شعار سال: اگر بپذیریم که آموزش رایگان حق عمومی بشر است در این صورت در باب نسبت آموزش و ساحت اجتماعی میتوان سرفصلهایی تامل برانگیز گشود. آموزش در مجموعه ساختار اجتماعی چه جایگاهی دارد؟ تحت تاثیر طبقه اجتماعی چه تغییری میکند؟ آیا خصلتهای اقتصادی زیستن بر فرماسیون آموزش اثر گذار است؟ این اثرگذاری در چه سطحی قابل بحث میباشد؟ این پرسشها و پرسشهایی از این دست در جهان کرونا زده، جلدی نو بر تن نموده اند و نسخهای جدید عرضه کرده اند. این نسخهها در کشورهای کمتر توسعه یافته همچون ایران، نمود متفاوتی نیز دارند. در این رابطه نکات زیر قابل بحث است:
۱. در فهمی جامعه شناختی میتوان از پنج نهاد ثابت در ادوار تاریخ بشر نام برد که زاینده دیگر نهادها بوده اند. خانواده، آموزش، اقتصاد، حکومت، دین. این پنج نهاد در خصلتی “فرامکانی” و “فرازمانی” قابل ردیابی هستند. از این حیث در همه بازههای تاریخی و در قلمروهای جغرافیایی مختلف حضور دارند. آنها اگرچه نمودهای متمایزی داشته اند و ریخت شناسی متنوعی را آشکار نموده اند لکن عناصر ثابت زیست اجتماعی بوده اند؛ بنابراین این ادعا قابل طرح است که عناصر مذکور دارای درهم تنیدگی ویژهای میباشند بدان معنا که تغییر در هر کدام بر تجلیات دیگری موثر است. رابطه آموزش و اقتصاد نیز از این زمره خواهد بود.
۲. مباحثی نظری در تحلیل ساختار اجتماعی وجود دارد که تلاش میکند روابط اجزا را بر اساس “زیربنا - روبنا” توضیح دهد. مارکس اقتصاد را در جایگاه زیربنا مینشاند و سایر موارد را به خصایل روبنا ارجاع میدهد. البته این فهم از آرای مارکس ساده گرایی است لکن میتوان با مسامحه آن را پذیرفت. دارندورف در نقد مارکس، قدرت را پاشنه آشیل بحث قرار میدهد که احتمالا دقیقتر است. پارسونز این خصلت را برای تک تک ساب سیستمها قائل است. هگل _در جهتی دیگر جهان ذهنی را محل تاکید میداند. گرامشی بر هژمونی تاکید مینماید که از جنس فرهنگ و سیاست است. آنچه در این نظریهها و نظریههای هم ردیف، قابل مشاهده است اینکه اقتصاد چه در جایگاه زیربنا چه هم سطح یا روبنا بر نهاد یادگیری اثر مستقیم دارد. آن را تحت شعاع قرار میدهد. کیفیت و کمیت آموزش در قالب معیشت شکل میگیرد. اگرچه تنهاعامل موثر نیست.
![آموزش فرزندان گروگان اقتصاد رانتی کشور آموزش فرزندان گروگان اقتصاد رانتی کشور](/files/fa/news/1399/11/9/924118_549.jpg)
۳. نهاد آموزش در جهان جدید تحت الشعاع عقل مدرن قرار دارد. علم نوین خصلتهایی را به نمایش مینهد که متمایز از معرفتهای کهن است. مدرسه و دانشگاه همچون ظرفهایی عمل میکنند که مسولیت شکل دهی ذهنی و آیینی را بر عهده دارند. تفکر را در مسیر تحقق کانالیزه میکنند. آداب جمعی را فرم میدهند. زیست انسانی را در قالبهایی نمادین برساخت مینمایند تا با همایشی بزرگ در مناسبات روزمره مواجه باشیم. گردهمایی شدیدا نمادین و آیینی که به جهان ذهنی، خصلتی پیچیده میدهد و در عین حال بر الگوهای تکرار شوندهای استوار است که همه چیز را به نمایشی ساده در میآورد. طبقه یکی از این الگوهای آیینی است که همه چیز انسان را دستکاری میکند. “امر انسانی” الزاما “امری طبقاتی” میشود از آنجا که به معیشت خویشتن گره میخورد. این الزام یک وجه نمادین و آیینی است بی آنکه چندان ارادی باشد. گویی
معیشت و طبقه به مثابه یک قالب ذهنی عمل میکند که در سطحی خرد، رفتار فردی را میسازد و در سطوح میانی و کلان به بازتولید ساختار اجتماعی میانجامد.
۴. پدیداری پاندمی ها، نوع روابط اجتماعی و نتیجتا نوع ارتباطات آموزشی را تغییر میدهد. ظهور و بروز کرونا در سال اخیر بر این مدعا صحه نهاده است. جهان بشری ناگزیر از تغییر رویه اموزشی به سمت مجازی شد. شیوههای آنلاین و آفلاین آموزش جایگزین دیدارهای حضوری و کلاس درس شد. با این حال این تغییر در کلیت جهان، برابر نبود. آنچنان که زیست آدمیان در کلیت جهان، برابری را منعکس نمیکند.
کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسعه با فقدان زیرساختهای ارتباطی از یک سو و تولید سرانه پایینتر از سوی دیگر طرحی متفاوت از فعل اجتماعی را نمایش دادند. سه ضلع شاگرد، مدرسه و خانواده، بازیگران اصلی این موقعیت بودند که نگارنده بر آن عنوان “مراسم آموزشی” مینهد. مراسم از این حیث که رفتارها با نوعی الگوهای نمادین همراه بوده که در استانداردهای مجازی از تعین یافتگی پیشین، خلاصی داشته است. مواجهه معلم و شاگرد، والد و شاگرد در موقعیتی به نام درس همچون مراسم عشای ربانی مسیحیت عمل نموده، اما مراسمی که از تقدس مذکور تهی است و امر روزمره، اتمسفر آن را سامان میدهد. این مراسم تحت تاثیر خصایل طبقاتی، مختصات خود را تعریف نموده است.
۵. “
مراسم آموزشی” در ایران عهد کرونا، خصلتهای معیشتی را بازتولید نموده است. سالهای پایانی دهه نود در قبض ارتزاق قرار گرفته و از بسط سفره خانوار خبری نبوده. این امر بر کوچک شدن بسته معیشتی خانوار دلالت دارد. تصاویر دردناک این انقباض، در انبساط طبقه نیازمند و فقیر عیان شده است. طبقه فرودست، بزرگ شده و طبقه متوسط لاغر گردیده. انسان ایرانی در بزنگاه معیشت و آموزش بیش از پیش “حاشیه ای” گشته است. دور افتاده از رفاه و یادگیری در تبعید نان و دانایی.
دانش آموز این “مراسم” در فقدان ابزار آموزشی مناسب (موبایل و اینترنت) از نقش حقیقی خود دور مانده و از حق خویش کمتر بهرهمند شده است. تعداد خانوارهای ناتوان در تهیه امکانات مناسب آموزش مجازی، چشمگیر است. این در حالی است که آمار دانش آموزان شاغل رو به فزونی نهاده و تعطیلی مدارس و مهاجرت تدریس به فضای مجازی، توامان به اشتغال کودکانی انجامیده که در نان آوری خانواده سهیم هستند. آنها طردشدگان آموزش در جبر معیشت میباشند. اشارههای خشن واقعیت که از جنس فقدان است. این نمونهها در بافت روستایی و حاشیه شهری فزونی دارد.
![آموزش فرزندان گروگان اقتصاد رانتی کشور آموزش فرزندان گروگان اقتصاد رانتی کشور](/files/fa/news/1399/11/9/924119_500.jpg)
۶. “تجربه زیسته” در کنج خیابان چمباتمه زده است. برف میبارد. جاده میخواهد سفید پوش شود. راه روستایی میخواهد سفید پوش شود. تعمیرگاههای بدون قاب، بدون ویترین، بدون عایق، در کنج جاده رژه میروند. جاده از کنارشان رژه میرود یا آنها از کنار جاده؟ انسان در زمان عبور میکند یا زمان در انسان؟ روح جاودانگی فقر از سیمای ساختمانها میبارد. در عبور اتومبیل ها، کسی بر گذر ایستاده. در انتظار ماشینهای مسافربر. در انتظار خودرویی که بایستد و او را از این “موقعیت” به موقعیتی دیگر برساند. در آن واحد تصمیم میگیرم. ترمز میکنم. بلکه از سرما رهایی یابد. از انتظار رهایی یابد. به اشتیاق میآید. میرسد. درب را باز میکند. هنوز ننشسته با شوق میگوید: “عه! آقا شمایید! ”. نگاهم صدا را کندوکاو میکند. قد کودکانه لای درب نیمه باز خودرو ایستاده. “محمد” است.
دانش آموزم که باید در کلاس درس باشد در تعمیرگاه خودرو بین دو روستا کار میکند. اینجا وسط این جادهی آزگار و مزارع اکنون خالی از برنج! همدلانه حرف میزنیم. میگوید: ۸ صبح تا ۱ ظهر، ۳ بعدظهر تا ۹ شب کار میکنم. میگویم: میدانی تو برای من بسیار محترمی؟ چهره اش میخندد. با او میخندم و درونم میگرید. برف، پیام شادی نیست برای دستهای کارگر! پیام سفیدبختی نیست برای سیاهی گریس روی لباس محمد! برف مساله آموزش و اقتصاد را تشدید میکند.
۷. در یک جمع بندی میتوان اذعان داشت
نهاد آموزش تحت الشعاع بحران معیشت، گرفتار بحران مضاعف شده است. فقر بر سپهر آموزش سیطره یافته است. امر یادگیری خاصه در ادوار مدرسه تضعیف گشته. این تضعیف، تا حدود زیادی متاثر از تغافلهای اقتصادی و جامعه شناسی توسعه است که در بزنگاه کرونا و فقدان زیرساختهای ارتباطی، واقعیت خود را عریان کرده. اکنون نهاد آموزش در مهلکهای قرار دارد که هر سه ضلع معلم، اولیا و دانش آموز را خسته و فرسوده نموده است. همیاری این نقشهای سه گانه، سازنده و فرصت آفرین خواهد بود؟ بله! اما گشایش عمده، در اصلاح ساختار طبقاتی و تقویت توان رفاهی خانوارها قرار دارد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات، برگرفته از صدای معلم، تاریخ انتشار:۷ بهمن ۱۳۹۹، کد خبر:۲۰۲۸۸، www.sedayemoallem.ir