شعار سال : میگویند 98 سال سختی است و در سرلوحه فهرست سختترشدنها، افزایش فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها قرار دارد. با این مقدمه، چه نتیجهگیریای میکنند؟ چون آشفتگی اقتصادی ناشی از تحریم خارجی است، پس زودتر و فوریتر شرایطی را فراهم آورید تا طرف مقابل از تحریم دست بردارد و فشار اقتصادی برداشته شود. خب اینهم، گونهای از تحلیل است که متغیرها را صرفا براساس منافع بخشی و مقطعی خود، بازتاب میدهد و در فقدان حافظه تاریخی، بنا دارد تا منافع ملی را نادیده بگیرد، اما این نوشته تلاش دارد تاحدی از دریچه فرهنگ و جامعه، به امورات 98 بنگرد و اگر لازم شد، گریزی به سیاست هم بزند.
اول.
از صدر تاریخ پیروزی اصلاحطلبان در ایران یک پروژه به مثابه روندی طبیعی در کالبد جامعه ایرانی اجرایی شد: پروژه هابرماسیزه شدن جامعه مدنی. پخت و پز آن سالی قبلتر در اتاقهای مرکز تحقیقات استراتژیک نهاد ریاستجمهوری مرحوم هاشمیرفسنجانی تدارک شده بود. او رییس دولتی بود که با همپیمانی اقتصادی با غرب مشکلی نداشت و درهای تجارت و امور مالی ایران را به روی ترازها و استاندارهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول گشود؛ همان دولتی که اعتقاد داشت 10-12 درصد ریخت و پاش مالی کنار پروژههای بزرگ، اشکالی ندارد و از همینجا بود که سنگ بنای انحرافی تاریخی در دیوانسالاری جمهوری اسلامی گذاشته شد.
پروژه جامعه مدنی به شکلی آزمایشی در انتخابات مجلس پنجم آزموده شده بود؛ فعالسازی رسانههای نوپرداز، نخبگان جنجالی و طرحهای ساختارشکن اجتماعی. نتیجهاش آن شد که دختر رییسجمهور وقت که روزنامهای داشت به نام زنان (که سردبیرش سالهاست همپالکی آمریکاییها و اپوزسیون ضدایرانی است) و طرحهایی برای پوششزدایی را به جریان انداخته بود در تهرانِ تازه مدرنشده، بالاترین رای را آورد و با کفشهایی قرمز، وارد پارلمان شد. و این سنگ محکی مهم بود برای انتخابات دوم خرداد سال بعد و نهایتا سرکار آمدن جریانی که از درون استحالهشده و به دشمن آرمانهای خودش درآمده بود. جریانی که بازتولید دستچندم روشنفکری غربزده دوره پهلوی و منورالفکری مقلدانه زمانه مشروطه بود و همان سوداها را در سر میپروراند.
دوم.
از صدر مشروطه تا امروز، نزاع اصلی در ایران، بر سرِ سنت و تجدد نیست، بر سرِ اسلام سیاسی و سکولار است که آنهم سیاقی کاملا ادراکی، معرفتی و فکری دارد و چه کسی است نداند در ایران نمیتوان زیست و کنش کرد و اسلام را نادیده گرفت. از همینروست که پروژه جامعه مدنی کاملا پوششی دینی داشت از گذشته تا به امروز و البته دستورکار خود را دستکاری در همه معارف شناختهشده مبنایی یا کارکردی قرار داده بود؛ از توحید و ولایت و شریعت گرفته تا پوشش و هنر و زندگی. فیالمثل برای اولینبار در دوره جمهوری اسلامی، متنهای متعددی در زیرسوال بردن حکومت دینی انتشار یافت یا برآمده از اندیشههای هرمنوتیکی رنگباخته اروپایی، تکثرگرایی فرهنگی لقلقه زبان این و آن گردید. حالا فرصتی بهوجود آمده بود که اسلام سکولار بتواند اسلام سیاسی را محدود کرده و زیرساختهای آنرا به کنار نهد؛ مفهوم فروپاشی اولبار در این ایام شنیده شد و ایده یلستینسازی، مطرح.
حالا با گذشت حدود دو دهه از آن روزها میتوان گفت که غرب عجله داشت تا از مدخل تحولات سخت اجتماعی و سیاسی، نظام را متوقف کند و بعد از درماندن انتخاباتی (یعنی رای مردم در انتخابات شوراها، مجلس و ریاستجمهوری حدفاصل 81 تا 84)، با نوعی عقبنشینی، کمپین اصلی به سمت مردمیسازی بحران پیش رفت. همان امری که در عنوان «تهاجم فرهنگی» سالها پیش هشدار داده شده بود؛ نسلی بر سر کار میآمد که بنا به آنچه ابنخلدون در «مقدمه» میگوید، نه انگیزههای نسل پیشین را داشت و نه انگیختگی لازم برای کنشگری انقلابی. و با حرکتی آهسته و پیوسته، پیریزیهای اقتصادی که در دولت سازندگی گذاشته و به یک گفتار رایج میان همه کارگزاران اجرایی بدل شده بود، وضعیت فرهنگ را از خویش متاثر ساخت. حالا این «مال»های بزرگ بودند که با پولهای نهادهای انقلابی، شهر را از بازار و پرسه و فروشگاه به جهان اجتماعی تازهای سیر میدادند و دقیقا الگوی هابرماسیزه شدن جامعهمدنی، در توجه به هنر فاخر در برابر هنر مردمی را پیگیری میکردند.
سوم.
انتخابات 92، 94 و 96 تا حدودی نشان میدهد که پروژه فرهنگی تغییر سبک زندگی در ایران، توفیقاتی یافته (چون گزارههای محیطی دیگر هم جز فرهنگ را در اینمورد میتوان مداخله داد) و حالا در 98 امیدهای بیشتری برای اثرگذاری دارد، چه اینکه غرب به این نتیجه رسیده که انتخابات، سهل، کمهزینه و سریعترین ابزار برای تغییر در حکمرانی اسلامی است؛ اگر چه حلقههای وفادار به انقلاب اسلامی منسجم و گستردهتر شدهاند، لیکن در زاویه مخالف نیز همین روند شکل گرفته و پیرو تحولات سایبری، مرززدایی مجازی و
چسبندگی محیط داخل و خارج، بهنظر میرسد بازنمایی بهتر و بهروزتری از شکافهای اجتماعی در حال ارائه است. بهعنوان نمونه جنبشهای زنانه، در 15 سال قبل گردهمآییهای میدانی وسیع در تهران داشتند و امروز تنها محدود به تبلیغات مترویی نقطهای شدهاند، اما دومی بهواسطه شبکههای اجتماعی مجازی، دامنه نفوذ بسیار بالاتری را بهدست آورده و این همان چیزی است که سال 98 را سخت میکند و نه اقتصاد و معیشت. چرا؟ با به حرکت افتادن تبادلات مالی و دسترسیهای کشور به ذخایر ارزی، مثبتتر شدن شاخص کارگاههای صنعتی، بهبود ضریب جینی و ضبط و ربط بهتر نقدینگی، میتوان امیدوار بود که سامانههای اقتصادی در سال جدید، بدتر از آنچه داشتهایم، نخواهند بود، ولی با ورود متغیر تازهای به روندهای اجتماعی یعنی مقوله انتخابات مجلس و هویداشدن چشمانداز ریاستجمهوری 1400، احتمالا شاهد موج تازهای از خرابکاری در افکار عمومی خواهیم بود؛ بخشی از آن، ناشی از کمپینهای نامزدهایی است که رای خود را بر ویرانهنمایی وضع موجود، استوار کردهاند و به اقتضای فراگیری ملی مشارکت، همه نقاط دور و نزدیک پایتخت، زیر ضربات فکری مخرب قرار خواهند گرفت.
پیشتر گفته شد که روشنفکران تازه بر سر کار آمده از زمانه دوم خرداد، موتورهای محرک پروژه سکولارسازی جمهوری اسلامیاند؛ آنها در یکساله اخیر، بارها درباره فروپاشی (نه براندازی نظام اسلامی توسط نظام سلطه) سخن گفتهاند و این ناشی از فروپاشی ذهنی و معرفتی همین گروهها و دستههاست. با شتابگیری انتخابات مجلس و افزایش ضربآهنگ بازنمایی آن در افکار عمومی، بخشهایی از این گفتمان غیرمولد، احیا شده و در مقیاسی ملی شیوع خواهد یافت و آنچه در 97 با هیاهوهای پوشالی ترامپیستها محقق شد، جان تازهای خواهد گرفت.
***
چراغ راه اینجاست: «بهترین توصیه من به همه جوانهایمان، به همه مجموعههای گوناگون کشور، به همه اصناف کشور، به همه جریانهای سیاسی کشور این است که مراقب باشند به دشمن پهلو ندهند، مراقب باشند میدان را برای دشمن آماده نکنند؛ بیدار باشند. اگر ما غافل بشویم، ما به خواب برویم، همان دشمن ضعیف زهر خودش را خواهد ریخت؛ باید همه بیدار باشیم؛ همچنان که بحمدالله امروز همه ملّت بیدارند و در طول این سالها هم ملّت بیدار بودند؛ این بیداری را باید حفظ کنیم»؛ بیدار باش 98، از حیث شناختی و ادراکسازی است، یعنی امری فراتر از امور روزمره و نگرانیهای یومیه.
شعار سال،بااندکی اضافات و تلخیص برگرفته از جامعه خبری تحلیلی الف،تاریخ انتشار : 1فروردین 1398، کدخبر:3980101042،www.alef.ir