سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید / سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید
پسرشان سالها معتاد شده بود. به بن بست رسیدند. بعد از توکل به خدا، متوسل به امام رضا شدند. پدر میگوید، گفتم یا بکش یا نجات بده، خادمت میشوم برای خدمت به هزاران فرد مبتلا در این کشور. نذر برآورده میشود و میماند ادای دین. موسسه خیریه همای رحمت شکل میگیرد و خدمات رسانی شروع میشود. ترک اعتیاد هزاران معتاد بعد از یک درد ادای یک نذر.
شعار سال: علی رضوانی در برنامه بدون تعارف با زوجی گفتگو میکند که پس از رهایی فرزندشان از بند اعتیاد نذر میکنند به معتادان خدمت رسانی کنند.
آنها مرکز درمانی خیریهای ایجاد کردند و مشغول درمان و پذیرش معتادها شدند. تا کنون تقریبا ۷ هزار معتاد به این مرکز درمانی مراجعه کرده اند.
نکته قابل توجه درباره این خانواده خیر این است که آنها پس از بهبود این بیماران را رها نمیکنند و برایشان اشتغال ایجاد و حتی هزینه اجاره مسکن هم برای آنها فراهم میکنند.
مجری: حاج آقا و حاج خانم خیلی ممنون که قبول کردید ما در خدمت شما باشیم. آقای نوروزی: خواهش میکنم سعادتی برای بنده است.
مجری: همه چیز خوب؟ آقای نوروزی: الحمد الله به لطف خداوند
مجری: اهل کجا هستید؟ خانم نوروزی: من اهل کرمانشاه هستم. پدر و مادر ترک تبریز هستند و ایشان هم اهل ایلام هستند. آقای نوروزی: با کمال افتخار من ایلامی هستم.
مجری: زوجی که چند هزار معتاد را درمان کردند. شما و حاج خانم قصه از کجا شروع شده. خانم نوروزی: قصه از جایی شروع شد که بچه خودم اعتیاد پیدا کرد از همان جا تازه من اعتیاد را شناختم.
مجری: پسرتان چند سالش بود که اعتیاد داشتن؟ خانم نوروزی: پسر من از ۱۵ سالگی گرفتار شده بود.
مجری: بعد به کجا رسید؟ خانم نوروزی: به کارتن خوابی رسید. توی ماشین میخوابید. توی پارکینگ خونه اش میخوابید. توی خیابانها توی ماشینش میخوابید.
مجری: همه نو مواد مصرف میکرد؟ خانم نوروزی: هر چی که شما بگید مصرف میکرد. دیگه به جای بد رسیده بود.
مجری: به تزریق و اینها؟ خانم نوروزی: تزریق و همه چی مشت مشت قرص میخورد.
مجری: یعنی بریده بودید کامل؟ خانم نوروزی: بریده بودیم حسابی که این از در خونه رفت بیرون، دور از جونش دستم را رو به قبله بلند کردم و گفتم خدایا اینو از من بگیر دیگه خسته شدم.
مجری: عجب؟ به اینجا رسیده بود. خانم نوروزی: نفرینش کردم. خدا نشنود اینها رو.
مجری: خیلیه یک مادر همچین حرفی رو بزنه خانم نوروزی: یازده سال باهاش کوبیدم.
مجری: چند سال درگیر اعتیاد بود؟ خانم نوروزی: یازده سال.
مجری: بعد پسرتون را فرستادین برای ترک؟ آقای نوروزی: اول رفتن مشهد و من از آقا امام رضا (ع) خواستم و گفتم یا امام رضا (ع) یا اینکه از بین ببر و یا اینکه نجاتش بده و اگر نجاتش دادی من غلط میکنم به معتادان خدمت نکنم هر چی دارم در طبق اخلاص میگذاریم و به معتادها خدمت کنیم. بعد بردیم به یک مرکز ترک اعتیاد. وقتی خوب شد ما هم شروع کردیم به ادای دین. نذرم را اجرا کردم.
مجری: پسرتون خوب شد و شما چه کردید و وارد چه کاری شدید. آقای نوروزی: وارد ایجاد مرکز درمانی موسسه خیریه همای رحمت شدیم. هر چه داشتیم در اختیار معتادان گذاشتیم.
مجری: چه معتادهایی؟ مثلاً معتادهایی که کارتن خواب بودن و اوضاعشون خراب بود و یا نه فرقی نمیکرد؟ آقای نوروزی: هر معتادی با هر ملیتی بیاد ما میپذیریم و بعضی از کارتن خوابهایی که چه خودم و چه مهدی پسرم توی خیابان پیدا میکنیم میاریم و چه خودشان بیان و چه خانوادهها بیارن و اخیراً چه نیروی انتظامی بیاره ما میپذیریم.
مجری: چند سال است که معتادان را درمان میکنید؟ آقای نوروزی: از زمان پاکی مهدی یعنی ۱۶ سال است.
مجری: ۱۶ سال است که این مرکز را دارید. آقای نوروزی: بله
مجری: چند معتاد را شما درمان کردید؟ آقای نوروزی: تقربیاً هفت هزار نفر اومدن و رفتن و شاید چهار، پنج هزار نفری پاک باشند. خانم نوروزی: مدرسه بچهها را قبول میکنیم، اونی که میخواهد عروسی کند کمکش میکنیم، حتی دانشجو داشتیم در بین این بچهها که رفتن دانشگاه و مدرک شان را گرفتن الحمدالله خوب بوده و از طریق کاری که براشون درست کردیم.
مجری: یعنی کسب درآمد هم اینجا دارند؟ خانم نوروزی: بله اولین کاری که شروع کردند خیاطی بود چرخ براشون گرفتیم. آقای نوروزی: برای خرید چرخ خیاطی حاج خانم طلاهاش را فروخت و رفت هفت، هشت تا چرخ خیاطی خرید.
مجری:طلاهاتون را فروختید و چرخ خیاطی خریدید. خانم نوروزی: طلا را میخواستم چیکار کنم اینها طلاهای من هستند. طلا این بچهها هستند که کار میکنند و در آمدی دارند من لذت میبرم.
مجری: هوای شما را در این کار دارند یا نه؟ به شما سر میزنند کسانی که میتوانند حامی شما باشند، پشتیبان شما باشند؟. آقای نوروزی: والله نه اگر اذیت نکنند خیلی هم ممنون میشویم منظورم مسئولان هستند.
مجری: نیاز اصلی شما چی هست؟ آقای نوروزی: کار. هیچ گونه کمک نمیخواهیم نه وام و نه چیز دیگری فقط کار.
مجری: یعنی شما میگویید زمینه کار کردن این بچهها را فراهم کنند این اداره اون نهاد و یا فلان جا بیاد کمک بگید این آقا بهبود پیدا کرد بیاد اینجا کار کند. آقای نوروزی: یکی از پایهها بهبودی اینها فقط کار است و خانواده هاشون هم پشتبند است در آمد نداشته باشد خانوادهها چه بدبختی براشون پیش میاد.
مجری: پول و بودجه نمیخواهید؟ آقای نوروزی: نه پول میخواهیم نه وام فقط کار میخواهیم.
مجری: وضع مالی شما خوب هست؟ آقای نوروزی: به لطف خدا.
مجری: کار شما چی هست؟ آقای نوروزی: من کارم آزاد است و شرکت حمل و نقل دارم و نمایندگی بیمه هم دارم و حقوق بازنشستگی هم دست حاج خانم هست که کلا برای همین خانوادهها خرج میکند و خدا کمک میکند.
مجری: معتادی که دیگه رسیده به کارتن خوابی اوضاع بد و پولی نداره که بخواهد هزینه کند بره یه جایی ترک کند اینها را پولی نمیگیرید که؟ خانم نوروزی: نه اونا پولی ندارند. خونه براشون میگیریم. الان داریم اینجا چندین خونه است که بچههای خودمون میشینند.
مجری: خونه براشون ساختین؟ خانم نوروزی: نه براشون اجاره کردیم. پول پیش دادیم و کرایه را هم میدیم و نشسته با زن و بچه اش زندگی میکند.
مجری: خونه هم بهشون میدید؟ خانم نوروزی: بله پس چیکار کند کجا زندگی کنه پولش کجا بود معتادی که گوشواره بچه اش را میکشه از گوش بچه اش میبره میفروشه و مواد میکشه به نظر شما پول داره پولش کجا بود مجبوریم حمایتش کنیم نمیدونم لطف خدا چیه اصلاً فکر نمیکنم این چه جوری جور میشه و ما اینجا رو میگردانیم. نمیدونم.
مجری: دخل خالی نمیشه. خانم نوروزی: کار خودشه قربونش بشم الهی خودش برای ما میرسونه.