این پدیده نوظهور به اشکال مختلف خود را در جامعه نشان میدهد بهطور مثال اگر وارد مناسبات سازمانها و ادارات دولتی و خصوصی بشویم کارمندان و کارکنانی را مشاهده میکنیم که از نظر فکری و عملی هیچ نیازی به ادامه تحصیل ندارند اما میل به ارتقای شغلی و در همین راستا افزایش حقوق و مزایای کاری باعث میشود که این دسته از افراد به رشتههای مورد نیاز و تأیید سازمان متبوعشان گرایش پیدا کنند؛ در واقع رشته و دانشگاه هیچ اهمیتی برای این دسته از افراد ندارد بلکه بهدست آوردن پایگاه شغلی مناسب که مزایای خاص خودش را به همراه دارد از دلایلی است که ادامه تحصیل این گروههای اجتماعی را توجیه میکند. اکثر جوانان نسبت به رشته تحصیلی خود ابراز علاقه نمیکنند در واقع خوشامد دیگران، حساسیت و آرزوی فروخفته خانواده و بهطور کلی فشار اجتماعی از علتهایی است که شخص را ملزم به گرفتن مدرک دانشگاهی میکند. لذا از منظر ذهنی اینگونه جوانان ارتباط معناداری با رشته تحصیلیشان برقرار نمیکنند بهطوری که افراد زیادی در جامعه وجود دارند که استعداد و توانمندیهایشان را در جای دیگری جستوجو میکنند. اگر نیم نگاهی به نظام ارتباطات خانوادگی در جامعه بیفکنیم این مسأله به شکل دیگری خود را نشان میدهد؛ ما شاهد رشد روزافزون مدرکگرایی در میان زنان مطلقه یا زن و شوهرهایی هستیم که به گونهای در ارتباطات خانوادگی دچار بحران خانوادگی هستند این دسته از افراد نه با انگیزه دانایی و گرهگشایی بلکه با این هدف مشخص ادامه تحصیل میدهند که مدرک تحصیلی بهطور بالقوه میتواند ابزاری برای
سر کوب همسر تلقی شود، در واقع زن و شوهری که از طریق دانشگاه در مقطع کارشناسی و بالاتر قدم میگذارد احساس میکند همسرش باید به بهعنوان یک فرد تحصیلکرده به حرفایش اهمیت ویژه دهد و بر این مبنای غلط همیشه تمایل دارد در بحث برنده شود. در واقع در اینجا مشاهده میکنیم که مدرکگرایی و توهم دانایی یکی از علل افزایش ناسازگاریهای خانواده و از عوامل فروپاشی نظام خانواده به شمار میآید، زیرا تخصص در یک رشته خاص بهطور قطع نمیتواند از ما یک همسر خوب و متقاعدکننده بسازد یا ما را درحل مسائل اجتماعی و مهارتهای زندگی یاری رساند. برخی دیگر از افراد مدرکگرایی را برای گزینش و ورود به بازار کار و موفقیتهای شغلی و اقتصادی الزام آور میدانند در واقع ارائه مدرک دانشگاهی پیشنیاز و مقیاس و ارزیابی افراد تلقی میشود. با دقت در موارد یاد شده درمییابیم که شاید بستر و زمینه مدرکگرایی فرق میکند، اما از نظر محتوا و ماهیت تفاوت چندانی میان آنها وجود ندارد؛ از منظر جامعه شناختی این مسأله انعکاس عملکرد ساختارهای اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی است که به اشکال مختلف در جامعه متعین میشود. در واقع نظام اجتماعی به علت ناتوانی در ایجاد فرصتهای مناسب شغلی برای جوانان سعی میکند زمینه آموزشی را تسهیل و آنان را به سوی تحصیلات دانشگاهی ترغیب کند به عبارتی مدرکگرایی انتظارات اجتماعی ناشی از فقدان فرصتهای شغلی را بشدت کاهش میدهد. از منظر روانشناختی مدرکگرایی یکی از مؤلفههایی است که بیکاری یک جوان را موجه جلوه میدهد و بهعنوان یک مسکن موقتی برای درمان بیکاری و نداشتن پایگاه اقتصادی عمل میکند. یکی از پیامدهای منفی مدرکگرایی ناهماهنگی میان نظام آموزشی و نیاز بازار کار در جامعه است که متأسفانه نوعی بیکاری پنهان در جامعه رواج پیدا میکند. یاد آور میشود که رابطه متقابل و معناداری بین مدرک تحصیلی و پایگاه اجتماعی-اقتصادی افراد در جامعه ما وجود دارد که این واقعیت باعث شده است مدرکگرایی یکی از عوامل اساسی در حیات اجتماعی افراد به شمار آید. وقتی دریافت مدرک صرف در یک جامعه ارزش تلقی شود عدهای برای بهدست آوردن امتیازات و منزلت اجتماعی ناشی از داشتن مدرک سعی میکنند به هر قیمتی شده است آن را به دست بیاورند. خدمتتان عرض کنم که مدرکگرایی جعل مدارک آموزشی را افزایش داده و مهارت را در جامعه از بین میبرد بهطوری که دانش و تخصص به حاشیه رانده میشود بنده واقفم که در جوامع مدرن همه حرفهها تخصصی شدهاند و افراد باید مهارتهای آموزشی را کسب نمایند اما این نکته نباید فراموش شود که هدف از گذراندن دورههای آموزشی باید یادگیری باشد نه دریافت مدرکی که هیچ گونه پشتوانه علمی و عملی را در پی ندارد. در پایان با پذیرش این واقعیت که در دنیای پیشرفته امروزی داشتن مدارج علمی و دانشگاهی یک ضرورت الزام آور به نظر میرسد اما کسب مهارتهای لازم و تخصص کافی نباید نادیده انگاشته شود. برای توسعه همهجانبه داشتن مدرک تحصیلی شرط لازم است اما کافی نیست، زیرا حلقه مفقودهای که جامعه ما را دچار بحران کرده است نادیده انگاری شایسته سالاری و عدم سنجش دانایی افراد است. اگر مدرکگرایی بهعنوان شرط لازم و از سوی دیگر شایسته سالاری بهعنوان شرط کافی در کنار هم قرار بگیرند، مدرکگرایی کاذب در جامعه تعدیل و جامعه در مسیر درست و در جهت توسعه همه جانبه گام برخواهد داشت.
افزایش علم و سواد در بین شهروندان بهعنوان یک اصل فراگیر، در ارتقای رشد و توسعه فرهنگ جامعه تأثیر مستقیمی دارد به عبارتی جامعهای که شهروندانش باسواد باشند بهطور قطع با فرهنگتر خواهند بود اما در جامعهای که به سمت مدرک و رزومهگرایی پیش برود آن جامعه خالی از محتوا خواهد شد و به رغم رشد سواد در جامعه، انعکاس اجتماعی شایستهای بر جای نمیگذارد؛ مدرکگرایی افتی جدی است که باید برای آن چاره اندیشی شود زیرا به نظر بنده این یک بیماری اجتماعی است. یادآور میگردد تا زمانی که شایسته سالاری در تک تک تعاملات اجتماعی نهادینه نشود این مسأله به اشکال مختلف در جامعه بازتولید خواهد شد.
با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه ایران، صفحه 11، تاریخ انتشار: 26 اردیبهشت 1396، شماره: 6496 .