شعار سال: در سالهایی که کشتی بر خلاف امروز یک جنگ تمام عیار روی تشک مبارزه بود و نمایش اسطورههای مطرح کشتی همچون رسول و امیررضا خادم، عباس جدیدی، علیرضا دبیر، علیرضا حیدری، اکبر فلاح، محمد طلایی، مهدی حاجیزاده و...، میلیونها بیننده را پای تلویزیون میخکوب میکرد، منصور برزگر با بر جا گذاشتن رکوردی بینظیر، سرمربیگری تیم ملی کشتی آزاد ایران در ۴ دوره رقابتهای المپیک و ۶ دوره رقابتهای قهرمانی جهان را بر عهده داشت.
اسطوره مربیگری در کشتی ایران پس از کسب ۴ مدال جهان و المپیک، برای نخستین بار یک سال پس از کسب نقره جهان در لوزان سوییس، بلافاصله به کادر فنی تیم ملی اضافه شد و به همراه مرحوم پرویز سیروسپور و محسن فره وشی، هدایت ملیپوشان ایران در رقابتهای جهانی ۱۹۷۸ مکزیکوسیتی را بر عهده داشت.
دارنده یک طلا و ۲ نقره جهان و یک نقره المپیک در وزن ۷۴ کیلوگرم، پس از آن هدایت تیم ملی کشتی آزاد ایران در ۴ دوره بازیهای المپیک ۹۲ بارسلون، ۹۶ آتلانتا، ۲۰۰۰ سیدنی و ۲۰۰۴ آتن و ۶ دوره رقابتهای قهرمانی جهان در سالهای ۱۹۹۰ توکیو، ۱۹۹۱ وارنا، ۱۹۹۳ تورنتو، ۱۹۹۴ استانبول، ۱۹۹۵ آتلانتا و ۲۰۰۶ گوانگجو را بر عهده داشت تا تبدیل به پرافتخارترین مربی کشتی ایران شود.
در سالهایی که بر خلاف امروز مدال گرفتن در رقابتهای جهانی و المپیک در سر شاخ با نابغههای بینظیر کشتی جهان کاری بسیار سخت و بزرگ بود، تیمهای تحت هدایت منصور برزگر در مجموع در ۴ دوره المپیک صاحب ۲ طلا، ۴ نقره و ۴ برنز شدند و در ۶ دوره رقابتهای قهرمانی جهان نیز در مجموع ۶ طلا، ۵ نقره و ۸ برنز را از آن خود کردند.
برزگر همچنین قرار بود در المپیک ۱۹۸۸ سئول که عسگری محمدیان با کسب یک مدال نقره تنها مدالآور کشتی ایران بود، هدایت تیم ملی کشتی آزاد ایران را بر عهده داشته باشد، اما به دلیل یکسری از مسائل، از فرودگاه بازگردانده شد و به او اجازه خروج از کشور به همراه کاروان ایران داده نشد.
اسطوره کشتی ایران سال ۱۳۲۶ در خانوادهای شلوغ در محله عباسی تهران چشم به جهان گشود، اما در سن ۷ سالگی از نعمت داشتن پدر محروم شد تا روزگار سختی را تحت سرپرستی مادر آغاز کند. کشتی را از سن ۱۶ سالگی در باشگاه البرز زیر نظر حاج عبدالحسین فعلی (فیلی) و منصور اینانلو شروع کرد، بعد به باشگاه ایزد فردوسی رفت تا کشتی را به صورت حرفهای زیر نظر منصور تبریزی دنبال کند تا سالها با کسب افتخار در میادین جهانی و المپیک صاحب دوبنده وزن ۷۴ کیلوگرم تیم ملی شود.
برزگر پس از سالها افتخارآفرینی در سطح اول کشتی جهان، با حمایت بزرگانی همچون حبیبالله بلور وارد عرصه مربیگری شد. او در اینباره میگوید:"سال ۱۹۷۷از من خواستند مربی شوم، گفتم چشم اجازه بدهید فکر کنم بعد آمدم پیش آقای بلور گفتم این همه پیشکسوت هست چرا من؟ گفت این پیرآهن فقط به تن تو برازنده است. تا آمدیم ثابت کنیم برازنده هست، ۴۰ و خردهای سال از عمرمان رفت! "
برزگر ۴۰ سال پس از ماجرای عجیب کشتی گرفتن بیژن سیفخانی با حریف اسرائیلی در مسابقات جهانی ۱۹۸۳ کیف که منجر به بازگشت تیم ملی کشتی آزاد به ایران شد، درباره آن اتفاق میگوید:" سیف خانی در کشتی فرنگی به اسراییل خورد. مربی کشتی فرنگی آقای هوریا بود. همان شب همه آمدند اتاق ما. گفتند فردا ما یک کشتی سخت با اسراییل داریم شما بیا کوچ کن. گفتم بابا من مربی آزاد هستم، به فرنگی چه ربطی دارد؟ گفتند نه. ما این کشتی را از اسراییل ببازیم خیلی بد میشود. ما صبح آمدیم آقای سیفخانی راتر و خشک کردیم، خلاصه رفت روی تشک آمد تندر کند گفتم نکن، این کار را بکن و نکن، خلاصه با حرصی که خوردیم اسراییل را برد. روزنامهها در تهران تیتر زدند که ایران پوزه اسراییل را به خاک مالید. یک دفعه یک گروه از سفارت ایران که انگار اسناد محرمانه مملکت را ما فروختیم آمدند گفتند باید مسابقات را ترک کنید"
برزگر همچنین از دو شکست خود مقابل عبدالله موحد گفت و به تمجید از او پرداخت"موحد یک انسان کامل بود که من از او خیلی درسها گرفتم. شش سال هیچکس در دنیا نتوانست او را خاک کند، بعد اینجا کاظم غلامی او را خاک کرد و بعد از آن هم در جهانی ۱۹۷۱ به ژاپن باخت. خیلی با تفکر و بدون اشتباه کشتی میگرفت. دنبال تظاهر در کشتی نبود. فقط برد میخواست و بردن را هم خیلی خوب بلد بود"
اما مهمترین اتفاق ماههای اخیر انتقادات عباس جدیدی چهره پرافتخار کشتی ایران از منصور برزگر بود؛ جاییکه جدیدی معتقد بود برزگر سالها با استفاده از او در اوزان مختلف، چاله چولههای تیم ملی را پر کرده تا برخی نفرات مثل برادران خادم را وارد تیم کند؛ صحبتهایی که سر و صدای زیادی به پا کرد و موافقان و مخالفانی داشت.
برزگر در واکنش به صحبتهای شاگرد سابق خود میگوید" اگر بخواهیم بگوییم حرف زیاد است. من یک کلمه فقط گفتم آقای جدیدی تو آمدی گریه کردی گفتی من با حیدری کشتی نگیرم. بابت آقای رسول خادم هم بگویم سال ۱۹۹۳ تمام شده بود که عباس جدیدی برود ۱۰۰ تا و رسول خادم هم ۹۰ تا بگیرد. من که مربی شدم گفتم نه عباس جدیدی ۹۰ تا انتخاب شده و باید ۹۰ تا بگیرد. رسول خادم را فرستادیم ۱۰۰ تا که رفتیم برگشتیم گندش درآمد و آقای جدیدی دوپینگی درآمد. دوره بعد هم آمد گفت ۹۰ تا بگیرم. آمدند دیدیم وزنش ۹۸ تا ۱۰۳ کیلو بود. همه بچهها هم شاهد بودند، که دیگر رفت ۱۰۰ تا. به وزن ۱۳۰ کیلوگرم هم خودش خواست برود ما به او نگفتیم. یک سوال میکنم از شما. آقا امسال به شما گفتند برو بالا خب سال بعد میآمدی پایین میگرفتی. دیگر چرا دکتر رفتی وزنت را بالا ببری؟ گفت نه من میخواهم در این وزن کشتی بگیرم. ما که انتخابی داشتیم"
او سلطانعلی ترخاق را بهترین رییس فدراسیون تاریخ کشتی ایران میداند و معتقد است یک رییس فدراسیون باید همانند دیپلمات رفتار کند چرا که یک جایگاه مهم بینالمللی در ورزش ایران را بر عهده گرفته است.
برزگر این روزها در باشگاه کشتی شهرداری در محله ولنجک تهران کماکان در سن ۷۶ سالگی مشغول آموزش کشتی به نوجوانان و جوانان است و همچنان برخی از چهرههای مطرح کشتی ترجیح میدهند زیر نظر او تمرین کنند.
در ادامه مصاحبه جذاب و خواندنی با منصور برزگر اسطوره پرافتخار کشتی ایران را میخوانید:
* بهترین تفریح ما در بچگی کشتی گرفتن بود
۱۲ اسفند ۱۳۲۶ در محله عباسی خاکی در تهران به دنیا آمدم. در سلسبیل، آریانا و مرتضوی بزرگ شدم. آن زمان همه محله ما باغ بود و از بچگی بهترین تفریح مان در محل کشتی گرفتن با این و آن بود، با این محله و آن محله کشتی میگرفتیم. برادرانم کشتی گیر بودند و من در میان آنها به لحاظ سنی کوچکترین بودم. ما خانوادهای شلوغ و شامل ۶ برادر و یک خواهر بودیم.
*مادرم تا زمان فوت پای ما ایستاد
۷ سالم بود که پدرم بر اثر سکته مغزی فوت کرد. به مادرم گفتند شوهر کن، گفت من شوهر کنم منصور را به کلفت بدهم، زهرا را به نوکر؟ برادرانم بزرگ بودند، مادرم به آنها گفت شما خرجی بدهید من بچه هایم را بزرگ کنم. پای حرفش ایستاد تا زمانیکه فوت کردند.
* خیابان برای دیدن تختی و حبیبی بسته شده بود
آن زمان ورزشهایی مثل فوتبال زیاد مطرح نبود، نه این که نباشد، اما بزرگترین افتخار همه ورزش کشتی و باستانی بود، بخصوص سال ۱۹۶۱ که کشتی قهرمان جهان شد، ۱۱ یا ۱۲ سالم بود خط سیری را در جاده مخصوص بسته بودند همه ما رفتیم، باور نمیکنید دو طرف خیابان پر از جمعیت بود تیم را سوار جیپ کرده بودند و تختی، حبیبی و همه آنجا بودند.
* کشتی را از باشگاه البرز شروع کردم
من از ۱۶ سالگی به باشگاه رفتم، اما از بچگی در خانه با فنون مختلف آشنا بودم. نمیدانم چندسالم بود که در خانه سگک کار میکردیم و برادرانم به من و داداشهای دیگر کشتی یاد میدادند. هر کجا میخواستیم کشتی بگیریم میگفتند منصور بیا و باید میرفتم. کشتی را از باشگاه البرز شروع کردم. اولین مربیانم حاج عبدالحسین فعلی (فیلی) و منصور اینانلو بودند، بعد حاج فعلی رفت و منصور اینانلو مربی مان بود. از آنجا به باشگاه ایزد فردوسی رفتم که منصور تبریزی مربی بود.
* شیوه کشتی گرفتن را از منصور تبریزی آموختم
من تا سوم تهران رسیدم، اما وقتی به باشگاه ایزد فردوسی رفتم منصور تبریزی شیوه کشتی گرفتن و اینکه برای چه کشتی میگیریم را با ما کار کرد. او بیشترین کاری که برای ما کرد ساختن روحیه ما بود که برای رفتن به روی تشک خیلی مهم بود. من هر طور کشتی میگرفتم میگفت نه تو کشتی خودت را نگرفتی، تو بهتر از اینی. مدام سطح توقع را بالا میبرد و هیچوقت نگفت خیلی خوب بودی.
*با پدر امیر و رسول کشتی گرفتم
حتی سال ۴۸ که قهرمان کشور شدم با آقای محمد خادم پدر رسول و امیر در مشهد کشتی گرفتم و مساوی شدیم. وقتی کشتی تمام شد تبریزی کلی با من دعوا کرد که چرا مساوی شدی؟
به من گفتند اگر پای چپ را گارد بگذاری، آقای خادم اذیتت میکند، پای راستت را بگذار. در ۵ دقیقه اول من عقب افتادم، یک دفعه منصور تبریزی آمد داد و بیداد که چرا گاردت را عوض کردی؟ دو سه تا هم تو صورت من زد بعد که گاردم را پای راست کردم ۲ بر ۲ مساوی شدیم و آنجا اول شدم.
*مکانیکی کار میکردم
بعد از آن به مسابقات لهستان رفتم و آنجا هم اول شدم. همان سال هم مسابقات کارگری کشتی گرفتم. من مکانیکی کار میکردم البته خانواده من همه آهنگر بودند، اما من به مکانیکی رفتم تا آنها خیلی روی من نفوذ نداشته باشند. وقتی به مادرم گفتم گفت من حمایتت میکنم. بعد رفتم مکانیکی، رفتم ایران کاوه خدا بیامرزد اصغر قندچی دیزل ماک را میساختند که آن زمان در دوراهی قپان (محله قدیم تهران در خیابان قزوین) بود. ۱۹ یا ۲۰ سالم بود یک روز من را دفتر صدا کرد، گفتم نکند باز کاری کردیم میخواهند من را اخراج کنند! گفت تو کشتی گیری، گفتم بله. بعد سوالاتی کرد و گفت اینها همه بی عرضه اند، تو بشو رییس خط. یک دفعه ۱۰ تا کارگر را زیر دست من گذاشت. ما شاسی جمع میکردیم. بعد رفتیم جاده کرج روبروی ایران ناسیونال. ماکها هنوز دارند میگردند و به نظرم بهترین کامیون دنیاست.
* اولین بار در جهانی ۱۹۷۲ کشتی گرفتم
بعد در سازمان آب مرحوم جمشید سروش و زین فهم بانی حضورم در آنجا شدند و استخدام شدم. بعد از آن دیگر خیلی زیاد وقت داشتم. هم شبانه درسم را خواندم و هم کشتی میگرفتم تا اینکه در سال ۱۹۷۳ میلادی که ۵۲ خودمان بود قهرمان جهان شدم. سال ۱۹۷۱ هم به عنوان رزرو مرحوم محمد فرهنگ دوست به جهانی صوفیه بلغارستان رفتم. برای جهانی ۱۹۷۲ هم محمد فرهنگ دوست گردنش ضرب خورده بود و من تیم ملی شدم. روس راضربه کردم، ژاپن را نیم پوئنه کردم، ولی از زیگر آلمانی باختم و اوت شدم. اگر قانون الان بود حتما مدال میگرفتم.
* در جهانی ۱۹۷۳ تهران به مدال طلا رسیدم
در مسابقات جهانی ۱۹۷۳ تهران اول شدم که با زیگر مساوی شدم، بلغار، ژاپن و آمریکا را بردم، در فینال هم آشورعلیف از شوروی را شکست دادم و قهرمان جهان شدم. برای مسابقات جهانی ۱۹۷۴ تیم اصلی اعزام نشد. به ما گفتند بازیهای آسیایی کشتی بگیرید و تیم دوم به جهانی استانبول رفت که تنها رمضان خدر یک مدال گرفت. ما در بازیهای آسیایی ۱۹۷۴ کشتی گرفتیم که با ۵ طلا قهرمان شدیم. بعد از آن در سالهای ۱۹۷۵، ۷۶ و ۷۷ من یک نقره جهان گرفتم.
* موحد گفت منصور مواظب خودت باش
تا سال ۱۹۷۳ دوران خوب کشتی ما بود که از المپیک هلسینکی و المپیک ملبورن شروع شد و بچههای ما مدالهای طلا گرفتند تا سال ۱۹۷۳ که تیم ما دوم جهان شد. بعد از آن به یکباره یک افتی در تیم پیدا شد. هیچوقت یادم نمیرود دارالفنون کلاس میرفتم. آقای عبدالله موحد هم آنجا تمرین میدادند. خیلی ساده به من گفت منصور مواظب خودت باش اینها هیچکدام دیگر نمیتوانند مدال بگیرند. همان سال محمدرضا نوایی، محسن فرحوشی و آقای جوادی مدال گرفتند. از ۱۹۷۵ هم ۳ سال متوالی من یک نقره گرفتم. تا اینکه سال ۷۷ مسابقات کاپ اینجا بود و من دیگر کارم به جایی رسید که خداحافظی کردم و بعد از من خواستند مربی تیم ملی شوم.
*مهمترین رقبای داخلی
رقیبان داخلی زیادی داشتم، طاهری، گودرزی، مهدیون و عفتی بودند، ولی همان سالی که من خداحافظی کردم محبی هم تازه به ۷۴ تا آمده بود. پیتر مارتا از شوروی به ایران آمد که من او را بردم، اما بقیه بچههای ما را فاصله ۱۰ یا ۱۲ امتیاز برد و فاصله خیلی زیادی داشت. البته سال بعد که من مربی شدم حسین محبی در مکزیک او را برد.
* ۲ بار مقابل موحد شکست خوردم
۲ بار مقابل موحد شکست خوردم و یک بار هم با او کشتی نگرفتم. مسابقات کاپ بود و ایشان با کاظم غلامی مساوی کرد. من هم با کاظم غلامی مساوی کردم. بعد در تمرین دیدم موحد وقتی با احمد محمدی کشتی میگرفت همسترینگش کش آمد و پایش درد میکرد گفتم آقا من میدانم پایت اینجوری است و با او کشتی نگرفتم. سال ۱۹۶۸ ایشان با یک خاک من را برد و رفت المپیک و قهرمان المپیک شد. ۶۹ هم کشتی گرفتیم و باختم. سال ۱۹۷۰ من به وزن ۷۴ رفتم.
* ۶ سال در دنیا هیچکس نتوانست موحد را خاک کند
عبدالله موحد یک انسان کامل بود که من از او خیلی درسها گرفتم. شش سال هیچکس در دنیا نتوانست او را خاک کند، بعد اینجا کاظم غلامی او را خاک کرد و بعد از آن هم در جهانی ۱۹۷۱ به ژاپن باخت. خیلی با تفکر و بدون اشتباه کشتی میگرفت. دنبال تظاهر در کشتی نبود، فقط برد میخواست و بردن را خیلی خوب بلد بود. او غیر از کشتی در مسائل دیگر هم جلوتر از بقیه تیم بود. در مسائل اجتماعی فرهنگی و مسائل دیگر جامعه آدم بسیار مطلع، بسیار آگاه و بسیار دور اندیش بود و آینده را بهتر از ما میدید. همان اوایل انقلاب بورسیه گرفته بود و به منگفت برزگر من دیگر میروم. همان جا (آمریکا) هم خیلی موفق شد و خانه و زندگی و بیزینس خوبی دارد.
* بلور گفت پیرآهن مربیگری فقط برازنده توست
سال ۷۷ میلادی از من خواستند مربی شوم، گفتم چشم اجازه بدهید فکر کنم بعد آمدم پیش آقای بلور گفتم این همه پیشکسوت هست چرا من؟ گفت این پیرآهن فقط به تن تو برازنده است. تا آمدیم ثابت کنیم برازنده هست، ۴۰ و خردهای سال از عمرمان رفت!
* سنگین وزنهای ما توان مبارزه با روسها را نداشتند
اگر شما کشتیهای سنگین وزنهای ما چه تختی چه خدابیامرز انوری را نگاه کنید، اینها دست هایشان عقب کشتی میگرفت و تا زمانیکه من کاپیتان تیم بودم از ۷۴ که تمام شد کشتی ما تعطیل بود. وقتی ما رفتیم جام جهانی اسپانیا در جزایر قناری که اولین دوره آن هم بود، کشتیهای من که تمام شد کشتیهای اوزان ۸۲، ۹۰، ۱۰۰ و سنگین وزن ۲۰ دقیقه هم نشد. سنگین وزنهای ما مخصوصا با روسها اصلا نمیتوانستند کشتی بگیرند.
* کشتی آزاد و فرنگی را مخلوط کردم
من که مربی شدم روش تمرین در مربیگری را عوض کردم و کشتی آزاد را با فرنگی قاطی کردم. خدا بیامرز فریدون بهنام پور، حسن بابک و علیرضا لرستانی را میآوردم با سنگین وزنهای ما کار میکردند. آقای سوخته سرایی از ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۷، ۵ سال در تیم ملی بود، اما هیچ مدالی نگرفت. تغییراتی را که در تمرین سنگین وزن بوجود آوردم مفید بود و سوخته سرایی در سال ۱۹۷۸ که تیم ما در مکزیکوسیتی سوم دنیا شد به مدال نقره جهان رسید. من فقط به کشتی نگاه نمیکردم، تمرینات کشورهای دیگر را نگاه میکردم، تحقیق میکردم در دانشگاه این طرف و آنطرف. هیچوقت یادم نمیرود سال ۱۹۹۱ دکتر کرمانشاهی که الان در نیویورک در دانشگاه استاد تغذیه ورزشی است را وقتی به تیم ملی آوردم تغذیه بچهها را عوض کرد. یکی از کشتیگیران گفت من همیشه خانه کباب میخوردم گفتم خب شما برو کبابی باز کن به درد کشتی نمیخوری!
* سال ۱۹۹۵ بهترین مربی جهان شدم
قوانین مدام عوض شد و تنها تیمی که در صحنه ماند تیم ایران بود. ژاپن عقب رفت، ترکیه و بلغار عقب رفتند. به خصوص تا سال ۱۹۹۲ که شوروی فروپاشید کشتی گرفتن در دنیا خیلی سخت بود. به هر حال حرکتهای ما و کوچینگ ما به جایی رسید که سال ۱۹۹۵ از طرف فیلا بهترین مربی جهان شدم.
* آقای رفسنجانی در نماز جمعه از ما دفاع کرد
بخاطر مسائل سیاسی، زمانی حتی به ما گفتند اصلا به مسابقات جهانی ۱۹۹۵ در آمریکا نروید. ما رفتیم. در نمازجمعه گفتند اینها که به آمریکا رفتند را فلان کنید تا جاییکه من در بازگشت به ایران به بچهها گفتم هواپیما در اوین مینشیند! در همان جهانی آمریکا رسول خادم طلا گرفته بود. تیم ما هم خوب کشتی گرفته بود و دوم دنیا شدیم و روسها را عقب گذاشته بودیم. تیم آمریکا هم داشتیم میگرفتیم و اگر مسابقات آمریکا نبود ما آنها را هم میگرفتیم، اما داوری و مسائل پشت پرده نگذاشت. آقای رفسنجانی در نماز جمعه گفت ما بدون جنگ و خونریزی سرود ایران را در قلب آمریکا نواختیم. با این اوصاف دیگر به بچهها گفتم خب مشکل حل شد.
* یکی دو ماه مانده به المپیک سئول تیم را دست من دادند
یکی دو ماه به المپیک سئول مانده بود، آقای هاشمی طبا من را خواست و گفت اینها نمیتوانند تیم را جمع کنند شما بیایید. تیم هم بسته شده بود یعنی آقای توپچی را که در انتخابی محمدحسن محبی را برده بود برای ۹۰ کیلوگرم انتخاب کرده بودند و تیم را بسته بودند. اسامی هم رد شده بود و من هیچ کاری نمیتوانستم بکنم. در ۸۲ کیلوگرم نیز احمد افغان انتخاب شده بود، چون محمدحسین محبی نیامد کشتی بگیرد که حیف هم شد. حالت دست و پا بسته بودیم. ما در همان تایم یک ماهه شروع کردیم بچهها را جمع کردن. دو تا از بچهها به نامهای علیرضا سلیمانی و کاظم غلامی را همین جا خط زدند و ما در ۲ وزن ۱۰۰ و ۱۳۰ کیلو نمایندهای در المپیک سئول نداشتیم.
*ماجرای دیپورت از فرودگاه!
به همراه تیم به فرودگاه رفتم تا عازم المپیک سئول شویم، در فرودگاه گفتند شما نباید بروید! گفتم خدا پدر شما را بیامرزد. به بچهها گفتم مواظب خودتان باشید و رفتم دنبال کاسبی. بعد از مدتها دکتر غفوری فرد رییس سازمان تربیت بدنی شد. آنوقت که وزیر نیرو بود و شد رییس کمیته المپیک میامد استخر سازمان آب. آن زمان هم استخر در تهران انقدر زیاد نبود. ما استخر را قرق میکردیم تا هیچکس نیاید. میآمد شنا میکرد، چون خیلی ورزشی بود. حسین نسیم هم سرناجی ما بود. دکتر غفوری فرد گفت من کمیته المپیک را گرفتم. به من گفت شما بیا به عنوان نایب رییس کمیته المپیک کار کن. گفتم آقای دکتر شما خیلی محبت کردید، خیلی لطف کردید، اما کمیته المپیک یک جایگاه بین المللی است. اما کار من مربیگری است کارم روابط بین الملل نیست. تحصیلاتم ورزشی است و در این کار میتوانم کمک کنم. بلند شد صورت من را ماچ کرد و تشکر کرد. حالا بگذریم هر کسی که کاری بلد نیست میآید آنجا!
*من برای کشتی و علی پروین برای فوتبال انتخاب شدیم
بعد که شد رییس سازمان ورزش من را دوباره خواست. با فریدون حبیبی رفتیم. به من گفت برزگر آنجا گفتی نه، اما اینجا من رییس فدراسیونها و مربیان را هم انتخاب کردم. شما بگو چه کسی را نایب رییس بگذاریم تا فدراسیون را بچرخاند؟ گفت تو را برای کشتی و پروین را هم برای فوتبال انتخاب کردم. ترکان را رییس فدراسیون کشتی گذاشت، برای فوتبال هم آقایی بود که یادم نمیآید چه کسی را گفت. بعد صنعتکاران نایب رییس فدراسیون کشتی شد.
*وزیر اطلاعات گفت دیگر هیچ کس را از فرودگاه برنمیگردانیم
وقتی ترکان با آقای فلاحیان وزیر اطلاعات جلسه گذاشت به او گفتم شما ما را به فرودگاه میبرید برمیگردانید و با آبروی ما بازی میشود. من نمیخواهم کار کنم. برگشت گفت من قول میدهم دیگر هیچ ورزشکاری از فرودگاه برنگردد. عجیب بود که دیگر هیچ ورزشکاری هم از فرودگاه برنگشت. اگر هم کسی مشکلی داشت قبلش انجام میشد. حتی شنیدم خلخالی در مجلس از این کارشان انتقاد کرده بود و از ما دفاع کرده بود که چرا برزگر را از فرودگاه برگرداندید.
*دلیل دیپورت از فرودگاه؟
یکی از دلایلش این بود که در ۱۹۸۳ در حالیکه ۱۰ کشتیگیرم را برای مسابقات جهانی سر وزن رسانده بودم، آمدیم سر وزن کشی، اما چون آقای سیف خانی در کشتی فرنگی با اسراییل کشتی گرفته بود گفتند مسابقات را ترک کنید. گفتیم برای چه؟ ما هم دیگر عصبانی شدیم و هر چی دلمان خواست گفتیم. بعد از آن مسائلی پیش آمد، آدمهایی رفته بودند یک حرفهایی را گفته بودند که بعد دیده بودند همه آنها بدون منظور بوده است. من حرف دلم را گفتم و وابسته به جایی نبودم. نه پست میخواستم نه چیزی. گفتم من دو دفعه ضرر کردم یکبار اینکه زمان شاه کروات نمیزدم و بعد از آن هم ریش نگذاشتم!
* خاتمی گفت چرا سرمربیگری تیم ملی را قبول نمیکنی؟
زمان سیروس پور مدام میگفتند مربی شو ما نمیشدیم. یک استادیومی را آقای علیمرادیان میخواست در نهاوند افتتاح کند که ما را بردند، آقای خاتمی آمد. به من گفت چرا قبول نمیکنی گفتم شما امر کن ما قبول میکنیم گفت ما امر نمیکنیم، دعا میکنیم هر جا هستید موفق باشید. من هیچوقت فدراسیون نرفتم بگویم من را مربی تیم ملی بگذارید.
* امثال سوختهسرایی، محبیها، زرینی و کدخدایی از بین رفتند
متاسفانه خیلی از جوانهای ما مثل سوختهسرایی، محبیها، زرینی و حتی کدخدایی از بین رفتند. سال ۱۹۸۳ واقعا تیم خوبی داشتیم. من ۷ المپیک مربی بودم. لس آنجلس تیم نرفت، مسکو تیم را نفرستادند، سئول که من را از فرودگاه برگرداندند و ۴ المپیک هم رفتم. المپیک ۲۰۰۸ چین هم میتوانستم بروم، اما دیگر نرفتم. حتی چینیها از من خواستند برای المپیک آنجا باشم که قبول نکردم. گفتم تهران کار دارم. ترکیه هم خواست من نرفتم.
* به احترام محمد خادم اجازه دادم امیر و رسول کشتی بگیرند
امیر و رسول خادم شاگردم نبودند، من با اینها هم کار کردم. امیر و رسول اولین باری که آمدند سال ۱۹۸۳ مسابقات کاپ تختی در بندرعباس بود. پدرشان اینها را آورد، رسول ۴۸ و امیر ۶۲ تا گرفت. من بخاطر احترام پدرشان گذاشتم کشتی بگیرند. بعد که به اردو آمدند سالها زیر نظر ما بودند و کار میکردیم. آن چیزهایی که به نظرم میرسید را میگفتم. آنها هم بچههای خوبی بودند. زمانیکه امیر خادم میخواست با کنی ماندی آمریکایی در مسابقات جهانی وارنا کشتی بگیرد حتی روسها که من را میشناختند آمدند گفتند اینطور کشتی بگیر، دست هایش اینطوری است و آنجا او را برد.
* برادران خادم با بقیه فرقی برایم نداشتند
همه کشتیگیران برای من یکسان بودند. برای من رسول و امیر و بقیه فرق نداشتند. مثلا جدیدی ۱۷ سالش بود که آمد سازمان آب یا آقای دبیر پدرش مربی فوتبال ما بود که خودش هم اخیرا گفت. وقتی آمد سازمان آب ۲۸ یا ۳۸ کیلو بود. من هر که را دیدم استعداد است با او کار کردم.
* به معزیپور گفتم علیرضا حیدری را تست کن
نمونهاش آقای علیرضا حیدری که مربی اش یک جلسه او را فرستاد پیش ما. دیدم با حسین اکبرنژاد خیلی خوب تمرین کرد. به او گفتم چند سالت است گفت ۱۷ سال. تیم داشت به مسابقات جهانی میرفت. گفتم چرا در تیم جوانان نیستی گفت نمیدانم، گفتم فردا بیا فدراسیون تا به خدابیامرز معزی پور معرفیاش کنم. فردا آمد فدراسیون بغل امجدیه، او را پیش معزی پور بردم. به او گفتم این کشتیگیر خوبی است، آزمایشش کن. رفتم جایی برگشتم دیدم حیدری دارد میرود. گفتم علی کجا؟ گفت آقا ما را دو دره کردند! دستش را گرفتم بردم پیش معزیپور، گفتم حاجی من نگفتم انتخاب کن گفتم آزمایش کن. همان سال رفت سوم دنیا شد و بعد شد علیرضا حیدری. هیچوقت نگاه نمیکردم بچه از کجا آمده و مربوط به کیه. به همه هم میگفتم بگو مربیات فلانی است و اجازه بگیر بیا. هر کسی استعداد بود با او کار میکردم.
*رسول خادم با تفکر کشتی میگرفت
رسول خادم خیلی متفکر بود. وقتی به او حرکتی را میگفتی عین همان حرکت را پیاده میکرد. نمونه آن وقتی به کوین جکسون در وارنا با اختلاف ۱۰ یا ۱۲ امتیاز باخت. وقتی المپیک بارسلون رفتیم صبح بود رفتم بالای سرش. به او گفتم تو چرا روی تشک ولو میشوی گفت آقا باید ولو بشم. حالا من از شب تا صبح فکر کرده بودم. گفتم نه اینها فیتیله بارانداز میکنند تو را میبرند. او کشتیگیر آلمان را برد، با جکسون هم تا ۱۰ ثانیه به پایان جلو بود که یک دفعه خاک شد و مساوی شدند و در وقت اضافه باخت و رسول سوم شد. حسنش این بود که اشتباه نمیکرد و آن چیز که به او میگفتی را پیاده میکرد و در المپیک آتلانتا هم مدال طلا گرفت. آنجا جدیدی هم باید طلا میگرفت، اما به ما ندادند. همه کشتیهای خوبی گرفتند. سال قبل از آن که خیلی بهتر گرفتند که ما تیم روس را کنار گذاشتیم و برای اواین بار روس سوم شد و ما دوم.
*ماجرای کنار رفتن از سرمربیگری تیم ملی؟
چه خوب است که همه حرف زبان و دلشان یکی باشد. آقای طالقانی بعد از المپیک بارسلون رییس فدراسیون کشتی شد. صنعتکاران استعفا داد، ما هم استعفا دادیم رفتیم. آقای فرحوشی و منصور مهدی زاده را آوردند. ما هم خوشحال رفتیم گفتیم دیگر با ما کاری ندارند. قبل از جهانی ۱۹۹۳ تورنتو، آقای غفوری فرد من را خواست گفت اینها تیم جمع کن نیستند، باید بروی تیم را جمع کنی. آقا صنعت هم آمد. یادش بخیر چند سکه به من داد و چند سکه هم به صنعت داد گفت باید بروید شروع کنید. گفتم آقا من نمیروم گفت نه باید بروی که ما آمدیم و تا المپیک آتلانتا کار کردیم. در جهانی ۹۴ ترکیه هم که ۳ - ۴ تا از بچههای ما باختند اگر یک نفرشان میبرد تیم ما قهرمان میشد، اما با یک طلا، یکنقره و ۲ برنز چهارم شدیم. در المپیک آتلانتا هم با یک طلا، یک نقره و یک برنز سوم شدیم. بعد از المپیک آتلانتا آقای امیر خادم را گذاشتند، ما هم خوشحال بودیم تا اینکه آقای سیروس پور برای المپیک سیدنی آمد و من سرمربی تیم در المپیک سیدنی شدم.
* با همه شاگردانم مثل بچههای خودم تا کردم
شاگردانم همه خوب بودند من اجازه ندارم اسم ببرم. اگر بگویم فلانی خوب یا بد بود، کشتی را خراب کردهام. همه خوب بودند. من نیروی هوایی کارهای تاسیسات میکردم یک سروانی بود به نام پیروی. میگفت هر کسی باید در کارش تخصص داشته باشد. حالا بگذریم بعضی میگویند ما تخصص نمیخواهیم تعهد میخواهیم. اما تعهد جای خودش. من اگر کاری را بلد نباشم نمیتوانم خوب انجام بدهم. یک مثال خوبی میزد میگفت فرخزاد شومن خوبیه، ما نمیگیم آدم خوبیه میگیم شومن خوبیه. متاسفانه ما همه مسائل را قاطی میکنیم. این بچهها که مدال گرفتند همه کشتیگیرای خوبی بودند. حالا اخلاق و رفتار را جامعه قضاوت میکند و نیازی نیست که من بگویم. من با همه آنها مثل بچههای خودم تا کردم و برای من هیچ فرقی بین آنها نبود.
*من نگذاشتم جدیدی از کشتی دور شود
حرف زیاد است. اگر بخواهیم بگوییم حرف زیاد است. من یک کلمه فقط گفتم آقای جدیدی تو آمدی گریه کردی گفتی من با حیدری کشتی نگیرم. بابت آقای رسول خادم هم سال ۱۹۹۳ تمام شده بود که عباس جدیدی برود ۱۰۰ تا و رسول خادم هم ۹۰ تا بگیرد. من که مربی شدم گفتم نه عباس جدیدی ۹۰ تا انتخاب شده و باید ۹۰ تا بگیرد. رسول خادم را فرستادیم ۱۰۰ تا که رفتیم برگشتیم گندش درآمد و آقای جدیدی دوپینگی درآمد. دوره بعد هم آمد گفت ۹۰ تا بگیرم. آمدند دیدیم ۹۸ تا ۱۰۳ کیلو بود. همه بچهها هم شاهد بودند، که دیگر رفت ۱۰۰ تا. به وزن ۱۳۰ کیلوگرم هم خودش خواست برود ما به او نگفتیم. یک سوال میکنم از شما. آقا امسال به شما گفتند برو بالا خب سال بعد میآمدی پایین میگرفتی. دیگر چرا دکتر رفتی وزنت را بالا ببری؟ گفت نه من میخواهم در این وزن کشتی بگیرم. ما که انتخابی داشتیم.
امیر خادم ۸۲ تا انتخاب شده بود و ۸۲ تا هم گرفت. جدیدی که ۲ سال محروم بود او را برداشتم بردم ترکیه، گفتم تو سال دیگه کشتی میگیری، کشتیها را ببین که فردا عقب نمانی. با لطیفی هم اتاق بود، انشاءالله یک روز آقای لطیفی خودش بگوید چه شده من نمیگویم. من نگذاشتم جدیدی از کشتی دور شود. وقتی سالن آمد تحویلش گرفتم، گفتم تمرین بده، نگفتم دوپینگی هستی برو دنبال زندگیت.
*اگر کسی هم بخواهد مدعی باشد علیرضا رضایی است نه عباس جدیدی
بعد آقای جدیدی اگر هم مسالهای بوده شما ۴ بار به علیرضا رضایی باختی، چرا شما را بردند؟ اگر هم قرار است کسی ادعایی داشته باشد علیرضا رضایی است. حالا من وارد چیزی نمیشوم میگویند احمدی نژاد... من خیلی حرفها دارم، اما نمیگویم. فقط همین چندتایی که همه میدانند را گفتم و اجازه هم ندارم مسائل دیگر را بگویم. حالا یک روز با او روبرو شدم به خودش میگویم.
تنها کسی که سر دوپینگش اعتراض کردیم عباس جدیدی بود. وقتی آقای دکتر توکل از جلسه آمد گفت من خجالت کشیدم مثل اینکه دستگاه سوخته بود! حالا بگذریم... عباس جدیدی پسر بسیار خوبی است. پهلوون بود خیلی خوب بود. حتی در سیدنی هم میتوانست مدال بگیرد.
*المپیکی فکر نمیکنیم
ما هیچ وقت المپیکی نیستیم. ادعا زیاد داریم حرف زیاد میزنیم از بالا گرفته تا پایین. المپیکی فکر نمیکنیم. ۴ سال یکبار المپیک است، تمام دنیا بعد از المپیک انتخابات میگذارند میگویند شما رییس کمیته المپیکی، شما رییس فدراسیونی، میگویند ۴ سال کار کن. اگر نتیجه گرفت ۴ سال دیگر میماند، اما اگر نتیجه نگرفت او را برمیدارند. اینجا نزدیک المپیک میگویند برزگر بیا تیم را جمع کن. حالا اینجا این میگه من میخواهم پایین بروم، آن یکی میگوید من میخواهم بالا بروم، نفر دیگر میگوید کشتی نمیگیرم.
* کیروش فقط آمد پول بگیرد و بین یک مشت آدم تقسیم کند
نمونه اش همین سر فوتبال ما. آقای ایکس شد رییس فدراسیون، رفت اون کیروش را آورد، آقا در یک ماه چه غلطی میخواهی بکنی؟ هیچ کاری نمیتوانی بکنی. فقط الکی آمدی پول را بگیری با یک مشت تقسیم کنی و بروی. عزیز من نمیشود، امکان ندارد، خم رنگرزی نیست که بزنی توش دربیاری. ما اگر میخواهیم در دنیا موفق شویم المپیک که تمام شد باید برای ورزشمان المپیکی فکر کنیم.
*هاشمی طبا گفت گفت کاوه و بقیه اینکاره نیستند
بعد از المپیک سیدنی سیروسپور رفت، آقای طالقانی آمد. رفت آقای کاوه و ایکس و ایگرگ را آورد. باز در نزدیک المپیک آتن آقای هاشمی طبا من را خواست گفت اینها این کاره نیستند. آنجا (المپیک ۲۰۰۴ آتن) حیدری باید طلا میگرفت. من اگر دو دور کشتی ازبک را دیده بودم او نمیباخت. ترس همه این بود به روس بخورد. قصابیش کردند و او را بازاندند.
*در نبود روسها باید قهرمان جهان میشدیم
من که اصلا سر تیم نرفتم تیم را نمیبینم. تلویزیون ما هم که لبوفروشهای فوتبال انگلیس را نشان میدهد، اما کشتیها را نشان نمیدهد. مثلا مسابقات جهانی فقط کشتیهای ایران را نشان میدهد. من از کشتی تقریبا دورم و قضاوتم عادلانه نیست. من باید بچههای خودمان، خارجیها را ببینم، روشتمرین خودمان را ببینم. البته آقای دبیر میگوید بیا، اما من دیگر ۷۶ سالم شده است. البته با نبودن روسها وقتی تیم ما اول جهان نمیشود جای حرف دارد.
*ماجرای اختلاف با یزدانی خرم
من با آقای یزدانی خرم سر دو موضوع بحثمان شد. یک بار یک صحبتی با خدابیامرز سیروس پور کرده بودم بعد از سیدنی آمد من را ماچ کرد گفت من را ببخش، اما به آقای یزدانی خرم گفتم، چون تو این کار را کردی خداحافظ. نمیتوانم ماجرایش را بگویم، خودم میدانم و آقای یزدانی خرم. آمدم رفتم سر استعدادیابی. بعد، چون من مربی فیلا بودم، بدون اینکه من باشم سفرهای انداخته باشم یا پولی داده باشم، طالقانی اسم من را داده بود. من را جزو ۵ مربی برتر فیلا انتخاب کردند که من را به چین و کشورهای دیگر میفرستادند کلاس میگذاشتم. اما آقای یزدانی خرم اسم من را نداد گفتم آقای یزدانی خرم شما همه جا به من محبت کردی حقش این بود اسم من را بدهی اگر آنها نمیخواستند انتخاب نمیکردند. وقتی تو من را قبول نداری چرا باید با شما کار کنم و دیگر کار نکردم.
*در المپیک آتلانتا تیم سهتکه شده بود
ما در المپیک آتلانتا بهترین تیم را داشتیم که متاسفانه بخاطر مسائلی که وجود داشت تیم سه تکه شده بود. یک گروه خادم ها، یک گروه فلاح و فقط عباس جدیدی با من بود! همش با هم بودیم که باید عباس هم آنجا طلا میگرفت، اما حقش را جلوی آمریکا ضایع کردند.
*دلیل چند دستگی در تیم ملی؟
دیگر خودشان باید بیایند توضیح بدهند. علتش عدم مدیریت آقای ایکس بود که یک آقایی را آورد بچهها میرفتند... زمانی که آقای رسول خادم هم رییس فدراسیون بود و هم سرمربی، گفتم این یک بام و دو هوا نیست چرا که کشتیگیر تکلیفش را میداند، مربی یک چیز بگوید و رییس فدراسیون یک چیز، نیست. با یک بام و دو هوا هیچ وقت موفق نمیشویم. ما الان مدیر تیمهای ملی انتخاب میکنیم دیگر رییس فدراسیون حق ندارد در کارش دخالت کند. کشتیگیر آمد پیش او باید بگوید به من مربوط نیست برو پیش خودش. همیشه متاسفانه خوبها را خودشان برمی داشتند بدها را میگفتند این کرده. حالا در کمیته فنی هزار تا حرف میزدند، اما بیرون که میآمدند حرفهای خودشان را میگفتند برزگر زده.
*ریاست و سرمربیگری همزمان رسول خادم
دلیلش این بود که او با کس دیگری نمیتوانست کار کند. حالا اگر یکی را میگذاشت میخواست به او دیکته کند این کار را بکن این کار را نکن که نمیشد. کشتی گیر میدانست با چه کسی طرف است.
*وضعیت شورای فنی در زمان ریاست خادم
در شورای فنی بحث و گفتگو و نتیجه گیری میشود. همه دلایل خودشان را میآوردند، اینطور نبود که رییس فدراسیون بگوید این حتما باید اینجا باشد. من در هر شورایی بودم حقیقت را گفتهام چه با آقای خادم یا کس دیگر. خیلی اوقات هم حرفهایی که ما زدیم قبول شد.
*چرا دبیر به جای بذری به المپیک آتن رفت؟
علی دبیر دستش خراب شده بود تمرین نمیکرد، اصغر بذری هم سر وزن ۶۲ یا ۶۳ کیلو مشکل داشت. وزنش ۷۴ کیلو بود که بعد از آن من او را آوردم ۷۴ کیلو و رفت قهرمان دوم جهان شد. قهرمان آسیا هم شد. اگر من اطمینان کامل داشتم که او سر ۶۲ کیلوگرم میتواند مدال بگیرد او را میفرستادم. به هر حال ممکن بود دبیر حتی با کتف آسیب دیده بهتر باشد، اگر به آن حریفان نمیخورد بهتر نتیجه میگرفت.
*ماجرای فشار برای ۵ المپیکه شدن امیر خادم
برای انتخابی المپیک آتن، مجید خدایی و امیر خادم را به مسابقات لهستان فرستادیم که خدایی برد و انتخاب شد. بعد از آن میخواستند خادم برای پنجمین بار به المپیک برود. با هاشمی طبا جلسه داشتیم گفتم اگر شما میخواهید امیر خادم را به جای مجید خدایی به المپیک ببرید خب بروید مجید خدایی را راضی کنید، یک خانهای، ماشینی، چیزی به او بدهید بگویید تو نرو این برود. خب خادم میخواهد ۵ المپیکه شود و خدایی هم میخواهد به المپیک برود، اما شما آقای خدایی را ببر دفترت یک ماشینی یکچیزی خانهای بهش بده تمامش کنید برود، اما این کار را نکردند. در آخر خدایی به المپیک رفت که به آمریکا خورد، تا ثانیههای آخر هم برنده بود، اما متاسفانه باخت.
*برخی روسای فدراسیونها حمایت نمیکردند
هیچ کدام از روسای فدراسیونها در کارم دخالت نمیکردند، ولی بچهها را حمایت میکردند، یعنی میآمدند خوبها را خودشان برمی داشتند. فرض کن شما این کشتی گیر را کنار گذاشتی و یا آن یکی را انتخاب میکردی، میرفتند فدراسیون، بعد همه را گردن شما میانداختند و خوبها را میگفتند ما گفتیم اینطوری شود. حمایت نمیکردند.
*ترخاق بهترین رییس فدراسیون کشتی بود
آقای سلطانعلی ترخاق از نظر مدیریتی خوب بود، اما زمانش کوتاه بود، چون مسئله اسراییل پیش آمد.
*ماجرای مبارزه کشتیگیر ایران مقابل حریف اسراییلی در جهانی ۱۹۸۳
برای حضور در مسابقات جهانی ۱۹۸۳ ما ۱۵ روز زودتر به کیف اوکراین رفتیم. در این مدت بچههای ما با روسها تمرین کردند و بدنها همه توپ بود. مثلا ابتدا که به اوکراین رفته بودیم حسین محبی با روسها نمیتوانست تمرین کند، اما روزهای آخر روسها نمیتوانستند با او تمرین کنند. آن تیم حیف شد واقعا. قبل از رقابتهای کشتی آزاد، آقای سیف خانی در کشتی فرنگی به اسراییل خورد. مربی کشتی فرنگی آقای هوریا بود. همان شب مربی تیم فرنگی آقای هوریا و بقیه آمدند اتاق ما. نماینده کمیته المپیک هم یک آقایی بود که یک دستش مشکل داشت به اسم آقای بهشتی که اسمش هیچوقت یادم نمیرود. همه آمدند اتاق ما. گفتند فردا ما یک کشتی سخت با اسراییل داریم شما بیا کوچ کن. گفتم بابا من مربی آزاد هستم، به فرنگی چه ربطی دارد؟ گفتند نه، این آقای هوریا نمیتواند. ما این کشتی را از اسراییل ببازیم خیلی بد میشود. ما صبح آمدیم آقای سیف خانی راتر و خشک کردیم، خلاصه رفت روی تشک آمد تندر کند گفتم، نکن این کار را بکن و نکن، خلاصه با حرصی که خوردیم اسراییل را برد. آقای وارث خبرنگار خیلی علیه من حرف میزد آنجا آمد من را ماچ کرد گفت آقا برزگر من را ببخش، گفتم نه تو کار خودت را میکنی. گفت نه من اشتباه میکردم اگر شما نبودی ما این کشتی را میباختیم. روزنامهها در تهران تیتر زدند که ایران پوزه اسراییل را به خاک مالید، ایران فلان کرد.
* به حراست و وزارت خارجه گفتم مگر به ما گفته بودید با اسراییل کشتی نگیرید؟
وقتی من را وزارت خارجه و حراست و اینها خواستند گفتم بابا آنجا نماینده حراست شما بوده رییس فدراسیونتان بوده، نایب رییسمان آقای حلاج که خیلی انسان با سوادی بود، بوده. آیا شما آمدید به من بگویید کشتی نگیرید؟ اتفاقا گفتید کشتی بگیرید، من هم رفتم کوچ کردم. گفتند نه شما به عنوان اعتراض مسابقات را ترک کنید. دیگر با اینکه آقای ترخاق با چه وضعی آمده بود خانه ما و من را آوردند مربی تیم ملی شدم کار ندارم. تیم را ساختی ۱۰ تا کشتی گیر را آوردی سر وزن داری میبری وزن بکشند، شب نخوابیدی، یک دفعه یک گروه از سفارت ایران که انگار اسناد محرمانه مملکت را ما فروختیم آمدند تیم را برگرداندند و برگشتیم. ما چه کار میتوانستیم بکنیم؟ رییس فدراسیون که رفت کشتیگیران هم که نمیتوانستند کشتی بگیرند. دیگر باید برمیگشتیم. وقتی برد سر و صدا شد اگر نمیبرد سر و صدا نمیشد و کسی هم نمیفهمید، اما وقتی برد سر و صدا شد.
* گفتند با آمریکا و آفریقای جنوبی هم مبارزه نکنید
به من در تهران چیزی در اینباره نگفته بودند، به رییس فدراسیون که باید میگفتند. اصلا سیاست این نبود ما کشتی نگیریم. بعد از آن گفتند با آمریکا نگیریم، با آفریقای جنوبی نگیریم که بعد خادم در مسابقهای به آفریقای جنوبی خورد گفتم برو بگیر که اگر نمیگرفت اوت میشد. البته اینبار نگفتند برگردید. آفریقای جنوبی زیاد مسئله نبود، بحث اصلی اسراییل است. یکبار هم محمد حسین محبی سال ۱۹۸۶ دوم شده بود که در اروپا روی سکو نرفت. زمان مرادعلی شیرانی بود گفتند اعتراض کن از سکو بیا پایین، او هم پایین آمد، اما مدالش را هم گرفتند و مدال او الان هم در فیلا ثبت نشده است.
*عبدالله خدابنده میگفت شما زمان صلح کشتی میگیرید ما زمان جنگ
دبیر در سازندگی خیلی موفق بوده، اما من فقط المپیک را میبینم. الان با نبود روسها فقط ما و آمریکا هستیم. کشتیهای دنیا را هم که میبینم دیگر کشتی نمانده و خیلی کشتی نسبت به دوره ما افت کرده است. خدا بیامرز عبدالله خدابنده به ما میگفت شما زمان صلح کشتی میگیرید ما زمان جنگ کشتی میگرفتیم. تازه به ما این را میگفت، ببینید دیگر زمان آنها چه بوده است. الان واقعا تیم ما باید اول شود اگر اول نشود واقعا جای سوال دارد. تیم آمریکا هم خوب است، اما میشود آنها را برد.
*دبیر یک مقدار روی رفتارش تجدید نظر کند
من کاری به آقای دبیر و حسن و حسین ندارم. اصولا ریاست فدراسیون یک پست سیاسی است. ریس فدراسیون باید دیپلمات باشد. وقتی به فیلا میروی روسای فدراسیونها آن بالا مینشینند و جایشان مشخص است، باید لباس فرم بپوشند و بنشینند آنجا. با این ادبیات دنیا روی ما حساب نمیکند. باید یک مقداری روی رفتارش تجدید نظر کند.
*خادم برای ترک هیات رییسه اتحادیه جهانی با من مشورت نکرد
با من که مشورت نکردند اگر مشورت میکردند... بعد از انقلاب، فقط آقای هاشمی طبا عضو IOC شد. هر کسی را که آنجا نمیگذارند. پستهای بین المللی پسرخاله دخترخاله ندارد. شما وقتی پست بین المللی میگیرید آن کشور سعی میکند آن را حفظ کند. حالا ما فکر میکنیم اگر این را برداریم ما را جای او میگذارند، اما اینطور نیست. الان قطر دارد آنجا نماینده میگیرد، اما ما نداریم. الان در فدراسیون جهانی نماینده نداریم، این خیلی بد است. بهترین نماینده ما دکتر توکل بود. در مونترال وقتی دست آشور علیف را بالا بردند او رفت اعتراض کرد، بعد دست من را بالا بردند. برای گرفتن حقمان در جهان باید نماینده بین المللی داشته باشیم.
*فلاح اگر به حاشیه نمیرفت در المپیک آتلانتا مدال میگرفت
بهترینها که باید مدال میگرفتند نگرفتند، اکبرنژادها بودند، آقای فلاح بود، فلاح باید المپیک آتلانتا مدال میگرفت. اگر به حاشیه نمیرفت و کارهایش را انجام میداد حتما مدال میگرفت. محبیها بودند، سوخته سرایی، خود علیرضا سلیمانی بود. سال ۱۹۷۸ تازه میتوانستیم تیم بسازیم. ۷۹ تیم نرفت، المپیک ۸۰ تیم نرفت، بعد خرمی و معزی پور و اینها آمدند. المپیک لس آنجلس نرفتیم، یعنی تا سال ۱۹۸۸ اصلا نمیدانستیم کجای دنیاییم و اصلا برای چه ورزش میکنیم. المپیک سئول هم همینطوری رفتند و با یک مدال برگشتند. خیلی جوان هایمان هدر شدند.
*فرحوشی خیلی به مربیگری علاقه نداشت
آقای فرحوشی لیسانسیه تربیت بدنی و قهرمان جهان بود، اما تنها ایرادش این بود که آن علاقهای که باید به مربیگری داشته باشد را نداشت، اما از نظر هوش و فهم خیلی بالا بود. آقای نوایی هم که جزو بچههای بسیار خوب بود و همه جا با هم بودیم. حتی وقتی المپیک سئول هم من نرفتم ایشان رفت. خدا بیامرزد سالها با هم بودیم. من به نوایی ۶۲ کیلویی هم در مسابقات جوانان باختم. ابرو یا گوشش را من شکاندم، خدا بیامرزدش انشاءالله حلال کند.
*با هر کشتیگیر طبق سبکی که داشت کار میکردم
من در کار مربیگری هیچوقت نگفتم تو بیا کار من را بکن. مثلا هیچوقت نگفتم رسول خادم تو بیا زیرهایی که من میگرفتم را بگیر. با سبک خودش کار کردم. همانطور که اثر انگشت میزنیم، هیچ سلول ما شبیه هم نیست پس فیزیک و رفتار ما هم شبیه هم نیست. هر کسی را با سبک خودش باید کار کنند. یک خاطرهای بگویم، آقای شاهمرادف آمده بود اینجا کلاس بگذارد من هم دستیارش بودم و با همکار میکردیم. مدام بچهها به او میگفتند فلانی چطور زیر میگیری؟ خیلی قشنگ گفت شما چه میگویید؟ ما ۲۰ سال روی زیرگیری شما کار کردیم، ما زیرگیری را از شما یاد گرفتیم، شما باید به من بگویید.
*کشتی ما فقط شده هل بده بیرون
روسها نمیتوانستند مثل ما زیر بگیرند آمریکاییها هم نمیتوانستند. الان من یک فنی دارم یک خم دوخم میکردم، آمریکاییها خیلی روی این کار میکنند، اسم من هم روی آن است و به آن فن میگویند"برزگر". یکی آنجا درس میداد گفتند همه این فن را میزنیم، اما مثل خود برزگر نیست. چند روز پیش هم فیلم آن را برایشان فرستادم گفتم اینطور باید بزنند. زیر یک خم، میانکوب مال ما ایرانیهاست. قبل ما یک حسین حیدری بود در ۵۷ کیلو که با ابوطالب طالبی کشتی میگرفت، خیلی خوب بود، میانکوب که میکرد حریف رو میزد زمین. ولی کو؟ اون زیرگیری ها، بزکشها کو؟ اصلا نمایش کشتی از بین رفته است. بعضیها الان میگویند هل بده بیرون. بابا هل دادن یک نمره دارد خاک کن دو نمره دارد. تازه زمانی که ما کشتی میگرفتیم یارو در میرفت ما پا را میگرفتیم، باید بکشیش تو. هل بده بیرون که کشتی نشد.
*کشتیگیر باید به سرمربی تیم ملی ایمان داشته باشد
مدیریت و مربیگری به قهرمان جهان و المپیک نیست. من شاید در دوران کشتی در جوانی خیلی کارها میکردم، اما وقتی مربی شدم دست از پا خطا نمیکردم. کاری که من خودم بکنم نمیتوانم به کشتی گیر بگویم تو نکن. من با حسین گلابی و خیلی بچههای دیگه در اردو کار کردم. باید رفتار یک مربی اولا مدیر باشد بتواند تیم را جمع کند بعد بتواند انتقال بدهد. علیرضا رضایی وقتی در آتن با مغول کشتی داشت، دو بار هم به او باخته بود، میگفت هر بار برمیگشتم آقا برزگر را میدیدم میفهمیدم چکار باید بکنم که حریفش را هم برد. باید جوری باشد کشتی گیر وقتی برمیگردد به مربیاش نگاه میکند به او اعتقاد داشته باشد تا آن حرکت را بکند. اگر نداشته باشد نمیشود. کشتی گیر و مربی مکمل همدیگر هستند. حالا ممکن است وزن کشتی گیر سنگینتر باشد یا مربی سنگینتر باشد، وقتی مربی به کشتی گیر میگوید این حرکت را بکن باید به او اعتقاد داشته باشد که آن را انجام بدهد.
*به درستکار پس از المپیک باید نمره داد
باید ببینیم عملکرد کادر فنی چطور خواهد بود. من نمیدانم عملکرد درستکار چطور خواهد بود، در میدان مشخص میشود. شاید من الان چیزی بگویم، اما عملکرد او بهتر از آن چیزی باشد که من میگویم. یکی داشت راه میرفت به یکی رسید گفت من کی میرسم به شهر، گفت راه برو. یک مقدار که رفت گفت ۲ ساعت دیگه میرسی. گفت چرا اول نگفتی، گفت آخر من نمیدانستم تو چطور راه میروی. الان روسها که نیستند ما امسال باید اول میشدیم حالا دوم شدیم. در المپیک معلوم میشود کت تن کیست. من الان بگویم نه خوب نیست، یک دفعه میروند المپیک موفق میشوند. من الان نمیتوانم قضاوت کنم. بعد المپیک میتوانم درباره عملکردشان صحبت کنم که خوب بود یا بد. به هر حال اینها هم جامعه کشتی هستند.
*با پاداش طلای المپیک یک کیوسک هم در تهران نمیدهند!
از شما خبرنگاران تشکر میکنم. فردوسی گفت رستم یلی بود در سیستان من او را کردم رستم دستان. اگر شما جراید نباشید و نگویید و ننویسید کار جلو نمیرود و ورزشکاران دیده نمیشوند. یکی از انتقادهای من این است که ما به ورزشهای المپیکی مان اهمیت نمیدهیم. یک سال دیگر المپیک است، باز هم از کشتی، وزنه برداری و اخیرا هم تکواندو انتظار دارند. تا زمانی که دنیا تکواندو را نشناخته بود ما موفق بودیم، اما الان جهان تکواندو را شناخته و دارند روی آن کار میکنند. باز میماند کشتی و وزنه برداری. آیا ما روی این دو رشته هم المپیکی سرمایه گذاری میکنیم؟ آیا المپیکی کار میکنیم یا باز هم دم المپیک میگوییم باید کشتی مدال بیاورد. من قهرمان جهان شدم. گفتند برو یک خانه بخر ۱۵۰ تومن، من رفتم ۳۰۰ تومن خانه خریدم. سال بعد ۱۵۰ تومان را دادند. الان همان زمین که ۳۶۳ متر و ۱۵۰ متر ویلا در خیابان آیت الله کاشانی است را ۵۰ تا ۶۰ میلیارد تومان هم نمیدهند. ما به قهرمان المپیک میگوییم ۲ میلیارد میدهیم، مرد حسابی با این پول یک کیوسک هم در تهران نمیدهند. الان ماشین شده ۲ میلیارد. الان به المپیکیها چه میخواهید بدهید؟ کشورهای دیگر ۵ میلیون ۱۰ میلیون دلار میدهند، شما چه؟ از الان بگویید به قهرمان المپیک یک آپارتمان ۱۵۰ متری یا ۱۰۰ متری در تهران میدهیم. نمیدانم من هر چه بگویم انتقاد است.
ویدیوی این گفتگو را از این لینک مشاهده کنید.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری ایسنا، تاریخ انتشار: ۳۰ فروردین ۱۴۰۲، کدخبر:۱۴۰۲۰۱۳۰۱۵۹۴۰، www.isna.ir