شعار سال: «به بهانه سالگرد اتفاق شومی که در مدرسه چندپایه شهرستان شفت اتفاق افتاد. مدرسهای که بعدها حسن امیدزاده نام گرفت»
شخص سمت راست و چپ را همه میشناسیم. دهقان فداکار و پدر شهید حسین فهمیده. هر موقع نام این دو را میشنویم خاضعانه سر تعظیم فرود میآوریم.
*** اگر روزی در مورد هویت نفر وسطی از مردم سوال کنیم بنظر شما چند نفر با او آشنا هستند؟
*** یا این تصویر متعلق به کیست؟ کسی او را میشناسد؟
*** و یا معلمی که قضیه فیزیک را ساده میانگارد کیست؟
سالها از ۱۸ بهمن ۷۶، ۱۵ فروردین ۹۵ و ۱ آذر ۹۳ میگذرد. این روزها شاید از نظر ما مثل بقیه روزهای سال باشند، اما زبان گویای ایثار معلمانی هستند که ما به اصطلاح آنها را با نام معلمان فداکار میشناسیم.
حسن امیدزاده، حمیدرضا گنگوزهی و محسن خشخاشی در این روزها با حوادثی مواجه شدند که تصمیمی سخت و آسان پیش روی آنها بود. نجات جان خود یا نجات جان دانش آموزان. آنها همیشه تصمیم سخت را ارجح میدانستند. به اعتقاد ما اجر واقعی این بزرگان نزد خدا باقی است و در تمامی لحظات دانش آموزان خود در زندگی حضور دارند، اما این معلمان حتی در آموزش و پرورش، خانه خود، هم غریب هستند.
چه بسیار معلمان گمنام دیگری که در پی حوادث پیش آمده راه سخت را در پیش گرفته و کسی حتی اسم آنها را نمیشناسد. معلم فداکار گمنامی که در هنرستان طالقانی تبریز در سال ۷۴ حین استفاده از موتور یخچال جهت تدریس مبحثی، ناگهان متوجه میشود که موتور در معرض انفجار قرار دارد و برای نجات جان دانش آموزان، جان خود را فدا میکند و اجازه نمیدهد تا انفجار به کسی جز او آسیب بزند. معلمی که هیچ کس او را نمیشناسد؛ و هزاران معلمی که هر روز درس فداکاری و ایثار را این گونه به معرض نمایش میگذارند. معلمانی که در طول خدمت خود با هزاران دانش آموزان آشنا میشوند. ممکن است بعدها نادیده گرفته شوند، اما میدانیم که بهترین مردم، معلم میشوند. تک تک جان این دانش آموزان و شهروندان آینده این سرزمین برای معلم مثل درّی گران قیمت مهم هستند و هر لحظه که قرار باشد تصمیمی سخت یا آسان بگیرند مطمئنا به خاطر دانش آموزان تصمیم سخت را انتخاب خواهند کرد.
*** راستی یادم رفت بگویم زمانی که حسن امیدزاده به علت جراحات وارد شده پروانه وار به سمت معبود شتافت کسی حتی از فوتش خبردار نشد و خبر سالها بعد منتشر شد.
*** راستی یادم رفت بگویم حمیدرضا گنگوزهی به عنوان معلم خرید خدمات مشمول طرح رتبه بندی نمیشد!
*** راستی یادم رفت بگویم که بعد از این حوادث هیچ همت والایی جهت بازسازی مدارس و جلوگیری از حوادث مشابه وجود نداشت و باعث شد تا حوادث غم انگیز دیگری را شاهد باشیم.
و هزاران «راستی یادم رفت بگویم» دیگر که معلمان هر روز تجربه میکنند، ولی باز هم اندکی از وظیفه خود دست نمیکشند و مثل شمع میسوزند تا نسلی پا به عرصه میدان بگذارد که شمع امیدشان جامعهای مترقی باشد. معلمان فداکار به همه ثابت کردند آن چیزی که در کلاس معلمان میگذرد تصورات منفی عموم جامعه نیست بلکه در کلاس درس معلمان کشور ما نغمه عاشقانه شمع و گل و پروانه، چون چشمهای زلال جاری است.
معلمان فداکاری که در سرتاسر لحظههای تدریس همواره به یادشان هستیم و یادشان برطرف کننده هرگونه خستگی و ناامیدی است. بکوشیم در روزگاری که این عزیزان غریب هستند نام و یادشان را در کلاس درس خود گرامی بداریم. ما به این انسانهای بزرگ احترام میگذاریم. بکوشیم ما نیز یکی از آنها باشیم.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از پایگاه خبری صدای معلم، تاریخ انتشار: ۱۹ بهمن ۱۴۰۱، کدخبر:۲۳۱۵۵، sedayemoallem.ir/ سایر منابع.