*در مورد سختیهایی که مردم کشیدند و میکشند، صحبت کردی و شرایطی که تغییر کرده. تو ورودی ۶۷ دانشگاه شریف بودی و فکر کنم همدورهایهای تو خیلیهایشان ماندهاند. یعنی نرخ مهاجرت در آن مقطع من فکر میکنم خیلی کمتر بود. هرچه جلوتر میرویم، در واقع تعداد جوانان و نخبههایی که از ایران میروند، بیشتر میشود.*تو خودت به عنوان نماد و سمبل کسی که جنگیده، تلاش کرده و از صفر شروع کرده. از صفر مطلق شروع کرده با عرق جبین و با تمام وجودش به این جایگاه رسیده. نمیدانم حالا آنور قضیه را گفتی، سختیها را گفتی، ولی چجوری میشود جوانان را امیدوار کرد که آقا میشود.*حالا درسته «علی دایی» شدن خیلی سخت است. از هر چند میلیون نفر، یکنفر «علی دایی» میشود، ولی به هر حال شدنی است. یعنی تو از صفر شروع کردی. نه پارتی داشتی، نه کسی را داشتی و نه مثلا یک استعداد آنچنانی مثل «مسی» و واقعا با سختکوشی و تلاش خودت به این جایگاه رسیدی. چه صحبتی برای آن جوانانی داری که نمیدانم شاید صحبتهای «علی دایی» بتواند برای آنها تکاندهنده باشد؟من به زندگی خودم همیشه افتخار کردم. در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم. پدر و مادر با اینکه سواد آنچنانی نداشتند، جزو با شعورترین و فهمیدهترین آدمهایی بودند که دیده بودم. من همیشه گفتهام که به عشق بابام، مهندسیام را گرفتم. از روز اول، از اول ابتدایی خدا بیامرز به من گفت که تو باید مهندس بشوی. شاید باور نکنید، از بچگی؛ ۱۱، ۱۲ ساله بودم که ۳ ماه تابستان دستفروشی کردم.
هزینه ۹ ماه درس خواندن را پیدا کردم. من خیلی افتخار میکنم که روی پای خودم بودم. تازگیها مثلا ۱۰ الی ۱۵ ساله که فروشگاه زنجیرهای راه افتاده. حالا مزاح یا هر چیزی فکر میکنید، ما آن موقع با بچههای محل بساط میکردیم.
*چه چیزی میفروختید؟بستگی داشت. یکبار مثلا بلال میآمد و ما میفروختیم. بیسکوییت و لوازم خانه مثلا بشقاب، سبد، قاشق وچنگال بساط میکردیم. خودم به خیلی از دوستانم جنس میدادم و میرفتند در جاهای دیگر بساط میکردند و شب میآمدند، حسابوکتابشان را میدادند و حق خودشان را برمیداشتند. آن موقع من هم دانشجو بودم، هم فوتبال بازی میکردم و هم با یکی از دوستانم در بازار کویتیها شریک بودم که لباس استوک از کرهجنوبی میآوردیم و میفروختیم. آدم هم میتواند کار بکند، هم میتواند درسش را بخواند و بهترین دانشگاه برود و هم میتواند فوتبالیست و ورزشکار باشد. اما باید از خیلی چیزها بگذری. «گذشت» مهمترین چیز در «تکامل» است.
*موقعی که همه همنسلهای تو اولین قرادادی که میگرفتند را میرفتند ماشین آنچنانی میخریدند و یکجور سعی میکردند سمت زندگی لوکس بروند، تو فکر میکنم همان موقع یادم هست گیشا (کوی نصر) بودی و یک پیکان داشتی.بله. پیکان اردبیل ۱۱ داشتم.
*بعد آن پول اندکی هم که از کم شروع شد و کمکم بالا رفت را هم رفتی کار کردی.اصلا پیکان اردبیل ۱۱ را شریکم برای من خرید. ۴۲۰ هزار تومان سود من بود و برای من آن پیکان را گرفت و من از کارکردم گرفتم و پول فوتبال را نیاوردم ماشین بخرم و پز بدهم. تا موقعی که فوتبال من تمام شد، شاید ساعت ۱۲ شب را به ندرت سالی یکیدو بار دیده باشم. مثلا ما بزرگترین تفریحمان این بود که بعد از بازی میرفتیم بیلیارد و اسنوکر بازی میکردیم. تفریح ما همین بود.
*بیلیارد و اسنوکر بازی میکردی که بیلیارد را شنیدم خیلی خوب هستی یعنی هر کسی که دیده، میگوید خیلی خوب هستی. دیگر چه ورزشهایی میکردی؟از بچگی پینگپنگ بازی میکردم. والیبال و بسکتبال هم بازی میکردیم.
*پینگپنگ را گفتی. اتفاقا چندتا آوانس بهت بدهم؟خداوکیلی میگویم بچهها یک آینه بیاورند و در آینه خودت را نگاه کن. ببین به من میتوانی آوانس بدهی یا نه.
*آقا این دوربین؛ یک، دو، سه، چهار، پنج و شش تا دوربین است. تا حالا هم نه من بازی «علی» را دیدم و نه «علی» بازی من را. آقا ما الان میرویم اینجا هم امکانات را دارد. من که برندهام. من میدانی چه چیزی میخواهم؟ لباس لیورپول زیاد دارم. یک گرمکن، هودی و از این کاپشنهای بلند و...یک ست کامل ورزشی دیگر بگو.
*آره. یک ست کامل ورزشی لیورپول. بعد زود هم برای من بیاور.حتما. میگویم بچهها از انگلیس بفرستند.
*و اگر شما بردی؟هر چیزی که دوست داشتی. شما به ما یک جوراب بده. چون من میدانم میبرم.
*آقا ضبط میشود. بعد چه کار میکنید؟ ما اینها را پخش میکنیمها.آره پخش بکنید. اما خدایی به قیافهات نمیخورد بتوانی من را ببری.
*بچهها ضبط را الان تعطیل کنیم. لباس با خودم آوردهام و در ماشین است. راکت هم دارم.من در خدمت هستم.
(مسابقه پینگپنگ را عادل فردوسیپور برد)
*خب اوضاع و احوال فوتبال را گفتید دنبال میکنید در این حد که در ادامه صحبتهایی که انجام دادید و اوضاع و احوال عجیبوغریبی که داریم. خب الان فوتبال ما، فدراسیونمان رئیس ندارد. استقلال و پرسپولیس از لیگ قهرمانان آسیا حذف شدند و هیچکس هم اصلا نفهمید چی شد و چی نشد!*اوضاع و احوال ملیمان، اصلا تیم ملیمان وضعیت درست و حسابیای ندارد و تا الان فقط یک بازی تدارکاتی نهایی شده و همه تیمها برنامهشان مشخص است. همان زمان فدراسیون قبلی صحبت از جادوگری و این صحبتهای عجیبوغریب بود. در آستانه جام جهانی اوضاع و احوال فوتبالمان را چطوری میبینید؟متاسفانه حالوروز فوتبال ما خوب نیست؛ مثل بقیه قسمتها، این هم حالوروزش خوب نیست. ما همانطور که گفتید، بزرگترین رویداد فوتبال را در دنیا داریم. توانستیم به جام جهانی صعود بکنیم، اما هیچ برنامه مدونی نداریم که بتوانیم خودمان را آماده بکنیم. با تیمهای بزرگی میخواهیم بازی کنیم و مطمئنا میتواند پای خیلی از بچههای ما را به اروپا باز کند.
در این زمانی که حالوروز مردم ما خوش نیست، یک جام جهانی میتواند مردم را خوشحال کند و متاسفم که الان بدون برنامه و بدون هیچ چیزی ادامه میدهیم. من خودم خیلی امیدوار نیستم.
*چه قبل از ویلموتس، چه بعد از ویلموتس به شما پیشنهاد سرمبیگری تیم ملی دادند؟هم قبل از ویلموتس و هم قبل از آقای اسکوچیچ پیشنهاد را به ما دادند، اما میگویم دیگر ما لحظه آخر اوت شدیم! الان چند سال است ویلموتس رفته؟
*۲ سال و خوردهای.این پرونده هنوز به نتیجه نرسیده!
*همیشه همین بوده.الان شما نگاه بکنید مثلا کسانی که در استقلال و پرسپولیس بودند، به قول شما در تیم ملی بودند، همه هرکاری دوست داشتند، کردند و نه جوابگو بودند و نه چیزی. ما فقط جاهای آنها را عوض کردهایم. در فوتبال از پرسپولیس رفته پیکان، از پیکان رفته مثلا فولاد خوزستان! همه فقط جابهجا شدند.
هیچ کشوری در دنیا به اندازه ما در فیفا پرونده ندارد. این عاملش چه چیزی هست؟ این عاملش فساد است دیگر. کسی که هیچ جایگاهی ندارد و یکدفعهای یک جایگاه بزرگ را به او میدهید؛ دیگر هر کاری که دوست دارد، میکند. الان آن آقای وزیر کجاست؟ یکی به من بگوید. به خاطر این پشت میز را دوست ندارم. صندلی را دوست ندارم. کسی مدیرعامل هم مثلا میشود، اولین چیزی که وقتی نتیجه نمیگیرد یا مشکل پیدا میکند میگوید، این است که قبلیها کردند! آقا قبلیها کردند.
شما میدانستی، چرا قبول کردی؟ این برای من جای سوال است. دانسته که آدم خودش را در چاه نمیاندازد. این همه بهانهگیری تنها در فوتبال نیست که در همه جای ما است. همه چیز را به قبلیها نسبت میدهیم. فکر کنم اگر اطلاعی از ۳ هزار سال قبل هم داشتند، به آن هم مراجعه میکردند که مثلا ۳ هزار سال قبل چنین اتفاقی افتاده و این دلیلش آن است.
*پس هم قبل از ویلموتس و هم بعد از ویلموتس به شما پیشنهاد دادند. یعنی نگذاشتند که بشود یا خودتان نخواستید؟نه. نگذاشتند که بشود.
*یعنی از نیروهای بیرونی یا مثلا...بله. آن موقع که وزیر ورزش نگذاشت.
*یعنی آقای سلطانیفر؟بله. جفتش را نمیدانم آقای سلطانیفر است، (X) است یا (Y) است؟ ولی وزیر ورزش نگذاشت. کدام دولتی برای من یک کاری انجام داده؟ شما به من بگو. من فوتبال را کنار گذاشتم، کی آمد یک بازی خداحافظی برای ما بگیرد؟ ۱۷ سال رکورد دنیا را داشتیم. چه اتفاقی افتاد؟ کدام دولتی دوزار به من داده؟ بیاید هزاران برابرش را بدهم. از کی تا الان طرفداری کردم؟
*طرفداری که نه.از کی مثلا حمایت کردم؟ یکنفر به من بگوید. یکیدوتا افطاری رفتیم که آن را هم الان پشیمانم که چرا رفتم.
*یعنی مثلا اگر الان برمیگشتی، آن افطاری را نمیرفتی؟برمیگشتم، به هیچ عنوان آن افطاری را نمیرفتم. مسئله این است. چون ببخشید عذر میخواهم، کاری برای مردممان نکردند.
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از سایت تحلیلی خبری عصر ایران، تاریخ انتشار:۶ خرداد ۱۴۰۱، کد خبر: ۸۴۱۷۹۱، www.asriran.com