شعار سال: بیست و یکم شهریور ماه مقارن با رحلت مردی از دانش آموختگان مکتب حیاتبخش حسین بن علی (ع) است که عمر پر ثمر خویش را یکسره وقف دو امر نمود.
اول مبارزه بی امان با طاغوت عصر، در تأسی به قیام سید الشهداء (ع) و با اقتداء به بزرگ احیاء کننده دین در قرن معاصر (حضرت امام خمینی (سلام الله علیه).
و دوم جدیت در فهم، درک، بسط و گسترش معارف دینی و حقائق شریعت ربانی.
در تحلیل شخصیت مبارزاتی مرحوم آیت الله حاج شیخ شهاب الدین اشراقی (ره)، گفتهها و نوشتههای فراوانی ارائه شده؛ اما دیدگاهها، آراء علمی و اندیشههای آن فقیه ژرف اندیش و اسلام شناس چیره دست، مغفول مانده و مجاهدتهای علمی ایشان همچون راز سر به مهری به تبیین و تشریح و ارائه به عموم مخاطبان و اهل تحقیق نیازمند است.
گرچه مجموعه آثار مرحوم والد در دوازده مجلد به زیور طبع آراسته گردیده، ولی جا دارد نسبت به باز نشر اندیشههای ایشان همتی مضاعف گمارده شود.
بدین سان و با عنایت به تقارن سی و نهمین سالگرد ارتحال مرحوم والد معظم با ایام سوگواری حضرت سیّدالشهداء (ع)، لازم دیدم با مرور فرازهای کوتاهی از کتاب ارزشمند (پاسداران وحی در قرآن کریم) که با دغدغه مندی ایشان و مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (ره) حول محور پاسخگویی به برخی شبهات پیرامون قیام عاشورا به رشته تحریر در آمده است؛ مدعیان و مخاطبان را در مجالی کوتاه به مداقه و تفکر دعوت نمایم.
وظیفه ما در برابر تضعیف رهبران الهی
مرحوم والد در پیشگفتار این کتاب گرانسنگ، به وظیفه ما در برابر تضعیف اهداف متعالی ائمه طاهرین (ع) اشاره نموده و مینگارند:
ما، در بزرگداشت ائمه اطهار و در پیروی از نیات مقدسه آنان اگر کوتاهی نماییم با حیثیت و حدود انسانی خود مبارزه نموده ایم.
چگونه ممکن است برای تکامل و تعالی و رشد ملت عزیز شیعه، با کناره گیری از مظاهر تقوا، عدالت و علم، به اهداف مقدسه انسانی رسید؟!
شاید کسانی که در کمین زندگی ما هستند و میخواهند صفوف فشرده مسلمین را در هم ریزند و عظمت اسلام و مسلمین را به تاراج برند، از این گونه افکار خالی نباشند، فکر آنکه بهترین راه برای شکست و عقب راندن هر ملتی، ضربه زدن بر پیکر زمامداران و رهبران الهی آن ملت است.
مسلمانها باید به این نکته بیشتر توجه کنند و افکار پلید دشمنان خود را بخوانند تا هر روز عوامل مخرب به دست خود ما، زیربنای موجودیت ما را در هم نریزند و ما را به نامهای مختلف فریبنده ای، چون «روشن فکری» و «آزادی افکار» وادار به تضعیف رهبران واقعی اسلام _ یعنی ائمه اطهار (علیهم السلام) _ ننمایند.
اهمیت فوق العاده قیام کربلا
در بخش چهارم از کتاب پاسداران وحی در قرآن کریم که به موضوع آگاهی سیّدالشهداء (ع) از حادثه کربلا اختصاص دارد، پیرامون اهمیت قیام حسینی میخوانیم:
اگر امام (ع) قیام نمیفرمود و پایداری و صبر بر مصائب و تحمل اسارت فرزندان عزیز خود و اهل بیت خویش را نمینمود، به یقین امروز از اسلام اثری دیده نمیشد و یزید و عبید الله به کلی ارکان دین را لرزانده و کاخ با عظمت اسلام را بر سر مسلمین ویران کرده بودند.
این قیام حسین (ع) بود که به قیمت جان و بهای گزاف، نگذاشت نقشه پلید یزید عملی شود.
قیام امام اصالت اسلام را ثابت و قرآن را نگهداری کرد و اینها یکی از هزاران آثار این شهادت در اوائل واقعه جانخراش کربلا است.
مکتب حسین (ع)، مکتب آزادگی است. هر آزادمردی که در جهان اسلام قیام کرد، گفت: نه من از حسین عزیزترم و نه خون من رنگینتر است.
احقاق حق و ابطال باطل، تنها هدف مطلوب حسین (ع)
مرحوم آیت الله اشراقی در اواخر این اثر وزین، به تنها هدف والای سید آزادگان در جریان نهضت خود پرداخته و مینگارند:
امام در این قیام بیش از یک مطلوب ندارد: زنده کردن حق و از بین بردن باطل و احیای روش و سنت پیغمبر (ص) و در هم کوبیدن بدعتها و خودکامگی شهوات رانانی که به نام دین با سرنوشت مسلمین بازی میکردند.
این سخنی بود که امام مکرر در نامههای متعدد و خطابههایی که در بین راه در موقعیتهایی ایراد فرمود، گوشزد نموده است.
قیام امام به خاطر در هم کوبیدن تجاوزات ستمگران، محو کردن آثار فساد و چپاولگری ها، تثبیت حلال و حرام _ آن گونه که قرآن فرموده _ عقب راندن زمامداران شیطانی که معشوقی جز هوای نفس نداشتند و بالأخره رهاندن مسلمین از زیر فشار حکومت جبار یزید است؛ پس امام مطلوبی در قیام خود جز این اهداف مقدسه ندارد.
نقشه او مبارزه و اعلام مخالفت با دستگاه یزید تا سر حدّ جان است، بلکه در این راه مصمم است به شهادت نائل شود تا از این زندگی مرگ بار رها گردد و در جوار رحمت حق، با آرامش زندگی نوینی را شروع کند.
پس مطلوب یکی است و نقشهای هم که برای تحقق این آرمان باید پیاده شود، بیش از یکی نیست: مبارزه تا سر حد جان.
کربلا، دفاع شخصی یا شهادت برای حفظ دین؟
از نکات بسیار مهمی که در کتاب یاد شده میخوانیم، رد نیت سالار شهیدان (ع) از خروج برای (دفاع شخصی) و نگرش آن حضرت به فدا نمودن جان با پذیرش شهادت به منظور حفظ دین الهی و حراست از معارف ناب آن است. مرحوم والد معظم این موضوع را چنین مورد بررسی قرار میدهند:
مگر نمیدانید که امام آن قدر بزرگ است و آن قدر وسیع فکر میکند که میلیاردها انسان را در هزاران سال بعد مدّ نظر قرار داده و به خاطر بزرگداشت و نجات آنها در حادثه کربلا به پا خواسته است؟
زهی کوتاه فکری و بد اندیشی! این چه منطقی است که شما را وادار به بررسی جستجوی فایده شهادت در کربلا، در مقدار کوتاهی از زمان وا میدارد. نباید بذری را که حسین (ع) با خون خود کاشت، یک روز و دو روز، یا یک سال و ده سال به کمال ثمر رسد، و گمان نشود که امام تنها برای نجات جمعیت اندک آن زمان و یک دوره کوتاه، خود را فدا کرد.
امام میفرمود: من زندگی با این گونه زمامداران کج رفتار را مرگ بار میبینم. امام میفرمود: حق محکوم شده و باطل مورد استقبال است. (تاریخ طبری: ۴ / ۳۰۵)
این سخن را در «ذی حسم» میگوید، در آنجا که به کربلا نزدیک است؛ یعنی حرکت ما برای مبارزه با باطل و بر کرسی نشاندن حق است؛ و در دنبال این کلام میفرماید: (فإنّی لا اَری الموت الا شهاده). مبارزه میکنیم تا سر حد جان و این جنگ، نبرد شرافتمندانه است، این موت، نامش شهادت پرافتخار است؛ پس قیام امام برای آن گونه اهداف است و در این قیام، آماده جانبازی است.
امام شهادت را برای دفاع از اغراض عالیه خود میخواهد، نه دفاع را برای حفظ جان (دفاع شخصی).
امام، جان را برای اهداف مقدس خود میخواهد؛ یعنی برای تثبیت نام رسول خدا (ص) و پاسداری قرآن و دفاع از ستمدیدگان و جلوگیری از خودکامگی زمامداران. اینها برای امام با ارزشتر از جان عزیز است.
میگوید: (نمی بینید به حق عمل نمیشود و از باطل خودداری نمیگردد؟!)
من زنده باشم و ببینم که حق محکوم گشته و زحمات پیامبر محمد (ص) پایمال شده و قرآن به کناری میافتد و نغمههای شوم استبداد سیاه جاهلیت و وثنیت از نو به گوشها برسد؟!
نه، من برای نبرد با این عوامل جان میدهم و این جان دادن نامش شهادت است.
پس تصمیم امام از اول شهادت است. شهادت برای دفاع از حق، و اگر بعضی از ما قبول نکنند، ما او را حواله به «تاریخ طبری» (۴ / ۳۰۵) میدهیم تا ببینید امام تصمیم خود را برای جانبازی در (ذی حسم) اعلان فرموده است.
امام از پیش مصمم بر جانبازی بود، همان گونه که در مکه فرمود:
میبینم گرگهای بیابانی بندهای مرا پاره میکنند.
اگر در حدیث است که هر جا مسجدی بنا میشود، آنجا خون شهیدی ریخته است؛ با تأمّل، چارهای جز تصدیق و گواهی بر صحت این حدیث نیست؛ زیرا مسجدها، معبدها و مراکز حساس دینی، همه از پرتو حسین (ع) و بنای بر فداکاری اوست.
حسین (ع) شهید شد، اما اسلام زنده گشت.
امام (ع) پایمال سُمّ اسبان شد، اما اسلام پیشتازانی کرد.
خیمههایی در کربلا سوخته شد، ولی خیامی برای ترویج دین و نشر قرآن تا روز قیامت بر پا گشت.
امروز حسین (ع) و اسلام «صورت و ماده» شده اند و حسین (ع) فصل ممیّز اسلام گشته است.
در پایان امیدوارم اندیشوران ژرف نگر و صاحبان آثار بیانی و بنانی، با پذیرش تعهد و مسئولیت بزرگ خود مبنی بر حراست از اهداف و آرمانهای والای حسینی، راز زنده بودن اسلام در پرتو نهضت کربلا را که با جمله تاریخ ساز (ما هر چه داریم از محرم و صفر است) از سوی امام امت (سلام الله علیه) مزین است؛ در بازگویی حقایق و مبارزه با انحرافات و کج رویهای روشنفکر مآبانه کوتاهی ننمایند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری ایسنا، تاریخ انتشار: ۲۱ شهریور ۱۳۹۹، کد خبر: ۹۹۰۶۲۱۱۵۶۴۳، www.isna.ir