یکی از پژوهشهای نسبتا مهمی که درباره بررسی پدیده انقلاب در ایران صورت گرفته کتاب دکتر «حسین بشیریه»، استاد ایرانی دانشگاه سیراکیوز است که میکوشد از زاویه کاملا جدیدی به انقلاب سال ۱۳۵۷ بنگرد.سال ۱۹۸۴ بود که انتشارات سنمارتین کتابی از او با نام «دولت و انقلاب در ایران» منتشر کرد که در واقع نتیجه و برآیند پژوهشهای مربوط به تز دکترای او بود؛ و موضوع آن تحلیل علل سیاسی و اجتماعیای بود که منجر به انقلاب ۱۳۵۷ شد او با وامگیری نظری از متفکرانی، چون نیکلاس پولانتزاس، آنتونیو گرامشی و کرین برینتون تحلیلی چندسویه از انقلاب ارائه داده و با کاربست مفاهیمی، چون «بلوک قدرت»، «نیروی هژمونیک»، «دولت پاتریمونیال» و «دوره ترمیدور» ابزارهای کارآمدی برای وارسی یک انقلاب پیچیده فراهم میسازد.
شعارسال:سی سال از چاپ اول این کتاب میگذرد و امروز ترجمه آن به فارسی با نام «زمینههای اجتماعی انقلاب ایران»، آن را در لیست پرفروشهای کتابفروشیهای ایران قرار داده است. علی اردستانی، مترجم این کتاب در توضیح آن میگوید «طی ۲۰۰ سال اخیر، ما با چند شورش اجتماعی مهم و دو انقلاب روبهرو بودهایم؛ انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی… اگرچه درباره تمام این تحولات کارهای قابل اعتنایی صورت گرفته، اما به نظر میرسد هنوز گوشه ها و زوایای پنهان مهم دیگری از این پدیده مهم اجتماعی وجود دارد که نیازمند تامل و تعمق جدی است.»
او آن را از معدودترین کتابهایی میداند که با التزام به دیسیپلین جامعهشناسی سیاسی میکوشد با حرکت بر فراز علایق فکری و روشنفکری به تبیینی عینی و علمی از امر انقلاب مبادرت ورزد و در تمام فصول کتاب، مولف میکوشد به چند سوال مهم پاسخ دهد اینکه «انقلاب اسلامی چگونه حادث شد؟»، «ماهیت منافع گروه ها و دسته جات دخیل در انقلاب چیست؟»، «دولت برآمده از منازعات داخلی از چه ویژگی ها و مشخصاتی برخوردار است؟»، «رابطه دولت با طبقات و گروه ها چگونه بوده است؟» و اساسا «آیا منازعات سیاسی درونی تاثیری بر ساخت دولت داشته است یا خیر؟»
«تحول ساختار دولت»، «رژیم قدیم: حکومت پادشاهی»، «خیزش ایدئولوژی انقلاب: احیای ناسیونالیسم اسلامی»، «بحران اقتصادی و بحران دیکتاتوری»، «بحران اقتصادی و بحران دیکتاتوری»، «به سوی بازسازی دولت» از فصلهای این کتاب است.
دکتر بشیریه علل وقوع انقلاب ۵۷ را در کتاب “زمینههای اجتماعی انقلاب ایران” نه فقر مردم و نه رفاه آنها در سالهای پایانی منتهی به انقلاب میداند، بلکه معتقد است افزایش منابع اقتصادی پس از افزایش درآمدهای نفتی موجب افزایش انتظارات طبقات پایین شدو در دوره بحران بعدی، درحالیکه میزان انتظارات همچنان بالا میرفت ظرفیت و توانایی رژیم در تحقق این انتظارات کاهش یافت.
از نظر وی دوسال پس از افزایش درآمدهای نفتی در دهه پنجاه خورشیدی عموم مردم از این ثروت منتفع شدند. انتظارات مردم به آرامی بالارفت و یکی از این انتظارات تحقق مستمر تقاضاهای روز افزون بود. به یک معنا آنچه به انقلاب ایران انجامید، نه به تحلیل چپ گرایان بدلیل فقر و فلاکت مردم و نه بهبود نسبی شرایط اقتصادی آن ها، بلکه نوسانی بود که بین تقاضای مردم و عرضه رژیم پدید آمد
دکتر قاسم افتخاری استاد پیشین دکتر بشیریه در مورد این کتاب میگوید: بعد از انتشار این کتاب ایرادهایی را در نقد آن مطرح کردهاند که به نظرم این ایرادات وارد نیست. به دلیل اینکه کتاب با عنوان «دولت و انقلاب در ایران ۱۹۸۲-۱۹۶۲» پایاننامه دکترای دکتر بشیریه است که در ایران با سی و چند سال تاخیر ترجمه شده است.
قرار نیست آخرین تحولات در حوزه تئوریهای انقلاب در آن بحث و بررسی شود؛ یعنی زمان نقد این کتاب گذشته است. زمان نقد همان سالهای اولیه بعد از انقلاب بود چرا که هر نوع نقد و ارزیابی که ما امروزه درباره مباحث کتاب داشته باشیم از کانال دانش افزوده و تجربه زیسته ما در این سی سال است و از نظر علمی این دانش را مبنای نقد قرار دادن برای کاری که بیش از سی و چند سال قبل نوشته و ۳۱ سال پیش منتشر شده، کار علمی و درستی نیست.
اما کتاب همچنان در جای خود بسیار حائز اهمیت است و مطالعه آن برای امروز مفید به فایده. انقلاب در ایران به طور ناگهانی اتفاق افتاد. واقعیت این است که هیچ کس نمیتوانست زمان وقوع دقیق آن را پیشبینی کرده و علتهای اصلی آن را برشمارد. ایران در سالهای منتهی به انقلاب در اوج رونق اقتصادی بود. البته فساد اداری و ریختوپاش چندین برابر شده بود. شاه در فکر این بود که ایران را به سرعت به کشوری پیشرفته تبدیل کند. در نتیجه میخواست همه درآمد حاصل از فروش نفت را در ظواهر پیشرفت و مدرنیته هزینه کند. اگرچه به او مشاورههایی هم داده میشد که این کار به افزایش توقعات میانجامد، اما توجه نداشت.
در اوایل دهه ۵۰ سمیناری در رامسر برگزار شد که در آن وزرا و کارشناسان حوزه اقتصادی حضور داشتند. موضوع سمینار این بود که با درآمد سرشار حاصل از نفت چه کار باید کرد؟ همه متفقالقول بودند که نیازی به هزینه همه درآمدها نیست و باید آهسته پیش برویم. باید خیلی از درآمدها را در بانکهای خارجی سرمایهگذاری کنیم تا به تدریج جذب ظرفیت کشور شود. برای این کار هم دلایلی زیاد میآوردند که زیرساختهای لازم در ایران وجود ندارد؛ چنانکه وقتی این درآمد را تبدیل به کالا میکردند ماهها برای تخلیه و انبار شدن در بندرها معطل میشد.
اما شاه میخواست به سرعت در مسیر ترقی حرکت کند و گوش شنوایی برای نصیحتها نداشت. علاوه بر مسائل اقتصادی به جنبههای روانی و اجتماعی حوادث هم باید دقت کرد. پول در کشور زیاد بود و ما به کشورهایی مثل انگلیس وام میدادیم. این به لحاظ روانشناختی باعث خطا در تصمیمگیری میشد.
دکتر بشیریه به درستی در اول کتاب، انقلاب ایران را با تئوریهای اقتصادی، روانشناختی و سیاسی بررسی کرده است. وقتی سطح انتظارات در جامعه به طور فزاینده بالا برود در نهایت نمیتوان این انتظارات را برآورد کرد. شاه این کار را انجام داد و در نهایت نتوانست پاسخگوی انتظارات فزاینده مردم باشد.
در سقوط شاه تاثیر گروههای سیاسی مثل چریکها و… خیلی مهم نبودند؛ عامل اصلی چگونگی مدیریت جامعه و صرف ثروتی بود که به دست شاه افتاده بود که باعث شد نارضایتی بالا برود و فاصله طبقاتی زیادتر شود. اما این به معنای انقلاب پابرهنهها به تعبیر ادبیات مارکسیستی نیست بلکه نارضایتی در طبقات به دلیل به خطر افتادن منافع اقتصادی آنها بود و در انقلاب ایران نمیتوان نقش و تاثیرات طبقات و منافع طبقاتی را نادیده گرفت.
به گفته دکتر بشیریه انقلاب ایران جز انقلابهای «خودجوش» (در مقابل انقلابهای برنامهریزی شده) است که به همین دلیل عواقب انقلاب و توالی میانهروها و تندروها (مانند انقلاب فرانسه) غیرقابل پیشبینی بود و انقلاب از اول برنامه مشخصی برای ترتیبات سیاسی واقعی و اهداف اجتماعی بعد از انقلاب نداشت. واقعیت این بود که کسی نمیدانست با سرنگونی رژیم شاه، چه رژیم و سیستم سیاسی را میخواهند جایگزین سیستم سرنگون شده کنند.
طبق نظر دکتر بشیریه، انقلاب با اعتراضات طبقۀ متوسط و با طومارها و نامههای سرگشاده روشنفکران آغاز شد، اما به زودی علما و بازار ابتکار عمل را در دست گرفتند و تظاهرات تودهای را سازماندهی کردند.
دکتر بشیریه ناسیونالیسم اسلامی را عامل خیزش ایدئولوژی انقلاب میداند. شیعه رنگ ناسیونالیسم اسلامی دارد. از زمان حکومت عباسیان در بغداد، ایرانیان برای کسب استقلال از حاکمیت خلفا خیزش کردند. آن زمان دیوان در دست ایرانیان بود و شمشیر دست اعراب.
این مساله و اینکه شیعه روح ایرانی دارد به دوره صفویه رسید و شیعهگری نوعی پرچم ناسیونالیسم ایرانی بود در برابر نظام سنی امپراتوری عثمانی. بعد از آن ناسیونالیسم اسلامی به دلیل عقبماندگی جامعه مسلمان در مقابل غرب ایستاد؛ بنابراین ناسیونالیسم اسلامی اگر معطوف به آن دوره باشد درست است. یعنی اسلام عاملی شده بود که از هویت ایران در برابر عثمانی و یا جهان اسلام در برابر غرب حفاظت کند، ولی اگر بگوییم که انقلاب ۵۷ هم نوعی ناسیونالیسم اسلامی بود نادرست است.
بشیریه به جای آنکه نارضایتی زحمتکشان یا طبقه کارگر را عامل اساسی انقلاب بداند، سویه نگاهش را به سمت تضاد منافع میان دولت و بورژوازی برده است؛ البته خرده بورژوازی مدرن یا تکنوکراتها حامی شاه بودند و خرده بورژواهای سنتی و بازار علیه آن.
دکتر بشیریه انقلاب ایران را بر اساس تئوری کرین برینتون به چهار مرحله حکومت میانهروها، تفوق تندروها، دوران ترور و فضیلت و عصر ترمیدور تقسیم کرده است.
انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ مهمترین رخداد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران در دوره معاصر و یکی از مهمترین رخدادهای سیاسی جهان در سده بیستم بوده است. کتاب حسین بشیریه، اندکی پس از رخداد انقلاب و تز دکتری او بود کتابی که تا مدتها بعد به فارسی ترجمه نشد؛ و همین باعث شد تا به هنگام انتشار آن در ایران، اگرچه توجه فراوانی به خود جلب کند، ولی از منظر داده ها، تحلیلها و رویکردها کمی کهنه به نظر برسد.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از کارخانه دار، تاریخ انتشار ۲۴ اردبیهشت ۱۴۰۰، کدخبر:---، www.karkhanedar.com