شعار سال: ضرورت این که تشکلهای متعلق به فعالان حوزههای متعدد کشاورزی میبایست به گونهای محسوس صدای رسای اهالی حوزه تخصصی فعالیتشان باشند، هر از چند گاهی توسط مقامات مسئول بخش مطرح میشود. آنها انتظار دارند تشکلهای صنفی مردم نهاد در مواقع لزوم به میدان آمده، بیش و پیش از دیگران در موضوعات مبتلابه، رفاه اقتصادی- اجتماعی بهره برداران و مشارکت در تصمیم گیری و تصمیم سازی با ایجاد پژواک صدای مؤثر، عرض اندام کنند. اما به غیر از کم صدایی متعارف؛ تشکلهای کشاورزی دچار عارضه دیگری هم هستند که در ادبیات مرسوم به آن سندرم” آهن پاره ها درون آتش” (Too many irons in the fire) میگویند که دلالت بر نوعی اختلال ناشی از کاستی یا نارسایی توجه به موضوع اصلی یا محوری است، مبتلایان به این سندرم اگرچه دارای راه کارهای متعددی هستند، اما اغلب این بدیلهای متنوع تنها موجب سردرگمی بیشتر و اتلاف وقت می شوند و تمرکز را از مساله اصلی بخش کشاورزی بازمی دارند.
مطالعات تطبیقی جهانی هم موید این امر است چنانکه در کشورهای اروپایی نظیر فرانسه از نظر سیاسی کشاورزان به طور متناوب برای پیگیری مطالبات صنفی خویش از احزابی با گرایشهای مختلف به صورت دورهای حمایت کرده اند. گرایش سیاسی کشاورزان به عوامل منطقه ای، نوع کشاورزی، تعلقات مذهبی و سنتهای خانوادگی بستگی دارد. همین نوسان خود یکی از نقاط قوت سازمانهای کشاورزی بوده است. در فرانسه این سازمانها به ویژه خود را تنها مرجع ذی صلاح در تثبیت و تنظیم بازار کشاورزی میدانند. در این میان، تنوع گرایشهای ایدئولوژیک و خصلتهای فردگرایانه در میان جامعه کشاورزان فرانسه موجب پیدایش حدود پانصد سازمان نماینده منافع کشاورزان شده است. مهمترین کنفدراسیون کشاورزی خود با سازمانهای دیگر در رقابت دائمی است.
در آلمان کل کشاورزان عضو سازمانها و انجمنهای مختلفی هستند که در یک سازمان مرکزی با هم ائتلاف دارند. سازمانهای کشاورزی، همبستگی و اتحاد قابل ملاحظهای در ارتباط با نظام بیمه ای و تامین اجتماعی کشاورزان در رشته های بیمه عمر، بازنشستگی کشاورزان، از کار افتادگی کلی و از کارافتادگی جزیی از خود نشان دادهاند. بیش از ۵۰ درصد کشاورزان به اتحاد دموکرات مسیحی رای میدهند. همواره شماری از سرپرستان و مقامات سازمانهای کشاورزی جزو نمایندگان این حزب در پارلمان بوده اند. حزب دموکرات آزاد و «حزب آلمانی» که در مناطق روستایی نفوذ دارند از حمایت قابل ملاحظه کشاورزان برخوردارند. حزب سوسیال دموکرات از حمایت محدودی در بین کارگران کشاورزی برخوردار بوده است. یکی از نتایج نفوذ سازمانهای کشاورزی اتخاذ سیاست حمایت از محصولات کشاورزی بوده است.
در شمال شرقی ایتالیا، کلنی روستایی مستقلی است که قویا از حزب دموکرات مسیحی حمایت میکنند. در منطقه مرکزی نظام مزارعه به طور گسترده ای رایج است. بی عدالتیهای این نظام زمینه حمایت دهقانان از سوسیالیستها را فراهم کرده است. از همین رو این منطقه را کمربند سرخ ایتالیا خوانده اند. در استانهای جنوب زمینداریهای بزرگ همچنان پابرجاست و زمینها به وسیله کارگران روزمزد کشت میشوند. با این حال در این مناطق حزب دموکرات مسیحی از حمایت گستردهای برخوردار است.
در فنلاند «اتحاد کشاورزی» به عنوان حزب بخش کشاورزی از بعد از جنگ دوم حدود یک چهارم آرا را در انتخابات به دست آورده است. اکثریت کشاورزان فنلاندی دارای مزارع کوچک (کمتر از ۱۰ هکتار) هستند و کشاورزی با تولید حدود یک ششم تولید ناخالص ملی، روی هم رفته بخش ضعیفی است؛ بنابراین حزب اتحاد کشاورزی از سیاست سوبسید و حمایت دولتی برای کشاورزان پشتیبانی میکند و اغلب با حزب سوسیال دموکرات ائتلاف کرده است. «فدراسیون تولیدکنندگان کشاورزی» به عنوان یکی از گروه های ذی نفوذ عمده در سیاست فنلاند، ارتباط نزدیکی با حزب اتحاد کشاورزی داشته است.
در استرالیا فدراسیون گندمکاران یکی از گروههای صاحب نفوذ سیاسی بوده است. در جنوب و غرب استرالیا نظام انتخاباتی شدیدا به نفع علایق کشاورزان متمایل است. اتحادیه ملی کشاورزان استرالیا یکی از گروههای فشار عمده در کشور است و به ویژه بر روی حزب روستا نفوذ دارد. شورای فدرال علوفه کاران استرالیا که شامل چندین سازمان است گه گاه در سیاست کشاورزی اعمال نفوذ میکند. همچنین شکرکاران از گروههای بانفوذ هستند. همه گروه های یاد شده با حزب روستا ارتباط دارند. حزب روستا، در اصل برای حفاظت از منافع بخش کشاورزی به ویژه گندمکاران و گله داران در مقابل طبقات تجاری و صنعتی و کارگری شکل گرفت. این حزب در ائتلا ف با حزب لیبرال وزنه مهمی در سیاست و حکومت استرالیا بوده است. حزب روستا از لحاظ مالی به گروههای نفوذ در بخش کشاورزی وابسته است و در مقابل از منافع گندمکاران و تولیدکنندگان پشم حمایت کرده است. به طور کلی چانه زنی و تداوم گسترش روابط سرمایه داری، اقتصاد کالایی و تجاری شدن کشاورزی و کوشش برای یارانه و حمایت بیشتر و تاب آوری شیوه های زندگی سنتی، دهقانان را در طی قرن اخیر در بسیاری از کشورها از نظر صنفی و سیاسی فعال ساخته.
امروزه حتی در مالزی، ژاپن، اندونزی و کره جنوبی هم نهادهای صنفی کشاورزان، نمایندگان پارلمانی خاص خود را دارند. ذکر تجارب جهانی فوق ناظر بر این اصل است که نهادهای صنفی کشاورزی در ایران نیز ناگزیرند برای پیگیری مطالبات خویش نگاهی جدیتر به مناسبات پارلمانی و تعامل افزونتر با نمایندگان و کمیسیونهای تخصصی کشاورزی مجلس داشته باشند.
اگر بنا را بر این بگذاریم که همانند گذشته؛ وزارت جهادکشاورزی، هم پاسخگو، هم مطالبهگر و هم منتقد فعالیتها و اتفاقات بخش باشد، حداقل در ظاهر امر چه نیازی به وضع انبوهی از قوانین و مقررات برای شکلگیری تشکلهای صنفی و اتحادیههای ملی و استانی در زمینههای متعدد و با عناوین مختلف است که خود باری بر دوش دولت و بهرهبرداران باشند؟ لیکن قاعدتاً این «تجلی حضور» برای آن است که این نهادهای صنفی بتواند "محتوای برنامه ای" مناسبی را در جهت اهداف مورد نظر تعالی بخش کشاورزی شکل دهند. لذا؛ نهادهای صنفی میبایست در تعاملات بالادستی خویش، پیگیر سه فاکتور مهم؛ پاسخگویی (نسبت به مسئولیتها، وظایف و عملکردها) مطالبهگری (شامل؛ شناسایی و تذکر وظایف و مسئولیتهای دیگران نسبت به خود، طرح حقوق قانونی و بیان نیازها و خواستهها) و یا نقادی (کشف، درک و دریافت کاستیها در مجموعه رخدادها و عملکردها و ارائه نقاط ضعف و قوت و برنامه به مسئولین ذیربط) باشند.
عوارض سندرم سکوت (Silence Syndrome) یا بی صدایی تشکلها از ابعادی چندگانه برخوردار است. بدون تردید بی صدایی تشکلها، دارای پیامدهای ناگوار متعددی هم برای جامعه به رهبرداران و فعالان و هم برای دستگاه دولتی ذیربط است و این امر، ضرورت توجه به موضوعات محوری بخش را با اهمیتتر میسازد؛ ضعف در اجرای قوانین و مقررات حمایتی بخش و سوء استفاده برخی افراد و جریانها از فضای بی صدایی در جامعه کشاورزی، به گسترش نارضایتی بهره برداران و کاهش سرمایه اجتماعی تشکلها، منجر میشود و پیامد آن، کم تحرکی جامعه کشاورزی، عدم شناخت صحیح نیازها و ضعف در ریشه یابی درست مشکلات اساسی کشاورزی، تمرکز امکانات و منابع در زمینه های غیر مرتبط، نقصان اطلاعات بهنگام برای تصمیم گیری امور و بسیاری موارد دیگر از جمله مشکلاتی است که در اتمسفر بی صدایی در جامعه کشاورزی به وجود می آید. حتی این موضوع، گهگاه عامل بروز تنش مسئولین ارشد کشاورزی کشور با دیگر ارگانهای دولتی در مطالبه حقوق عمومی و اختصاصی بخش کشاورزی و رقابت در جذب منابع اعتباری در بودجههای ملی و استانی میگردد. در نبود صدایی منطقی و رسا ازسوی تشکلهای کشاورزی، بخش دولتی، به ناچار نقش مطالبه گر و یا منتقد را به خود گرفته و بخشهای دیگر را به چالش کشیده و دچار تنش میسازد. در حالی که علیالقاعده آنها باید متناسب با مطالباتی که از طرف تشکلها به عنوان نمایندگان اقشار مختلف جامعه کشاورزی مطرح میشود، پشتوانه و مقوم یکدیگر برای حل و فصل بغرنجیها باشند.
دقت در موارد فوق و مشکلات تاریخی جامعه کشاورزی ما نشان میدهد بخش عمدهای از علل وجودی و تداوم این معضلات، ناشی از همین موضوع مهم بی صدایی تشکلهای کشاورزی است. بی صدایی تشکلهایی که به لحاظ ساختار حقوقی خود، نمایندگی کشاورزان و جامعه فعالان تحت پوشش را برعهده داشته و ارائه هرگونه نقد، طرح مشکلات و ارائه راهکارهای بدیل از ابتداییترین مسئولیتهای ملی آنها در برابر خیل عظیم ذینفعان و کشور به حساب میآیند؛ بنابراین مسئله کلیدی این است که چرا تشکلهای بخش کشاورزی ما در حد قابل انتظار، صدایی با فحوای پاسخگویی، مطالبهگری و یا نقادی در حوزه فعالیت خویش ندارند. به نظر میرسد تحقق این موضوع مستلزم تأمین الزامات و شرایطی است که تا وقتی فراهم نشود به واقعیت رسیدن این نظر در عمل دچار مشکل است و توصیههای اخلاقی، تذکر دادن، ایجاد ساختارهایی اداری در بدنه وزارت جهادکشاورزی و یا برگزاری جلسات متعدد هم کارساز نخواهد بود. برای تبیین بهتر مسئله، روشن کردن مفاهیم پاسخگویی، مطالبهگری و "نقادی برنامه محور"، سه وجهی که به اعتقاد این جانب از مؤلفههای اصلی و کلی یک «صدای صنفی برنامه محور» به شمار میروند، میتواند به ایجاد جنس کلمات مشترک در شرایط "پسا اقلیم" آینده کمک شایانی نماید؛ پاسخگویی از مهمترین تعهدات صنفی نسبت به انجام مسئولیتهای اجتماعی محوله در برابر ذینفعان و ذیمدخلان حوزه فعالیت کشاورزی است. این امر مبتنی بر تبادل اطلاعات رفتارها و عملکردهایی است که با اهداف برنامههای راهبردی یک تشکل ارتباط دارند. مبانی پاسخگویی در سه اصل نظارت، شفافیت و رسیدگی به مسایل صنفی کشاورزی خلاصه شده است و در صورتی که در فرآیند پاسخگویی، این سه اصل مطمح نظر نباشند، انتظار پاسخگویی جامع هم موضوعیت پیدا نخواهد کرد.
توجیه صحیح، ارائه برنامه و تشریح مسائل مهم و رخدادهای آب و کشاورزی و محیط زیست نیز از جنبه های مهم برای ایفای نقش پاسخگویی تشکلهای صنفی هستند. گسترش پوشش صدور پروانه های فعالیت صنفی به عنوان مدرک هویتی شغلی کشاورزان، گسترش پوشش در برخورداری کارفرمایان کشاورزی از معافیتهای مرتبط با بیمه تأمین اجتماعی، برخورداری کشاورزان از برخی معافیتهای مالیاتی، ایجاد زمینه برای تعامل مستقیم کشاورزان با نمایندگان مجلس شورای اسلامی، عضویت نمایندگان نظامهای صنفی در شوراها و کارگروههای مرتبط با تصمیم سازی و تصمیم گیری بخش کشاورزی، پیگیری کاهش تعرفه های یوتیلیتی در بخش کشاورزی، لحاظ پروانههای فعالیت نظام صنفی کشاورزی در محاکم قضایی، دادگستریها و بانکها برای ضمانت، واگذاری و اجرای بخشی از وظایف مدیریتی جهادکشاورزی به نظامهای صنفی و اثربخشی بر قیمتگذاری عادلانه خدمات و محصولات در بخش کشاورزی و کمک به تشکیل نوعی گفتگوی ملی بین مسئولان و کشاورزان در خصوص مهمترین قضایای آب و کشاورزی نظیر الگوی کشت و نظامهای بهره برداری در شرایطی که با چالش بزرگ کم آبی، ظهور بی وقفه ریزگردها و مسایل محیط زیستی متنوع رو برو هستیم، فرصت خوبی برای ایجاد امید، تفاهم سازنده و گفتگوی موثر بین ذی نفعان و ذی مدخلان جامعه کشاورزی در آتیه خواهد بود.
دکتر حسین شیرزاد، دکترای توسعه کشاورزی
اختصاصی پایگاه تحلیلی خبری شعار سال