شعار سال: مایک گیبونز و همکارانش در کتاب مشهور خود «تولید جدید دانش: پویاییشناسی علم و پژوهش در جوامع معاصر» که در سال ۱۹۹۴ منتشر شد از دو شیوه دانشگاهی تولید دانش سخن گفتهاند. شیوه سنتی تولید دانش (الگوی مرتونی) که تولید علم را فعالیتی مستقل از سایر نهادهای اجتماعی میداند و ساختار هنجاری نهاد علم را حاصل عملکرد فعالیتهای مستقل دانشمندان میداند. شیوه دوم[۱] که مهمترین مشخصهی آن باز شدن دانش بر روی تأثیرات سایر نهادهای اجتماعی است. آنها مهمترین ویژگیهای این شیوه را تولید دانش در بستر کاربرد[۲]، فرارشتهای بودن[۳]؛ ناهمگونی[۴] و تنوع سازمانی[۵]؛ مسئولیتپذیری اجتماعی[۶] و بازاندیشی[۷]؛ کنترل کیفیت[۸] میدانند.
نووتنی و همکاران (۲۰۰۴) پنج ویژگی شیوه دوم را بهاختصار چنین تشریح نمودهاند: تولید دانش در بستر کاربرد ، با فرایند بهکارگیری دانش ناب تولیدشده در محیط نظری/تجربی متفاوت است. منظور از بسترِ کاربرد، محیط کلی است که در آن مسائل علمی پدید میآیند، روششناسیها توسعه مییابند، فراوردهها اشاعه مییابند و استفادههای دانش تعریف میشوند.
آنها در مورد ویژگی فرارشتهای شیوه دوم گفتهاند که برخلاف بینرشتهای یا چندرشتهای[۹]، فرارشتهای لزوماً از رشتههایی که از پیش موجود[۱۰] بودهاند نشات نمیگیرد. بهعلاوه فرارشتهای بودن همیشه منجر به شکلگیری رشتههای جدید نمیشود. این کنش خلاقانه به همان اندازه که متکی بر ظرفیت بهکارگیری و مدیریت دیدگاهها و روششناسیها و هماهنگی بیرونی آنها است بر توسعه نظریهها یا مفهومسازیهای[۱۱] جدید یا پالایش روشهای پژوهش، پویایی درونی خلاقیت علمی متکی است.
بهعبارتدیگر شیوه دوم بیش از آنکه در فراوردههای پژوهشی معمول از قبیل مقالههای نشریهای تجسم یابد در فعالیت کارشناسانهی پژوهشگران منفرد یا گروهی تجسم مییابد. در حالت فرارشتهای درصورتیکه توافق نظری حاصل شود این توافق را نمیتوان بهسادگی به رشتههای سازنده فروکاست. بهعلاوه نتایج پژوهش در طی فرایند تولید دانش به زمینههای ایجاد مسئله و افراد درگیر[۱۲] اشاعه مییابد.
سومین ویژگی شیوه دوم این است که دانش در این شیوه در نتیجه عملکردهای ناهمگون و در سازمانهای متنوع تولید میشود. دامنه نهادهای بالقوه تولید دانش در این شیوه هم نهادهای سنتی تولید دانش همچون دانشگاه را شامل میشود، هم نهادهایی چون آزمایشگاههای صنعتی، مراکز پژوهشی، کارگزاران حکومتی[۱۳]، اندیشکدهها[۱۴]، شرکتهای بخشبندی شدهی با تکنولوژی پیچیده[۱۵] و مراکز مشاوره[۱۶] را. برخلاف گذشته که ارتباط بین اجتماعات علمی به دلایل فیزیکی و فناورانه محدود بود در شیوه دوم، به علت پیشرفتهای رخ داده شده در تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات تعامل بین اجتماعات علمی نامحدود و فوری است.
سلسلهمراتب تحمیلشده به وسیله تکنولوژیهای قدیمی تعامل، در نتیجه این همگانی شدن ارتباطی تحلیل میرود. پایگاههای تولید دانش از طریق شبکههای ارتباطی به هم پیوند مییابند و پژوهش از طریق تعامل دوسویه تولید میشود. نتیجه این است که شیوهها و عملکردهایی که به کار گرفته میشوند نیز ناهمگنتر و انعطافپذیرتر خواهد بود.
«بازاندیشانه بودن» شیوه دوم بدین معناست که در شیوه دوم این امکان وجود ندارد که فرایند پژوهش بهعنوان بررسی عینی جهان طبیعی (یا اجتماعی)، یا بهعنوان بررسی تقلیلگرایانه و بیروح دیگریِ تعریفشده، به شیوهای دلبخواهانه مشخص شود. در عوض دانش فرایندی گفتوشنودی است، مکالمهای ژرف بین کنشگران پژوهشی و افراد موردپژوهش – بهاندازهای که واژگان بنیادین پژوهش (چه کسی، چه کسی را، چرا، چگونه) در معرض از دست دادن اهمیت شان قرار میگیرند. در نتیجه تصور سنتی از مسئولیتپذیری به گونهای بنیادین مورد بازبینی قرار میگیرد.
پیامدهای (قابل پیشبینی و ناخواسته) دانش جدید را نمیتوان بهعنوان امری بیرون از فرایند پژوهش در نظر گرفت چراکه محیطهای حل مسئله، انتخاب موضوع، طرح تحقیق و کاربریها را تحت تأثیر قرار میدهد.
نووتنی و همکاران (۲۰۰۴) شرایط عینی لازم برای بروز شیوه دوم را پنج عامل زیر میدانند: ۱- تجاریسازی پژوهش ۲- گسترش آموزش عالی تودهای ۳- دخالت داشتن علوم انسانی در تولید دانش ۴- جهانیشدن ۵- باز صورت دهی[۱۷] بالقوه نهادها که نتیجه توزیع گستردهتر و بازاندیشی شدیدتر تولید دانش است.
تجاریسازی دانش تاریخچهای طولانی دارد و به سدهی نوزدهم میلادی برمیگردد که موضوع همکاری بین دانشگاه و صنعت مطرح شد. پژوهشگران قائل به وجود دو موج تجاریسازی در تاریخ توسعه تجاریسازی هستند: نخستین موج در شروع دههی ۱۹۸۰ آغاز شده است.
مشخصه این موج، تأسیس پارکهای علمی سنتی با هدف جذب شرکتهای پیشرفته بود. موج دوم تجاریسازی دانش که در نیمه دوم دهه ۱۹۹۰ شدت یافت به علت تمرکز بیشتر بر روی شرکتهای انشعابی[۱۸]، اعطای امتیازنامه انحصار اختراعات ثبتشده[۱۹]، فعالیت دانشجویان در طرحهای تجاریسازی از موج اول قابل تفکیک است. این دو موج تجاریسازی باعث وارد آمدن فشار به دانشگاهها و فعالتر شدن آنها شد. نتیجه این فشارها آن بود که دانشگاه از حالت انبار دانش بودن که نقطه تمرکز آن پژوهشهای بنیادین است خارج شد.
گیبونز و همکاران (۱۹۹۴) در مورد ارتباط بین تجاریسازی دانش و شیوه دوم معتقدند که در شیوه دوم، تولید دانش بدل به قسمتی از فرایند گستردهتری میشود که در آن کشف، کاربرد و استفاده به شدت یکپارچه میشوند. یکی از سازوکارهای مهمی که این انسجامبخشی از طریق آن رخ میدهد، گسترش بازار دانش و بازاری شدن[۲۰] فزاینده علم (و نهتنها تکنولوژی) است. یکی از مشخصههای تغییر محیط پژوهش تجاریسازی دانش است.
در خصوص چگونگی ارتباط بین تجاریسازی دانش و شیوه دوم دانش باید گفت که تجاریسازی دانش ریشه در زمینهمند بودن دانش بهعنوان مشخصه شیوه دوم دارد. زمینهمند شدن باعث گشودگی دانش بر سایر نهادها ازجمله بازار و بروز تجاریسازی دانش میشود. بهعبارتدیگر ، تجاریسازی دانش از نظر گیبونز و همکاران، نمودی از زمینهمند شدن دانش در شیوه دوم است. تأثیر بازار بر علم را میتوان در قالب موارد زیر بررسی نمود: ۱- بازار معاصر بهعنوان نوع تازهای از فضای عمومی ظهور میکند که در آن علم با مردم مواجه میشود و بخش عمومی با علم سخن میگوید.
در بازار مسائل اجتماعی و علمی شکل میگیرند و تعریف میشوند و راهحلها مورد مذاکره قرار میگیرند ۲- مشارکت در بازار بازاندیشانه است؛ یعنی تعامل دیدگاههای علمی و اجتماعی نهتنها بر اولویتهای پژوهشی تأثیر میگذارد بلکه همچنین باورهای علمی را دربارهی آنچه پژوهش انجام میدهد و اینکه آن را چگونه یا چه کسی انجام میدهد، تعدیل میکند. در بازار شرایطی برای بازاندیشی بهعنوان یکی از ویژگیهای اساسی شیوهی دوم ایجاد شده است. بهعبارتدیگر در بازار نیز برخی از مشخصههای شیوه دوم همچون گفتوشنود و مذاکره، حل مسائل، بازاندیشی وجود دارد که سبب نزدیکی دانش و بازار و تعامل دوسویه آنها میشود.
در خصوص استلزامات تجاریسازی دانش گیبونز و همکاران (۱۹۹۴) به دو دسته پیششرط اشاره دارند. دسته اول از این پیششرط ها ناشی از محو شدن مرزهای نهادهای تولیدکننده علم در نتیجهی افزایش ارتباطات و تراکم آن است. خود این پدیده در جهانیشدن و گشودگی نهاد علم بر بازارهای بینالمللی ریشه دارد. گیبونز و همکاران (۱۹۹۴) در این مورد نیروی پیش برنده عرضه و تقاضای دانش را تشدید رقابت بینالمللی در زمینهی بازرگانی و صنعت میدانند. به نظر آنها این وضعیت هنگامی پیش میآید که دیگر پژوهش داخلی برای برآوردن تقاضاهای رقابتی بسنده نیست. شکل آیندهی تولید دانش را باید در بستر ماهیت در حال تغییر اقتصاد جهانی و پیکربندی جدید دانش دید. در این بستر تکنولوژی اطلاعات نقش مهمی ایفا میکنند.
درعینحال اندیشه رقابت بازتعریف میشود و مرزهای سازمانها محو میشوند. منابع دانش در اختیار سازمانهای مختلف است و این منابع میتوانند بین محیطهایی که در یک لحظه رقابتی هستند و در لحظهای دیگر همکارانه، تغییر جهت دهند. این جنبهی دیگری از سیالیت بازار است. قانعی راد (۱۳۸۱) در این مورد معتقد است که در شیوه جدید، تحقیق و توسعه به میزان زیادی به بخش خصوصی اتکا پیدا میکند و همراه با آن فعالیتهای علمی و پژوهشی، صورتی جهانی و فراملی مییابد بدین ترتیب شیوهی جدید تولید دانش با جهانیشدن پیوند دارد.
دسته دوم بسترها و پیششرط هایی که گیبونز و همکاران در رابطه با تجاریسازی دانش به آن اشاره دارند این است که برای تجاریسازی دانش، بنگاههای تجاری مجبور به جستوجوی گونههای جدیدی از ارتباطات با دانشگاهها، لابراتوارهای دولتی و دیگر بنگاهها هستند.
این ارتباط سه سویه بین صنعت، دانشگاه و دولت همان چیزی است که پژوهشگران از آن بهعنوان مارپیچهای سهگانه[۲۱] یاد میکنند. در این نگاه تجاریسازی دانش فرایندی است که موفقیت آن حاصل تعامل مناسب سه بازیگر مهم یعنی دانشگاه، صنعت و دولت است.
لازمه این کار این است که خود دانشگاه تغییرات لازم را در فرهنگ سازمانی خود، ساختار و سیاستهای خود ایجاد کند. گیبونز در پژوهشی با عنوان «چه نوع دانشگاهی: پژوهش و آموزش در قرن بیست و یکم» در مورد ارتباط بخشهای مختلف درگیر در تجاریسازی دانش میگوید در شیوهی دوم، پژوهش در زمینهی کاربرد انجام میشود. در این زمینه از آغاز گفتوشنود مداومی بین بخشهای ذینفع ازجمله تولیدکنندگان و استفادهکنندگان دانش وجود دارد. در شیوه دوم، دانشگاههایی که درصددند تا در فرایند تجاریسازی ایفای نقش کنند لازم است که از ابتدا وارد مباحثه شوند.
روح الله قاسمی
منابع:
قانعی راد، محمدامین. (۱۳۸۱). شیوهی جدید تولید دانش: ایدئولوژی و واقعیت. مجلهی جامعهشناسی ایران، دورهی چهارم، شمارهی سوم، صص: ۵۹-۲۸٫
Arnold,E.Kuusisto,J.(2002). Government innovation support for commercialization of research, new R&D performers and R&D networks.TEKES, National Technology Agency,Helsinki.
Dan,M,C. why should university and business cooperate? A discussion of advantages and disadvantages. International Journal of Economic Practices and Theories. Vol. 3, No. 1, pp.: 67-74.
Hessels, L.K.Van Lent,H.(2008). Re-thinking new knowledge production: a literature review and a research agenda. Research Policy 37 pp: 740-760.
Farmani,Feryal.(2013). Identification of effective factors on knowledge commercialization: a case study of Mashhad City University. International Research Journal of Applied and Basic Science. Vol. 7(14), pp.: 1072-1079.
Gibbons, Michael. Limoges,Camille.Nowotny,Helga.Schwartzman,Simon.Scott,Peter.Trow,Martin.(1994). The new production of knowledge: the dynamics of science and research in contemporary societies. Sage Publication.
Gibbons, Michael.(1997). What kind of university:research and teaching in 21st century. Victoria university of technology, 1997 Beanland lecture.
Mehrabi,J. Soltani,I.Nilipour,A.Kiasari,P.(2013) studying knoeledge commercialization.. International Research Journal of Applied and Basic Science. Vol. 3, no.7, pp: 267-278.
Nowoyny, H. Scott,P. Gibbons,M.(2003). Mode 2 revisited: the new production of knowledge. Minerva, 41, pp:179-194.
Schöch, (2015). Heterogeneous Humanities, or: Do the Digital Humanities work in a “Mode 2” way of knowledge production? · Published January 11, 2013 · Updated May 17, 2015, http://dragonfly.hypotheses.org/202.
[۱] جهت اختصار بهجای اصطلاح «شیوهی دوم تولید دانش» از اصطلاح «شیوهی دوم» استفاده میشود.
[۲]Context of application
[۳]transdisciplinarity
[۴]heterogeneity
[۵]organizational diversity
[۶]social accountability
[۷]reflexivity
[۸]quality control
[۹]multiple-disciplinarily
[۱۰]per-existing
[۱۱]conceptualizations
[۱۲]practitioner
[۱۳]Government agencies
[۱۴]think thanks
[۱۵]high tech spin-off companies
[۱۶]consultancies
[۱۷]reconfiguration
[۱۸]Branch companies
[۱۹]patent
[۲۰]marketability
[۲۱]triple helix