شعار سال: پیشرفت اولیه صنعت فولاد و افت جایگاه این کشور در عرصه فولادسازی موضوع اصلی مطالعات زیادی در قرن بیستم بود. در سال ۱۹۹۶ ایوان آبه، پژوهشگر صنعتی در مقالهای نوشت: «یکی از نقاط ضعف صنعت فولاد بریتانیا عدم استفاده از تکنولوژیهای جدید دنیا است. در اغلب کارخانههای این کشور تجهیزات، ماشین آلات و تکنولوژیهایی استفاده میشوند که عمرشان گذشته است و نمیتوانند کارایی بالایی داشته باشند.
در این کشور کارخانههای فولادسازی به ندرت به روز میشوند و سرمایه گذاریهای تازه برای به روز رسانی تکنولوژیها و خطوط تولید کمتر انجام میشود به همین دلیل است که صنعت فولاد این کشور از صنعت فولاد دیگر کشورهای جهان عقب ماند و فرصت رشد از آن گرفته شد.»
در ادامه این گزارش عدم برنامه ریزی صحیح برای توسعه عملکرد این صنعت و شکست در حوزه کارآفرینی به عنوان نقاط مهم ضعف این صنعت معرفی شد.
سیاستهای نادرست، مانع از رشد صنعت فولادسازی شداین پژوهشگر به همین یافتهها بسنده نکرد و به بررسی تاریخ صنعت فولاد بعد از اتمام جنگ جهانی دوم پرداخت. هدف او از انجام این کار پژوهشی بررسی تاثیر مداخلات دولت بریتانیا در اقتصاد بود که خود باعث اختلال در روند فعالیت صنعت فولاد میشد. در بخشی از این گزارش آمده است: «دولت در سالهای انتهایی دهه ۱۹۴۰ به اهمیت سرمایه گذاری در به روز رسانی تجهیزات و ماشین آلات مورد استفاده در صنعت فولاد پی برده بود، ولی نمیتوانست بخش خصوصی را متقاعد کند تا در این حوزه وارد شوند.
در نتیجه برای سالهای طولانی تولید فولاد در بریتانیا با راندمان بسیار پایین انجام میشد. البته در سال ۱۹۴۶ اولین طرح اصلاحی در صنعت فولاد پیشنهاد شد و شرکت تولید آهن و فولاد بریتانیای کبیر راه اندازی شد. درآن زمان انتظار میرفت این طرحهای اصلاحی باعث رونق صنعت فولاد شود، ولی دولت محافظه کار وقت موانع زیادی در مسیر اصلاحات لازم در صنعت فولاد و ورود سرمایهها به این صنعت ایجاد میکرد و به همین دلیل مانع از پیشرفت آن شد. این مساله در تمامی دهه ۱۹۵۰ میلادی در کشور بریتانیا مشاهده شد.»
مشکلات صنعت فولادسازی تمامی نداشتآبه در بخش دیگری از گزارش خود نوشت: بیست سال مداخله نادرست دولت در صنعت فولادسازی و عدم همکاری سرمایه داران خصوصی برای اجرا شدن طرحهای پیشنهادی کارآمد از قبیل به روز کردن تکنولوژیها و تجهیزات این صنعت باعث شد تا در دهه ۱۹۷۰ صنعت فولاد بریتانیا با مشکلات زیادی روبرو باشد.
مشکلاتی از قبیل بهره وری پایین و تولید با ظرفیتی کمتر از حداکثر توان تولید، کیفیت پایین محصول تولیدی در کارخانه ها، استفاده از تکنولوژیهای بسیار ناکارآمد و قدیمی، وجود سیاست کنترل قیمتی توسط دولت که مانع از سودآوری این صنعت میشد، افزایش هزینههای نفت و زغال سنگ به عنوان دو ماده اولیه مهم صنعت فولادسازی و در نهایت از بین رفتن قدرت رقابت این صنعت در عرصه بین الملل.
مداخله دولت بریتانیا در صنعت فولادسازی به اندازهای بود که حتی این شرکتها اجازه تصمیم گیری در مورد شمار کارکنان خود را نیز نداشتند. در تاریخ صنعت فولاد بریتانیا آمده است: «صنعت فولادسازی برای شمار زیادی از مردم شغل ایجاد کرده بود و با وجود اینکه سیاستهای نادرست دولتی باعث از بین رفتن سودآوری در این صنعت شده بود، هیچ یک از کارخانههای فولادسازی اجازه اجرای طرح تعدیل نیرو را نداشتند؛ بنابراین کار خود را با ظرفیتی کم و با تولید محصولی بی کیفیت ادامه میدادند و برای پرداخت هزینههای جاری از دولت سوبسید میگرفتند.
در دهه ۱۹۸۰ میلادی صنعت فولاد بریتانیا متحول شد. در این زمان مارگارت تاچر، نخست وزیر وقت کشور اعلام کرد صنعت فولاد باید برای تداوم بقا تلاش کند. او طرح خصوصی سازی صنعت فولاد را با جدیت پیگیری کرد و توانست در این زمینه موفقیتهای زیادی به دست آورد.
صنعت فولاد بریتانیا بعد از خصوصی سازی توانست سرمایههای زیادی جذب کند، کیفیت تولیداتش را افزایش دهد و جایگاه خود را در عرصه اقتصادی کشور تقویت کند و تاثیر این سیاست صحیح تا به امروز هم در صنعت فولاد این کشور اروپایی مشهود است.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از ماهنامه اقتصادی اجتماعی کارخانه دار، تاریخ انتشار: 20 مهر 1399، www.karkhanedar.com