روزنامه شهروند نوشت: روايت نخست؛ ساختماني آتش ميگيرد. آتش لحظهلحظه شعلهورتر ميشود. مردم هميشه در صحنه، اين صحنه را هم با حضور خودشان تزيين ميکنند، اما کسي نيست بگويد بالاغيرتا اينبار را حضور نداشته باشيد. نبودن شما بهتر از بودنتان است. تجمعتان سد راه امدادرسانان ميشود. انگار آژير آمبولانس و آتشنشاني مردم را به وجد ميآورد و ذوقشان را قلقلک ميدهد. گوشيها از جيب خارج ميشود. خلاقيت به اوج خودش ميرسد. هر کس بهترين کادر را انتخاب ميکند. يکي Medium Shot (نمايي که بالاتنه فرد با سوژه در عکس پيدا باشد) پلاسکو راضياش ميکند، يکي ديگر به لبخندي رو به دوربين و پلاسکوي در آتش سوخته قناعت ميکند.
آن طرفتر آقايي که به هر قيمتي ميخواهد تصويرش ماندگار شود از روي ساختمان روبهرو، پلاسکوي آتش گرفته را ميان انگشتانش قرار داده و رو به دوربين آنچنان لبخند ميزند که گويي نخستین کسي است که پا در کره ماه ميگذارد و براي اين عکسش اسکار را بيقيد و شرط تقديمش ميکنند.
يکي ديگر هيچ کدام از اين موارد راضياش نميکند و به هيچ چيز راضي نميشود مگر Long shot (نمايي که فرد با تمام ابعاد تصوير سوژه در عکس پيدا باشد) پلاسکوي آتش گرفته. ازدحام مردم لحظهبهلحظه بيشتر ميشود. تعداد زيادي از اينها، همانهايي هستند که در تاکسي، اتوبوس، خيابان، بازار يا هر جايي که چند نفر دور هم جمع ميشوند، اعتراضشان به فرهنگها و خُردهفرهنگها نقل محفل شده و نداي نصيحتشان گوش فلک را کر ميکند.
روايت دوم؛ ايران کشوري است که هر روز در معرض بلاياي طبيعي و غيرطبيعي است. زلزله، سيل، آتشسوزي و امثال اين اتفاقات هر روز در گوشه و کنار ايران اتفاق ميافتد. در اين ميان نکته قابل تامل اين است که ما هيچ مرکز درماني جامعالشرايطی در سطح کشور نداريم که بتواند بهعنوان تروماسنتر تيپ يک تمام خدمات درماني را به مردم ارایه بدهد. اگر چه هر بيمارستاني با دارا بودن بخش اورژانس درواقع خدمات ابتدايي را به مجروحان و آسيبديدگان ارایه ميکند، اما کشوري به وسعت ايران هنوز از نبود حتي يک تروماسنتر تيپ يک رنج ميبرد. اين در حالي است که حوادث در کمين کشور ايران است.
شهر تهران که چند روزي است با فاجعه ساختمان پلاسکو و حوادث آن، سوژه همه رسانههاي دنيا شده است، روي گسل زلزله قرار دارد و بيم آن ميرود که حادثه پلاسکو با وسعت هزاران برابري در تهران تکرار شود.
حال سوال اينجاست؛ مسئولان که هميشه بعد از وقوع، کاسه چه کنم چه کنم به دست ميگيرند، چرا هميشه نوشدارو بعد از مرگ سهراب ميآورند؟
هر منطقهاي از شهري با وسعت تهران بايد تروماسنتر تيپ يک داشته باشد تا حادثهها تبديل به فاجعه نشود!
اما انگار اين نياز توسط مسئولان و مخصوصا شهرداري تهران به خوبي احساس نشده است، زيرا بيش از چهار سال است که پروژه تروماسنتر تيپ يک در منطقه ٥ شهرداري و شهرک اکباتان تهران خاک ميخورد؛ پروژهاي که پيشنهاددهنده، مجري، سرمايهگذار و بهرهبردار آن، دکتر صارمي، موسس بيمارستان صارم است و طبق گفتههاي ايشان هيچ مساعدتي از هيچ ارگان دولتي طلب نکرده و نخواهد کرد، اما مسئولاني که ادعاي جلب سرمايهگذار خارجي هميشه جزو اصليترين شعارهايشان بوده اکنون با سرمايهگذاران داخلي اينگونه برخورد ميکنند. سوال ديگر اينجاست؛ آقايان مسئول! شما که با سرمايهگذار داخلي اينگونه برخورد ميکنيد و به جاي حمايت که وظيفه شرعي و قانوني شماست، چوب لاي چرخشان ميگذاريد، چطور انتظار داريد سرمايهگذار خارجي در پروژههاي پيشنهادي شما مشارکت کند؟
پاسخ روشن است. مَثَل معروف مرغ همسايه غاز است را خيلي شنيدهايم. انگار براي شما هم داستان همين است. وقتي فردي از خارج از کشور بخواهد در کشوري که مالکش ما هستيم کاري انجام دهد، ابر و باد و مه و خورشيد و ... برايش به کار ميافتند ولي وقتي حرف يک سرمايهگذار ايراني در ميان باشد همه چيز براي مقابله با او صف ميکشد. حالا سوال اصلي را که دکتر صارمي در نشست خبري ارديبهشت ماه ١٣٩٥ مطرح کرد، اينگونه بازگو ميکنيم؛ اگر در شهري به وسعت تهران اتفاقي از قبيل زلزله، سيل، آتشسوزي و مشابه آنها رخ دهد بيمارستانهاي شهر تهران توانايي ارایه خدمات جامعالشرايط را به مصدومان دارند؟ پاسخ صريح و البته منفي است. نهتنها بيمارستانهاي تهران نميتوانند خدمات درماني را به صورت جامعالشرايط ارایه کنند بلکه بحث ايمني و زيرساختهاي خود بيمارستانها هم دردسرساز ميشود و در معرض آسيب جدي قرار خواهد گرفت. ناگفته پيداست که نقش شهرداريها در احداث و ايجاد مراکز درماني يا حداقل مساعدت در ايجاد آنها امري بديهي و قانوني است ولي متاسفانه انگار در تهران، شهرداري خودش را تافته جدا بافته ميداند و به گفته مهندس نوشاديان، مدير پروژه تروماسنتر تيپ يک هنوز که هنوز است پرونده اين پروژه خاک ميخورد.
با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت سلامت نیوز، تاریخ انتشار: 18 بهمن 1395، کدخبر: 205488، www.salamatnews.com