پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۵۳۴۴۶
تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۳۹۸ - ۱۰:۵۵
بسیاری از کنشگران سیاسی و جامعه‌شناسان با وجود رخدادهای اخیر همچنان بر این مهم متفق‌القول هستند که اصلاحات تنها راه چاره برای عبور از بحران‌ها و بازگرداندن اعتماد عمومی است. درمقابل برخی نیز بر این باورند که اصلاح‌طلبی دیگر با راه‌ورسم و ساختار کنونی پاسخ‌گوی مطالبات فزاینده جامعه سیاست‌زده ایران نیست و خود نیز نیازمند ترمیم و بازسازی است.
شعارسال: متن پیش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست
 
بسیاری از کنشگران سیاسی و جامعه‌شناسان با وجود رخدادهای اخیر همچنان بر این مهم متفق‌القول هستند که اصلاحات تنها راه چاره برای عبور از بحران‌ها و بازگرداندن اعتماد عمومی است. درمقابل برخی نیز بر این باورند که اصلاح‌طلبی دیگر با راه‌ورسم و ساختار کنونی پاسخ‌گوی مطالبات فزاینده جامعه سیاست‌زده ایران نیست و خود نیز نیازمند ترمیم و بازسازی است. ازاین‌رو، محمدحسین شریف‌زادگان معتقد است: «مسئله راهبردی امروز اصلاحات انتخابات نیست، البته انتخابات نیز یکی از مسائل است. هویت‌یابی کارکردی، جلب اعتماد اجتماعی، بازگشت به گفتمان‌سازی سیاسی و اجتماعی و سپس ارائه تراز اصلاح‌طلبی نوین به جامعه مهم‌ترین دستور کار اصلاحات است». بر این اساس، درباره فرازونشیب‌های جریان اصلاحات از بدو تولد تا به امروز، رویکرد و خاستگاه اصلاح‌طلبی، ضرورت بازسازی گفتمانی، چرایی لزوم مشارکت جامعه در انتخابات، چگونگی تنظیم مناسبات اصلاحات با دولت و... با این استاد دانشگاه شهید بهشتی و وزیر رفاه دولت اصلاحات به گفت‌وگو پرداختیم که در ادامه می‌خوانید.
 
آنچه مسلم است، مسیر جنبش‌ها در جهان همواره از دو حالت اصلاح یا انقلاب خارج نبوده، اما اصلاحات در ایران چه سیری را از منظر تاریخی پشت‌سر گذاشته و چگونه مبدل به اصلاحات به مفهوم کنونی شده است؟

در قبل از انقلاب حداقل از دهه 40 به‌بعد که بحث انقلاب‌کردن محور بود، اصلاحات و طرفداری از آن خیانت تلقی می‌شد و عاملی بود که جلوی انقلاب را می‌گرفت. با وقوع انقلاب و استقرار حکومت، هدف‌ها و ایده‌های ایدئالیستی که تحت‌تأثیر رومانتیسم انقلابی بود، اهداف و شعار‌ها در رویارویی با واقعیت‌ها، ضعف نهادهای سیاسی و اجتماعی به شکل دیگری جلوه کرد و عملا بسیاری از شعارها عملی نشد و حتی بعضا عکس آن عمل شد. با وقوع انقلاب و استقرار حکومت؛ درگیری‌های داخلی و پس از آن هشت سال جنگ، همه ذخایر و دارایی‌های جامعه مصرف شد. بعد از جنگ چون موضوع توسعه و رشد اقتصادی، زندگی‌کردن توأم با صلح و آرامش مطرح شد، پرسش‌ها آغاز شد و کم‌کم مطالبات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جامعه ایران سر برآورد. در هشت سال دوران سازندگی کم‌وبیش مسائلی مطرح شد، ولی انتخابات 1376 و نقش خاتمی فرصتی برای طرح مسائلی پیش آورد و عملا اصلاحات که لازمه اصلاح مناسبات قدرت و جامعه بود و طی 20 سال تحول عمده‌ای پیدا نکرده بود، از یک بطن 20 ساله متولد شد. اصلاحات تنها از قدرت حرف نمی‌زد، بلکه از مناسبات اجتماعی و فرهنگی هم سخن به میان آورد. در مورد حقوق شهروندی، حقوق مخالفان، صلح و مدارا و دینداری متناسب با شرایط روز سخن می‌گفت. اصلاحات سال 1376 پاسخ‌گویی به مطالبات متراکم 20 سال گذشته با همه تلاطم‌ها و گرفتاری‌ها بود. مسائل، ادبیات، گرایش‌ها و رویکردها در آن روزها که هشت سال به طول انجامید، تنها در درون حکومت نبود و در جامعه اصلاحات به‌عنوان یک ضرورت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زایش پیدا کرد. جامعه مدنی در دوران اصلاحات تکان خورد و خود را بازسازی کرد. قانون‌گرایی، حقوق شهروندی و مسالمت‌جویی، مدارا، آزادی، حق انتخاب آزاد، اصولی بودند که پا به عرصه جامعه ایران گذاشتند. اقشار متوسط اجتماعی که هم خاستگاه اقتصادی داشتند و هم فرهنگی و اجتماعی نیز از آن استقبال کردند. در این میان خاتمی، دولت اصلاحات و مجلس برآمده از آن به وقوع امر اصلاحات در جامعه نه‌تنها کمک کردند، بلکه محرک اصلی آن بودند. این به این معناست که در زمینه‌های اصلی اجتماعی‌شدن اصلاحات، تنها ضرورت‌ها و نقش جریانات فکری و سیاسی پشتیبان آن نیست، بلکه می‌خواهیم نقش مشارکت در نظامات سیاسی در تقویت و مشروعیت‌بخشیدن به یک جریان سیاسی، اجتماعی را یادآوری کنیم. درواقع اصلاحات حداقل مناسبات اجتماعی و اندیشگی جامعه ایران را تغییر داد و راه رفته‌شده برگشت‌ناپذیر است.
 
‌ جریان اصلاحات پس از پایان دولت هشتم چه سرنوشتی پیدا کرد؟ آیا همچنان به‌عنوان یک نیاز برای تحول و توسعه مورد پذیرش جامعه و سپهر سیاسی ایران قرار دارد؟

جریان اصلاحات، هم به‌عنوان یک جریان فکری و اجتماعی و هم به‌عنوان یک جریان سیاسی بعد از فرازوفرودها و خارج‌شدن از گردونه اصلی دولت و مجلس، به‌خاطر اینکه یک ضرورت اجتماعی، سیاسی بوده و جریانات فکری و فرهنگی گسترده در جامعه آن را نمایندگی می‌کنند، در بطن جامعه ایران و سپهر سیاسی کشور وجود دارد. اگر دوگانه انقلاب و اصلاحات برای کارآمدکردن نظامات اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی را طرح کنیم، همواره با وجود مشکلات و فرازوفرودها، اصلاحات مورد پذیرش است، چون خاستگاه آن طبقه متوسط جامعه است که به دنبال شغل، تحصیل، تحرک اجتماعی، عدم خشونت، مالکیت و زندگی است و از خشونت و انقلاب پرهیز می‌کند و از همه مهم‌تر بدیل اضمحلال کشور به‌هم‌خوردن وحدت ملی و سرزمینی و تکه‌پاره‌شدن کشور را پیش‌رو دارد، بنابراین اصلاحات را برای کارآمدی ترجیح می‌دهد، اما اجمالا نه همین اصلاح‌طلبان را، بلکه اصلاح‌طلبی را به‌عنوان راهکاری کارآمد قلمداد می‌کند. اصلاح‌طلبی رویکردی بود به مفهوم حرکت در ظرفیت قانون اساسی و به‌ثمر‌رسانیدن اصول و حقوق مندرج در قانون اساسی برای تقویت جمهوریت در ساختار سیاسی و قدرت در ایران. اصلاح‌طلبان همانند همه جریانات سیاسی طیف‌های مختلفی، اعم از محافظه‌کار، رادیکال و میانه‌رو دارند. درواقع اصلاح‌طلبان خواهان بسط دموکراسی، حقوق شهروندی، آزادی و صلح بوده‌اند و بعدا نیز به توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی توجه کردند. دولت اصلاحات با وجود اینکه در چهار سال اول دولت عمدتا دنبال توسعه سیاسی بود، ولی در دور دوم به امر توسعه اقتصادی و عدالت، آن‌هم در قالب قانون ساختار رفاه و تأمین اجتماعی و تأسیس وزارتخانه‌ای برای آن اهتمام ورزید و توانست ادامه تلاش‌های 25ساله بعد از انقلاب بشود و شرایط را در موقعیت صفر- صفر برای توسعه قرار دهد که خیلی مهم بود؛ اقتصاد چند سال رشد 6.5‌درصدی داشت و رابطه اعتماد بین مردم و دولت بهبود یافت. اعتماد جمهوری اسلامی در جهان نیز بهبود درخور ‌توجهی یافت. این سه عامل رشد اقتصادی، بهبود رابطه دولت- ملت و اعتماد جهانی، مهم‌ترین عناصر زمینه‌ای برای توسعه کشور بود.
 
‌ اصلاح‌طلبان اگرچه در دولت اصلاحات عملکرد رضایت‌بخشی از منظر عموم از خود به جا گذاشتند، اما از همان فردای پایان عمر دولت هشتم تا امروز دچار فراز‌و‌نشیب‌های بسیاری شده‌اند؛ به‌طوری‌که این فراز‌و‌نشیب‌ها در عواملی مانند تنزل سرمایه اجتماعی مؤثر بوده است. اکنون تا چه اندازه بازسازی درون‌گفتمانی این جریان را ضروری می‌پندارید؟

اصلاح‌طلبی مثل هر جریان فکری یا سیاسی دیگری، در مسیر زمان محتاج اصلاح خود است. برای نمونه درباره برنامه‌ریزی برای آینده، پیش‌بینی‌هایی که در برنامه‌ها می‌آید، در مسیر زمان با وقایع و عدم قطعیت‌هایی مواجه می‌شود که اگر خود را اصلاح نکند، آن را برنامه ناکارآمد می‌نامند و باید آن را دور انداخت. بنا بر این برنامه‌ها، به‌خصوص در کشورهایی نظیر ایران که آماج تغییرات اجتماعی و اقتصادی شدیدی هستند، برنامه‌ریزی غلتان توصیه می‌شود؛ یعنی مرتب خود را در رابطه با وقایع پیش‌آمده اصلاح می‌کند و به پیش می‌رود تا برنامه کارآمدی خود را نشان دهد. اصلاحات اگر پدیده‌ای غلتان نباشد و خود را مرتب اصلاح نکند و با شرایط روز تطبیق ندهد، کارآمدی خود را از دست می‌دهد. بااین‌حال یادمان باشد جامعه ایران محتاج اصلاحات است؛ به بهانه ضعف‌ها، اصلش را مثل برنامه که لازم است، نفی نکنیم. اصلاحات در مسیر خود زمانی که خودش را اصلاح نکند، دچار رخوت می‌شود و مشارکت در حکومت که در سال 1376 عامل محرک اصلاحات در جامعه و کارآمدی و گسترش گفتمانی آن بود، به هضم‌شدن در بدنه سیستم اداری تبدیل می‌شود.
 
‌جناب‌عالی مانند برخی از اصلاح‌طلبان معتقدید اصلاحات نیازمند اصلاح است، اما این اصلاح درون‌‌گفتمانی چگونه و به چه شکل امکان‌پذیر است؟

اصلاحات از چند مشکل رنج برد: 1- افول اندیشه‌ورزی در آن و بسنده‌کردن به دارایی‌های گذشته؛ غافل از آنکه آن اندیشه، پاسخ به مطالب آن روز بوده است و امروز کارهای جدیدی می‌طلبد. 2- هضم‌شدن بعضی از نیروهای اصلاح‌طلب در بدنه نظام ناکارآمد اداری و سیاسی و به قول جلال آل‌احمد تبدیل‌شدن به «جوخ بختیار» و عادت‌کردن به ماندن در قدرت به‌جای کارآمدی و اصلاح‌طلبی. 3- جابه‌جاشدن سیاست‌ورزی متعهدانه و اصلاح‌طلبانه‌ای که در جامعه کارآمدی داشته باشد به‌جای سیاست‌ورزی محافظه‌کارانه و توجیه‌گرایانه. 4- کم‌حساسیتی به مسائل امروز جامعه ایران، مثل توسعه اقتصادی، عدالت اجتماعی و فساد. 5- تکرار شعارها و مسائل کهنه گذشته و فعال‌نبودن در قبال مسائل جدید جامعه، سیاست و اقتصاد ایران. 6- پراکنده‌بودن چارچوب‌ها و اصول اصلاحات به‌عنوان مانیفست اصلاح‌طلبی در تطبیق با شرایط امروز.7- فشارهایی که از بیرون از مرزها و از سوی عوامل داخلی به فضای سیاسی ایران آورده می‌شود. این مسائل، اصلاح‌طلبی را که می‌تواند انتخاب اصلی و آینده ایران باشد، در بین تیغ دو‌لبه انقلابی‌گری و استحاله در وضع موجود قرار داده است. این در حالی است که اصلاحات خود می‌تواند راهکار میانی کارآمد و توانمندی باشد که قادر به کاهش مشکلات است؛ البته به‌شرط آنکه همواره خود را اصلاح کند. اگر اصلاحات امروز خود را اصلاح کرده و کارآمد کند، برای چندین سال آینده دوباره ناکارآمد می‌شود. اصلاحات باید روندی پویا و غلتان در اصلاح دائمی خود در تطبیق با شرایط روز و مسائل اصلی جامعه داشته باشد. البته هرچه جامعه و حکومت کمتر به اصلاحات تن دهند، اصلاحات عمیق‌تر و سخت‌تر خواهد شد. اکنون بحث انتخابات است و پیش‌زمینه نسبت قدرت و اصلاحات مطرح است. مشارکت در قدرت نیروهای واقعی اصلاحات، نیروی محرکه اشاعه اصلاح‌طلبی، البته به‌شرط به‌روز‌بودن و نشان‌دادن کارآمدی آن است. سیاست‌ورزی بدون مشارکت سالم، هدف‌دار و کارآمد در قدرت، تداوم چرخه باطل است. بااین‌حال یادمان باشد تجربه جهانی و تجربه ایران نشان می‌دهد که بلوغ سیاست‌ورزی کار اجرائی است و بدون آن، سیاست‌ورزی ابتر می‌ماند. البته منظورم بیشتر اصلاحات سیاسی و اقتصادی است، والا در گستره اجتماعی و فرهنگی اصلاح‌طلبان می‌توانند وارد شده و پیشروی‌های زیادی کنند.
 
‌اساسا چرا اصلاح‌طلبان روی مشارکت و حضور همه نیروهای سیاسی در نهاد قدرت تأکید دارند؟

مشارکت هوشمندانه و هدفمند و با اصول مشخص در قدرت، همان‌طور که در هشت سال دولت اصلاحات نشان داد، می‌تواند به تقویت جامعه مدنی و نیروهای اجتماعی آن کمک کند. البته همه چیز و هر مشارکت سیاسی‌ای مشروط است. در همه‌جای دنیا، احزاب و گروه‌ها، با اصول خود در قدرت مشارکت می‌کنند و حتی ممکن است شرایط فراهم نباشد و مشارکت نکنند و صبر سیاسی پیشه کنند، ولی هدف مشارکت در قدرت است نه اینکه در کنار به ‌کلوخ‌اندازی مشغول باشند. از آنجایی ‌که حکمروایی به معنی حکومت با مردم به‌جای حکومت بر مردم، یکی از اصول اصلاح‌طلبی است، مشارکت در قدرت بدون پشتوانه نهادهای اجتماعی، محلی و پشتیبانی جامعه مدنی امکان‌پذیر نیست. بنابراین اصلاحات اساسا باید در محتوایی نهادی و مدنی معنی شود. البته همواره انحصار‌کردن اصلاحات به مشارکت در قدرت به هر قیمت و بدون آمادگی راهبردی و سیاستی فاجعه و آفت اصلی اصلاحات است. مشارکت باید مانیفست و اصول کلی داشته باشد که با آن اصول در قدرت حضور یابد. امروزه مشارکت اصلاحات با حفظ اصول و مبانی خود در انتخابات بسیار مهم است. مهم‌ترین اصل اصلاحات اشاعه دموکراسی و جمهوریت قانون اساسی و حقوق شهروندی است و خاستگاه عملی آن انتخابات است. البته دموکراسی صرفا انتخابات و صندوق رأی نیست، ولی حداقل آن است. این تنها جایی است که مردم نظر خود را می‌دهند. در 1376 و 1392 همین اتفاق افتاد و رقبای قدرتمند نتوانستند آن را نفی کنند. تجربه نشان می‌دهد که مردم نیز بین دوگانه سیاست‌ورزی صلح‌آمیز و خشونت‌آمیز، صندوق رأی را با همه محدودیت‌ها و مشکلاتش تابه‌حال انتخاب کرده‌اند. مجلس نیز با همه محدودیت‌ها و رد صلاحیت‌ها تنها جایی است که اصلاح‌طلبان واقعی و نه نیابتی می‌توانند در آنجا حرف بزنند. یادتان باشد حرف فقط سیاسی نیست، جامعه دارای ابعاد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز هست. به قول آمارتیاسن، باروری ظرفیت‌های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه است که آزادی و توسعه را می‌آفریند. بنابراین با توجه به تنوع مطالبات مردم، اصلاح‌طلبان می‌توانند در مجلس در زمینه‌های مختلف ظرفیت‌های جامعه ایران تأثیر بگذارند، البته امروزه مسئله اصلاح‌طلبان فقط مسئله مشارکت در انتخابات نیست. بازسازی اصلاحات مهم‌ترین دستورکار اصلاحات است.
 
‌ آیا مشارکت سیاسی اصلاح‌طلبان باید به هر قیمت ولو تکرار تجربه انتخابات مجلس 94 و ائتلاف با اعتدال‌گرایان باشد؟

در مورد انتخابات معتقدم اصلاح‌طلبان باید با شرایط خود در انتخابات مشارکت کنند و حفظ اصول مهم‌ترین اصل بقای اصلاحات است ولی مشارکت در انتخابات به عنوان بخشی از آینده دموکراسی ایران به عنوان یکی از اصول اصلاح‌طلبی نباید مخدوش شود. البته انتخابات باید آزاد و منصفانه باشد و داور خود عضو تیم رقیب نباشد. نظارت استصوابی محدودیت اصلی انتخابات است. درباره شرایط و چگونگی آن باید توافق جمعی صورت پذیرد. فربه‌کردن جامعه مدنی به آگاهی، سواد و رفاه اجتماعی امکان انتخاب مناسب را افزایش می‌دهد والا در جامعه‌ای با ضعف مفرط جامعه مدنی انتخابات به‌مزایده‌گذاشتن صندوق رأی است.
 
چه عاملی سبب می‌شود امروز بیشترین مخالفت‌ها فارغ از جریان تندرو از‌سوی براندازان با جریان اصلاحات صورت بگیرد؟ چرا چنین مخالفت‌هایی از‌سوی براندازان با اصولگرایان وجود ندارد؟!

مهم‌ترین مسئله اصلاحات آن است که به‌دلیل خصوصیت اصلی این جریان سیاسی که با زمینه مطالبات اجتماعی ایران پیوند دارد، محتاج اصلاح است و ایجاد این باور که اصلاحاتی با شرایط و مطالبات جامعه در هر دوره زمان تطبیق یافته، زمینه اصلی سیاست‌ورزی حال و آینده ایران است، بی‌دلیل نیست که امروزه بیشترین مخالفت و تهاجم علیه اصلاحات از بیرون و درون صورت می‌گیرد. به‌خصوص براندازان و سلطنت‌طلبان، بیشترین مخالفت را با اصلاحات دارند چون به کارآمدی آن در جامعه ایران واقف‌اند. اندیشه‌ورزی در اصلاحات درست جایی است که محتاج اصلاح است. اندیشه‌ورزی‌ای که به کار سیاست‌ورزی می‌خورد قدری پراگماتیستی است و به مسائل راهبردی و چالش‌های اصلی جامعه نگاه می‌کند.
 
‌ معتقدید که اصلاح‌طلبی تنها یک راهبرد سیاسی نیست بلکه در همه حوزه‌های داخلی و خارجی می‌تواند به عنوان یک راه‌حل به کار گرفته شود. اگر امروز قرار باشد اصلاح‌طلبان، به‌ویژه با توجه به نزدیکی انتخابات اسفندماه راه‌حلی برای برون‌رفت از بحران‌های داخلی، سیاست خارجی و اقتصادی ارائه دهند آن راه‌حل باید چه باشد؟

مسئله راهبردی امروز اصلاحات انتخابات نیست البته انتخابات نیز یکی از مسائل است؛ هویت‌یابی کارکردی، جلب اعتماد اجتماعی بازگشت به گفتمان‌سازی سیاسی و اجتماعی و سپس ارائه تراز اصلاح‌طلبی نوین به جامعه مهم‌ترین دستور کار اصلاحات است. امروزه مهم‌ترین چالش اصلی در ایران حکمروانی است که در بخش‌های سیاست داخلی، سیاست خارجی و اقتصاد بر سپهر جامعه سایه افکنده است. حکمروانی مربوط به تصمیم‌گیری، تصمیم‌سازی و شیوه‌های اجرای آن است. سیاست خارجی که امروزه مردم عادی نیز نقش آن را در زندگی روزمره‌شان احساس می‌کنند و درباره آن اظهارنظر می‌کنند به‌طور مشخص از‌سوی اصلاح‌طلبان باوجود اظهارات بسیار خوبی که می‌شود، چارچوب‌بندی نشده است. ایران با مشکلات بزرگ اقتصادی که مهم‌ترین چالش‌ راهبردی جامعه ماست، مواجه است، ولی متأسفانه اصلاح‌طلبان سکوت کرده‌اند و اصلا اظهارنظر کارآمدی و موضع‌گیری خاصی ندارند. حداقل چندین دیدگاه اقتصادی در ایران وجود دارد ولی اصلاح‌طلبان هیچ‌کدام از این دیدگاه‌ها را پشتیبانی نمی‌کنند و نیز همه دیدگاه‌های اقتصادی‌ای که هر کدام راه‌حل‌های مختلفی برای اقتصاد ایران ارائه می‌کنند و محل اصلی مناقشه سیاسی در ایران بوده و هست مورد قبول اصلاح‌طلبان است. مگر می‌شود حزبی تشکیل داد، جریان سیاسی راه انداخت و در دنیای امروز درباره دیدگاه اقتصادی حرفی نزد این هم از معجزات جامعه سیاسی ایران است. همه احزاب و جریانات سیاسی در دنیا از نظر دیدگاه‌های اقتصادی، خود را متمایز از دیگران می‌کنند، ولی در ایران ما می‌گوییم به مسائل جامعه ایران کاری نداریم. این دیگر قدری راحت‌طلبی است. ولی واقعیت آن است که در درون جبهه اصلاحات دیدگاه‌های خفته‌ای متشکل از طرفداران اقتصاد آزاد تا دیدگاه‌های سوسیالیستی وجود دارد. ولی سکوت احزاب و جریانات به خاطر اینکه ممکن است اختلاف ‌نظری بروز کند، قربانی هویت و اصول جریان اصلاح‌طلبی شده؛ این در حالی است که مهم‌ترین مسئله جامعه ایران یعنی چالش اقتصادی باید در رأس راه‌حل‌های اصلاح‌طلبانه اصلاح‌طلبان باشد. ترس از اختلاف نظر خودکشی از ترس مرگ است. یکی دیگر از مسائل امروز ایران فساد است که به شکل فساد سیاه و سفید و خاکستری و ساختاری گریبان دستگاه اداری و جامعه ایران را گرفته و در زمینی که فساد ایجاد شده است، گلی نخواهد رویید. اصلاح‌طلبان به این امر کم‌اعتنا هستند و دیدگاه‌های کارشده‌ای ارائه نمی‌دهند. البته اخیرا نهادی غیردولتی توسط بعضی از دوستان ایجاد شده که جای خوشحالی است. یکی دیگر از مسائل اصلاح‌طلبان سازماندهی و تشکیلات است که بدون آن هیچ کاری به ثمر نمی‌رسد. احزاب، سازمان‌ها و نهادهای غیردولتی ظرف‌های تحقق اصلاح‌طلبی هستند. این تشکیلات است که کار فکری را یا انجام می‌دهد یا سفارش و پشتیبانی می‌کند. اصلاحات مستمر سازگار با زمان و شرایط نیز بر عهده آن است.
 
‌ عدالت و رفاه اجتماعی همواره یکی از مهم‌ترین مسائل سیاسی کشورهای توسعه‌یافته و حتی در حال توسعه بوده است اما در ایران در سال‌های اخیر نه تنها از مسیر اصلی خود به سمت مفاهیمی چون پوپولیسم حرکت کرد بلکه تاکنون نتوانسته به شکل حقیقی به وقوع بپیوندد، این امر ناشی از چیست؟

مارشال سه حق را عنوان می‌کند؛ حقوق مدنی که خاستگاه انقلاب فرانسه بود، حقوق سیاسی که دموکراسی قرن بیستم آن را پشتیبانی می‌کرد و حقوق اجتماعی که شامل کشورهایی است که تا حدودی دو حق قبلی را به طور نسبی دریافت کرده‌اند. عدالت اجتماعی، سیاست اجتماعی و رفاهی امروزه مهم‌ترین مسائل سیاسی در کشورهای پیشرفته و در حال‌ توسعه مثل کره و مالزی است. مسائل مربوط به سیاست‌های اجتماعی، آموزش، سلامت، فقر و نابرابری است. در جامعه ایران بین 25 تا 30 میلیون نفر زیر خط فقر درآمدی‌اند و حداقل 10 استان ایران دارای فقر بالای 50 درصد هستند. بی‌عدالتی آموزشی در ایران امکان تحرک اجتماعی را که یکی از مشخصه‌های جامعه ایران در صد سال گذشته به‌خصوص بعد از انقلاب بوده، به شدت کند کرده است. بی‌کاری، نابرابری و کاهش دسترسی گروه‌های کم‌درآمد از مواهب جامعه از مسائل مهم کشور است. این مسائل جزء مطالبات اصلی جامعه ایران است. همه احزاب سیاسی در دنیا به‌خصوص احزاب آمریکایی و اروپایی بخش مهمی از برنامه‌ها، شعارها و حتی اصول خود را به اجری عدالت و رفاه اجتماعی اختصاص داده‌اند و مردم نیز از این طریق به آنها می‌گروند. ولی متأسفانه در ایران گروه‌های اصلاح‌طلب و احزاب آنها هیچ نظری در این مورد ندارند و کاملا به آن بی‌اعتنا هستند. حتی در انتخابات 1384 وقتی بنده و عده‌ای از دوستان به کاندیدای اصلاحات در مورد توجه به سیاست‌های اجتماعی تذکر دادیم، ایشان گفتند این حرف‌ها مسئله نیست، فقط مسائل سیاسی مطرح است و رقیب درست از همین موضع توانست انتخابات را برنده شود. قانون مادر ساختار رفاه و تأمین اجتماعی و وزارتخانه آن هرگز مورد عنایت اصلاح‌طلبان نبوده و حتی ادغام و احیای دوباره آن نیز ایشان را برنینگیخت. اصلاحات باید نظری صریح و روشن در باب سیاست‌های اجتماعی و به‌خصوص ارتباط آن با حجم اقتصاد بیان کند و وضعی صریح داشته باشد و نهادهای دولتی آن را نظیر وزارت رفاه و سازمان تأمین اجتماعی پشتیبانی کند. حتی امروز جامعه ما به گفتمان روشنفکری رفاه اجتماعی که در همه کشورها هست، نیاز دارد که در ایران می‌تواند توسط اصلاح‌طلبان راهبری شود. اینک شعار ایران برای ایرانیان سر می‌دهیم ولی به فرودستان و گروه‌های کم‌درآمد بی‌توجهیم، ناقض شعار ایران برای همه ایرانیان است. با کمال تعجب یکی از مسئولان احزاب اصلاح‌طلب گفت وقایع اخیر در رأی ما در انتخابات که در طبقه متوسط تعریف شده تأثیری ندارد؛ اعتراف دردناکی است. اگر در دستگاه کارل اشمیتی تحلیل کنیم، این حرف ناشی از وضعیت استثنائی است که امر سیاسی ما و دیگری به مفهوم طبقه کم‌درآمد ایجاد کرده است. در حالی که در جوامع دموکراتیک در این موارد نه امر سیاسی برقرار می‌کنند و نه وضعیت استثنائی و به همه گروه‌های اجتماعی یکسان می‌نگرند. گذشت زمان، بی‌عملی و روزمرگی و وجود انسان‌های فرصت‌طلب سبب شده است که افرادی با خصوصیاتی مخالف با اصلاح‌طلبی در جامعه و در ارگان‌های دولتی استقرار یابند. سیستم اصلاح‌طلبی باید هوشمند شود و بتواند این افراد را از خود برهاند وگرنه بی‌هویتی این نااصلاح‌طلبان، هویت این جریان را به خطر می‌اندازد. بنابراین ضرورت تأسیس نهاد دیده‌بان اصلاح‌طلبی گریزناپذیر است. این‌گونه است که توسط مسئولان اصلاح‌طلب، اصلاحات به کسب قدرت و کسب موقعیت‌های اداری و البته تلاش برای ماندگاری در قدرت، فرو کاسته می‌شود و اصلاحات از یک جریان زمینه‌ای اجتماعی و سیاسی کارآمد در ایران به یک بنگاه کاریابی و چانه‌زنی برای کسب قدرت تبدیل می‌شود. در هر صورت سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبانه باید در مواجهه با قدرت و اصول خود نوعی سیاست اخلاقی را نیز پیشه کند؛ اخلاق و اصول اخلاق سیاسی با این مشاهدات نمی‌خواند.
 
امروز یکی از مشکلات اصلاح‌طلبان دولت روحانی است. این جریان پس از رویدادهای پی‌درپی دو سال اخیر و تشدید نارضایتی‌های عمومی به تبع آن افول سرمایه‌های اجتماعی باید با دولت روحانی چه کار کند؟ آیا باید عطای این دولت را به لقایش ببخشد یا تا پایان راه با آن همراه باشد؟

نسبت اصلاح‌طلبی با دولت کنونی نیز محصول یک اشتباه و آن ائتلاف دولت در دو مقطع چهار ساله بدون هیچ قرار و مداری است و تنزه‌طلبی سیاسی جای نگاهی واقعی و پراگماتیستی را گرفت.

البته کارآمدی اصلاحات در انتخابات 1392 بر همگان روشن است و توانست کمک کند کاندیدای انتخابی را که در آن شرایط به طور نسبی مناسب بود، به کرسی ریاست‌جمهوری برساند. دولت روحانی دولتی انتخابی است و از این منظر نقش آن بسیار مهم است؛ توانایی در توافق برجام با وجود ناکامی‌هایی که برجام را تضعیف کرد، مذاکره برابر با قدرت‌های بزرگ، دست‌کم در 150 سال گذشته و خارج‌کردن ایران از ذیل بند هفتم منشور سازمان ملل و اصلاح خراب‌کاری‌های دولت قبلی نقاط مهم کارکرد این دولت است؛ ولی تغییر سیاست‌های عمومی دولت در مرحله دوم ایجاد زاویه با اصلاح‌طلبان و ناکارآمدی‌های بعدی می‌توانست در یک توافق عملی ائتلاف با دولت از سوی اصلاح‌طلبان حل‌وفصل شود که عملا وجود نداشت. در‌هر‌صورت اصلاحات باید تمایزات خود را با عملکرد این دولت روشن کند، همگان می‌دانند که دولت روحانی دولت اصلاحات نیست؛ بلکه مخالفان اصلاحات یا دوستانی که به خودزنی مشغول‌اند، عملکرد این دولت را به اصلاحات نسبت می‌دهند؛ ولی در‌هر‌صورت به‌ همان اندازه‌ای که اصلاحات در سرکار‌آمدن و عزل‌و‌نصب‌های آن دخیل بوده است، مسئولیت دارد. البته من به طور شخصی با تجربه‌ای که از مشکلات دولت به‌ویژه در شرایط تحریم دارم، با وجود مخالفت‌های اساسی که با عملکرد دولت دارم، چندان نمی‌خواهم از دولت انتقاد کنم و در این شرایط آن را جوانمردانه نمی‌دانم؛ ولی حساب‌و‌کتاب دولت و اصلاحات معلوم و مشخص است.
 
‌معتقدید که حساب‌و‌کتاب اصلاحات با دولت روشن است؛ اما این مهم برای جامعه ایران روشن نیست. آنها در بسیاری از موارد خاستگاه اصلاح‌طلبی و دولت را یکی می‌پندارند. در واقع به‌همین‌دلیل هم اصلاح‌طلبان را در بسیاری مسائل مقصر قلمداد می‌کنند. مسیر جداگانه اصلاحات از دولت را چگونه باید برای جامعه ایران به‌ویژه مخالفان وضع موجود تبیین کرد؟

البته بسیاری از سیاست‌های دولت با اندیشه و دیدگاه‌های اصلاح‌طلبی همخوانی ندارد. من در اینجا دیدگاه‌های اصلی اصلاح‌طلبی را بیان می‌کنم. شما خود می‌توانید آنها را با عملکرد دولت و بعضی از اصلاح‌طلبان مقایسه کنید. در مجموع خاستگاه‌ها و دیدگاه‌های اصلاح‌طلبان عبارت است از: 1- عمدتا از خاستگاه چپ مرسوم ایران شکل گرفته است؛ ولی به مکانیسم‌های باز اجتماعی اعتقاد دارند و شاید بیشتر متمایل به سوسیال‌دموکراسی هستند تا به نوعی لیبرال‌دموکراسی. البته طیف‌هایی هم هستند که گرایش لیبرال‌دموکراسی دارند. 2- دیدگاه توجه به حقوق شهروندی همه ایرانیان یکی از محوری‌ترین اندیشه‌های اصلاح‌طلبان است؛ بنابراین به مسئله ایران در قالب توسعه سرزمین، به‌هم‌پیوستگی اجتماعی و وحدت ملی و وحدت سرزمینی اعتقاد دارند. 3- به حقوق بشر و الحاقات آن اعتقاد دارند. 4- به ملاحظات محلی و منطقه‌ای که عمدتا به دیدگاه‌های اعتقادی، آن‌هم با قرائتی از دموکراسی و آزادی است، اعتقاد دارند. 5- اصل دموکراسی و تقویت جمهوریت قانون اساسی جمهوری اسلامی معتقد هستند و آن را در حقوق شهروندی، حقوق بشر و حقوق انسانی و حق انتخاب آزاد همه مردم ایران می‌دانند. 6- فعالیت خود را در چارچوب قانون اساسی و قوانین جمهوری اسلامی می‌دانند؛ اما سعی در اصلاح قانون اساسی و قوانینی دارند که بتواند دموکراسی، آزادی و توسعه ایران را تسریع کند. 7- به اصلاح در ساخت قدرت و سعی در اصلاح رفتار قدرت می‌اندیشند. 8- اصلاح‌طلبی را امری تدریجی، خشونت‌پرهیز و با رفتار مدنی و قانونی ترسیم می‌کنند. 9- نگاه اصلاحات به جامعه مدنی و اعتماد به نیروهای اجتماعی و فردی به‌عنوان جامعه مدنی ایران است. 10- مشارکت در قدرت از نظر اصلاحات مشارکت برای اصلاح و پیشبرد اهداف اصلاحات است و به قدرت و جامعه مدنی توأمان نظر دارد. 11- اصلاحات در عین اینکه به ترتیب به ‌به‌هم‌پیوستگی اجتماعی، وحدت ملی و وحدت سرزمینی می‌اندیشد، حقوق اقوام ایرانی را به‌عنوان عناصر شکل‌دهنده ملت ایران لازم‌الرعایه می‌داند. 12- اصلاحات صلح‌طلب است و به مدارا با افراد جامعه و رعایت حقوق مخالفان معتقد است. 13- اصلاحات به برابری جنسیتی و رعایت حقوق زنان و توسعه زنان و بالا‌بردن مشارکت فعال ایشان به‌عنوان نیمی از جامعه معتقد است. 14- اصلاحات به سیاست خارجی فعال و اعتمادسازی با دنیا به‌ویژه همسایگان و استفاده از ظرفیت‌های سیاسی بین‌المللی و به‌ویژه اقتصاد بین‌المللی برای توسعه متوازن ایران اعتقاد دارد. به‌همین‌دلیل اصلاح‌طلبان ‌باید در اسرع وقت: 1- سازوکاری را برای اصلاح مستمر دیدگاه‌ها، راهبردها و سیاست‌های اصلاح‌طلبانه تعبیه کنند. 2- دیدگاه‌های متنوع اقتصادی باید مشخص شود و از تنوع دیدگاه‌های اجتماعی اقتصادی در جبهه اصلاحات خودداری کنند و راهکارهای اقتصادی خود را برای اصلاح ایران و اقتصاد آن اعلام کنند. 3-دیدگاه اصلاحات باید درباره عدالت اجتماعی، سیاست اجتماعی و سیاست رفاهی روشن و دارای راهکارهای اصلاحی مشخص باشد. 4-اصلاحات ‌باید نظریات روشن به فساد و راهکارهای مبارزه با آن را اعلام کند و اگر حتی یک نفر آلوده به فساد بود، از خود برهاند. 5-اصلاحات باید درباره تعبیه سازوکار دیده‌بان اصلاحات اقدام کند و افرادی که خود را جزء اصلاحات می‌دانند، ‌باید مبین اصول آن باشد؛ وگرنه خودبه‌خود کنار گذاشته می‌شوند. 6- اصلاحات گسترده خود را در جامعه با نگاه به مردم، به نهادهای اجتماعی، نهادهای محلی و نهادهای فرهنگی توسعه دهد. 7- اصلاحات اشاعه‌دهنده سیاست‌ورزی اخلاقی باشد و بتواند به طور ذاتی مورد اعتماد مردم باشند و در چشم آنان طرفدار همه گروه‌های اجتماعی به‌ویژه طبقه متوسط و فرودستان جامعه باشند و در این راستا پیرو راستی و حقیقت‌اندیشی باشند، ناراستی و دروغ را نادرست و درستی را درست بپندارند. 8 - اصل گفت‌وگوی اصلاح‌طلبی را در جامعه اشاعه دهند و امکان گفت‌وگو از پایین و اصلاح و تغییر از بالا را برای جامعه در همه سطوح فراهم کنند.9- اهتمام و بازگشت به مردم و مطالبات مردمی، تقویت جامعه مدنی و نهادهای مردمی دستور کار همیشگی اصلاحات باشد. 10- سیاست‌ورزی می‌بایست با اصل «شرایط جدید، استراتژی جدید» خود را تغییر داده و اصلاح کند و دانسته شود که با روش‌های گذشته نمی‌توان سیاست‌ورزی امروز را انجام داد و این امر محتاج اندیشه‌ورزی مداوم است. البته هرچه زمان می‌گذرد، اصلاحات عمیق‌تر و سخت‌تر شده است و با سال‌های دهه 80 متفاوت است.
 
‌واقعیت امر این است که دولت روحانی برآمده از حمایت اصلاح‌طلبان و اعتدالگرایان در سال 92 بوده و چیزی این مسئله را تغییر نمی‌دهد؛ اما چرا دولتی که آن همه به آن امید وجود داشت، اساسا دست به هر اقدامی که می‌زند با ناکامی مواجه می‌شود، به‌گونه‌ای که گرانی بنزین نمونه‌ بارز این وضعیت است؟

عالی‌ترین نهاد جامعه، نهاد دولت است، به‌همین‌دلیل نیز همه تخصص‌ها و مهارت‌ها در دولت وجود دارد و بخش وسیعی از امر سیاسی در دولت اتفاق می‌افتد. اگرچه امر سیاسی تنها نباید در دولت باشد، بلکه در نهادهای مدنی، احزاب سیاسی و گروه‌های اجتماعی خود را نشان می‌دهد؛ اما در ایران که همه‌چیز دولتی است و دولت‌ها عموما در همه امور دخالت می‌کنند؛ نهاد عالی دولت اهمیت بالایی دارد؛ بنابراین باید این نهاد عالی مهارت‌ها و توانایی‌های لازم را برای حل مسائل داشته باشد. یکی دیگر از مهم‌ترین مسائلی که در دولت و مدیریت کشور باید وجود داشته باشد، مسئله هم‌رأیی یا اجماع سیاسی است که کاربرد آن نه‌تنها در اداره کشور بلکه در مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... خود را نشان می‌دهد. به عبارتی همه کسانی که می‌خواهند دولت و نظام را اداره کنند، باید روی چشم‌انداز‌ها و مسائل استراتژیک وفاق داشته باشند، اما متأسفانه در ایران این‌چنین نیست، زیرا بخش‌هایی از دولت به ارگان‌های فرادولتی با استراتژی‌های مختلف تبدیل شده است. به عبارتی دستگاه‌های مختلف در کار یکدیگر دخالت می‌کنند، به‌همین‌دلیل قدرت در ایران متفرق است. تازمانی‌که این امر مهم حل نشود، بسیاری از مسائل به ثمر نمی‌رسد. از سویی مدیران در ایران چالش‌های بسیار بزرگی را برای کشور ترسیم کرده‌اند که من این چالش‌ها را سیزده‌گانه می‌دانم و در رأس آن حکمروایی قرار دارد. حکمروایی به این مفهوم که چگونه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری می‌شود و چگونه تصمیم‌ها اجرا و ارزیابی می‌شود. اساسا فلسفه مدیران برای تصمیم‌گیری چیست که این خود به نظریه دولت بازمی‌گردد. اساسا ما چه نظریه دولتی‌ای داریم که این مهم نیز از امر سیاسی در ایران نشئت می‌گیرد. امر سیاسی در ایران به‌طور مستقل عمل نمی‌کند، بلکه این مهم تحت تأثیر امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و... است؛ بنابراین چالش‌های عمده‌ای که برای اداره کشور وجود دارد، در رأس آن خلل و مشکل در حکمروایی عمومی یعنی نحوه تصمیم‌گیری است؛ اما حکمروایی با حکمرانی از بالا به پایین تفاوت دارد، چراکه در حکمروایی باید فراتر از دولت به عبارتی نهادهای مدنی، احزاب سیاسی، گروه‌های اجتماعی، ذی‌نفعان، گفتمان‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در شیوه اداره کشور مشارکت داشته باشد، زیرا دولت به‌تنهایی نمی‌تواند یک جامعه را از بالا به پایین اداره کند، بلکه باید مانند کشورهای پیشرفته با مشارکت نهادهای مدنی، احزاب و... کشور را اداره کند؛ بنابراین در این چارچوب می‌توان دولت روحانی را تفسیر کرد. دولت اختیارات چندانی در دست ندارد، با وجود اینکه انتخابی است و در زمینه سیاست داخلی، خارجی و... باید امور را پیش ببرد. حال آنکه نداشتن اختیارات لازم منجر به کاهش کارایی دولت می‌شود. به‌ویژه اینکه انتخاب‌ها در دولت از انسجام لازم برخوردار نیست. دولت نتوانست همه نخبگان و شایستگان را به کار بگیرد؛ برای مثال درباره وزارت علوم که یک دستگاه نخبگانی است و باید از طریق نخبگان امور مربوط به آموزش و دانشگاه را پیش برد، برعکس انتخاب‌ وزیر آن با مشکلاتی مواجه شد، تاجایی‌که دولت ناگزیر 22 نفر کاندیدای خود را نتوانست بر کرسی وزارت بنشاند که ضعف‌های خودش نیز مزید بر علت است.
 
‌معتقدید که علت ناکامی‌های دولت و حتی دولت‌های پیشین در ایران نداشتن اختیارات لازم و نوع حکمروایی است؟

برای نمونه در مسائلی که در رابطه با گرانی بنزین ایجاد شد، دولت با توجه به اختیارات قانونی‌اش می‌توانست از سه سال قبل به‌تدریج درباره قیمت بنزین تصمیم بگیرد، اما یک‌باره شوک به جامعه‌ای وارد کرد که آنها خود از رکود، گرانی، بی‌کاری و... رنج می‌بردند. اساسا بدیهی است که شوک یک‌باره جامعه را متلاطم می‌کند. از سویی مسئله اصلاح قیمت بنزین تازگی ندارد، بلکه پس از جنگ هم درباره آن مطالعات بسیاری شده است. اصلاح قیمت بنزین در برنامه چهارم تحت عنوان هدفمندی یارانه‌ها مطرح بود که براساس آن قرار بر این بود یارانه‌ مجموع حامل‌های انرژی حتی سایر یارانه‌ها هدفمند شود و تنها به اقشار آسیب‌پذیر و نیازمند تعلق بگیرد. در آن زمان مطابق برنامه چهارم قرار بود سالانه 10 درصد به قیمت بنزین افزوده شود، اما در همان زمان در مجلس هفتم برخی نسبت به اصلاح قیمت حامل‌ها اعتراض کردند مبنی بر اینکه طرح مذکور ایراد دارد و ما به‌دنبال تصویب قیمت‌ها هستیم و می‌خواهیم آن را شب عید به مردم عیدی بدهیم، غافل از اینکه این تصمیم علیه منافع ملی بود، به‌طوری‌که تبعات منفی‌اش را در سال‌های بعد تا به امروز نشان داده است. درصورتی‌که این برنامه اجرا می‌شد، اکنون حتی اگر قیمت بنزین پنج هزار تومان بود، کسی نسبت به آن اعتراض نمی‌کرد، زیرا به‌تدریج و قابل‌پیش‌بینی برای مردم و اقتصاد اتفاق می‌افتاد. موارد یادشده حکایت از این دارد که مدیران و برنامه‌ریزان درباره مسائل درست تصمیم نمی‌گیرند، چراکه در غیر این صورت اگر مسائل عقلانی اقتصادی با لج‌بازی‌های سیاسی مجلس هفتم علیه دولت اصلاحات دخالت داده نمی‌شد و اجازه داده می‌شد تا مسیر تصمیم‌ها به‌صورت عقلایی انجام طی شود، امروز با مشکل افزایش ناگهانی و شوک قیمتی مواجه نمی‌شدیم. این‌گونه تصمیم‌گیری‌ها امری است که نه‌تنها در مسائل اقتصادی بلکه در بسیاری از مسائل سیاسی، سیاست خارجی و... دیده می‌شود. به نظر می‌رسد که دولت نتوانسته است توانایی‌های لازم را از خود نشان دهد. به همین دلیل همچنان معتقدم که مهم‌ترین اقدام دولت مسئله برجام بوده است. برجام باوجوداینکه با مشکلات بسیار زیادی با خروج آمریکا مواجه شد و تقریبا رو به کم‌رنگی قرار دارد، با این‌همه بزرگ‌ترین کارکردش خروج ایران از فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد، لغو یکباره قطع‌نامه‌ها و مذاکره ایران برای نخستین بار آن‌هم به‌طور برابر با قدرت‌های بزرگ جهان بود؛ این موارد دستاوردهای بزرگی است. اما متأسفانه مخالفت تندروها با برجام و نیز خروج ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک منجر شد که امروز توافق هسته‌ای دچار چنین سرنوشتی شود. با این‌همه دولت توانایی این مهم را نداشت که با شرایط به‌وجودآمده مقابله کند و از سویی بسیاری از اختیاراتی را که دولت قانونی به‌طور طبیعی دارد، نداشت و درعین‌حال نمی‌توانست از آن اختیارات نسبی‌اش هم به نحو صحیح استفاده کند.
 
‌ اشتباهات اقتصادی‌ای که دولت مرتکب آن شد، مسائلی بود که شاید چندین برابر آن در دولت احمدی‌نژاد انجام شد. او به‌طور سریالی دست به تصمیمات خطرناک می‌زد اما تا‌این‌حد با اعتراض روبه‌رو نبود؛ چرا روحانی برخلاف احمدی‌نژاد در دو سال گذشته برای چندمین بار با اعتراض عمومی روبه‌رو شده است؟

اعتراضات تنها ناشی از عملکرد دولت نیست بلکه شرایط کنونی جامعه است. زیرا ایران در تحریم بسیار بزرگی قرار گرفت، در داخل و خارج از کشور علیه دولت تبلیغات زیادی می‌شود، ناکارآمدی‌های مدیریتی بسیار زیادی در ایران وجود دارد و بسیاری از اصلاحات لازم انجام نشده است. بنابراین مطالبات انباشت‌شده‌ای در کشور وجود دارد که منجر به بروز اعتراض می‌شود. برای نمونه درباره بنزین برخی اعتراض کرده و عده‌ای دست به تخریب‌هایی زدند که مورد قبول جامعه نبود اما به‌‌هرروی اعتراض کردند. یک جامعه دموکراتیک به اعتراضات پاسخ می دهد و آن را حل‌وفصل می‌کند و اجازه انباشت مطالبات را نمی‌دهد. امروز حتی بزرگان کشور هم این اعتراضات را پذیرفته‌اند. بنابراین دولت باید خود اعلام می‌کرد که در این مسئله اشتباهاتی شد و یک تصمیم آنی را بدون زمینه‌سازی با مردم اجرا کردیم؛ چراکه بنزین کالای حساسی است و با افزایش قیمت، شوک بزرگی به جامعه وارد شد. برخی از مردم با اتومبیل کار می‌کنند و در بسیاری از شهرهای ایران به این دلیل که مسافت طولانی است، به‌ویژه در مناطق محروم و حاشیه شهرها، گرانی بنزین اثر بیشتری دارد. بنابراین دولت بعد از اعتراضات باید به تصمیمات اشتباهش اذعان می‌کرد و سپس قیمت بنزین را به همان قیمت هزارو 500 یا تک‌نرخی بازمی‌گرداند. این مسئله می‌توانست پاسخ مثبت به جامعه باشد اما دولت این کار را هم نکرد. سیاست تک‌نرخی منافع بسیاری برای دولت ایجاد می‌کرد و ارائه کمک‌های معیشتی هم منتفی می‌شد؛ چراکه حمایت‌های معیشتی سیاست اجتماعی بسیار نامطلوبی است، زیرا با چنین اقداماتی 60 درصد مردم ایران به یارانه وابسته می‌شوند. واریز یارانه باید زمان مشخصی داشته باشد. مردم تصور می‌کنند یارانه حق واقعی آنها از پول نفت و منافعی که دولت در اختیار دارد، است؛ در‌حالی‌که این اقدام مطلوب نیست، زیرا مردم را وابسته به دولت و همه را کاسه‌به‌دست می‌کند تا دولت پولی در کاسه آنها بریزد؛ در حالی این اقدام ضد تولید و فرهنگ کار است. اساسا واریز یارانه امری موقت برای توانمندسازی گروه‌های اجتماعی که قدرت خرید پایینی دارند، محسوب می‌شود. مردم را نباید به‌طور دائم وابسته به دولت کنیم. بنابراین اگر دولت قیمت بنزین را به نرخ قبلی بازمی‌گرداند، ارائه سبد معیشتی هم لغو می‌شد. اساسا مشخص نیست که محاسبه یارانه‌ها به 60 میلیون نفر توسط سازمان برنامه‌وبودجه و سایر دستگاه‌های اقتصادی کشور قرار است چگونه انجام شود. اما به‌هرروی پاسخ به مردم از سوی دولت می‌توانست التیام‌بخش باشد؛ درحالی‌که انجام آن امکان‌پذیر بود. اساسا هر دولتی با هر عملکردی باید به دنبال رضایت عموم باشد اما دولت روحانی برعکس در شرایطی که مردم از همه سو تحت‌فشار بودند، قیمت بنزین را افزایش داد. این اقدام برخلاف حکمروایی از منظر سیاست عمومی است؛ چراکه حکمروایی، حکومت‌کردن با مردم است. البته در صورت عدم پاسخ‌گویی به مطالبات مردم در آینده نیز به دلیل انباشت نارضایتی‌های عمومی شاهد چنین رخدادهایی خواهیم بود. امید می‌رود در مجلس طرح هزارو500 تومانی بنزین بدون سهمیه به‌جای سه هزار تومان تصویب شود. در این صورت ممکن است چنین اقدامی تا حدی پاسخ‌گوی مطالبات عموم باشد. در نهایت باوجوداینکه با افزایش قیمت بنزین موافقم اما معتقدم که اصلاح قیمت باید تدریجی و معقول باشد و مردم توان تحملش را داشته باشند. اکنون افزایش قیمت به‌طور یکباره مدیریت از بالا به پایین بر مردم است نه مدیریت با مردم. ضمن اینکه در زمان احمدی‌نژاد هم افزایش قیمت بنزین یکباره اجرا نشد بلکه ماه‌ها درباره آن بحث و بررسی شد.
 
‌ برخی از اصلاح‌طلبان با توجه به ناکامی‌های دولت و به تبع آن نارضایتی‌های عمومی معتقدند که هیچ راهی برای دولت جز استعفا باقی نمانده است. این در حالی است که سخنگوی دولت اعلام کرده است که دولت استعفا نمی‌دهد، بااین‌همه بهتر نیست که دولت از هم‌اکنون استعفا دهد، به‌جای اینکه در مجلس پیش‌رو با توجه به حضور احتمالا تندروها هر روز زمینه برای استعفای او فراهم شود؟

تشکیل دولت در ایران به این سادگی ممکن نیست. فراز‌و‌نشیب‌های بسیاری با خود به همراه دارد. به نظر می‌رسد که بسیاری از مصلحان سیاسی در ایران نیز نظرشان بر این باشد که دولت کارش را به سرانجام برساند. نیروهای‌ سیاسی هم باید این فرصت را به دولت بدهند که دولت کارش را به آخر برساند، زیرا شرایط کشور نیز به گونه‌ای نیست که دولت استعفا دهد. در این شرایط تشکیل دولتی که بتواند مسائل را حل کند، به‌سادگی فراهم نیست. به همین دلیل دولت باید سعی کند مسائل را با روی کار آوردن نیروهای قوی‌تر حل‌وفصل کند و سایر ارکان نظام نیز باید از دولت حمایت به عمل آورند تا دولت قانونی بتواند کارش را انجام دهد. استعفا مسائل ایران را حل نمی‌کند.
 


شعار سال،با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته  از  سایت خبری آخرین خبر ،تاریخ انتشار:   11 دی   1398،کدخبر:  5945238 ،www.akharinkhabar.ir
اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین