پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۰۵۱
تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۵
امام علی(ع) که این‌روزها به برکت عید مبارک غدیر، نامش بر زبان مردم، مکرر جاری است، پیشوای عدالت، شفقت و حکمت است.

شعارسال: در سیره این امام بزرگوار، حقیقت‌طلبی مهم‌ترین رویکرد است و برحسب همین سیره و رویکرد بوده‌است که چه در دوران حکومت و چه در ایام سکوت، با مردم رفتار می‌کرده است. سلوک امام علی(ع) با موافقان و مخالفان خود در همه ادوار زندگی، امروزه معیار متوازن و مطلوبی برای زیست دیندارانه به‌شمار می‌آید. با این همه به نظر می رسد که میان این سرمشق متعالی و زندگی امروز جوامع اسلامی، فاصله ای دل آزار افتاده است. آنچه می‌خوانید گفت‌وگویی با استاد دکتر محمد مهدی جعفری است که سالیانی دراز در محضر نهج‌البلاغه، دانش‌اندوزی و حکمت‌آموزی کرده است. او در این گفت‌و‌گو که مدتی پیش با پایگاه خبری جماران انجام داد به نسبت سنجی جامعه امروز ایران با تعالیم تابناک امام متقیان پرداخته است که باز نشر آن در آستانه عید فرخنده غدیر خم خالی از لطف نیست.

* در باب فضایل امام‌علی(ع) آثار و کتاب‌های فراوانی فراهم آمده است اما علت چیست که هنوز گویا روح علی‌وار زیستن را در جامعه حس نمی‌کنیم؟

امیر‌المؤمنین، امام علی بن ابیطالب(ع) روحی است بزرگتر از جهان. یعنی اگرچه او درجهان بود اما بسیار بیشتر و بزرگتر از آن بود. همان طور که یک لفظ کوچک چند حرفی داریم و آن لفظ ممکن است معنای بسیار بزرگی داشته باشد روح امیر‌المؤمنین هم از این جهان خیلی بزرگتر است. از این جهت افراد مختلف می‌کوشند تا هرکدام از زاویه خاص خودشان به این روح نگاه کنند و آن را بشناسند و بعد معرفی کنند اما درحقیقت موفق نیستند زیر این روح چند بعدی است و باید از ابعاد مختلف به آن نگاه کرد و از طرفی وجود امیر‌المؤمنین درهمه ابعاد وجودی انسان به کمال رسیده است. مثلاً به عنوان یک انسان مدیر درنهایت مدیریت و اوج دموکراسی مردمی است و از جهت علم در اوج دانش هم نسبت به فرهنگ زمان خود و هم پیشتر از آن بوده و در اصل از زمان و مکان فراتر رفته است.

از نظر شجاعت، اقتصاد، بعد فردی و خانوادگی، تربیت و اخلاق و از نظر اعتقادی به عنوان یک انسان عارف و عابد و عالم در هر زمینه‌ای که نگاه کنیم می‌بینیم که این روح بزرگ بسیار پیش‌تر و جلوتر است. از این جهت تلاش‌هایی که برای شناخت این روح بزرگ می‌شود گاه ناموفق است و در اصل نمی‌تواند جز به جزئی از آن روح بزرگ پی ببرد و آن هم در کنار سایر ابعاد زندگی این روح بزرگ شاید بخوبی جلوه نکند.

* ما چقدر نسبت به امام علی(ع) و سایر ائمه(ع) شناخت پیدا کرده‌ایم، تا چه میزان به آنها ارادت و عشق می‌ورزیم و مهم‌تر از همه اینکه تاچه حد به آنها عمل می‌کنیم؟ درحال حاضر به نظر شما ما در حب علی(ع) باقی مانده‌ایم یا شناخت او؟ عمل به تشیع علی درچه وضعی قرار دارد؟

ما بیشتر در عشق به علی مانده‌ایم یعنی ارادت داریم و اظهار علاقه می‌کنیم اما بسیاری از این علاقه‌ها و عشق‌ها از معرفت خالی است و در مقابل شناخت حقیقی علی(ع) قرار گرفته است، زیرا این عشق یک رویکرد احساسی و عاطفی است و عشقی نیست که از سر شناخت ایجاد شده باشد وقتی عشق از سر شناخت ایجاد شود تبدیل به عرفان می‌گردد و عارف هم معشوقه‌اش را می‌شناسد و هم به آن عشق می‌ورزد. اینکه تنها عشق باشد نمی‌تواند حقایق وجودی معشوق را ببیند و با واقعیات او ارتباط برقرارکند و آن طور که باید و شاید بشناسد.

* منظورم این است که نسبت ما با جهان فکری و شخصیتی امام علی(ع) چیست؟

درعمل چندان نسبتی نداریم! اما می‌توانیم داشته باشیم به این معنا که چنانچه ما نهج البلاغه‌ای را که گزیده‌ای از سخنان امیر‌المؤمنین است و سایر آموزه‌ها و رهنمودهای ایشان را خوب درک کنیم، بخوانیم و مطابق با آن عمل کنیم می‌توانیم تشیع ناب علوی را حاصل کنیم و طبق آن هم عمل کنیم. یکی از آموزه‌های امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه این است که «گروهی مرا از روی گزافه دوست دارند و اینها از حد درگذشته‌اند و گروهی مرا از روی گزافه و عناد دشمن دارند که آنها نیز بسیار منحرف‌اند اما رستگار آن گروه میانه روست، آن کسانی که مرا دوست دارند اما در حد درست خودش» نه او را خدا می‌دانند و نه کافر. چه در زمان علی(ع) و چه بعد از آن عده‌ای آن قدر علی(ع) را دوست داشتند که او را خدا دانستند و عده‌ای هم آنچنان او را دشمن داشتند و با کینه توزی به او نگاه کردند که او را کافر دانستند فلذا ما باید همانطور که خودشان فرمودند: «انمافی الاوسط» یعنی همان گروه میانه‌رو باشیم که او را بنده خدا بدانیم اما بندهای که در عبودیت به جایی رسید که ولی الله شد. اگر ما واقعاً دوستدار ولایت علی(ع) هستیم باید بدانیم که او بنده خداست که درمقابل پیغمبر اکرم خودش را یک عبد می‌دانست: «انا عبدٌ من عبید محمد(ص)» و او خود را بالاتر از اینها نمی‌دانست. درخطبه 215 نهج‌البلاغه می‌فرماید: «در برابر من چاپلوسی نکنید. به من مانند جباران نگاه نکنید. بیش از آنچه هستم درباره‌ام تفکر نکنید. حق را، نظر مشورتی خود را به من گفته و مرا نصیحت کنید و این یعنی انتقاد خیرخواهانه.» من خود را بالاتر از این نمی‌دانم که اهل خطا و اشتباه نباشم و اگر دیدید که من عملی انجام داده‌ام که خطا و اشتباه بوده باشد آن را به من گوشزد کنید. من ناراحت نمی‌شوم چنانچه اشتباه بود با شما بحث می‌کنم و می‌پذیرم و اگر نبود شما را با استدلال و منطق قانع می‌کنم.» امام(ع) پیوسته به پیروان خود توصیه می‌کردند که با مخالفان خود با استدلال و منطق سخن بگویید نه با تعصب و برخورد نادرست. از این جهت اگر ما می‌خواهیم حقیقتاً شیعه علی(ع) باشیم باید اولاً در شناخت او به عنوان یک انسان متعالی نه یک موجود فوق انسان بلکه یک انسان که چونان مراحل تکامل انسانی را پیموده که به مرحله کمال رسیده بنگریم و رهنمودهای او را آنچنان که حقیقتاً هست بخوانیم و بیندیشیم و محقق کنیم.

* نسل چهارم ما یعنی نوجوانان و جوانان امروزباید شناخت بیشتری از امام علی (ع) پیدا کنند. گاهی برخی می‌گویند امام معصوم بود و حکومت و تفکرش تکرار ناپذیراست» و راحت او را کنار می‌گذارند. به نظر شما درباره این نسل چه باید کرد؟

برخی ازمفاهیم هستند که ما آنها را بیش از معنای واقعی‌شان تلقی کرده‌ایم. مسأله معصوم نیز از این مقوله مستثنا نبوده و نیست. خود علی(ع) نگاه متفاوتی به این مسأله دارند و عصمت را نرفتن عالمانه و آگاهانه به سوی گناه می‌دانند و صاحب عصمت را کسی می‌دانند که به وظایف انسانی خود عمل کند. خداوند می‌فرماید: «ولکم فی رسول الله اسوه حسنه» شما می‌توانید بهترین سرمشق و زیباترین الگو را از پیامبر(ص) بگیرید، زیرا او یک انسان است، وحی به او می‌رسد، ارتباط با خدا دارد اما در زندگی عملی رهنمودهایی می‌دهد و عملاً سیره پیامبر(ص) و سیره امیر‌المؤمنین(ع) به‌گونه‌ای‌است که همه قادر به درک آنند. اگر نتوانند خود را به قله برسانند حداقل در دامنه‌های کوه به سمت قله در حرکت باشند وهرچه بیشتر تلاش کنند به مقداری از آنچه در برابرشان قراردارد می‌رسند و می‌توانند خود را به طرف آن کشیده و مانند آنها عمل کنند.

* سه صف مقابل امیرالمؤمنین قاسطین، مارقین و ناکثین بودند. دین پژوهان معتقدند که این سه صف از بین نرفته و امروز نیز در شکلی جدید به حیات خود ادامه می‌دهند. برای ما توضیح دهید که این سه صف که دربرابر اسلام حقیقت و تشیع علوی قرار داشتند چه شکل و شمایلی دارند؟

ناکثین کسانی بودند که با امیرالمؤمنین بیعت کردند که طبق برنامه علی(ع) عمل کنند و در اصل برنامه او را پذیرفتند و می‌دانستند که علی(ع) چگونه عمل می‌کند اما بعد از مدتی پیمان شکستند. علت این پیمان شکنی این بود که دیدند امتیازاتی که درحکومت قبلی نصیب‌شان شده بود در زمان زمامداری علی(ع) به دست نخواهند آورد. از این جهت دنبال احتکار امتیاز خواهی و انحصارطلبی بودند بنابراین کسانی هم که امروز به دنبال امتیازاتند و قصد دارند هم خدا را داشته باشند و هم خرما را، هم اسلام را داشته باشند و هم همه امتیازهای دنیوی‌شان به صورت کاملاً انحصاری در اختیارشان باشد اینها همان ناکثین یا پیمان شکنانند.

قاسطین چه کسانی بودند؟ قسط دومعنای متضاد دارد اگر به اسم فاعل رفت می‌شود قاسط یعنی ستمگر، کسی که اعتدال را برهم می‌ریزد.

اگر به باب افعال رفت و مقسط شد یعنی دادگر و عادل؛ کسی که منصف و میانه‌رو است.

بنابراین تمام مدعیان پیروان علی(ع) و تشیع علوی هم اگر به دنبال افراط و تفریط باشند و از میانه راه منحرف شوند آنها هم قاسطند و پیرو جور. اینها در قدرت تمامیت خواهند و قصد دارند تا زیر پرچم اسلام دست به فساد بزنند.

خوارج نهروان یا همان مارقین از همه این‌ها بدترند اینها کسانی‌اند که به نام ولایت و دوستی و تشیع علی(ع) درهمان حالت جمود و تحجر و تفکر سطحی باقی ماندند. مگر این خوارج چه می‌گفتند و عمل می‌کردند؟ اینها پیرو سطحی‌نگر علی(ع) بودند و از عمق مسائل گریزان بودند و همه چیز را الهی می‌دانستند و حرفشان این بود که خلافت امری الهی است توکه حاضر شده‌ای دونفر انسان راجع به جریان صفین حکمیت و قضاوت کنند کافر شده‌ای. علی(ع) می‌گفت شما اشتباه می‌کنید و از سویی شما مرا وادار کردید. آنکه می‌گوید «لاحکم الالله» در مورد امر قضاوت است نه حکومت یا مدیریت و «هولاء یقولون لا اماره الا لله» یعنی جز خداوند کس دیگری نباید به کار امارت بپردازد «انه لابد للناس من امیربرا او فاجر یعمل فی امرته المؤمن و یستمتع فیها الکاف.» مردم از داشتن زمامداری خوب یا بد، ناگزیرند تا آنکه مؤمن در سایه حکومتش به کار خود بپردازد، و کافر نیز در آن بهرهمند شود. زیرا قانون باید حاکم شود و در جامعه نظم و مدیریتی باید باشد.

کسانی که می‌خواهند به صورت جزم و جمود و متحجرانه فکر کنند اینها همان مارقین‌اند همان کسانی‌اند که علی(ع) را قربه الی الله به شهادت رساندند. اینها نیز باید به تعقل و خردگرایی و آزاداندیشی گرایش یابند اگر می‌خواهند که راه علی(ع) را به درستی دنبال کنند.

نمی‌شود براحتی امروز جامعه را درنظر گرفت و سه گروه مشخص را به شکل مصداقی دسته‌بندی کرد. ما شاهد نفاق هستیم و این مانعی در برابر شناخت این سه گروه در جامعه ماست. امیر‌المؤمنین چهره نفاق را بسیار زیبا تشریح کرده و از قول پیغمبر هم نقل می‌کند که ایشان فرمود: «من نه از مؤمن نگرانی دارم و نه حتی از مشرک بلکه تمام نگرانی من ازگروه منافق‌است؛ کسانی که خود را به ظاهر مؤمن نشان می‌دهند اما در باطن چهره دیگری دارند» فلذا با وجود نفاق نمی‌توان به حقیقت افراد پی برد باید همه بکوشیم که مبادا در یکی از این سه گروه قرار داشته باشیم.

با اندكي اضافه و تلخيص برگرفته از روزنامه ايران، سال بيست و يكم، شماره 6041 ، پنج شنبه 9 مهر 1394، صفحه 17

نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین