسطویی) از سینما را دریافته باشید تا بتوانید نقد سینما انجام دهید یا نقد درست را تشخیص دهید.حال تعریف منطقی از سینما چیست؟ همانی است که خالقان سینما یعنی برادران لومیر و یا جناب ادیسون در صحبت های شان گفته اند و نیز دیگر کارگردانان سینمای بدنه،با آثار خویش همگی برآن صحه گذارده اند.
سینما در اصل و اساس خودش،سرگرمی است که یکی از احساسات(با حس اشتباه نشود) بدوی و اولیه انسانی را در بینندگانش می آفریند؛ احساسات بدوی و اولیه ای چونان رمیدن و فرار(ترس:هرور) یا جدال(جنگ:وار) یا کشش و انفصال(عشق:رومنس) یا جریان داشتن(درام) یا برهم خوردگی عادات(طنز:کمدیا) یا غیره. پس اگر این تعریف منطقی درست است که تاریخ سینما ما را مطمئن می کند که درست است، دیگر نمی توان به انواع مبنا در نقد و یا انواع سلیقه در نقد قائل باشیم و نقد سینما تنها از این تعریف منطقی پیروی می کند و بس. یعنی که فیلم درست فیلمی است که بر اساس علوم سینما و آمیخته با سرگرمی(جاذبه) که این سرگرمی برانگیزاننده احساس اولیه(ترس،عشق،جریان گرفتن،خرق عادات و غیره) در ما باشد،ساخته شود و نقد درست سینمایی هم نقدی است که همین عناصر موجود در تعریف منطقی سینما را در یک اثر جستجو کند.
حال شاید دریافته باشید که چرا عرض کردم شما عزیزان،در تعریف نقد به بیراهه کشیده شده اید. چون نقد هرچیز، بر مبنای تعریف دقیق و منطقی آن باید باشد. با تشکر.
سلام
ای کاش شرایطی فراهم می شد که تبادل نظر با سهولت بیشتری دنباله گیری می گردید. اما همین شرایط را هم باید غنیمت شمرد و از حضرتعالی بخاطر وقتی که می گذارید و منظومه فکری که ارایه می دهید تشکر نمود.
درخصوص کامنت ارسالی شما باید بگوییم که تاکیدتان در نقد روی تعریف سینما و کارکرد سینما قرار دارد: " سینما در اصل و اساس خودش،سرگرمی است که یکی از احساسات(با حس اشتباه نشود) بدوی و اولیه انسانی را در بینندگانش می آفریند؛ احساسات بدوی و اولیه ای چونان رمیدن و فرار(ترس:هرور) یا جدال(جنگ:وار) یا کشش و انفصال(عشق:رومنس) یا جریان داشتن(درام) یا برهم خوردگی عادات(طنز:کمدیا) یا غیره. " .
در واقع شما معتقدید که اصل نقد در سینما ، بیان نظرات منتقد در خصوص میزان تحقق یا شرایط تحقق برانگیخته شدن و آفرینش یکی از احساسات بدوی و اولیه انسانی (ترس، جنگ ، عشق و کشش و انفصال ، جزیان داشتن، برهم حوردگی عادات و ...) است . ضمن تکریم این نظر، باید پرسید که چه کسی تشخیص می دهد که این احساسات برانگیخته شده اند یا خیر؟ آیا سطح برانگیزانندگی کافی است یا خیر؟ آیا نگاه انسان ها با یکدیگر در این خصوص متفاوت نیست؟ چنانچه تاکید بر نظر یک فرد( منتقد) شود، آیا امکان ندارد که دچار تقلیل گرایی یا بنیادگرایی و ایده ال گرایی شویم ؟ آیا تنها همین کارکرد ، باید مبنای نقد آثار نمایشی قرار گیرد؟ اگر آری،پس جایگاه محتوا و معنا، فرم و شکل در آثار نمایشی چه می شود؟
منتقد فیلمی که به عنوان یک متخصص سینما، بررسی و نقد بر روی فیلمها انجام میدهد، به دلیل داشتن دانش و تجربه در زمینه سینما و افزایش آگاهی از اصول و فنون سینمایی، میتواند به طور جامع و دقیقی ارزیابی کند که چگونه فیلمی برای مخاطبان مناسب است و چه مشکلاتی در فیلم وجود دارد. منتقد فیلم به طور کلی یک کارشناس فیلم و سینما است که میتواند به دلیل داشتن اطلاعات خاص در زمینه فیلم، به شکلی خلاصه و بیانگرانه، فیلمها را ارزیابی کند.
روزنامهنگارانی که محتوای نقد فیلم تولید میکنند، به عنوان روزنامهنگاران حوزه فیلم و سینما، به طور کلی دانش و تخصصی به اندازه کارشناسان سینما در زمینه فیلم ندارند. آنها از دیدگاه مخاطبان عمومی، فیلمها را بررسی میکنند و نظرات خود را در مورد فیلمها بیان میکنند. آنها به طور کلی تلاش میکنند تا از دید مخاطبان، فیلمها را ارزیابی کنند و توجه خوانندگان را به فیلمهای جدید را جلب کنند.
بنابراین، تفاوت اصلی بین منتقد تخصصی فیلم و روزنامهنگار منتقد فیلم، در دانش و تخصصی است که منتقد فیلم در زمینه سینما دارد، در حالی که روزنامهنگاران بیشتر به دیدگاه های عمومی و مخاطب محور فکر میکنند.
معروفترین نشریه سینمایی دنیا که منتقدان زیادی را تربیت کرده است و بر نسلهای بعد از خود تاثیر گذاشته است، نشریه فرانسوی کایه دو سینما است.
برای روشن تر شدن موضوع، شناخت تفاوت سه عبارت زیر لازم است:
*** نقد فیلم: بررسی میزان سازگاری میان فرم و محتوای کلامی فیلم و بررسی میزان سازگاری میان فرمهای فیلم
*** تفسیر فیلم: بررسی محتوای غیر کلامی فرم فیلم به کمک دانش و قواعد سینمایی، اظهارات و سوابق کارگردان
*** تحلیل فیلم: بررسی فرم فیلم به کمک دانش و قواعد سینمایی
در ایران ، منتقدان صاحبنامی از ادوار مختلف در نقد فیلم نوشتهاند که از میان برجستهترینِ آنها میتوان به پوریا پورعلی ، علی سیدآقایی ، اکبر عالمی، شمیم بهار، پرویز دوایی، ایرج کریمی، مسعود مهرابی، کامبیز کاهه، مسعود فراستی، امیر قادری، مجید اسلامی، سعید عقیقی و هوشنگ گلمکانی اشاره کرد . قدیمیترین و پایدارترین نشریه سینمایی ایران؛ ماهنامه سینمایی فیلم معروف به مجله فیلم است که پویا مهرابی صاحبامتیاز و مدیرمسئول آن است.
براسـاس نظـر "قره باغـی"گونههـای نقـد هنـری عبارتانـد از «نقـد ژورنالیسـتی»، «نقـد پژوهشـی»، «نقـد ابـزاری و کاربـردی»، «نقـد فراگیر و مردم پسـند»، «نقـد فرمالیسـتی« و «نقـد متنگـرا یـا محتواگـرا».
نقد مخرب :
معمولا منتقد با استفاده از نقد مخرب، دیدگاه طرف مقابل را بی اعتبار کرده و در واقع هدفش، نابودی مخاطب است. گاهی به نظر می رسد که نقد مخرب قابل توجیه نبوده و فقط به قصد آزار و اذیت بیان شده باشد. عموما، خود نقد مخرب نیز به دلیل تاثیر بد و تخریبی که دارد ،مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. البته ، این نقد در زمینه های سیاسی و نظامی لازم و ضروری است.
نقد سازنده :
در این نوع از نقد، نشان داده می شود که می توان کاری را با روش یا رویکرد بهتری انجام داد. این نقدها به صورت پیشنهاد های سازنده بوده و بیان می کند که چطور می توان یک مشکل معین را بهترحل کرد. معمولا برای نقد یک فیلم، تلفیقی از نقد منفی و سازنده استفاده می شود.
نقد منفی:
نقد منفی، به معنی اعلام کردن اعتراض است و هدف آن نشان دادن چیزی است که از نظر منتقد اشتباه ، غیر قابل قبول، نادرست یا بی معنی به نظر می رسد. از این نوع نقد، نوعی حمله شخصی محسوب می شود در حالیکه ممکن است هدف منتقد واقعا حمله شخصی نباشد. گاهی، این نقد موجب می شود تا افراد احساس کنند مورد توهین قرار گرفتند و در نتیجه نقد را جدی نگرفته یا به آن عکس العمل جدی نشان دهند.