چه کردیم که امثال گنجیهای تندروی اوائل انقلاب، شدند اپوزیسیون و بعضا مخالف و معاند انقلاب! آیا غیر از این بود که برخورد سلیقهای نمودیم و یا حتی قانون را بشکلی حداکثری اجرا نمودیم؟ اگر به ۳۰ سال قبل برگردیم و فرصت تکرار تاریخ را داشته باشیم، چگونه با مسئله برخورد میکنیم؟ نقد و تحلیلی بر علل و ضرورت خلع لباس صدرالساداتی، آقامیری، اشکوری و امثال آنها نداریم، اما هشدار میدهیم که سنجیدهتر رفتار شود. برخی از افراد سرشار از هیجان هستند و شاید نیاز به دیده شدن داشته باشند، اما نیاتشان نادرست نیست. مدارا کردن و جهت دهی نمودن این افراد، مسلما به نفع نظام است.
شعار سال: صدرالساداتی را شاید بتوان روحانی کثیر الشکایت نامید. شاید صرفا موجودات غیر ارگانیک (فرشته و اجنه) از او شکایت نکرده باشند. اما کسی از شکات مدعی نشد که صدرالساداتی از ما باج خواهی کرده است؟ چنانچه انتقادات صدر الساداتی بررسی شود، حاکمیت و بنیادهای نظام را نه تنها تضعیف نکرده، بلکه تقویت هم مینمود. کسی مدعی نشد که صدرالساداتی از اتاق فرمان داخلی و خارجی خاصی، فرمان آتش به اختیار میگیرد و ...
صدر الساداتی با نوعی روحیه خاص خود به تاریک خانهها سرک میکشید و بدون ملاحظه و حتی بعضا بدون رعایت چارچوبهای قانونی و تحفظات امنیتی، به ریشهها میزد. آیا برخورد با این نوع افراد، خلع لباس کردن است؟ آیا صدرالساداتی نمیدانست که کم توجهی به مسائل و التزامات حقوقی، میتواند باعث ایجاد دردسر شود؟
آیا جمهوری اسلامی ایران در گام دوم انقلاب و به منظور تحقق تمدن اسلامی، به امثال صدرالساداتیها (هرچند برای مدتی تعریف شده) نیاز ندارد؟ لطفا به عواقب و هزینههای برخی از کارها بیشتر فکر کنیم. حساب فرد خوش نیت با رفتار هیجانی را از حساب مخالف، معاند، اپوزیسیون، حربی و حرامی و ... جدا کنیم.
اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال، برگرفته از منابع گوناگون