پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۵۶۵۵۲
تاریخ انتشار : ۰۶ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۹:۴۷
خیز بلند رهبر جبهه ملی فرانسه برای انتخابات ۲۰۱۷ این کشور را می‌توان یکی از نگران‌کننده‌ترین موضوع‌های سال گذشته برای مردم این کشور دانست چراکه آنها نمی‌خواهند همانند مردم آمریکا شاهد روی کار آمدن شخصی باشند که آینده کشورشان را در هاله‌ای از ابهام قرار دهد، اما در آلمان صدراعظم فعلی پیشتاز است و به احتمال زیاد در سمت خود ابقاء خواهد شد.

شعار سال: قاره اروپا که از گذشته به آن القابی مانند «قاره سبز» یا «قاره جنگ» داده می‌شد، مجدداً طی سال گذشته روزهای پر تلاطمی را پشت سر گذاشت. شاید عده‌ای خروج بریتانیا از جمع کشورهای اتحادیه اروپایی را یک تیر اخطار و تهدید علنی خطاب می‌کردند اما حقیقت این است که «برگزیت» تنها بخشی از چالش‌های امروز اروپایی‌ها به شمار می‌رود که در پرونده بعدی به بررسی آن خواهیم پرداخت؛ اما آنچه که امروز موجب شده تا اذهان عمومی کشورهای حاضر در جغرافیای قاره سبز بیش از پیش نگران آینده خود شود، خیزش جریان‌های راست‌گرای افراطی در کشورهای آنها خواهد بود.

کمتر کسی است که «مارین لوپن» رهبر جبهه ملی فرانسه را نشناسد. همگان وی را ترامپ دوم یا به عبارتی دیگر ترامپ اروپایی می‌دانند که هیچ‌گونه اصل و اصول دموکراسی را قبول ندارد و تنها به دنبال ایجاد یک فضای تنش‌آلود بوده‌ است؛ فضایی که در حالت فعلی توسط رئیس‌جمهوری ایالات متحده خلق شده و خطر آن تا فرانسه هم امتداد پیدا کرده است. از این جهت حضور به یکباره لوپن علاوه بر گرم شدن تنور انتخابات ۲۰۱۷ فرانسه تا حدودی موجب نگرانی مسئولان این کشور و حتی احزاب مخالف شده است. به گونه‌ای که مخالفان وی عملکرد ناموفق فرانسوا اولاند و طیف سوسیالیست‌ها را فرصتی برای پیروزی احتمالی لوپن می‌دانند.

بدون تردید دامنه نارضایتی مردم از اولاند به دلیل محقق نشدن شعارهای انتخاباتی وی، رئیس‌جمهوری و دولت کنونی فرانسه را مجبور به عقب‌نشینی از برخی مواضع خود کرده است. به عنوان مثال عدم اعزام مجدد نظامیان فرانسه به عراق و سوریه نشان می‌دهد که سوسیالیست‌ها در حالت فعلی زیر فشار افکار عمومی قرار دارند. چراکه هر نوع مداخله جدید فرانسه در پرونده دیگر همانند اعزام نظامیان به لیبی در زمان سارکوزی می‌تواند برای پاریس گران تمام شود. از این حیث باید گفت که وضعیت فعلی حزب حاکم در انتخابات آینده مناسب ارزیابی نمی‌شود.

اما موضوع اصلی‌تر کمی آن‌طرف‌تر از فرانسه یعنی در سرزمین ژرمن‌ها در حال طی کردن مسیر برای رسیدن به انتخابات ۲۰۱۷ این کشور است. آنگلا مرکل پس از بحران پناهجویان در سال ۲۰۱۵ توانست افکار عمومی آلمان را متقاعد کند تا چیزی در حدود ۸۰۰ هزار پناهجو را وارد کشورش کند. فارغ از این که وی در صدد افزایش پرستیژ داخلی و بین‌المللی خود بوده است، باید به این نکته توجه داشته باشیم که عده‌ای عملکرد مرکل در پرونده پناهجویان را منفی ارزیابی می‌کنند اما واقعیت این است که اگر پشتوانه داخلی در خصوص این طرح وی وجود نداشت، بدون تردید شاهد ورود حجم عظیمی از مهاجران به آلمان نبودیم.

از این رو با انتخاب شدن «فرانک والتر اشتاین‌مایر» به عنوان رئیس‌جمهوری آلمان، باید باور داشته باشیم که رقیب جدی به جز «مارتین شولتز» در مقابل صدراعظم آلمان قرار ندارد. از این منظر برای واکاوی و بررسی ابعاد مختلف وقایع اروپا در سال ۹۵ با شش نفر از کارشناسان و تحلیلگران این حوزه به گفت‌وگو پرداختیم که مشروح آن از نظر خواهد گذشت.

«بانوی آهنین» پیشتاز صحنه سیاسی آلمان

هولگرا اشترالاو (عضو حزب دموکراتیک آزاد آلمان)

باتوجه به نظر شخصی‌ خود و خارج از دیدگاه حزب سیاسی که به آن منتسب هستم باید بگویم که آنگلا مرکل در جمهوری فدرال آلمان توانسته عملکرد خوبی از خود در این کشور نشان دهد و از این جهت وجهه حزب دموکرات مسیحی را تا حد زیادی برجسته کرده است. از این رو، با توجه به حمایتی که مردم آلمان از مرکل صورت دادند، باید بگوییم که حزب دموکرات مسیحی به رهبری صدراعظم آلمان توانسته است از موانع سال‌های اخیر اروپا و پس از آن آلمان عبور کند و همین موضوع می‌تواند کارنامه خوبی از وی به نمایش بگذارد.

آلمان دارای ساختار سیاسی مدون و مشخص است که نهایتاً این وضعیت می‌تواند تشکیل دولت را رقم بزند. به گونه‌ای که پیروزی «فرانک والتراشتاین‌مایر» که در گذشته وزیر خارجه آلمان بوده و در حالت فعلی به عنوان رئیس جمهوری این کشور برگزیده شده است، نشان می‌دهد که حزب سوسیال دموکرات آلمان توانسته قدرت بگیرد و بدون تردید صدراعظم آینده آلمان از حزب دیگر خواهد بود. به بیانی گویاتر، تاریخ سیاسی آلمان نشان داده است که مهره‌چینی در نظام سیاسی این کشور معطوف به یک حزب مشخص نخواهد بود و ترکیب این دو نمی‌تواند تا حدود زیادی بر روی وقایع و روندها تاثیرگذار باشد.

صدر اعظم آلمان در مورد مهاجران توانسته است سیاست‌های خوبی را تدوین و عملیاتی کند. باید بدانیم کسانی که امروز از سیاست‌های مهاجرتی مرکل انتقاد می‌کنند، نگاه دقیقی به پشتوانه مردمی وی ندارند. به گونه‌ای که خانم صدراعظم با همراهی مردم آلمان توانست سیاست‌های مهاجرتی خود را هدف‌گذاری و نهایتاً به ورطه عملی شدن نزدیک کند؛ اما همیشه باید عنصر امنیت را جدی گرفت. چراکه این وضعیت و سیاست‌های اتخاذی می‌تواند امنیت آلمان را به خطر بیاندازد ولی به هر ترتیب تا به این لحظه مرکل توانسته است در مباحث امنیتی، سیاسی و اقتصادی اقدام‌های مثبتی از خود به جای بگذارد.

از سوی دیگر باید ورود شولتز به گردونه انتخابات را مد نظر داشت. مارتین شولتز به دلیل حضور در سمت رئیس پارلمان اروپایی در داخل کشورهای اتحادیه اروپا یک چهره شناخته شده محسوب می‌شود و با توجه به اینکه با اشتاین مایر هم حزبی به حساب می‌آید، قطعاً شانس خوبی برای کسب مقام صدراعظمی دارد. در مقابل آنگلا مرکل از حزب دموکرات مسیحی آلمان با توجه به وضعیتی که تشریح شد، شانس خوبی برای انتخاب مجدد دارا است. لذا با توجه به نزدیک شدن انتخابات ۲۰۱۷ آلمان باید منتظر اتفاقات و سخنان نامزدها در هفته‌ها و ماه‌های آینده باشیم؛ چراکه در آنجا مشخص می‌شود کدامیک از نامزدها شانس بیشتری خواهند داشت.

«پناهجویان» تنها چالش پیش‌روی مرکل

علیرضا شیخ عطار (سفیر اسبق ایران در آلمان)

در نیمه دوم سال ۹۵ شاهد بودیم که اطرافیان آنگلا مرکل اعلام کرده بودند وی ممکن است تا آخر دوره فعلی صدراعظمی خود در این مقام حضور نداشته باشد. عده‌ای بر این عقیده بودند، مرکل در صدد است تا در «اوج قدرت» کنار برود اما باید توجه داشت که مرکل در زمان صدراعظمی خود در این چند سال توانست آلمان را در اوج بحران اروپا هدایت کند که نقش وزرای وی هم در این بین حائز اهمیت است. البته تمامی وزرا از حزب دموکراتیک- مسیحی نیستند اما به هر حال کارنامه وی را می‌توان قابل قبول ارزیابی کرد.

در آلمان، دولت‌ها همیشه ائتلافی بوده‌اند. با این تفاوت که دو حزب قدرتمند با یکدیگر ائتلاف کرده و تشکیل دولت می‌دهند که نهایتاً این وضعیت موجب شد تا تیم مرکل بتواند موقعیت خوبی برای آلمان به وجود آورد که در بحث مقابله با تروریسم هم این تیم توانست اقدام‌های مهمی را صورت دهد. به گونه‌ای که برلین پس از پاریس و بروکسل، یکی از اهداف تحرکات تروریستی بود ولی مرکل توانست تا سطح قابل توجهی این تهدید را دفع کند.

اظهاراتی که مرکل در مورد پذیرش پناهجویان و تعداد آن داشت، تا حدود زیادی موجب شد مردم آلمان نسبت به شخص صدراعظم، انتقاد‌هایی را صورت دهند. به صورتی که مردم آلمان اعتقاد دارند گرچه وضعیت اقتصادی مناسب است اما نگرانی‌هایی در خصوص آینده این کشور وجود دارد. یکی از این نگرانی‌ها دگردیسی‌های فرهنگی و حل نشدن مهاجران در فرهنگ آلمان است که می‌تواند فضای نامناسبی را به وجود آورد و از بعد دیگر می‌تواند کرسی‌های مرکل را کاهش دهد. البته باید توجه داشت مردم آلمان بسیار محتاطانه اقدام به انتخاب گزینه‌های خود می‌کنند و اصولاً تمامی جوانب را در نظر می‌گیرند.

در وضعیت فعلی اتحادیه اروپایی که شهروندان بریتانیا به برگزیت رای داده‌اند و فرانسه درگیر مشکلات خود است، مرکل درصدد افزایش و ارتقاء نقش و نفوذ خود در بروکسل است. آلمان یکی از صادر کننده‌های اصلی در سطح اروپا به حساب می‌آید و از این جهت هم مرکل می‌خواهد تا حد امکان در عرصه صادرات و اقتصاد، آلمان را مطرح کند.

ترس اولاند از ورود نظامی به عراق و سوریه

پیروز ایزدی (تحلیلگر مسائل فرانسه)

اعزام و حضور نظامیان فرانسه در عراق و سوریه مساله‌ای است که چندین ماه توسط دولت «فرانسوا اولاند» مورد بررسی قرار گفته اما نهایتاً رئیس‌جمهوری فرانسه به این نتیجه رسید که نباید نظامیان کشورش را به زمین بازی عراق و سوریه اعزام کند.

باید توجه کرد که از یک سو فرانسه و سوسیالیست‌های حاکم بر پاریس برای مبارزه با داعش و تروریست‌ها در خاک فرانسه با چالش‌های امنیتی روبه‌رو هستند و از سمت دیگر افکار عمومی، دولت اولاند را برای ورود نظامی به سوریه و عراق همراهی نمی‌کند. شهروندان فرانسه خواهان این نیستند که فرزندان یا همسران آنها مجدداً همانند پرونده لیبی مورد تهدید قرار بگیرند. به این دلیل، آنها خواهان ورود نظامیان کشورشان به سوریه و عراق نیستند و همین موضوع تا حدودی بر تصمیم اولاند اثرگذار بوده است. لذا اظهارات رئیس‌جمهوری فرانسه مبنی بر عدم اعزام نظامیان کشورش به عراق و سوریه تا حدی در راستای برون‌رفت از فشار افکار عمومی فرانسه به شمار می‌رود.

مساله دیگر، منتقدان و مخالفان دولت اولاند هستند که انتقادات زیادی به وی وارد کرده‌اند. باید این موضوع را مد نظر داشت که احزاب راست‌گرای افراطی در اروپا و فرانسه یک نگاه به درون دارند. به عبارتی دیگر، این طیف معتقد هستند که باید هرگونه هزینه در خارج از کشور متوقف شود و تمامی این هزینه‌ها باید در داخل مصرف شود. یعنی اگر قرار است نظامیان این کشور با اعزام به عراق و سوریه به تامین و تقویت امنیت فرانسه کمک کنند، باید این هزینه در داخل خرج شود و در محیط فرانسه این امر منجر به تقویت بنیه امنیتی و نظامی کشور شود.

در زمان سارکوزی هم چنین حالتی وجود داشت و افکار عمومی علیه وی دست به تحرکاتی زدند تا مخالفت خود را با حضور نظامیان فرانسه در لیبی نشان دهند. اما باید در نظر داشته باشیم که حتی اگر فشارهای متحدان و شرکاء استراتژیک فرانسه بر اولاند افزایش پیدا کند، باز هم وی اقدام به ورود و اعزام نیرو به عراق و سوریه نخواهد کرد، چراکه فرانسوا اولاند و به طور کلی دولت فرانسه در وضعیت فعلی و حتی اگر احزابی مانند جمهوری‌خواهان راضی به ورود به کارزار نبرد با داعش شوند، چنین ریسکی را نخواهد کرد.

تاثیر «امنیت» بر انتخابات ۲۰۱۷ آلمان

عبدالرضا فرجی‌راد (سفیر سابق ایران در نروژ، مجارستان و سریلانکا)


در تحلیل رابطه «امنیت و سیاست» و تاثیر به هم ریختگی‌های امنیتی در اقبال عمومی به دولت‌ها، باید بگوییم که رابطه مردم و دولت‌ها بر اساس دو عامل «اعتماد یا زور» شکل می‌گیرد. یعنی هر چه کشور دموکرات‌تر باشد، اعتماد نسبت به دولت از سوی مردم بیشتر است اما زمانی که این رابطه سلبی باشد، به طور معمول مقبولیت دولت‌ها در نگاه مردم کمتر خواهد بود.

زمانی که به هم‌ریختگی امنیتی خصوصاً در کشورهای اروپایی به وجود می‌آید، مردم به راحتی آن را از نگاه خود تجزیه و تحلیل می‌کنند. چراکه ایجاد مزاحمت‌ها و ناامنی‌های عمومی باعث می‌شود تا افکار عمومی کشور از سیاستمداران و حکومت مستقر در آن جغرافیای سیاسی فاصله بگیرد. از این منظر اگر به حادثه تروریستی اخیر در برلین نگاهی گذرا بیاندازیم، می‌توانیم فاصله گرفتن مردم آلمان از مرکل را تا حدودی متصور بدانیم.

نکته‌ای که در این بین باید مورد نظر قرار بگیرد، طرح صدراعظم آلمان برای پذیرش ۸۰۰ هزار پناهجو در این کشور بوده است. زمانی که شبکه‌های تلویزیونی و رسانه‌های آلمان روی مباحث پناهجویان و ظلمی که بر آنها از ناحیه گروهک‌های تروریستی صورت گرفته است متمرکز شدند، شاهد بودیم که مردم آلمان تحت تاثیر قرار گرفتند و مرکل توانست از این وضعیت به نفع خود استفاده کند تا نهایتاً سیاست‌های خود را تایید کند. در مقابل مردم کشورهای اروپایی شرقی مانند بالکان، مجارستان و مقدونیه با طرح آلمان مخالف بودند. چراکه یکی از دلایل اصلی پذیرش این میزان از مهاجران توسط آلمان ساختار اقتصادی مقاوم این کشور بوده است. به طوری که مرکل معتقد بود ورود پناهجویان می‌تواند موتور اقتصادی آلمان را تقویت کند اما در مقابل، مخالفان آنها همچنان روی سناریوی خود پافشاری می‌کردند که اتفاقاً کشورهای اروپای شرقی جزئی از آنها بودند.

اعتراض‌های رخ داده علیه پناهجویان و سیاست‌های دولت مرکل زمانی به اوج خود رسید که مزاحمت‌های جنسی علیه زنان آلمانی توسط پناهجویان صورت گرفت و در آنجا بود که به هم ریختگی امنیتی رخ داده در آلمان و پس از آن در فرانسه موجب شد تا نگرانی‌هایی برای مرکل به وجود آید. چراکه وی از تضعیف پرستیژ و جایگاه آلمان و نهایتاً تمامی کشورهای عضو اتحادیه اروپایی هراس داشت؛ اما جناح مخالف در فرانسه و آلمان سعی در استفاده کردن از این موضوع داشت. ممکن است زمانی عملیات‌های تروریستی در اروپا به عنوان یک عامل بالقوه مورد نظر قرار گیرد اما زمانی که این عملیات‌ها بالفعل می‌شود، بدون تردید بازخوردهای آن را می‌توان در سیاست‌های داخلی و خارجی کشورها احساس کرد.

باید بدانیم اهداف دولت آلمان با کشورهایی مانند فرانسه، هلند و بلژیک متفاوت است. یعنی در فرانسه راست‌گرایان افراطی مانند جبهه ملی فرانسه به رهبری «مارین لوپن» از حوادث تروریستی که در پاریس و شهر نیس اتفاق افتاده بود، علیه دولت سوسیال «فرانسوا اولاند» استفاده کردند و به نوعی می‌توان آنها را رقیب جدی دولت دانست. اما در آلمان اوضاع تا حدود زیادی متفاوت است. چراکه اولاً پرستیژ و کاریزمای آنگلا مرکل بسیار متفاوت‌ از اولاند و سایر رهبران اتحادیه اروپایی است و مخالفان وی با موضع محکم و کوبنده وی مواجه خواهند شد که این وضعیت در سایر کشورهای قاره‌سبز به وقوع نمی‌پیوندد و ملایم‌تر ارزیابی می‌شود. دوم این‌که در آلمان هیچ حزبی و شخصیتی در جناح راست وجود ندارد مگر شخص آنگلا مرکل. به عبارت دیگر حزب دموکرات مسیحی در آلمان یک جناح کاملاً راست‌گرا قلمداد می‌شود. از این جهت حوادث اخیر نمی‌تواند تاثیر مستقیم و عمیقی بر پیکره انتخابات ۲۰۱۷ جمهوری فدرال آلمان داشته باشد.

با توجه به هشدارهای یوروپل و اینترپل به نظر می‌رسد که کشورهایی مانند بلژیک،‌ آلمان و فرانسه و احتمالاً سایر کشورهای اروپایی در فهرست عملیات‌های تروریستی داعش و سایر گروهک‌ها قرار بگیرند. چراکه با توجه به ترور سفیر روسیه در ترکیه و به عهده گرفتن آن توسط جبهه فتح الشام (جبهه النصره سابق) به نظر می‌رسد که تنها داعش دست به عملیات خارج از مرزهای غرب آسیا نمی‌زند و احتمال دارد گروهک‌های تروریستی دیگر وارد فاز عملیات‌های برون مرزی شوند.

لوپن و خیزش نمادین راست‌گرایان فرانسه

مرتضی مکی (کارشناس مسائل اروپا)

در ماه‌های اخیر جبهه ملی فرانسه اقدام به برگزاری کمپین‌های انتخاباتی خود کرده بود که البته رقابت درون حزبی در آن به چشم نمی‌خورد. چراکه در جبهه ملی فرانسه، لوپن به عنوان تنها فرد حاضر در این اردوگاه به عنوان رهبر اصلی آن اقدام به کنشگری سیاسی کرده است و این نوعی انحصارطلبی را به تصویر می‌کشد. در کمپین اخیر و در اولین روز سخنرانی وی، شاهد بودیم که سخنرانی نسبتاً طولانی توسط او ارائه شد که محوریت آن در خصوص اسلام ستیزی و اروپا ستیزی بود.

از این جهت باید بگوییم با ورود لوپن و برجسته شدن نقش جبهه ملی فرانسه، معادلات سیاسی در انتخابات فرانسه تا حدودی دستخوش تغییر قرار گرفت و وضعیت از یک «دو قطبی مشخص» به «چند قطبی نامفهوم» تبدیل شد. در انتخابات گذشته و دوره‌های ما قبل آن شاهد بودیم که تمامی احزاب در انتخابات حضور داشتند و نقش فعالی را در این زمینه ایفا می‌کردند اما با توجه به وضعیت فعلی و به میدان آمدن جبهه ملی فرانسه به عنوان یکی از جریان‌های قوی این دوره از انتخابات فرانسه اوضاع تا حدود زیادی تغییر کرده است. از این رو درست است که نظرسنجی‌های بسیار زیادی در خصوص انتخابات فرانسه منتشر شده است اما تمامی آنها غیر قابل پیش‌بینی هستند و تحولات یک ماه گذشته این پیش‌بینی را تا حدودی تغییر داده است.

رسوایی «فرانسوا فیون» نامزد محافظه‌کاران فرانسه باعث شد تا یک تحول بزرگ در این بین به وقوع بپیوندند و این وضعیت موجب شد تا لوپن و ماکرون به دور آخر انتخابات راه پیدا کنند. از این منظر باید بگوییم تحولات فرانسه در مورد انتخابات ریاست جمهوری این کشور همانند انتخابات آمریکا که نهایتاً دونالد ترامپ روی کار آمد، بسیار سخت و دشوار است و حتی می‌توانیم بگوییم که روی کارآمدن لوپن دور از ذهن نیست.

موضوع فرگزیت یا به بیان بهتر «خروج فرانسه از اتحادیه اروپا» را باید یک موضوع جدی قلمداد کرد. چراکه بعد از برگزیت شاهد ایجاد یک نوع شکاف میان مردم و اتحادیه اروپا؛ به خصوص کشوری مانند فرانسه بودیم. به گونه‌ای که هیچ کس فکر نمی‌کرد که ۵۱ درصد از شهروندان بریتانیا به خروج لندن از اتحادیه اروپا رای بدهند اما شاهد بودیم که نهایتاً این امر محقق شد. حتی کار به جایی رسید که «دیوید کامرون» نخست‌وزیر وقت بریتانیا به حاشیه رفت و «ترزا مِی» با آرایش جدید روی کار آمد. از این نظر باید فرگزیت را مساله مهم و جدی ارزیابی کرد و نمی‌توان تنها آن را یک محور انتخاباتی و تبلیغاتی دانست.

اینکه مارین لوپن اظهار کرده خواهان احقاق حقوق فرانسه و اتحادیه اروپا است تا حدودی این اظهارات مخدوش به حساب می‌آید. چراکه باید بگوییم محورهای قابل پیگیری از سوی پاریس همچنان مشخص نیست و از نظر دیگر باید دانست که اتحادیه اروپا تا جایی توانسته خروجی خوبی برای کشورهای عضو به ارمغان بیاورد اما لوپن به دلیل دیدگاه جبهه ملی این موضوع را مدل دیگری نمایان می‌کند. از این جهت خروج فرانسه از اتحادیه اروپا بدون تردید می‌تواند چالش‌های زیادی برای اروپا و کشورهای دیگر مانند هلند و آلمان ایجاد کند. اما در مورد انتقاد لوپن از مهاجران و اسلام‌هراسی در فرانسه باید بگوییم که این بحث از سالیان گذشته در فرانسه مطرح بود؛ و جبهه ملی و شخص لوپن در صدد است تا مهاجران و اسلام را با یکدیگر در یک راستا قرار دهند و تلاش دارد با بزرگ کردن مشکلات اجتماعی و انداختن این موضوع به گردن مسلمانان از زیر بار مشکلات داخلی و حزبی فرانسه خارج شود.

بیم و امیدهای خانم صدراعظم

مرتضی خوانساری (دیپلمات سابق ایران در آلمان)


در ارزیابی کاندیداتوری مرکل در انتخابات ۲۰۱۷ آلمان و انتخاب وی به عنوان نامزد صدر اعظمی این کشور برای بار چهارم، باید به این موضوع توجه کنیم که وی در انتخابات ایالتی که ماه‌های گذشته برگزار شد شکست سختی را متحمل شد. حتی در انتخابات برلین حزب دموکرات مسیحی که رهبری فعلی آن در دست مرکل است، شکست خورد و ۹ کرسی را از دست داد که به نوعی آن را غروب سیاسی مرکل ارزیابی کردند. از این جهت برای بررسی میزان مقبولیت وی برای شرکت در انتخابات آینده آلمان می‌بایست یک نگاه از داخل به مرکل داشته باشیم و به موازات آن نگاه دیگر، خارج از خاک آلمان خواهد بود.

در داخل آلمان محبوبیت مرکل به پایین‌ترین میزان در پنج سال گذشته رسید که البته این وضعیت در تمامی کشورهای اروپایی وجود دارد اما به هرجهت باید بدانیم مرکل را نمی‌توان به تنهایی مقصر اصلی برخی از سیاست‌های آلمان دانست. اما در مقابل، به‌رغم اینکه میزان مقبولیت مردمی به پایین‌ترین حد رسیده است، همچنان میزان محبوبیت وی به مراتب از رهبران کشورهایی مانند فرانسه، ایتالیا و سایر دولت‌های قاره سبز بالاتر است و به نظر مساله‌ای که باعث شده وی برای بار چهارم نامزدی خود برای تصدی صدراعظمی آلمان را به صورت رسمی اعلام کند مباحثی فراتر از موضوع‌های حزبی است.

احزاب آلمان بعد از مدت‌ها متوجه شدند که احزاب بزرگ‌تر باید در راس قدرت حضور داشته باشند که در حالت فعلی این وضعیت متوجه حزب دموکرات مسیحی است. به گونه‌ای که از حیث امنیتی، اقتصادی و رفاه عمومی، آلمان در صدر کشورهای اروپا و حتی دنیا قرار دارد. چراکه مرکل در بحث اقتصادی توانست رشد اقتصادی آلمان را افزایش داده و میزان بیکاری را به ۵/۴ درصد کاهش دهد که در سال‌های گذشته به ۹ درصد رسیده بود. از جهت دیگر آلمان در حالت فعلی ۲۰ میلیارد یورو مازاد مالیاتی در اختیار دارد و باعث می‌شود تا این کشور با کسری بودجه روبه‌رو نشود و در این راستا یکی از دلایلی که صدراعظم آلمان توانست بحران مهاجرت در این کشور را کنترل کند، همین میزان مالیات مازاد بوده که تا حدود زیادی در این روند دخیل است.

زمانی که صحبت از آلمان به میان می‌آید بدون تردید با یکی از بزرگ‌ترین قطب‌های اقتصادی و امنیتی جهان روبه‌رو می‌شویم. چراکه تراز تجاری این کشور در سال‌های گذشته بیش از ۲۵۰ میلیارد یورو برآورد شده که همین موضوع امتیاز بزرگی برای مرکل محسوب می‌شود و نشان می‌دهد که آلمان در محور صادرات بسیار قدرتمند ظاهر شده است. لذا با تمامی این تفاسیر می‌توانیم بگوییم صدراعظم فعلی، رکورددار مازاد مالیات، امنیت پایدار، تجارت و حتی سیاست مدون در خصوص پناهجویان است که می‌تواند وجهه مرکل را در انتخابات ۲۰۱۷ افزایش داده و حداقل تثبیت کند.

از جهتی دیگر و خصوصاً در بحث پناهجویان، مرکل صراحتاً اعلام کرده بود اسلام به آلمان هم تعلق دارد که اتفاقاً با وی مخالفت‌هایی صورت گرفت. اما با توجه به سیاست‌هایی که تیم وی طرح‌ریزی کرده بود، شاهد هستیم که مرکل برای بار چهارم نامزد صدراعظمی آلمان شده است که اگر بتواند رای کافی بیاورد، به مدت ۱۱ سال صدراعظمی و ۱۶ سال رهبری حزب دموکرات مسیحی را در دست خواهد داشت که به نوعی رکورد «هلموت کوهل» را شکسته است. اما آنچه مهم ارزیابی می‌شود، این است که «فرانک والتر اشتاین‌مایر» که به عنوان وزیر خارجه جمهوری فدرال آلمان ایفای نقش کرده و رهبر حزب سوسیال دموکرات این کشور است، به عنوان رییس‌جمهوری آلمان انتخاب شد و از این جهت مرکل رقیب جدی در انتخابات آینده پیش رو نخواهد داشت.

با توجه به تجربه اشتاین مایر در مذاکرات صلح یمن و سوریه، برجام، پرونده اوکراین و سایر مسایل مطرح در عرصه بین‌المللی، احساس می‌شود که یکی از دلایل انتخاب وی به عنوان رییس جمهوری آلمان از سوی مجلس کنشگری مثبت وی در این پرونده‌ها بوده است. چراکه تجربه وی در این مدت بسیار مفید ارزیابی شده و از این جهت با ورود او به مقام ریاست جمهوری این کشور رایزنی‌های گسترده‌ای در سطوح عالی بین‌المللی شکل خواهد گرفت و از این منظر تعریف جدیدی از نقش ریاست جمهوری در آلمان نمایان خواهد شد.

مرکل توانسته رابطه خوبی با غربی‌هایی که معتقد به اروپا هستند، برقرار کند که این امر می‌تواند تکمیل کننده سیاست‌های اشتاین مایر باشد و از این جهت مرکل را می‌توان قطب ارتباط با جریان «ترانس آتلانتیک» و کشورهای اروپایی معرفی کرد. در مقابل اشتاین مایر را می‌توان برقرار کننده ارتباط در محورهایی مانند اوراسیا، خاورمیانه و سایر جغرافیاهای دیگر دانست که قرار گرفتن این دو در کنار یکدیگر می‌تواند مسئولیت‌پذیری و بار وظایف آلمان را افزایش دهد. از این جهت باید بدانیم با توجه به دولت ائتلافی که مرکب از حزب دموکرات مسیحی به رهبری مرکل و حزب سوسیال دموکرات به رهبری اشتاین مایر به وجود آمده، احساس می‌شود که نوعی تقسیم وظایف میان دو حزب و رهبران آنها صورت بگیرد و از این رو آلمان را می‌توان یکی از وزنه‌های‌های استراتژیک جهانی طی سال‌های آینده قلمداد کرد که رهبری سیاسی، اقتصادی و حتی امنیتی اروپا و سایر نقاط دیگر به دست این کشور خواهد افتاد.

با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از خبرگزاری ایلنا، تاریخ انتشار 05 فروردین 1396، کد مطلب: 470760: www.ilna.ir

اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین