شعار سال: به عبارتی دیگر، این دستگاه در جذب و تامین معلم از شریانهای گوناگونی استفاده نموده است و تا امروز نتوانسته است تنها یک کانال ویژه - چیزی شبیه دانشگاه فرهنگیان- را برای این موضوع اختصاص دهد، به همین دلیل و نداشتن افقی برای آینده در زمانهایی برای آن که کلاسهای درس خالی نماند مجبور شده است از سایر درگاهها و البته قوانین نه چندان علمی به رفع مشکلات و استخدام معلم بپردازد که همین امر سبب شده است در سنواتی شاهد فوجی از معلمانی باشیم که کمترین تخصصها را برای کار دراین مجموعه داشته باشند.
از دیگر سو، مطالب درسی نیز عموما و چه بسا خصوصا متناسب با نیاز دانش آموزان نیست و تداوم رویکرد فلهای در ارائه مفاد درسی موجب شده است که علم آموزی در نزد فراگیر جذاب نباشد و او تنها برای جانماندن از خیل مدرک بگیران به کتب درسی روی آورد بی آن که تاثیری در کنش و واکنشهای فردی و اجتماعی وی داشته باشد.
نتیجه چنین فرایندی افزایش کمیتها و قربانی کردن کیفیتها میباشد.
در آموزش و پرورش فله ای، پاسخگویی در برابر وجدان اجتماعی معنایی ندارد بلکه تنها گریز از مشکلات مقطعی و رهایی از غرق شدگی آنی هدف اصلی است.
در چنین سیستمی یقینا رسوب زدگی اندیشه تا حدی خواهد بود که امکان ورود هر مدیر خلاق و توانمندی را خواهد بست.
علاوه براین، چون غنای علمی فارغ التحصیلان به خاطر ضعفهای قانونی مفرط، توسط مراکز علمی داخلی مورد بررسی قرار نمیگیرد عموما با نسلی مواجهیم که نه در برابر گفتارشان خود را مسئول میدانند و نه کردارشان. اگر هم زمانی مورد بازخواست واقع شوند از گزینه فرافکنی بهره میبرند و تقصیر را بر میخهای مجاور میافکنند. میخهایی که میتوانند همان قوانین خشک و بی روح و کهن باشند که تاریخ مصرفشان سالهاست که گذشته است.

لذا در چنین آموزش و پرورشی نمیتوان دم از پژوهش محوری زد و خود را شانه به شانه نظامهای مدرسهای مدرن در نظر آورد.
اکنون که لایحه رتبه بندی معلمان در حال تصویت نهایی در مجلس شورای اسلامی است میطلبد تا بانگاهی به سندتحول بنیادین از اینگونه دردهای مزمن رها شویم.
بی شک وجود نیروهای متخصص که به مقتضای علوم نوین آموزشی و پرورشی تربیت شده باشند نقطه شروع تحول در دستگاه آموزش و پرورش است.
هرچند آموزش و پرورش باید درخود استحاله فکری نسبت به پژوهش ایجادکند و با توسعه مراکز آکادمیک به مطالعه نیازهای معلمان ودانش آموزان در هر سال بپردازد و به این وسیله در هر بازه چهارساله با برگزاری دورههای آموزشی موجبات تنویر نگاه علمی کارکنان خود را فراهم نماید چه اگر این کارصورت نگیرد باز هم بعد از مدتی نیروهای آموزشی بر محور تکرار پیش خواهند رفت که تداوم آن سبب نوعی استبداد درونی در افراد میشود که پس از مدتی دیگر انعطاف لازم را برای تغییر در روشهای تدریس خود بر نمیتابند.
جز این باید کیفیت آموزش مورد توجه واقع شود و کمیتها که غالبا در امتحان و کارنامهها جا خوش کرده اند جای خود را به میزان تغییر رفتار علمی دانش آموز بدهند و این امر سبب میشود که پیوستگی ویژهای بین معلم، دانش آموز و خانواده و به تبع آن جامعه به وجود آید.

حاصل کلام آن که.
اگر به دنبال رتبه بندی و رهایی از سیستم فلهای هستیم در وهله نخست باید بکوشیم تا آموزش و پرورش فلهای را کلا به کناری نهیم و به سمت و سوی نگاه علمی و تخصصی به معلم و دانش آموز حرکت کنیم.اینکه
معلم باید تربیت شدهی مراکز مستقیم علمی آموزش و پرورش باشد و هیچ برنامهای همچون برنامههای پنج ساله که اغلب صرفه جومحور هستند، نتوانندخللی در این موضوع ایجاد کنند.
مطلب دیگر اینکه آموزش و پرورش باید خود به دنبال
طرحهای تشویقی برای افزایش کیفیت عملکردی معلمان باشد و سعی کند از طریق ارزیابیهای فنی و بی طرفانه موجب چالاکی علمی زیرمجموعه خود شود.
مجموع این عوامل سبب کیفیت در آموزش خواهد شد و در کنار آن نسلی پرورش خواهد یافت که خود را در برابر خویشتن و جامعه همیشه مسئول بداند و به نقطهای برسد که هر پایه تحصیلی را سکویی برای افزایش فهم و دانایی خود بداند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات، برگرفته از صدای معلم، تاریخ انتشار:۲۱ فروردین ۱۴۰۰، کد خبر:۲۰۷۵۲، www.sedayemoallem.ir