شعار سال: برنامه بدون تعارف، مهمان محمد بلندیان، زائر ایرانی عتبات بود که بیگناه در زندان ابوغریب عراق اسیر میشود و تصاویر شکنجه شدنهایش از سوی نیروهای آمریکایی در رسانهها پخش میشود. بلندیان تاکنون مصاحبهای نکرده بود. گلایه زندانی ایرانی ابوغریب پس از ۱۹ سال بی اهمیتی مسئولین به این زندانی پس از آزادی و بازگشت به کشور شنیدنی است!
بلندیان میگوید که در سال ۱۳۸۲ به قصد زیارت عتبات وارد عراق شدم و بعد از زیارت کربلا به سمت زیارت کاظمین رفتم، اما با ورود به کاظمین شرطههای عراقی من را اسیر کردند. در آن زمان هنوز حزب بعث مستقر بود و دربدو ورود با ضربه و کتک پهلوی من را شکستند و بعد از آن من را به یکی از قصرهای صدام بردند که مرکز اطلاعات آمریکا بود در آنجا حیاطی وجود داشت که در آن قفسههای آهنی قرار گرفته بود و هر کدام از این قفسها به اندازه یک برانکارد جا داشت و داخل آنها دوربین گذاشته بودند.
در این دو سال که من در آنجا زندانی بودم حتی ده نفر را هم ندیدم که به آمریکاییها حمله کرده باشند و به جرم حمله به آمریکاییها زندانی شده باشند همه مردم بی گناهی بودند که از خیابان و حتی در خانه خود ربوده و به زندان آورده شده بودند. چند نفر ایرانی هم در ابوغریب بودند. ما را بعد از چند روز به زندان انفرادی بردند. هوا بسیار سرد بود. یک شب صدای سگ شنیده میشد و سگها را به سمت سلول آوردند. صدای سگ هر لحظه نزدیکتر میشد. وی افزود:بعد از چند دقیقه من را بیرون آوردند و لباس من را خارج کردند سگ را جلو آورد و من هر چه التماس میکردم هیچ فایدهای نداشت سگ به قدری به من نزدیک شده بود که آب دهانش به صورت من میپاشید. سگ من را گاز گرفت و ناخودآگاه گردن سگ را گرفتم، اما آنها گفتند اگر سگمان را بزنی تو را میکشیم.
بلندیان بیان کرد:
آن سگ قسمتی از پای من را کند. آنها بعد از چند دقیقه پای من را بدون بیهوشی بخیه کردند. در طول بخیه روی سینه من با پوتین و چکمه ایستاده بودند و بعد از بخیه هم مجبورم کردند سینه خیز تا انفرادی بروم درحالی که کسی روی کمرم نشسته بود. این روز سختترین روز عمرم بود. وی ادامه داد: سربازها دائماً ما را زیر نظر داشتند ما زیر نظر اینها بودیم حتی برای دستشویی اجازه خروج از قفس را نمیدادند. ساعتها دست و پای ما را میبستند و ما را به سینه روی زمین میخواباندند.
بعد از ۳۰ روز من را به ابوغریب بردند و داخل کمپهایی که در آن چادر زده بودند قرار دادند.شب عید سال ۱۳۸۳ ما داخل کمپها بودیم و آن روز من اضطراب بسیار شدیدی داشتندم آنها با مشکل جدیدی مواجه شده بودند و آن زیادی زندانیها بود. من برای لحظاتی از چادر بیرون آمدم تا در مکانی که با آن حیاط میگفتند قرار گیرم ناگهان صدای انفجاری آمد آنها
برای کم کردن از تعداد زندانیان در داخل چادرها خمپاره میانداختند و وقتی برگشتم تمام افراد داخل سلولها قطعه قطعه شده بودند. این خمپارهها فقط داخل کمپهای زندانیها انداخته میشد. یادم است وقتی این صحنه را میدیدم یک سرباز ژاپنی هم آنجا بود که با دیدن این صحنه بسیار متأثر شده بود و اشک میریخت، اما در کنار این سرباز ژاپنی
سه سرباز زن آمریکایی بودند که با لذت به بدنهای قطعه زندانیان نگاه میکردند و هیچ رحم و عاطفهای نداشتند.
در یک سال و اندی که من را در ابوغریب نگه داشتند دوبار هم افرادی به عنوان حقوق بشر آمدند تا از وضعیت ما با اطلاع شوند، اما من متوجه شدم که اینها همه ساختگی و دروغین است، چون یکی از این افراد که به عنوان حقوق بشر آمده بود با یکی از سربازان شکنجه گر من گرم گرفته بود و از آنها بود. من امروز بعد از ۱۹ سال از آزادی به این جمع آمدهام تا به همه بگویم که آمریکا آن چهره اتو کشیده و شیک نیست که شما در تلویزیون و رسانهها میبینید از نظر آمریکاییها جز خودشان هیچ بشر دیگری وجود ندارند و در حق همه جنایت میکنند.
سوال اینجاست که چرا امثال محمد بلندیان نباید توسط دستگاه دیپلماسی برای طرح شکایت در دادگاههای بین المللی برعلیه آمریکا به اتهاماتی نظیر اقدام برعلیه بشریت، جنایت جنگی، اقدام بر علیه صلح، جنایت برعلیه شهروند کشور ثالث و ...، حمایت شوند؟
اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال،برگرفته از منابع گوناگون