شعارسال: سال ۱۳۳۹ جمعی از اسلامشناسان، از جمله آیتالله مکارم شیرازی، کتاب «زن و انتخابات» منتشر کردند. بعضی از منتقدین (عموما با گرایشات جهت دار) درخصوص این کتاب میگویند که، بر اساس استدلالهای مطرح شده در کتاب مورد اشاره، زنان از لحاظ جسمی، روحی و عقلی نه تنها حق شرکت در انتخابات ندارند، بلکه مشارکتهای اقتصادی و اجتماعی آنان نیز دارای مشکل است. روایت میکنند که، در ابتدا از جنبههای مختلف پایینتر بودن زن از مرد استدلال شده است! میگویند که، در بخشی از کتاب اندازه جمجمه زن، مغز او و قلب مقایسه شده است! در حقیقت همه برتری مرد در وزنهای بیشتر اعضاء بدن اوست! بیان میدارند که در کتاب مورد اشاره آمده است که، پیامدهای مشارکت زنان در انتخابات عبارتند از: شیوع انحرافات جنسی، از دست رفتن مزایای جسمی، بیعلاقه شدن جوانان به ازدواج، افزایش جرم و جنایت، افزایش فرزندان نامشروع! و .... البته تمامی این مفاسد برای کار کردن زنان نیز تعمیم داده شده است!
منتقدین میگویند که، این کتاب هیچگاه توسط نویسنده یا نویسندگانش نفی نشده است. اگر بپذیریم این دیدگاهها و پایههای استدلالی آن تغییری نکرده است، چگونه با باقی ماندن همان استدلالها، انتخابات از یک حرام تبدیل به حلال و واجب عینی میشود؟
در پاسخ به انتقادات مطرح درخصوص این اثر، این سوال مطرح میگردد که آیا برداشتهای مربوط به شصت سال پیش، میتواند مبنایی برای امروز و پاسخگو به تحولات اجتماعی در قالب فقه پویا و بحث احیاگری دینی باشد؟ آیا تحول پذیری فکری نویسندگان کتاب نباید مورد توجه قرار گیرد؟ منصفانه قضاوت کنیم.
باید پرسید آیا در دنیا نگاه به زنان و مسائل انها ثابت مانده است؟ نگاه به زن در فقه سنتی با فقه پویا و بحث احیاگری دینی مسلما تفاوت داشته و با رویکردی تکاملی در حال دنباله گیری است. بر این قاعده، حضور زنان در انتخابات نه تنها فاقد مشکل نبوده، بلکه امری پسندیده و توصیه شده میباشد.
پایگاه تحلیلی خبری شعارسال، برگرفته از منابع گوناگون
وقتی امنیت روانی و روحی وحقوق در قوانین اجتماع و خانواده متزلزل باشد ، زن که تربیت کننده فرزند است با چه روحیه وامیدی فرزندش را برای جامعه تربیت کنند؟ ؟؟همین
میشود خاورمیانه مسلمان پرتنش و
مردان احمق عقده ای ساخته میشود وعقب افتاده شعوری ...
برعکس غرب بخاطر حرمت وارزشی که به زن میدهند بیشتراز مرد ،
اینهمه پیشرفت و دانشمندان و....
درسته؟
سلام
تعبیر سنتی از دین( بطور خاص در اینجا دین اسلام)، مواجه به امور یقینی مسلم و قابل فهم است. این در حالی است که فراموش می کنیم، قدرت تفکر و نوع الگوی فکری ماست که بسترساز درک دین است. در واقع ، شاید بتوان تنها در مسلمات ذکر شده در کتاب (قرآن)بدون نیاز به فکر و شک، ورود یقینی کرد. مابقی امور نیازمند تحلیل و تدبر است.
وقتی از فقه سنتی صحبت میکنیم،گرایشات عموما به سمت مسلمات ذکر شده در کتاب و یقین پنداری روایات احادیث بدون نیاز به علم کلام و علم درایه است. وقای از فقه پویا صحبت می کنیم، اجتهاد مبتی بر کتاب، سنا، اجماع و عقل با تاکید بر تعریف منطومه های فکری و دستگاه تعقل کاملا مشخص مطرح می شود.
چنانچه فقه پویا را جایگزین فقه سنتی کنیم،نه تنها ابزار عقلانیت جایگاه خاص یافته و به قول شما از غرب هم جلو می زنیم، بلکه بدلیل معنویت گرایی خاص، مختصات تمدنی ویژه ای تعریف می گردد که حتی غرب، نمی تواند درک درستی از آن داشته باشد.
سرواژه های بحث رو گرفتم اما مقصودت رو نفهمیدم
حرکت از فقه سنتی به پویا
اهمیت تفکر و عقل در فقه پویا
تعادل بین اصول یقینی و تشکیکی
اجتهاد بر اساس نیازهای روز و انطباق دائمی عقلانیت با هدف گره گشایی در باب مسائل دینی
ساخت منظومه معرفتی منجر به تمدن سازی
......