پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۶۵۱۳۹
تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱۴۰۰ - ۲۱:۳۶
بهنام به نسلی از جامعه‌شناسان در ایران تعلق داشت، که به تحلیل و مطالعه واقعیت‌های اجتماعی جامعه ایران می‌پرداختند. جامعه آن روز ایران، جامعه‌ای در حال تغییر و دگردیسی بود و همین امر جامعه‌شناسانی از جمله بهنام را درگیر با مسائل روز ایران می‌کرد.
شعار سال: جمشید بهنام جامعه‌شناس مطرح ایرانی سه‌شنبه ۱۸ آبان/ ۹ نوامبر در سن ۹۳ سالگی در پاریس درگذشت. اگرچه علوم‌اجتماعی در ایران در آغاز کار با تلاش‌های دکتر غلامحسین صدیقی شکل نسبتاً علمی به خود گرفت، اما در واقع گروهی از جامعه‌شناسان از جمله جمشید بهنام بودند که به شکل‌گیری آکادمیک جامعه‌شناسی در ایران کمک کردند. با شروع برنامه‌های مدرنیزاسیون در ایران از اواسط دهه ۳۰، شاخه‌های مختلف علوم‌اجتماعی به تدریج یکی پس از دیگری متولد شدند تا با انجام مطالعات و تحقیقات اجتماعی، زمینه پیاده‌سازی پروژه مدرنیزاسیون را فراهم سازند. تاسیس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی و بعدتر دانشکده علوم‌اجتماعی در آغاز دهه ۵۰ به همین منظور صورت گرفت؛ در واقع این دو به ویژه موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی نقش نهاد پژوهشی دولت را بازی می‌کرد و از طریق انجام مطالعات گسترده اجتماعی نه فقط در تهران و شهر‌های بزرگ بلکه در کوچک‌ترین و دورترین نقاط ایران، به دولت در انجام پروژه‌های اجتماعی و اقتصادی کمک می‌کرد. در کنار دولت، سازمان برنامه نیز برای تدوین برنامه‌های اقتصادی و عمرانی خود، نیاز به پژوهش‌های اجتماعی داشت و برای انجام این امر، موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی به بازو مطالعاتی سازمان برنامه تبدیل شد. جمشید بهنام در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، نه فقط در زمینه مطالعات جامعه‌شناختی بلکه بیشتر در موضوع جمعیت‌شناسی نقش بسیار مهمی ایفا کرد. مقوله «جمعیت» برای دولتی که بلندپروازی‌های مدرنیزاسیون در سر داشت، پس از کودتای ۲۸ مرداد و حذف مخالفان از میدان سیاسی ایران و شکل‌گیری ثبات نسبی اجتماعی در دهه ۳۰ به یک مقوله محوری تبدیل شده بود. افزایش آهنگ رشد جمعیت از یک سو و انجام تغییرات اجتماعی و اقتصادی از سوی دیگر، دولت را در موقعیتی قرار داده بود که ضرورت انجام مطالعات جمعیتی را بیش از پیش احساس می‌کرد، به ویژه پس از انجام اولین سرشماری رسمی در سال ۱۳۳۵، نه فقط نهاد‌های بوروکراتیک دولت بلکه سازمان برنامه نیز به دنبال تحلیل داده‌های جمعیتی بودند.

بر همین اساس گروه جمعیت‌شناسی در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی در گام اول وظیفه تحلیل داده‌های جمعیتی را برعهده گرفت و در گام‌های بعدی خود مسئول انجام مطالعات و تحقیقات جمعیتی در کشور شد. جمشید بهنام در کنار مهدی امانی و احسان نراقی در گروه جمعیت‌شناسی موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، اولین و مهم‌ترین مطالعات جمعیت‌شناختی را در کشور به ویژه در موضوع تغییر و تحولات جمعیتی (ابتدا مطالعات باروری و مرگ و میر و بعدتر مطالعات سالخوردگی و مهاجرت) را انجام دادند. گروه جمعیت‌شناسی موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی که با همکاری موسسه ملی مطالعات جمعیت‌شناسی پاریس ایجاد شد، به دلیل انجام تحقیقات مهم جمعیت‌شناختی، کم‌کم به مهم‌ترین گروه مطالعاتی و تحقیقاتی موسسه تبدیل شد. در کنار انجام تحقیقات جمعیت‌شناختی، جمشید بهنام به تالیف و ترجمه متون مهم جمعیت‌شناسی دست زد تا منابع لازم علمی را برای تربیت و آموزش جمعیت‌شناسان ایرانی فراهم سازد. «جمعیت‌شناسی عمومی» در دو جلد مهم‌ترین کتاب تالیفی/ترجمه جمشید بهنام در نیمه اول دهه ۴۰ است. بهنام برای اولین‌بار معادل «جمعیت‌شناسی» را برای واژه Démographie به کار برد. او علاوه بر کتاب «جمعیت‌شناسی عمومی» که در چندین نوبت منتشر شد، در نگارش و تدوین اولین لغت‌نامه علمی جمعیت‌شناسی در ایران نیز نقش موثری داشت. بهنام در کنار دکتر مهدی امانی که هر دو سابقه فعالیت در موسسه ملی مطالعات جمعیت‌شناسی پاریس را نیز داشتند، به تدریس جمعیت‌شناسی در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی مشغول شدند و بعدتر هر دو در ایجاد مقطع لیسانس و فوق‌لیسانس جمعیت‌شناسی در دانشکده علوم‌اجتماعی نقش تعیین کننده‌ای داشتند.

فعالیت جمشید بهنام فقط در موضوع جمعیت‌شناسی خلاصه نمی‌شود، بهنام در کنار شاپور راسخ، احمد اشرف، علی‌محمد کاردان، نادر افشار نادری و احسان نراقی با تاسیس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی در سال ۱۳۳۷، اولین مطالعات جامعه‌شناختی را در ایران انجام دادند. کتاب «مقدمه بر جامعه‌شناسی ایران» تالیف جمشید بهنام و شاپور راسخ نتیجه مطالعات جامعه‌شناختی این دو جامعه‌شناس است. این کتاب نخستین‌بار در سال ۱۳۳۹ منتشر شد و از چهار بخش تشکیل شده است: جامعه‌شناسی شهری ایران، جامعه‌شناسی خانوادگی در ایران، جامعه‌شناسی روستایی در ایران (پیش از اصلاحات ارضی) و جامعه‌شناسی فراغت در ایران. یکی دیگر از حوزه‌های مهم فعالیت بهنام، مطالعه در موضوع جامعه‌شناسی خانواده بود. جامعه‌شناسی خانواده یکی از گرایش‌های مهم جامعه‌شناسی است و جمشید بهنام نخستین جامعه‌شناس در ایران است که به مطالعه اجتماعی نهاد خانواده در ایران و تغییر و تحولات آن پرداخت. کتاب «ساخت‌های خانواده و خویشاوندی در ایران» تالیف جمشید بهنام در سال ۱۳۵۰ منتشر شد و مورد استقبال دانشجویان علوم‌اجتماعی قرار گرفت. بعدتر جمشید بهنام در اواخر دهه ۸۰ میلادی از سوی یونسکو مامور انجام یک مطالعه گسترده در موضوع تغییر و تحولات خانواده «آینده خانواده» در نقاط مختلف جهان شد و حاصل این مطالعه کتاب «تحولات خانواده؛ پویایی خانواده در حوزه‌های فرهنگی گوناگون» بود که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد. در کنار انجام تحقیقات جامعه‌شناختی و تالیف و ترجمه، بهنام در تاسیس دانشکده علوم‌اجتماعی در سال ۱۳۵۱ نقش مهمی داشت و خود نیز به ریاست آن انتخاب شد. در واقع با تاسیس دانشکده علوم‌اجتماعی، جامعه‌شناسی و شاخه‌های مختلف علوم‌اجتماعی در ایران، شکل نهادینه به خود گرفتند و جمشید بهنام در این راه، کوشش بسیار زیادی کرد. اگر موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی بیشتر مشغول به انجام تحقیقات اجتماعی بود، با تاسیس دانشکده علوم‌اجتماعی بُعد «آموزش» نیز در کنار تحقیق، اهمیت پیدا کرد و علوم‌اجتماعی ایران پیش از انقلاب ۵۷ به ویژه در دهه ۵۰ با انجام تحقیقات گسترده اجتماعی (مطالعه تغییرات اجتماعی جامعه شهری و روستایی ایران) و تربیت دانش‌آموختگان علوم‌اجتماعی در گرایش‌های مختلف، به مهم‌ترین شاخه علوم‌انسانی تبدیل شده بود که دستگاه‌های مختلف دولت برای انجام فعالیت‌های تحقیقاتی خود به علوم‌اجتماعی روی می‌آوردند.

جمشید بهنام که دارای دکترای دولتی در رشته اقتصاد از فرانسه بود، پس از انقلاب ۱۳۵۷ از ایران به فرانسه مهاجرت کرد و به عنوان جامعه‌شناس به همکاری با یونسکو پرداخت. با این حال این همکاری باعث نشد که به مطالعه موضوعات اجتماعی و سیاسی درباره ایران نپردازد. بهنام به مطالعه یکی از مهم‌ترین مسائل نظری-فکری ایران در قرن اخیر یعنی مقوله «تجدد» پرداخت. او در کتاب «ایرانیان و اندیشه تجدد» که در سال ۱۳۷۵ در ایران منتشر شد، به موضوع تجدد که به زعم او در صد و اندی سال گذشته بر تمام شئون جامعه ایران سایه افکنده است، پرداخت. بهنام در این کتاب می‌کوشد با تعریف دقیق تجدد (مدرنیته)، نوسازی (مدرنیزاسیون) و غرب‌گرایی این مفاهیم را از یک دیگر جدا سازد و چراکه به اعتقاد او بسیاری از صاحب‌نظران و متفکران ایران در موضوع تجدد دچار خلط مفهومی شده‌اند. بهنام در جریان پژوهش خود به مطالعه فرآیند تجددخواهی (مدرنیته ایرانی) در جغرافیای ملی و در وضعیت نیمه‌استعماری ایران می‌پردازد و پیوند آن را با مفهوم مدرنیزاسیون مورد تامل قرار می‌دهد. آنچه کار بهنام را حائز اهمیت می‌سازد مطالعه تجدد به عنوان یک امر درون‌زا و دینامیسم درونی است که باعث تغییر و تحول در جامعه می‌شود. اگر فرآیند تجددخواهی از درون آغاز می‌شود، در مقابل مدرنیزاسیون در کشور‌های نیمه‌استعماری و کمتر توسعه‌یافته، انتقال و پیاده‌سازی مولفه‌ها و دستاورد‌های تجدد غربی در کشور است. بهنام در کتاب بعدی خود یعنی «برلنی‌ها؛ اندیشمندان ایران در برلن» که در سال ۱۳۷۹ در ایران منتشر شد، به مطالعه فعالیت روشنفکران ایران در برلن می‌پردازد. در سال‌های ۱۹۱۵-۱۹۳۰ میلادی، جمعی از اندیشمندان و آزادی‌خواهان ایرانی در شهر برلن زندگی می‌کردند و فعالیت‌های آن‌ها از نظر سیر تاریخ اندیشه معاصر ایران دارای اهمیت بسیار زیادی است. این گروه که تحت نام کمیته ملیون ایرانی از طریق انتشار مجله و روزنامه با نظام استبدادی حاکم بر ایران مبارزه می‌کردند، از نظر فکری در رویداد‌های بعدی ایران تاثیر قاطع داشتند. بهنام در این کتاب کارنامه این گروه روشنفکران را که شامل افراد، چون تقی‌زاده، جمال‌زاده، محمد قزوینی، مشفق کاظمی، محمدعلی تربیت، کاظم‌زاده ایرانشهر بود را مورد مطالعه قرار می‌دهد و به بررسی فعالیت‌های آن‌ها که در پیوند با ناسیونالیسم، تجددخواهی، دموکراسی، آموزش عمومی، ضرورت اصلاح ساختار قدرت دولت و دین و جامعه بود، می‌پردازد.

بهنام به نسلی از جامعه‌شناسان در ایران تعلق داشت، که به تحلیل و مطالعه واقعیت‌های اجتماعی جامعه ایران می‌پرداختند. جامعه آن روز ایران، جامعه‌ای در حال تغییر و دگردیسی بود و همین امر جامعه‌شناسانی از جمله بهنام را درگیر با مسائل روز ایران می‌کرد. برخلاف بسیاری از جامعه‌شناسان امروز که تحلیل واقعیت‌های اجتماعی در مطالعات آن جایی ندارد و نمی‌توانند تحلیل عینی و دقیق از تغییر و تحولات اجتماعی جامعه ارائه دهند و صرفاً نقش کارشناس/کارگزاران اجتماعی دستگاه‌های اجرایی دولت را بازی می‌کنند، بهنام و نسلی که او به آن تعلق داشت، «جامعه‌شناسی» را امکان‌پذیر ساخته بودند که در پیوند مستقیم با تغییر و تحولات اجتماعی قرار داشت؛ به عبارت دیگر پویایی جامعه‌شناسی ایران پیش از انقلاب ۵۷ عملاً برآمده و در پیوند با واقعیت‌های روز جامعه ایران بود. مروری بر کارنامه موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی که جمشید بهنام در آن نقش پررنگی داشت، به خوبی نشان می‌دهد جامعه‌شناسی ایران چگونه درگیر با واقعیت‌های انضمامی بوده است. با مرگ امثال جمشید بهنام، جامعه‌شناسی تحلیلی دهه ۴۰ و ۵۰ بیشتر به مغاک فرو می‌رود و جای خود را امروز به جامعه‌شناسی داده است که ناتوان از تحلیل واقعیت‌های اجتماعی جامعه خود است.


شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از میدان، تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۴۰۰، کدخبر: ۸۱۱۴۰، meidaan.com
اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین