پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۸۸۹۴۷
تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱۳۹۹ - ۱۹:۱۴
در این گزارش می‌خواهیم به معرفی دیپلماسی فرهنگی و راهکارهای این نوع از دیپلماسی جهت نفوذ در دیگر کشورها بپردازیم.
شعار سال : در میان انواع دیپلماسی نوین دیپلماسی فرهنگی از اهمیت ویژ‌های برخوردار است. دیپلماسی فرهنگی به کشور‌ها اجازه میدهد که با استناد به عناصر کلیدی و نفوذ دولت‌های خود، به طور مستقیم با مخاطبان خارجی، به انضمام مردم معمولی و رهبران افکار، در ارتباط باشند. نفوذ بر روی توده‌های خارجی و آوردن آن‌ها به صحنه بین المللی، به منظور فراهم آوردن فشار موثر به دولت‌های آنها، در نظر گرفته میشود.

*دیپلماسی فرهنگی

در ادبیات روابط بینالملل و سیاست خارجی تعاریف مختلفی از دیپلماسی فرهنگی ارائه شده است که تعاریف ذیل در زمرة گویاترین این تعاریفاند:

فرانک نینکوویچ دیپلماسی فرهنگی را تلاش برای ارتقای سطح ارتباطات و تعامل میان ملل جهان با هدف طراحی و بنیاد نهادن تفاهمنامه‌ها و توافقاتی بر اساس ارزش‌های مشترک میداند (Ninkovich, ۱۹۹۶, p.۳).

این در حالی است که بنا به تعریف گیفورد مالون، دیپلماسی فرهنگی عبارت است از معماری یک بزرگراه دوطرفه به منظور ایجاد کانال‌هایی برای معرفی تصویر واقعی و ارزش‌های یک ملت و در عین حال، تلاش برای دریافت درست تصاویر واقعی از سایر ملت‌ها و فهم ارزش‌های آن‌ها (Malone, ۱۹۸۸, p.۱۲).

در تعریف میلتون کامینگز نیز، دیپلماسی فرهنگی عبارت است از مبادله ایدهها، اطلاعات، هنر، نحوه زندگی، نظام ارزشی، سنت‌ها و اعتقادات به منظور دستیابی به مفاهیم مشترک و تقویت تفاهم متقابل میان ملت‌ها و کشور‌ها (Cummings, ۲۰۰۳, p.۱).

*دیپلماسی فرهنگی و مفهوم قدرت نرم

به باور بسیاری از نظریهپردازان روابط بینالملل، دیپلماسی فرهنگی نمونه بارز و اعلای اعمال قدرت نرم (soft power) است که به کشور‌ها این امکان و توان را میدهد که در طرف مقابل نفوذ کنند و او را از طریق عناصری، چون فرهنگ، ارزش و ایده‌ها ترغیب به همکاری کنند. از دیدگاه جوزف نای، که یکی از مطرحترین صاحبنظران این حوزه است، یک چنین رویکردی در تعارض کامل با قدرت سخت (hard power) قرار دارد که در آن تسخیر کردن از طریق «نیروی نظامی و قوة قهریه» حرف اول را میزند (Nye, ۲۰۰۳).

بنا به تعریف ژوزف نای قدرت نرم عبارت است از «توانایی یک دولت در رسیدن به اهداف مطلوب از طریق ایجاد جذبه و کشش و نه با استفاده از قوة قهریه و زور». او اعمال قدرت نرم را از طرقی همچون بسط و گسترش روابط با متحدان و تعاملات فرهنگی میسر میداند.

از دیدگاه وی یک چنین سیاستی سرانجام، منجر به محبوبیت دولت‌ها نزد افکار عمومی کشور مقصد میشود و نیز کسب حیثیت و اعتبار و وجهة بینالمللی برای دولت‌ها را در بر دارد.

*مزایای دیپلماسی فرهنگی

استفاده از فرهنگ و به خدمت گرفتن ابزار‌های فرهنگی در دیپلماسی در مقایسه با سایر ابزار‌ها و اهرم‌های رایج در روابط بینالملل دارای مزایای بسیاری است که مهمترین آن‌ها به شرح ذیل است:

۱. مواجه شدن با مقاومت کمتر در جوامع و کشور‌های مقصد از کلیدیترین مزایای دیپلماسی فرهنگی محسوب میشود. یکی از مهمترین علل ناکامی دولت‌ها در رسیدن به اهداف سیاست خارجیشان در سایر کشور‌ها مقاومت‌هایی است که در کشور‌های مورد نظر در مقابل پیاده شدن آن‌ها صورت میگیرد. از آنجا که فرهنگ و ابزار‌های فرهنگی در بسیاری از موارد ضمیر ناخودآگاه مخاطبان خود را هدف قرار میدهد و با لطافت و ظرافت غیرمشهودی بر لایه‌های عمیق اذهان ایشان تأثیر میگذارد، لذا در مقایسه با سایر ابزار‌های شایع در دیپلماسی، دیپلماسی فرهنگی با سهولت بیشتری در لایه‌های زیرین جامعه و با عمق بیشتری رسوخ میکند و تاثیرگذاری و دوام بیشتری دارد.

۲. عاری بودن دیپلماسی فرهنگی از لحنی خصمانه و آمرانه در کنار جذابیت بیشتر و «نامحسوس بودن اعمال آن» و در نتیجه، هدف قرار دادن ذهن و روح مخاطبان خود از دیگر مزایای آن است. دیپلماسی فرهنگی زمانی تاثیرگذاری بیشتری دارد که که بدور از سیاست‌های خصمانه، منفی و سلطه طلبانه باشد. مخاطب قرار دادن جوامع و کشور‌های دیگر، چه در سطح دولت‌ها و چه در سطح ملتها، آن گاه که با ابزار قهرآمیز و لحنی آمرانه صورت گیرد، هرچند که ضمانت‌های اجرای خود را نیز در کنار داشته باشد، با مقاومت روبرو شده و موجب صرف هزینه بیشتر و در نتیجه عدم مقبولیت و کارآیی کمتر خواهد شد.

۳. در دیپلماسی فرهنگی فرصت بهتری برای حضور جدیتر و مجال بیشتری برای ایفای نقش مؤثرتر توسط بازیگران غیررسمی، نهاد‌های مدنی و اشخاص حقیقی و حقوقی غیردولتی مهیا میشود و این به نوبه خود بر گستره حوزه مانور و دامنه تأثیرگذاری دیپلماسی فرهنگی در مقایسه با دیپلماسی کلاسیک سنتی میافزاید. از این رو دولتمردان میتوانند بهترین بهره را از این نهاد‌ها برده و بسیاری از NGO‌ها میتوانند در این راستا به دولت‌ها یاری رسانند.

۴. دیپلماسی فرهنگی بیشتر به دنبال کشف، تعریف و ترویج ارزش‌ها و منافع مشترک و جهانشمول و سپس، تأمین منافع ملی در چارچوب این ارزش‌ها و منافع مشترک است.

۵. دیپلماسی فرهنگی میتواند به منزله فتح بابی برای مفاهمه بیشتر و بهتر میان کشور‌ها به کار گرفته شود و به مرور زمان، منجر به پایهریزی روابط عمیق و پایدار فرهنگی میان کشور‌ها شود و این تعمیق، حتی میتواند به حوزه‌های سیاسی و امنیتی هم تسری یابد. این امر زمانی میتواند مفید فایده باشد که دولتی در مقابل دولت سیاست خصمانه در پیش نگرفته باشد که در غیر اینصورت نتیجه عکس خواهد داد.

۶. دیپلماسی فرهنگی میتواند خلاقانه تر، انعطاف پذیرتر و حتی فرصت طلبانه تر از دیپلماسی کلاسیک و سنتی در بسیاری از حوزه‌ها طراحی و اجرا شود.

براساس این گزارش؛ دیپلماسی فرهنگی میتواند عرصه ظهور همه ظرفیت‌های بالقوه و قابلیت‌های تاریخی، علمی و هنری یک کشور در حوزه‌هایی از قبیل ادبیات، شعر، سینما، موسیقی و سایر زیرشاخه‌های فرهنگ و هنر شود.

*تاریخچه دیپلماسی فرهنگی در ایالات متحده آمریکا

گرچه توجه و تمرکز آمریکا بر روی دیپلماسی فرهنگی در جنگ سرد توانست موجب و موجد کامیابی‌ها و دستاورد‌های بسیاری برای سیاست خارجی آمریکا در اروپا باشد، اما سیر تحولات پس از دوران جنگ سرد و به ویژه رخداد‌های یازده سپتامبر ۲۰۰۱ م؛ و حوادث پس از آن، این نکته را برای آمریکایی‌ها به خوبی آشکار کرد که کاخ سفید درست به همان اندازه که در پیروزیاش در جنگ سرد دلیل برای مسرت و رضایتمندی دارد، در سایر نقاط جهان از جمله در خاورمیانه دلایل محکمی برای نگرانی و احساس خطر خواهد داشت. آنچه که تلاش‌های کاخ سفید در سال‌های اخیر برای بهبود چهرة ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه و جهان اسلام و تا حدی سایر نقاط جهان را با ناکامی روبهرو کرده است، اتخاذ راهکار «جنگ تبلیغاتی» (propaganda) به جای اتخاذ «سیاست دیپلماسی فرهنگی» در مواجهه با واقعیات موجود بوده است.

اتخاذ رویکرد نخست یا همان راهکار جنگ تبلیغاتی، البته راهی سهلتر و کمهزینهتر را پیش روی آمریکا میگذارد، ولی دستاورد‌های آن فقط در کوتاهمدت ارضاءکننده است و هیچ مشکل عمده و ماهوی را برای سیاست خارجی این کشور حل نخواهد کرد؛ به عنوان مثال، استفاده از ابزار‌های رسان‌های از قبیل رادیو سوا و شبکة تلویزیونی ماهوار‌های الحره برای مخاطبان عرب در خاورمیانه و نیز راهاندازی رادیو فردا در کنار تهیه و پخش برنامه‌های فارسی رادیویی و تلویزیونی از طریق صدای آمریکا از جمله سازوکار‌هایی است که آمریکایی‌ها ظاهراً برای دیپلماسی فرهنگی برگزیدهاند، ولی نمودی و کارکردی به شدت تبلیغاتی داشته و تاکنون ناکارآمد ظاهر شدهاند.

این درحالی است که بسیاری از مقامات آمریکایی معتقدند که تاثیر دیپلماسی فرهنگی به مراتب بیشتر و کم هزینه‌تر خواهد بود و میتواند منافع ملی ایالات متحده آمریکا را در خاورمیانه و سراسر جهان تامین کند.

آمریکا در طول جنگ سرد با عنایت به اهمیت ابزار دیپلماسی فرهنگی بیشترین استفادة مؤثر را از ابزار اطلاعات و فرهنگ در تخریب رقیب خود انجام داده است. USIA یا آژانس اطلاعات ایالات متحده بزرگترین بنگاه رسمی و مستقلی بود که متولی کار فرهنگی در عرصه سیاست خارجی آمریکا محسوب میشد؛ با این همه، در سال ۱۹۹۹ م. دولت آمریکا این آژانس را منحل و آن را در سایر زیربخش‌های وزارت خارجه ادغام کرد و مهمترین دلیل این اقدام را پایان جنگ سرد و به سر آمدن تاریخ مصرف آن عنوان کرد. این آژانس در پایان دهة ۹۰ م. قریب ۱۹۰ شعبه و دفتر در ۱۴۰ کشور جهان داشت و بودج‌های معادل ۱.۲ میلیارد دلار را به خود اختصاص داده بود (Jajko, ۲۰۰۵).

در کنار مؤسسات دولتی و وابسته به وزارت خارجه مراکز و مؤسسات مطالعات استراتژیک متعدد دیگری نیز برای این مأموریت تأسیس شدهاند که مرکز فرهنگ و هنر آمریکا (Center for Art and Culture) یکی از آنهاست. اهداف اعلامی این مرکز در سه بخش به شرح ذیل ارائه شده است:

۱. ارتقای آگاهی عمومی نسبت به اهمیت مقوله دیپلماسی فرهنگی

۲. انجام طرح‌های پژوهشی در حوزه دیپلماسی فرهنگی

۳. اعمال نظر و تأثیرگذاری مستقیم بر روی برنامهریزی‌ها و تخصیص بودجه برای دفتر امور فرهنگی و آموزشی (Bureau of Educational and Cultural Affairs) در وزارت خارجة آمریکا برای احیای مجدد نقش رو به افول فرهنگ در سیاست خارجی آمریکا این مرکز به تشریک مساعی با نهاد‌های دیگری، چون COLED یا ائتلاف برای رهبری آمریکا در جهان خارج (Coalition for American Leadership Abroad) میپردازد و به انجام طرح‌های پژوهشی با هدف تعریف جایگاه دیپلماسی فرهنگی در سیاست خارجی آمریکا همت گمارده است.

از دیدگاه آمریکاییان برنامه‌های تبادل دانشجو نیز میتواند نقش حیاتی در تأمین امنیت ملی و رسیدن به اهداف خارجی دیپلماسی کشور ایفا کند و لذا این کشور برای این امر در یک برنامه دهساله مبلغی معادل ۱۲۵ میلیون دلار را پیشبینی کرده است (Besso, ۲۰۰۵). از نظر توزیع جغرافیایی این تبادل دانشجو باید بر مناطق و کشور‌هایی همچون اروپای غربی و خاورمیانه متمرکز باشد؛ چرا که مقوله امنیت ملی آمریکا در این مناطق مسئل‌های حادتر و مهمتر است. برای نیل به این هدف هم اکنون بیشتر دانشگاه‌های آمریکا برنامه‌های تبادل دانشجو با دانشگاه‌هایی در اقصی نقاط جهان را در دستور کار خود قرار دادهاند (Besso, ۲۰۰۵).

*دیپلماسی فرهنگی راهی برای محدودیت برخی کشور‌ها

علاوه بر این میتوان از دیپلماسی فرهنگی به عنوان بخشی از راهبرد محدود نگهداشتن روشنفکری و مسدود کردن راه‌های نفوذ کشور‌های دردسرساز و آزاردهنده مانند ایران و... که تلاش میکنند در میان همسایگان خود دوستانی از طریق تمجید از اقدامات ضد آمریکایی آنان پیدا کنند، استفاده کرد. در واقع میتوان از این طریق تا حدی راه نفوذ این‌ها را از طریق ابزار غیر نظامی مسدود کرد.

فرهنگ مانند بسیاری از موارد دیگر در دنیای امروزی با توجه به پیشرفت سریع تکنولوژی، به طور فزایند‌های در حال جهانی شدن است، این مسئله به این معنا است که ملت‌ها توانایی کمی برای بیان این ادعا که در حوزه فرهنگی دارای استیلا و یا مالکیت هستند، دارند. با این حال، فرهنگ همچنان در قلب قدرت نرم باقی خواهد ماند و این مسئله تاکیدی بر نیاز به دقت و تفکر در این زمینه از طریق بررسی رویکرد ایالات متحده در زمینه راهبرد دیپلماسی فرهنگی است.

براساس؛ استفاده از دیپلماسی فرهنگی فقط مختص آمریکا نیست. درکنار ایالات متحده آمریکا بسیاری ازکشور‌های دیگر اعم از بریتانیا، فرانسه، آلمان، اتریش، استرالیا، کانادا و ژاپن در زمره کشور‌هایی هستند که جایگاه مخصوصی را در حوزه دیپلماسی فرهنگی به خود اختصاص داده اند.

نکته جالب توجه اینکه حتی برخی کشور‌های جهان سوم نیز از پدیده اطلاعات و نوعی دیپلماسی فرهنگی به عنوان یک ابزار در سیاست خارجی خود استفاده میکند و در بسیاری از موارد این حربه علیه غرب به طور عام و علیه ایالات متحده آمریکا به طور خاص استفاده شده و از کارایی و بازدهی بالایی نیز برخوردار بوده است.

نتیجه گیری:

همه کشور‌ها به نوعی در عرصه کنونی به اهمیت و نقش دیپلماسی فرهنگی پی بردهاند و هر کدام در تلاشند در حد توان، پتانسیل و ظرفیت خود برنامه‌هایی را برای پیاده کردن این نوع از دیپلماسی ارائه دهند.

به طور کلی موفقیت یک کشور در عرصه بین الملل مستلزم نشان دادن چهره خوب از آن کشور در جمع سایر کشور‌های جهان است و ایجاد چنین چهر‌های به قوت و توانایی دست اندرکاران دیپلماسی فرهنگی یک کشور بازمیگردد که در جهت منابع ملی کشورشان گام بردارند.

تلقی منفی و تصویر ذهنی تاریکی که جهانیان از یک کشور یا یک حکومت دارند، تنها در سایه دیپلماسی فرهنگی قابل تغییر و اصلاح است. در کنار به کارگیری مجاری و راه‌های دیپلماسی رسمی، باید به بزرگراه‌های دیپلماسی فرهنگی توجه کرد و با برنامهریزی حسابشده در حوزه‌های آموزشی، هنری و فرهنگی به ترویج ارزش‌های مطلوب کشور اقدام کرد. تنها با ابزار‌هایی از جنس فرهنگ میتوان در عمق باور‌ها و اعتقادات ملت‌ها رسوخ کرد و ائتلاف‌ها و اتحاد‌هایی پایدار را در نظام بین الملل بنیان نهاد.

براین اساس دیپلماسی فرهنگی میتواند پایه گذار دستیابی بسیاری از اهداف اعم از سیاسی، اقتصادی، امنیتی، نظامی و ... برای ملت‌ها باشد.

براساس آنچه گفته شد؛ مسئولان جمهوری اسلامی ایران حال با توجه به توافقات هست‌های باید هوشیار باشند، زیرا آمریکا در پی نشان دادن چهره خوب از خودش در کشور است تا باور‌ها را نسبت به خود تغییر دهد، باوری که هیچ گاه در کشور عزیز اسلامیمان تحقق نخواهد یافت.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از دفاع پرس، تاریخ انتشار:۲۹ تیر ۱۳۹۹، کد خبر: defapress.ir_۸۸۲۵۳
اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین