شعار سال: چهارمین جشنواره تئاتر معلولین با تعداد کثیری نمایش در شهر اصفهان در حال پیگیری است. در جستجوی نمایشها میتوان به تفاوت سطح اجراهای موجود و البته درکی از میزان خلاقیت گروههای ایرانی برای پدید آوردن موقعیت دراماتیک متناسب برای بازیگر ناتوان پی برد. برخی از اجراها بازیگر ناتوان را در نقشی قرار میدهد که نقش مختص اوست؛ یعنی نیاز است بازیگر ناتوانی جسمی داشته باشد. اما نمایشهایی نیز وجود دارند که در آن بازیگر فارغ از مشکل خود روی صحنه آمده و میتواند هر نقشی را بازی کند.
«تابلویی دیگر» نوشته حمیدرضا صالحی و به کارگردانی سمیه انصاریفر کاری از استان مرکزی نمونهای ترکیبی است. بیشتر بازیگران این نمایش را ناشنوایان تشکیل داده است و اجرای آنان نیز مبتنی بر عدمتکلم است. به نوعی نمایش به سمت پانتومیم میرود؛ ولی چنین فضاسازی در نمایش مخصوص بازیگر ناشنوا نیست.
نمایش «تابلویی دیگر» داستان مردی است که با وسایل خود رفتاری ناشایست دارد و البته مرد ویژگیهای چندشآوری نیز دارد. این چهره منفور روی صحنه قصد رسیدن بر سر قراری عاشقانه دارد و در این مسیر بیاخلاقیهای متعددی مرتکب میشود که در نهایت منجر به انتقامجویی وسایلش از او میشود.
نمایش خانم انصاریفر از یک داستان ساده تبعیت میکند و مسئله نمایش بیشتر متمرکز بر شیوه اجرایی است؛ جایی که بازیگران در هر موقعیت شکل و شمایلی به خود میگیرند تا تبدیل به وسایل مورد نیاز شخصیت مرکزی درآیند. آنان میتوانند در، خودرو، آینه، چوبلباسی و هزاران چیز دیگر شوند. همین تغییر و تحولات متعدد باعث میشود که نمایش با ریتم سریعی ادامه یابد. بازیگران نیز تلاش میکنند انعطاف بالایی در به تصویر کشیدن وسایلی از خود نشان میدهند که قرار است بازتاب دهند. همین مسئله باعث میشود نمایش وارد فاز طنز ملایم شود که لبخند را روی لب شما مینشاند.
در میان شخصیت مرکزی قرار است بار نوعی کمدی بزن بکوب را به دوش کشد. او مدام به زمین میخورد و از زمین و زمان برایش اتفاق رخ میدهد. بازیگر اگرچه میتواند از پس نقش برآید؛ ولی بیشتر موقعیتها کودکانه است و اصولاً اتفاقات قابل پیشبینی و تکراری است.
مشکل اصلی نمایش از نمایشنامه است که به شدت ساده است و قرار نیست چیز تازهای در اختیار مخاطب قرار دهد. از همین رو نمایش خامدستانه و نپخته به نظر میرسد؛ در حالی که میتوانست با کمی گره دراماتیک و البته کار روی تیپ وسایل به موفقیتی بیشتر دست یابد. در برخی صحنهها بازیگران به سبب نبودن نقش در گوشهی بیکار میماندند که میتوانست در نمایشنامه برایشان طراحی صورت گیرد که نمایش را از نفس نیاندازد و حس اسلپاستیکش در تمام لحظات ادامه پیدا میکرد.
البته نکته قابل توجه نمایش استفاده از وسایل مختلف برای تولید اصوات بود که تکراری اما قابل توجه بود. همین مسئله نشان میدهد گروه در حال تجربه کردن نوعی از نمایش هستند و در این مسیر هنوز راه طولانی برای پختگی میبایست طی کنند.
اما نمایش «سفر رویایی کوتولهها» نوشته دیوید وود و کارگردانی علی عباسی کاری از استان زنجان از نوع نخست نمایشهاست. نمایش براساس نیازش به انسانهای کوتاهقد به سمت استفاده از دو بازیگر کوتاه قد رفته است. نمایش داستان دو کوتوله هستند که باغچه محل زندگیشان را برای یافتن جزیرهای دارای ماهی و متعاقباً ماهیگیری ترک میکنند. کوتولهها در این مسیر یک اردک کوکی را به زندگی باز میگردانند و به گربهای کمک میکنند تا غذای مورد علاقهاش را از ظرف یک سگ بردارد. نمایش دیوید وود همانند دیگر آثار او برای خردسالان طراحی شده است.
آنچه در نمایش علی عباسی چشمگیر است شباهت فوقالعاده نمایش با نسخه اقتباسی پرستو گلستانی از این نمایشنامه است که پیشتر در تهران و همدان روی صحنه رفته بود. این شباهت با استفاده از تابلوهای گردان برای تغییر موقعیت مکانی نمایش و استفاده از تور نخی به عنوان فنس بیش از هر چیز دیگری ذهن را به آن سمت میبرد که نمایش نسخهای بدل از کار گلستانی است.
علی عباسی از دو بازیگر کوتاه قد در نقش کوتولههای بهره گرفته است و همین مسئله به بار کمیک نمایش کمک کرده استو بازیگران به سبب فیزیک خود به خوبی میتواند قابلیتهای کوتاهقدان را ایفا کنند؛ اما این نکته را نیز گوشزد میکند که چرا بیشت نقشهای این دسته از هنرمندان در نقشهای کمیک خلاصه میشود. در آینده با بررسی بیشتر آثار این تکرار قابل درکتر میشود.
مشکل دیگر نمایش زمان بد آن و جنس اشتباه مخاطب حاضر در سالن بود. نمایشی که برای خردسالان طراحی شده است و قرار است به سبب فضای موسیقیایی و شادش و البته آموزش مسائل شهروندی خردسالان را با موضوعات متنوعی همراه خود کند، در میان انبوهی از مخاطبان بزرگسال در ساعت پایانی شب اجرا شد که جای بسی تأمل است.
نمایش فارغ از اینکه متن وود شکل سادهای دارد که قرار است برای مخاطب خردسال قابل فهم باشد تا اینکه مخاطب بزرگسال از آن برداشت کند؛ کارگردانی نسبتاً معمولی دارد. بیشتر تأکید کارگردانی به نظر در طراحی فضاهای موسیقیایی است و با توجه به مبتدی بودن بازیگران تلاش زیادی برای کار روی بیان آنان نکرده است. بازیگران در ایجاد لحن چندان موفق نیستند و صرفاً تلاش میکنند، در نتیجه حس میکنید همه دارند با یک لحن مشترک صحبت میکنند که شاید نتیجه لحن تخت خود کارگردان باشد که نمیتواند با تغییر و تحولش به اثر تزریق کند.
در بازی نیز چون نمایش وابستگی خاصی به فیزیک بازیگران کوتاهقدش دارد به نظر موفق است؛ اما در مقابل بازیگران بلند قد این وضعیت دیگر تکرار شدنی است. البته چنین اتفاقی را باید با مبتدی بودن گروه ارزیابی کرد. شاید اگر عباسی از شباهت کارش با نسخه پرستو گلستانی فاصله میگرفت به اثری شخصیتر دست مییافت.
با اندكي تلخيص و اضافات برگرفته از خبرگزاري تسنیم، تاریخ انتشار: 14 آذر 1395، کد مطلب: 1257016:www. tasnimnews.com