شعارسال: دکتر سیدمحمدحسن مومنی، استاد خارج فقه حوزه علمیه قم بیان کرد: اخلاق و فراز قله اخلاقی در نگاه امام صادق (ع) این است که اخلاق را اصیل و ذات دین میبیند و در بالاترین مرتبه هدف آفرینش که قرب عبودی به خالق متعال است، اخلاق را بستر همه چیز قرار میدهد.
وی معتقد است: مرز بین انسان بودن و درنده خو بودن «اخلاق» است. انسان برای هر کمال و ارزشی باید ابتدا انسان باشد وگرنه درنده خویی که انسانیت به همراه ندارد.
دکتر مومنی تأکید دارد: کسانی که دغدغه دین و ترویج دین دارند، باید بدانند که اگر قرار است جامعه اصلاح شود حتماً باید روی پایبندی و التزامات جامعه کار کنند. وقتی برای شخصی دین و اصول اخلاقی اهمیت ندارد، نمیتوان از او انتظار داشت که رفتار اخلاقی و دینی داشته باشد و در این بخش حتماً نیاز داریم که کار بیشتری شود.
متن گفت وگو با دکتر سیدمحمدحسن مومنی، استاد خارج فقه حوزه علمیه قم و حقوقدان و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی تهران را میخوانید:
* امام صادق (ع) چه معرفی و تبیینی از فراز قله اخلاق داشتند و برای اخلاق چه جایگاهی قائل بودند؟
ابتدا شهادت رییس مذهب جعفری، حضرت امام صادق (ع) را به همه شیعیان امیرالمومنین علی (ع) و همه مسلمانان و انسانهایی که برای ارزشهای اخلاقی و انسانی و برای انسان و کرامت انسانی ارزش قائل هستند، تسلیت میگویم. آموزههایی که ما از مکتب امام صادق (ع) سراغ داریم، آموزههایی انسان ساز و در مسیر تربیت انسان است بنابراین هر کسی که به انسان فکر کند حتی اگر مسلمان هم نباشد بلکه به عنوان یک انسان حتما برای عزا و مصیبت چنین شخصیت بزرگی متأثر و متألم خواهد شد البته طبیعی است که شیعیان امیرالمومنین علی (ع) به واسطه علقه عقیدتی، فکری، و مذهبی که با آن حضرت دارند، داغدار و مصیبت دیده هستند. اما در ارتباط با سوال شما مایلم در قالب نکاتی پاسخ دهم. اولاً ما براساس منطقی که به نام منطق وحی که از مجموع دادههای قرآنی و روایات اهل بیت (ع) سرچشمه میگیرد، معتقدیم که «اخلاق» اصالت دارد و اخلاق یک تزیین در دین و در زندگی بشری لحاظ نمیشود.
اخلاق ذات دین است حتی اخلاق بخشی از دین هم نیست اینکه بگوییم دین حوزه عقاید، احکام و اخلاق است ناشی میشود از یک نگاه مبتنی بر فلسفة یونانی یا تقسیمی که غرضش توجه به عمق و هویت دینی نیست. برای اینکه اخلاق ذات و حقیقت دین است از آیات و روایاتی که اشاره خواهم کردم معنای ذاتی بودن و اصالت اخلاق در دین به روشنی به دست میآید منتها دایره اخلاق و دامنه و گستره اخلاق، گستره وسیعی است که میتوانیم دو حوزه کلی را نام ببریم: یکی، «اخلاق بنیادی» که همه معارف و عقاید را پوشش میدهد یعنی همان اعتقادات هم در واقع اخلاق است منتها اخلاق عقیدتی و معرفتی؛ و بخش دوم که معمولاً در مباحث اخلاقی به خصوص در مقام وعظ، نصیحت و اندرز به آن توجه میشود، «اخلاق کاربستی» است و حوزه رفتار بشری را پوشش میدهد، این در حالی است که تقسیمی هم که دین را حوزه عقاید، احکام و اخلاق بیان میکند درواقع اخلاق را به حوزه اخلاق کاربستی و اخلاق در حوزه رفتار فرو میکاهد در حالی که عقاید و احکام نیز، اخلاق دین هستند منتها در حوزه اعتقادات، احکام و شریعت.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الإِنسَ إِلّا لِیَعبُدُونِ؛ اساس آفرینش و خلقت بر مدار عبودیت است.» من آفریدم تا آفریده هایم به مقام عبودیت که قرب الهی جز از این طریق هم به دست نمیآید، برسند. امام صادق (ع) نیز عبادت و عبودیت را در سه مرحله تقسیم میفرماید. غرضم از بیان این روایت این است که تأکید کنم خودِ حضرت به مقوله عبودیت کاملاً با یک رویکرد اخلاقی نگاه میکند و مولفهها و ارکان و عناصر اصلی آن را براساس کلیدواژههای اخلاقی و ارکان اخلاقی معرفی مینمایند.
حضرت میفرماید: إنّ النّاسَ یَعبُدونَ اللّه َ عَزَّ و جلَّ على ثَلاثةِ أوجُهٍ؛ مردم سه گونه خدا را میپرستند. فطَبَقةٌ یَعبُدونَهُ رَغبَةً فِی ثَوابِهِ؛ یک عده دنبال ثواب و بهشت خداوند هستند. فتِلکَ عِبادَةُ الحُرَصاءِ؛ این عبادت، عبادت آدمهای حریص است و هُو الطَّمَعُ؛ و اینها به بهشت طمع دارند یعنی دقیقاً این کلید واژه ها؛ حرص و طمع را در حوزه اخلاق متعارف بشری میشناسیم. «و آخَرونَ یَعبُدونَهُ فَرَقا مِنَ النّارِ؛ یک عده دیگری خدا را عبادت میکنند و در مسیر عبودیت خداوند خالق متعال حرکت میکنند به خاطر اینکه از عذاب و خشم خدا در امان بمانند. فتِلکَ عِبادَةُ العَبیدِ و هِیَ الرَّهبَةُ؛ این عبادت بردگان است.
بردگی یک ویژگی اخلاقی ریشه یافته در روان بشری است؛ و لکنّی أعبُدُهُ؛ اما من در آن اوج عبودیت خدا را چگونه میپرستم؟ مولفههای اوج عبودیت باز هم اخلاقی است؛ و لکنّی أعبُدُهُ حُبّا لَهُ عَزَّ و جلَّ؛ من، چون خدا را دوست دارم، او را عبادت میکنم. فتِلکَ عِبادَةُ الکِرامِ؛ عالیترین وجه اخلاقی انسانها این است که به کرامت انسانی خود برسند که حضرت میفرمایند این عبادت اهل کرم و کریمانه است. وَ هُو الأمنُ؛ جایگاه امن و آرامش هم اینجاست. محبت، کرم هر دو از ویژگیهای بنیادین اخلاقی است؛ بنابراین اخلاق و فراز قله اخلاقی در نگاه امام صادق (ع) این است که اخلاق را اصیل و ذات دین میبیند و در بالاترین مرتبه هدف آفرینش که قرب عبودی به خالق متعال است، اخلاق را بستر همه چیز قرار میدهد.
من این معنا را میخواهم عرض کنم که اگر کسی اندکی درنگ کند این عرض بنده نه از باب تعبد به فرمایش امام است واقعاً انسان اگر روشن بین باشد، متوجه میشود که مرز بین انسان بودن و درنده خو بودن «اخلاق» است. انسان برای هر کمال و ارزشی باید ابتدا انسان باشد وگرنه درنده خویی که انسانیت به همراه ندارد.
داستایوفسکی نویسنده بزرگ و معروف جهانی در رمان «برادران کارامازوف» یک تعبیری دارد و میگوید که فکر ضرورت وجود خدا، خیلی عجیب است، اما جای شگفتی اینجاست که این فکر به مغز حیوانی با این همه وحشی گری و بدطینتی به نام انسان خطور میکند حتی از نگاه این نویسنده هم فکر خدا نمیتواند برای انسان به وجود بیاید مگر اینکه حتماً باید از این درنده خویی و وحشی گری و بدطینتی فاصله بگیرد یعنی شما در بینش یک رمان نویس، نویسنده و داستان نویس بزرگ جهانی که هیچ نسبتی هم با امام صادق (ع) ندارد و شاید از فرمایش و آثار حضرت مطلع نباشد، ولی او حرفی را میزند که شگفتی است و آن اینکه انسان با این درنده خویی چگونه است که نام خدا را بگوید. یعنی توجه به اصالت، اهمیت و اوج اخلاقی لزوماً وابسته به تعبد به این فرمایش امام صادق (ع) نیست اگرچه فرمایش حضرت راهگشاست و کلید مساله و غفلت سوز است، ولی انسان اگر روشن بین باشد یعنی اندک توجهی به حقیقت اخلاقی داشته باشد ضرورت توجه به این معنا را درک میکند. به هر حال به عقیده بنده امام، اوج قله اخلاقی را در همان حقیقت و ذات دین و اصالت اخلاق میبیند.
* بارزترین سیره اخلاقی امام صادق (ع) را تبیین فرمایید و حضرت بر چه اصول اخلاقی پایبند بودند و هرگز از آن عدول نمیکردند؟
وقتی درباره معصومین صحبت میکنیم در واقع درباره قرآن حرف میزنیم و وقتی درباره قرآن صحبت میکنیم همین نسبت برقرار است و داریم درباره معصومین صحبت میکنیم. این فرمایش پیغمبر (ص) که متواتر بین همه فرق اسلامی نقل شده و حتی مستشرقین و شرق شناسان هم گواهی داده اند که این را به عنوان یک گزاره تاریخی در تاریخ اسلام که پیغمبر (ص) فرمود من کتاب و عترت را برای شما میگذارم و اینها از هم هرگز جدایی ندارند یعنی هر جا عترت هست، قرآن هست و هر جا عترت هست، قرآن است بنابراین اگر سوال میپرسیم از اینکه سیره امام در حوزه اخلاق و اصول اخلاقی که امام (ع) به شدت به آن متلزم بودند و توصیه میکردند، چیست؟ طبیعتاً همان است که در قرآن کریم هم آمده است.
وقتی به طور کلی از اخلاق و هر مقوله دیگری با پیوست دینی صحبت میکنیم یعنی حتماً جهان بینی آخرتی داریم، اصلاً تفاوت یک انسانی که در حوزه دین صحبت میکند و مومن است با یک انسانی که این تقید را ندارد همین است که او پیوست آخرت دارد، ولی دیگری ندارد. قرآن در همین باره راجع به قیامت و آخرت میفرماید: «یَوْمَ لاْ یَنفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إَلاّ مَنْ أَتَی اللهَ بِقَلْبٍ سَلیمٍ» فردای قیامت روزی است که هیچ چیزی جز قلب سالم به درد نمیخورد و تنها چیزی که مفید هست، قلب سالم است. حضرت صادق (ع) هم فرمودند: «الامر امر القلب» همه امور انسانی ریشه در قلب دارد لذا در روایتی حضرت فرمودند: «ازالة الجبال اهون من ازالة القلب من موضعه» جا به جا کردن کوهها از جا به جا کردن قلب انسانها از جایگاهش و تعلقاتش آسانتر است.
همین قرآن در ارتباط با قیامتی که میفرماید هیچ ثمرهای جز قلب سالم نخواهید داشت و هیچ هنری به درد نمیخورد جز
هنر قلب سالم، توصیه قرآن این است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ»ای اهل ایمان اگر راست میگویید و به خدا مومن هستید باید تقوا و پرهیز و خودداری داشته باشید که شایسته تقوای الهی باشد، آن زمان اگر کسی چنین شد طبیعتاً آنچه خدا به او خواهد داد مطابق با منطق قرآن کریم از همین دریچه قلب آغاز میشود.
خداوند در قرآن میفرماید: «مَنْ یُرِدِ اللهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ؛ هر که را خدا هدایت او خواهد، قلبش را برای پذیرش اسلام باز و روشن گرداند.» آن زمان میبینیم که قصه شرح صدر در مواجهههای مختلف یعنی همین امر قلب در حوزههای مختلف مورد توجه معصومین همچنین امام صادق (ع) قرار گرفته البته میدانید که اساساً حوزه اخلاق، حوزهای نیست که بتوانیم یک یا دو بُعد را برجسته کنیم و بگوییم که همین است و لا غیر.
ولی آنچه میتوانیم در کلمات امام صادق (ع) براساس این افق قرآنی ببینیم در روایات حضرت تأکید بر یکسری مولفهها به شدت پر رنگ است که من به برخی از روایات حضرت اشاره میکنم که در امر بنیان قلبی بر چه مواردی تأکید دارند. حضرت در یک روایتی میفرمایند: «أربَعةٌ مِن أخلاقِ الأنبیاءِ؛ البِرُّ، و السَّخاءُ، و الصَّبرُ علَى النائبَةِ، و القِیامُ بحَقِّ المؤمنِ؛ چهار خصلت از اخلاق پیامبران است: نیکى کردن، بخشندگى، شکیبایى در برابر سختىها و متعهد بودن به حقوق مؤمن.»
متأسفانه در روزگار ما زیاد میبینیم کسانی که مشکلی دارند و به دیگری که مراجعه میکنند خیلی راحت با این ادبیات مواجه میشویم که میگویند این مشکل خودت هست، هر کسی این حرف را بزند، اگر مدعی است که دین دارد، این حرف و گزاره، دینی نیست و حرف یک انسانی که اهل دین هست، نیست. اگر به انسانیت باور دارد و میگوید که انسان مهم است و انسانیت اهمیت دارد، او هم دروغ میگوید برای اینکه منطق انسانیت دگرخواهی و نوع دوستی است. طبق منطق دین و انسانیت، وقتی دیگری مشکلی داشت، من وظیفه دارم به او کمک کنم. آنجاست که مشخص میشود من چقدر انسان یا دیندار هستم و چه میزان برای مشکلات دیگران دلسوزی میکنم.
باز از اصولی که در مکتب اهل بیت (ع) و لسان امام صادق (ع) اهمیت دارد این است که حضرت میفرماید: «ثَلاثٌ لَمْ یَجْعَلِ اللّهُ (عَزَّوَجَلَّ) لاَحَدٍ فِیهِنَّ رُخْصَةً؛ در سه موضوع خداوند به احدى اجازه ترک آنها را نداده است. «بِرُّ الْوالِدَیْنِ بَرَّیْنِ کانا اَوْ فاجِرَیْنِ وَالْوَفاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَالْفاجِرِ و اَداءُ الاْمانَةِ اِلَى الْبَرِّ وَالْفاجِرِ»؛ اداى امانت چه به نیکوکار چه به فاسق. وفاى به عهد و پیمان، چه نسبت به نیکوکار چه نسبت به فاسق. نیکى به پدر و مادر، چه نیکوکار باشند یا فاسق و لااُبالى.»
امام صادق (ع) در یک روایت دیگری میفرمایند: «هر کسی در وجود خود سه ویژگی داشته باشد، او منافق است و دروغ میگوید ولو اهل نماز و روزه باشد.» آدمی که اهل دروغ است و خیلی راحت دروغ میگوید دیگر نماز و روزه ذرهای برای او ارزش ندارد، چون این نماز و روزه او را به راستگویی توصیه میکند پس این آدم به میزانی که نماز میخواند و روزه میگیرد به همان میزان دروغ میگوید و به این دلیل منافق است.
دومین ویژگی اینکه وقتی وعده و قول میدهد، خلف وعده میکند. یعنی پایبندی به قولها برای او اهمیت ندارد لذا این آدم منافق است و دیندار نیست حتی اگر اهل نماز و روزه باشد.
سومین ویژگی اینکه وقتی به او اعتماد و تکیه میکنند و مالی را به او امانت میسپارند، فقط امانت مال نیست بلکه شاید شخصی حرف یا مسالهای را پیش شما میگوید و نزد شما درد دلی میکند و شما از خلوت کسی با خبر هستید و شما را آگاه به خلوت و راز و هدف خود کرد، شما اگر آن را افشا کنید، در واقع خیانت کرده اید، حتی اگر اهل نماز و روزه هم باشید، منافق هستید.
اینها ویژگیهایی است که در منطق امام صادق (ع) به لحاظ پارامترهای اخلاقی بسیار اهمیت دارد و میبینید که همه این موارد ریشه در درون و نفس و روح و قلب آدمی دارد. انسان باید از درون خود پایبندی به این امور را اصلاح کند.
امام صادق (ع) یک بیانی دارند که بسیار عجیب و شنیدنی است و بشارت برای دوستداران اهل بیت (ع) است. حضرت میفرمایند: «مَنْ أَرَادَ الله بِهِ الْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ (ع)» این قلب است که کارگر و کارگشاست و جهتی که ما میبینیم گاهی برخی التزامی به شریعت ندارند و خیلی پایبندی به دستورات شرع ندارند، عمده جهت آن همین است که اینها در نهاد و دل و درونشان پایبندی به دین جدی نیست.
کسانی که دغدغه دین و ترویج دین دارند، باید بدانند که اگر قرار است جامعه اصلاح شود حتماً باید روی پایبندی و التزامات جامعه کار کنید. وقتی برای شخصی دین و اصول اخلاقی اهمیت ندارد، نمیتوان از او انتظار داشت که رفتار اخلاقی و دینی داشته باشد و در این بخش حتماً نیاز داریم که کار بیشتری شود.
حضرت در این حدیث میفرمایند: «مَنْ أَرَادَ الله بِهِ الْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ (ع) وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ؛ خداوند بخواهد کسی را خیر دهد عشق به اباعبدالله و زیارت حضرت را در دل او میگذارد.».
«وَ مَنْ أَرَادَ الله بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَیْنِ وَ بُغْضَ زِیَارَتِهِ؛ خداوند اگر بخواهد دست رد به سینه کسی بزند، بین او و امام حسین (ع) و زیارت حضرت جدایی میاندازد.»
به نظر میآید این مواردی که بیان کردم جزو شاخصههای پر رنگی است که در کلمات امام صادق (ع) بر آن تأکید جدی شده و همه آنها هم میبینید مثل چشمههای جاری در پهنه کوهسار که از اعماق زمین میجوشد باید از اعماق قلب انسانها بجوشد و آنجا را باید درست کرد و نسبت به او باید توجه کرد.
نکته دیگر اینکه گاهی اشتباهی رخ میدهد و برخی از همین مطالبی که بیان کردم، برداشت میکنند که دل باید پاک باشد و به ظاهر توجه نکرد، اما توجه داشته باشیم که وقتی وارد یک باغ و بوستانی میشوید رایحهای از شما متصاعد میشود که بوی خوش است، اما اگر کسی در یک اصطبلی برود، یک رایحه و بوی ناخوشایندی از او به مشام میرسد و تأثیر محیط را باید پذیرفت، تأثیر ظاهر را باید پذیرفت، مگر میشود کسی بگوید که قلب من پاک است و نگاه به ظاهر من نکن، باید به ظاهر خود هم برسید.
خداوند نیز در قرآن پاسخ میدهد و میفرماید: «کَلَّا بَل رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم ما کانوا یکسبون»؛ کسانی که این چنین عمل میکنند و رفتارهای نامناسبی دارند، روی دلشان غبار مینشیند و وقتی آیینه دل مکدر شد، آرام آرام طریق عبودیت فراموش میشود و تعهد به راستگویی و وفای به عهد و امانتداری از انسان گرفته میشود و آن زمان هر خیانت و خطا و جفا و جنایتی از این بشر ممکن خواهد بود.»
* امروز مکتب اخلاقی و سبک زندگی ما شیعیان به خصوص در کشورمان، تا چه میزان متناسب با سیره، سفارشات و توصیههای امام صادق (ع) است؟
درست است که ما باید در هر مقولهای از جمله همین مساله اخلاق و سیره جامعه امروزی به خصوص جامعه شیعیان آسیب شناسی داشته باشیم و همیشه ببینیم که گرفتار چه آسیبهایی شدیم، اما واقع این است که آسیب شناسی مقدمه است و یک طریق و راه است و هدف نیست، آنچه مهم هست و باید همیشه بدان توجه داشته باشیم این است که ما چگونه میتوانیم و چه میزان میشود در آن لباس و جامعه و قامتی که به ما توصیه شده در بیاییم وگرنه فقط دنبال این باشیم که کجا هستیم و چقدر فاصله داریم و در این نقطه توقف کنیم کاری پیش نمیرود. یک مربی خوب وقتی مسئولیت تیم را به او میدهند، باید نقاط ضعف تیم خود را بشناسد و به بازیکنان خود معرفی کند، اما اگر در همین حد بماند کاری نکرده و این تیم به پیروزی و موفقیت نمیرسد. این تیم زمانی به پیروزی میرسد که این مربی از این مرحله فراتر برود و داشتههایی که برای پیروزی و موفقیت لازم است و دارد، در اختیار تیم قرار دهد و به تیم تمرین دهد.
اینکه ما چه میزان فاصله داریم و چه مقدار اهل عمل به آن سیرهای که امام توصیه میفرمایند، هستیم، یک بحث است، اما اینکه این سیره چیست، من نظر اهل تحقیق را جلب میکنم به این فراز از زیارت امین الله که جزو معتبرترین متون روایی ماست یعنی به لحاظ سندی هم همه اهل دقت در رجال و علم حدیث، در اعتبار این متن اتفاق نظر دارند، حضرت میفرماید: اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ؛ خدایا نفس و درون و روح و قلبم را با اطمینان به قضا و قدر خود قرار بده. مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِیَائِکَ؛ خدایا ما را کاری کن که با سنن، رفتارها، اخلاق، شیوه و سیره اولیای خودت قرار بده و مُفَارِقَةً لِأَخْلاَقِ أَعْدَائِکَ؛ ما را از اخلاق دشمنان خودت دور کن.»
من فکر میکنم که در مقام یک شاخصه کلی اگر بخواهیم به تعبیر علمی امروز یک پارادایم اخلاقی را برای جامعه شیعی تعریف کنیم، فکر میکنم همین دو جمله کافی است و آن اینکه شیوه و سیرهای که اولیای الهی داشتند برای ما حجت است و ما مکلف هستیم آن را الگوی خود قرار دهیم، چون اولیای حقیقی و تمام عیار الهی جز معصومین علیهم السلام نیستند که عاری از هر خطایی هستند و تمام اخلاق و شیوه و رویه آن بزرگواران برای ما حجت و الگو است.
قرآن میفرماید: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا؛ حبل خدا سستی و خطا ندارد، خطر ندارد.
این معنا فقط در وجود معصوم جمع میشود و در قرآن وجود دارد که عصمت دارد وگرنه هر کتاب دیگری و هر انسان دیگری از موهبت عصمت بی بهره است. ما باید ببینیم که معصومین آنچه را که توصیه کردند و آنچه خودشان عمل میکردند را باید برای خودمان تمرین کنیم.
توجه به تمرین اخلاقی یک ضرورت فراموش شده و مورد غفلت است. ببینید یک تیم ورزشی برای یک مسابقهای مدتها تمرین میکند، گاهی یک کشتی گیر روی تشک کشتی میرود و همه کشتی که در المپیک مثلا میگیرد در آن مسابقه خاص سه دقیقه است، اما برای این سه دقیقه کشتی گیر چهار سال وقت میگذارد وقتی برای نتیجه گرفتن در سه دقیقه، چهار سال شب و روز را باید با بهترین مربی و بیشترین امکانات به صورت متمرکز تمرین کنی تکلیف حوزة اخلاق روشن میشود که چه میزان تمرین میخواهد خیلی عجیب است که در حوزه اخلاق آن هم اخلاقی که قرار است از یک سو الگوی آن اولیای الهی باشد و پارادایم دوم آن این باشد که از اخلاق دشمنان خدا دوری کنیم، خیلی سخت است، اما ما این را چقدر تمرین میکنیم؟! من فکر میکنم که این آموزه ابدا در جامعه ما توصیه نشده یا کمتر به آن توجه میشود و ما باید تمرین اخلاقی داشته باشیم، مهربان بودن، مودب بودن، دگرخواه بودن، وفا کردن به عهد، امین بودن، دزد نبودن، صادق بودن، باید همه اینها را تمرین کنیم، اینها تمرین میخواهد و به سادگی به دست نمیآید و فکر میکنم که اگر یک پویش، نهضت و حرکتی برای این مساله ایجاد شود حتماً به میزانی که این تمرینها بیشتر میشود، ثمردهی برای جامعه قطعاً بیشتر خواهد شد.
* بسیاری بر این باورند که جامعه ما امروز بیش از هر زمان دیگر نیاز مبرم، به مکتب اخلاقی امام صادق علیه السلام دارد، با این نظر موافقید؟ و به چه دلیل با این سیره بسیار فاصله داریم؟ راهکار را چه میدانید؟
هر حرکتی در جامعه بشری طبیعتاً یک زمینههای فرهنگی و یک آثار فرهنگی و یک تبعات فرهنگی با خود همراه دارد. ما غافل نشویم از اتفاقاتی که در جهان مدرن پیش آمد. مدرنیته و تکنولوژی با خود فرهنگ جدیدی آورد، بشر در طول تاریخ بر اثر رفتارهای متفاوتی که صاحب نفوذان و صاحب منصبان اجتماعی داشتند، فرهنگهای مختلفی را تجربه کرد، رفتارهای مختلفی را در حافظه تاریخی خود ثبت کرده است. طبیعتاً انباشت اینها میتواند انسان را در یک مسیر متناسب با خود قرار دهد، متأسفانه جامعه بشری در طول تاریخ بد اخلاقیهای بسیاری دیده، در دنیای مدرنیته تکنولوژی متأسفانه به جای اینکه در خدمت اخلاق باشد، اگرچه دانشمندان و خیرخواهان زیادی در سطح جهانی جداً دارند تلاش میکنند که تکنولوژی را در یک نظامات اخلاقی مدیریت کنند، اما غافل نشویم از جنگ طلبیها و خونریزیها و خیانتها و دروغها و ستمها و فسادها و تبعیضها و نفرت پراکنیها و هزار و یک مساله دیگری که طبیعتاً در دوره مدرن و بلکه فوق مدرن امروزی که عصر ارتباطات است، اینها خیلی بیشتر خودشان را نشان میدهند و به میزانی که این غبارها در جامعه زیاد میشود، به طور طبیعی قلبها مکدّر میشود و در نتیجه رفتارها شکنندهتر میشود.
ویژگی جهان امروزی مطابق آنچه «ریچارد پرینگ» فیلسوف انگلیسی حوزة تعلیم و تربیت در کتاب «چالشهای تربیت دینی» نسبت به مواجهه با مقولة دین مطرح میکند این است که در دنیای مدرن امروزی و جهان لیبرال در این خصوص دو مقوله آموختن داریم، آموختن از دین و آموختن درباره دین.
او میگوید در جامعه امروزی آموختن درباره دین هست، آموختن از دین نیست. متأسفانه این یک واقعیتی است که این واقعیت حتی در جامعه ما هم دارد پر رنگ میشود. مراکز علمی، پژوهشگاهها و موسسات در سطح جهان با عناوین مختلف به مقوله دین توجه میکنند، اما همه اینها آموزش درباره دین است، اما آموختن از دین به شدت کمرنگ شده، خود این فاصله که البته علل مختلفی دارد و به بخشی از آن اشاره کردم، اما نباید غافل شویم که بخشی از این آسیب ناشی از عملکرد برخی از دینداران به خصوص باید گفت گاه از عملکرد برخی از آنهایی که در ظاهر در لباس و منصب مروجین دین هستند سر زده است. باید تأکید کنم عالمان دینی در این جهت مسئولیت بسیار سنگینی دارند، یک اشتباه، یک خطا و یک کوتاهی از سوی عالمان دین میتواند صدمات بسیاری به بار بیاورد در عین حالی که در تاریخ دین و تاریخ شیعه و پیروان حقیقی مکتب اهل بیت (ع) بزرگان ما خون دلها خوردند و زحمتها کشیدند، اما اگر یک کسی که در لباس و قامت مبلغ و مروج دین است در گوشهای کوچکترین خطایی از او سر بزند، به طور طبیعی مردم آن را پای دین مینویسند، اگر یک تا چند بار بتوان به نوعی مردم را متقاعد کرد که بین حقیقت دین و فردی که از دین میگوید، تفاوت قائل شوید، اما به طور طبیعی به مرور از این مساله غفلت میکنند یا نادیده میگیرند و آن خطا و اشتباه را پای دین مینویسند. به همه اینها اضافه کنید دشمنیهایی که علیه دین وجود دارد چرا که دین یکسری منافع را در جهت انسانیت مدیریت میکند و طبیعتاً کسانی که منفعت طلب هستند و فقط دنبال اغراض شخصی خود هستند و به مصالح بشری و حقایق آسمانی توجهی ندارند یا خوشایندی از آن ندارند، به طور طبیعی، نقطه مقابل دین خواهند بود. آنها هم حتما دشمنی میکنند، مجموع این موارد در جهان امروزی دست به دست هم داده است. دنیای پر زرق و برق معاصر هم زمینه مناسبی فراهم کرده که رفت و آمدها و زرق و برقها انسان را به فراموشی و غفلت و بی خیالی بسپارد. اینها همه دست به دست هم داده انسان فراموش کند که دینی هم هست و یک حقایق و ارزشهای آسمانی هم هست لذا قرآن خطاب به پیغمبراکرم (ص) میفرماید از این رفت و آمدهای پر رنگ و پر زرق و برق و پر سر و صدا که در جهان بشری راه انداخته اند نگران نباش. (لا یغرنک تقلب الذین کفروا فی البلاد) آل عمران/۱۹۶
منتها این مساله وجود دارد و باعث میشود که انسان به غفلت بیافتد و طبیعتاً ما توجه به آموختن از دین را فراموش کردیم و گاهی حتی در مجالس دینی خود بیشتر درباره دین حرف میزنیم تا اینکه از دین بگوییم و از دین بیاموزیم. سخنران به جای اینکه از خودش پای دین خرج کند، از خود دین بگوید. نویسنده به جای اینکه از خودش پای دین ببافد ازدین بگوید، ما این همه آیه قرآن و روایت معتبر داریم که میتوان همین را برای مردم و دیگران ترجمه و تبیین کنیم نه اینکه در تفسیر از خود ببافیم، دادههای قرآن و روایات را با عنوان منبع دینی به مردم ارایه کنیم، نه آنکه مردم را با خوابها و مکاشفههای عجیب و غریب و حرف و سخنهای این و آن معطل و سرگردان کنیم.
سخن خدا زیباست و انسان لازم نیست که به دیگران بگوید که بیایید شیفته یک صحنه زیبا شوید، شما زیبایی را ارایه کنید، مردم جذب میشوند. کلام خدا و معصوم زیباست، ما اینها را احتکار کردیم، از بدترین احتکارها این است که ما داشتههای قرآنی و روایی را به جای اینکه برای دیگران ارایه دهیم یک نقطه کوچکی از اینها را میآوریم و پای شرح و بسطی مینشینیم که از فکر و سلایق خود اضافه میکنیم، اگر ما متمحض شویم در اینکه قرآن و روایات را معرفی کنیم، آنگاه حتماً رگههای جذابیت مثل رگههای شمش طلا و معادن طلا که در دل خاکها هم مردم را به سوی خود جذب میکند، در این غبارهای روزگار معاصر دلهایی که به اخلاق، انسانیت، آفریدگار و جهان پس از مرگ و مسئولیت انسانی و دگردوستی و انسان دوستی تعلق خاطر دارد را حتماً به سمت خودش جذب خواهد کرد، اما همیشه حق و باطل در ستیز هستند.
شعارسال با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت شفقنا، تاریخ انتشار: 15اردیبهشت1403، کدخبر: 1789741، fa.shafaqna.com