شعارسال:«
جنس اول؛ تواناییهای زنان برای دگرگونی جهان» نوشته هلن فیشر ترجمه نغمه صفاریان توسط نشر نو به چاپ رسیده است. پروفسور فیشر انسان شناس برجستهای است که پژوهشهای نوینی در زمینه مطالعات جنسیتی ارائه کرده است. وی با استفاده از تکنیکهای نوین عصب شناسی، مرزهای روانشناسی و انسانشناسی کلاسیک را در مینوردد و با توصیف عملکرد خاص مغز زنان، باز تعریفی از هویت زنانه ارائه مینماید.
در نیمه قرن بیستم در فرانسه، فمنیست مشهور،
سیمون دوبوار کتاب جنجالی اش «جنس دوم» (۱) را منتشر کرده بود که در آن به تفصیل شرح داده که زن، زن متولد نمیشود بلکه به دلیل شرایط محیط، از بسیاری از امتیازات اجتماعی محروم شده بدل به جنس دوم میگردد. زن به عنوان جنس دوم شناخته میشود، یعنی انسانی که بر اثر تبعیض اعمال شده در تربیت خانوادگی و اجتماعی و فقدان امکانات برابر، فاقد تواناییهای لازمه برای حضور موثر در جامعه است. کتاب جنس دوم، آیینه تمام نمای محدودیت ها، سنتها و مقررات عرفی و قانونی تبعیض آمیز علیه زنان است و دوبوار، به درستی، این همه را به چالش میکشد و خواستار تغییر و بهبود شرایط اجتماعی برای زنان است. اما بیانات دوبوار به کلی عاری از اشتباه نبودند.
پنجاه سال بعد،
هلن فیشر بر اساس آخرین یافتههای عصب شناسی، مطالعاتی روی تطور انسانی انجام داد و روند شکل گیری مغز و بدن هر دو جنس را به طور جداگانه مورد مداقه قرار داده، نتیجه گرفت
زنها و مردها در بدو تولد با هم برابر نیستند و تفاوت بیولوژیک عمدهای دارند. منشا خصوصیتهای زنانه، در مغز شگفت انگیزشان است که تواناییهای فراوانی دارد. بدین ترتیب، فرضیه دوبوار، مبنی بر تشابه ذاتی زن و مرد را اصلاح مینماید و به عنوان یک انسان شناس زیستی، دیدگاه نوینی از ساختار وجودی زن، ارائه میکند. مثالهایی در متن، چون توانایی انجام همزمان چندین کار، مهارت بالا در رمزگشایی حالتهای چهره و صدا، درک احساسات دیگری و تواناییهای گفتاری در این کتاب خواننده را قانع میکند که آینده متعلق به زنان است. فیشر با تاکید بر تفاوت زن و مرد، به بررسی موضوع در زمینههای مختلف میپردازد. برای مثال، با توجه به این که زنان تفکر شبکهای دارند و دیدگاه برنده-برنده را الگوی کارشان قرار میدهند، حضور زنان در محیط کار و عرصههای مدیریتی در کنار مردان دنیای بهتری را ضمانت میکند.
نویسنده و شاعر برجسته قرن نوزدهم، مری ان ایوانز، بنا به شرایط جامعه، با نام مستعار مردانه جورج الیوت، آثارش را عرضه کرده بود. این ماجرا، از طرفی موید این ماجراست که شرایط جامعه برای پذیرش زنان به راستی مهیا نبوده، از طرف دیگر نشان دهنده تسلط زنان بر کلام است که حتی در شرایط دشوار اجتماعی هم رد پایی از تواناییهای خود به جای گذاشتند. امروزه با کم شدن محدودیت ها، نتیجه این رابطه زنانه با نوشتار را میتوان در آمارهای روز آمریکا مشاهده کرد. ۵۴% نویسندگان کتابها در آمریکا زنان هستند و ۵۳% سردبیران و گزارشگران این کشور را نیز زنان تشکیل میدهند.
یکی از نکات قابل توجه در تفاوتهای جنسیتی، مهارتهای کلامی زنان است. آمارها میگویند که کودکان دختر، به طور متوسط زودتر از پسران شروع به حرف زدن میکنند و بعدها نیز ساختارهای زبانی پیچیده تری را به کار میگیرند. پسران سه الی چهار برابر بیشتر به لکنت زبان مبتلا میشوند و سه برابرِ دختران، دچار دیسلکسیا [۱]هستند. در پژوهش به عمل آمده توسط ویتلسون [۲]و همکاران روی مغز مردان و زنان متوفی، مشخص شد که نورونها در مناطق مشخصی که وظیفه تشخیص و درک اصوات کلامی را داشتند، در مغز زنان ۱۱ درصد بیشتر از مردان بوده است. انتقال دهنده عصبیِ استروژن، هم در زنان و هم در مردان وجود دارد، اما میزان آن در زنان به مراتب بالاتر است. استروژن به دلیل ایجاد دندانههای بیشتر در دندریتِ هر نورون، تعداد اتصالات ارتباطی میان سلولهای عصبی را افزایش میدهد به عبارتی جریان اطلاعات میان سلولهای عصبی، تسریع میگردد. در نتیجه، حافظه کلامی، وضوح و شمردگی گفتار انسان، ارتباط مستقیمی با سطح استروژن دارد که این مسئله در خلال هورمون درمانی با استروژن کاملا تایید شده است.
علاوه بر این، فیشر در این کتاب میگوید
زنان در فکرخوانی، مهارت بهتری دارند. این بدان معناست که در روابط اجتماعی گیرنده هایشان بهتر کار میکند و قادرند آگاهانه و ناخودآگاه، کوچکترین حرکات و علائم را دریافت و تفسیر کنند. حواس پنج گانه در زنان از حساسیت بالاتری نسبت به مردان برخوردار است. حس لامسه شان به واسطه غریزه مادری شان و لمس کودک پرورش بیشتری یافته، عموما بیشتر متوجه رطوبت، زبری و دما میشوند. در مورد حس شنوایی نیز، تقریبا همینطور است. زنان در شنیدن صداها بسیار دقیق ترند و طی هزاران سال ناچار بوده اند به آهستهترین صداها، واکنش نشان دهند؛ از نفس کشیدن نوزاد و ناله ضعیفش تا صداهای محیط که هشداری برای حضور خطر بودند. بر این اساس، انتخاب طبیعی، گوشهای تیزتری را به زنان اعطا نموده است. جنس مونث در دنیای کنونی نیز توجه بیشتری به آنچه میشنود نشان میدهد و با شنیدن همه حرفهای اطراف، آن را برای شناخت بهتر انسانهای پیرامونش، به سرعت تحلیل و تفسیر مینماید. گیرندههای زنان از لحاظ حس بویایی و چشایی نیز حساس ترند و وقتی سطح استروژن زنان به حد بیشینه اش میرسد، یعنی در دوران قاعدگی، تشخیص بویایی هم بالاتر میرود. به علاوه، تفاوت در بینایی هم به شدت میان دو جنس محسوس است. انواع مختلف کوررنگی در میان مردان به شدت بالاتر از زنان است. ژنهای مربوط به تشخیص رنگهای سبز و قرمز روی کروموزوم ایکس واقعند و زنان با داشتن دو کروموزوم ایکس، شانس بیشتری در این مورد دارند. زنان میدان دید وسیع تری نیز دارند و همزمان که به چیزی مینگرند میتوانند از گوشه چشم حواسشان به اطراف هم باشد. همان طور که در سیر تطور بشری نیازمند این بودند که در حین گردآوری گیاهان خودرو، مراقب کودکانشان هم باشند. بر همین اساس امروزه میتوان این قابلیت زنان را علاوه بر مهارت پرورش فرزند، در سایر محیطها نیز مورد توجه قرار داد. برای مثال در جلسات کاری در حین نگاه کردن به سخنران، از گوشه چشم کوچکترین حرکات اطرافیان را هم ببیند و تفسیر این دادهها را در تعاملات اجتماعی بعدیشان به کار گیرند.
پژوهشگران عصب شناسی، روبن و راکل گرروی توانایی افراد در درک غم درچهره دیگران مطالعه نموده بودند و دریافتند که مردان نسبت به غم چهره زنان نسبتا بی تفاوت بودند. هرچند زنان حساسیت بیشتری از خود بروز دادند و جالب این که، زنان در درک غم چهره مردان، حساستر از غم چهره زنان بودند. پژوهشهای مشابه ضمن تایید این مورد، در خصوص توانایی تشخیص سایر احساسات نیز روشن ساختند که به طور کلی، جنس مونث، از زنان مسن گرفته تا دختران در سنین کودکی، در درک حالات چهره و زبان بدنِ دیگران، مهارت بسیار بالاتری از جنس مذکر دارند.
در دنیای رقابتی دیروز تا امروز، از دعاوی حقوقی گرفته تا سیستمهای اقتصادی، عموما طراحی بر این مبنا بوده اند که در ازای بُرد افراد معدودی، دیگران به ناچار بازنده بوده اند. حتی در سیستم مسابقاتی که جهت سرگرمی طراحی شده اند، دست کم نیمی از افراد باید ببازند تا نیم دیگر، لذت و پاداش برنده شدن را دریافت نمایند. شیوههای زنانه چندان بر این سیستمها منطبق نیستند. بازیهای غیر رقابتی و سرگرم کننده دختربچهها موید همین موضوع است. در بسیاری کشورهای غربی، با حضور میانجیها و داوران، تعداد قابل توجهی از شکایات و ادعاهای حقوقی، به مصالحه انجامیده اند که لازم به ذکر است درصد بالایی از این میانجی ها، زن هستند. شاید در آیندهای نه چندان دور، با حضور روزافزون زنان، سیستمهای جهانی بتوانند به جای دوگانه برنده- بازنده، راهی برای شیوههای برنده- برنده بیابند.
فیشر اعتقاد دارد که «
مادرسالاری افسانهای بیش نیست» و مدرکی دال بر اعمال قدرت و حکومت زنانه در تاریخ وجود ندارد بلکه آنچه گفته میشود احتمالا نتیجه سو تعبیرهای برخی پژوهشگران است.
اما در دنیای معاصر میتوان دید که زنان، حضور بیشتر و فعال تری در امور خیریه دارند. در محیطهای کاری و جامعه، همدلی بیشتری از خود بروز میدهند و نقش موثرتری در اصلاحات اجتماعی ایفا مینمایند. شیوههای رهبری و مدیریتی در زنان کاملا متفاوت از مردان است. به هرحال، پیش بینی فیشر این است که اگر زنان به حکومت برسند، دنیای بهتری در پیش رو خواهیم داشت. چرا که زنان اغلب برای بهبود وضعیت اجتماعی تلاش میکنند و برخلاف مردان، هدفشان از پذیرش مسئولیت، دستیابی به قدرت و برتری طلبی نیست. نتیجه پژوهشهای عصب شناسان هم توضیح میدهد که زنان به دلیل ساختار مغزی مشخص، ترجیح میدهند در کشمکشها و اختلافات، کلمات را به کار بگیرند و به بحث و گفتگو بپردازند، حال آن که ساختار مغزی مردان به گونهای است که در صورت نارضایتی و خشم، تمایل به درگیریهای فیزیکی دارند. تستوسترون، یک انتقال دهنده عصبی است که در هر دو جنس وجود دارد، اما در مردان به شکل قابل ملاحظهای سطح بالاتری دارد. پژوهشهای فراوانی، رابطه مستقیم خشونت و تستوسترون را تایید میکنند.
کتاب «جنس اول» اثر قابل توجهی در زمینه مطالعات جنسیتی است که خط بطلان بر بسیاری باورهای رایج و اشتباه مبنی بر مشابهت زن و مرد یا ضعف ذاتی زنانه میکشد. فیشر بر این باور است که امروزه میتوان تعصبات کهنه درباره زن و مرد را کنار گذاشته، با شناخت واقعیتهای وجودی هر دو جنس، راهی برای تعاملات سازنده یافت. او میگوید «اکنون زمان آن رسیده است تا تفاوتهای جنسی زنان و مردان را با دیده احترام بنگریم … زمینه مساعدی فراهم آوریم تا زنان و مردان به درک جدیدی از هم دست بیابند و دوشادوش هم به کار و تلاش مشغول شویم».
منابع:
۱. دوبوار سیمون، جنس دوم، انتشارات توس، ترجمه قاسم صنعوی، ویرایش دوم ۱۳۸۰

شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از انسان شناسی و فرهنگ، تاریخ انتشار ۲۵ خرداد ۱۴۰۰، کدخبر: ۱۷۲۶، anthropologyandculture.com