پیش از این به استعداد اقتصادی خودم پی برده بودم . در آستانه نوروز سال ۱۳۷۴ با مطالعه بودجه مصوب متوجه شدم که مالیات هر نخ سیگار پنج ریال افزایش می یابد . با یک حساب ساده و سرانگشتی و خرده ذوق خدادای به خرید سیگار رغبت نشان دادم . یکصد و پنجاه هزار تومان جور کردم و چند کارتن سیگار ایرانی خریدم . با یکصد و پنجاه هزارتومان می توانستم سیگار ایرانی بیشتری خرید کنم و سود حاصله برایر با سیگار خارجی بود. پس از بیست روز همان فروشنده با پرداخت سیصد و ده هزار تومان ، سیگارها را خرید. اگر بجای دغدغه تحصیل و نوع دوستی و دلربایی ، دغدغه مسایل مالی را داشتم ، احتمالا الان یک ب.ز به دیگر ب.ز های کشور اضافه شده بود.
نیاز مالی شدید و ضرب العجل برای تامین رهن منزل و خرید یک دستگاه رایانه بالاجبار مرا به سمت کولبری کشاند . قاچاق لوازم برقی رونق خوبی داشت . از قشم تلویزیون و یا لوازم خانگی خریداری و در شیراز می فروختیم . سود حاصله از فروش تلویزیون بالا بود . دست و دل باز شده بودم . برای سرو نهار به یک رستوران شیک می رفتیم. پسرعموها و دیگر بچه های فامیل حواس شون به نادانی و ناتوانی ام بود. کمکم می کردند. با وجود سود بالا و غذای مناسب و خرید سوغات های گران قیمت برای پسرم، احساس سرافکندگی می کردم .نشستن پشت وانت . شنیدن نهیب راننده های شوتی، دور زدن پاسگاه ها ، پرداخت رشوه ، پنهان شدن پشت درخت های گز و احساس شرم بخاطر انجام یک تخلف اقتصادی غرورم را جریحه دار کرده بود.
من سابقه کارگری در ایام نوجوانی را داشتم . کارگر آچار بدستی بودم که تمایلی به کمونیزم نداشتم . گرایش معلمان اخراجی ام که به جرم اعتقاد به کمونیزم به فعالیت های اقتصاد آزاد و دلالی رو آورده بودند، برایم جذابیت نداشت. با وجود صغر سن غرورم اجازه نمی داد که از مشتریان درخواست انعام کنم . مشتریان بالاجبار انعام را در جیبم می گذاشتند. گرفتن انعام باعث شکست غرور نمی شود ولی کولبری انسان را شرمنده می کند.
کولبری یعنی استیصال، کولبری یعنی به سخره گرفتن اشرف مخلوقات، کولبری یعنی اقتصاد ورشکسته، کولبری یعنی مدیریت نالایق ، کولبری یعنی تبدیل ناهنجاری های اجتماعی به هنجار . کولبری مصداق عینی بردگی در قرن بیست و یک و مضحکه ای بنام حقوق شهروندی است.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه قانون، ص ۴، تاریخ انتشار: پنج شنبه ۳۰ شهریور ۹۶، ، کدخبر: - .