شعار سال: آقای دکتر! من از بعضی آدمها خیلی می ترسم. نمی گویم که آنها آدم های بدی هستند… نه! ممکن است مشکل از خودم باشد. یک وقت فکر نکنید قصد توهین به کسی را دارم. خودم بیمارم و به من گفتید که حق دارم فوبیا از آدمهای خاص را با شما در میان بگذارم. اینهایی که از آنها می ترسم ،حتی با بعضی های شان دوست صمیمی هستم. خواهش می کنم از ترس های من با کسی صحبت نکنید.
*** من کارگرها را خیلی دوست دارم ولی از کارگرهای کارواش که به زور می خواهند به ماشین من واکس و پولیش بزنند می ترسم. از کارگرهایی هم که اسباب کشی می کنند می ترسم مخصوصا وقتی که پول طبقات را می گیرند و وسایلم را با آسانسور جابه جا می کنند.
*** من از خانم های جوانی که در ملا عام سیگار می کشند و یکدستی رانندگی می کنند می ترسم. از خانم های فمینیست که مهریه شان را به اجرا می گذارند هم می ترسم.
*** من از اساتید دانشگاه که بعد از ۷۵ سالگی شرکت دانش بنیان می زنند و همین طور از آنهایی که بیشتر از یک انگشتر عقیق دارند می ترسم (مخصوصا از تحصیل کرده های خارج).
*** هم از قضات می ترسم و هم از وکلا می ترسم. از مشاورین املاک هم می ترسم. هیچ توضیحی هم ندارم.
*** من از آخوندهای بیش از حد اصلاح طلب می ترسم… مخصوصا از آنهایی که در عکس پروفایل شان عمامه نمی گذارند.
*** من از همه کسانی که شدیدا مخالف استکبار جهانی هستند ولی گوشی آیفون دارند می ترسم. از حضراتی که نگران تاثیر بد ماهواره روی مردم هستند ولی خودشان ماهواره دارند هم می ترسم.
*** از کسانی که می گویند اگر جیب و سفره مردم پر باشد همه مشکلات حل می شود می ترسم.
*** از کسانی که از طب جایگزین پول در می آورند مخصوصا هامیوپاتی و انرژی درمانی و حجامت خیلی می ترسم. از پزشکان متخصص طب سنتی بیشتر از آنها می ترسم.
*** از خانم های چادری که زیر چادرشان لباس های رنگارنگ جیغ و اسپورت می پوشند می ترسم. اگر تاتو و گونه گذاری کرده باشند بیش از حد می ترسم.
*** از رانندگان تاکسی که به جای گفتن قیمت می پرسند قبلا چقدر دادی می ترسم.
*** از معلم هایی که در کلاس های خصوصی بهتر از مدرسه درس می دهند می ترسم.
*** من از مداح هایی که بعد از صد بار تکرار یک روضه باز هم مثل ابر بهار اشک می ریزند می ترسم.
*** من از آدم هایی که در دوران پسادموکراسی و انفجار اطلاعات، طرفدار رژیم سلطنتی هستند می ترسم.
*** از ایرانی های خارج از کشور که به ما می گویند لنگش کن خیلی می ترسم.
*** از مشاورین خانواده (مخصوصا طلاق داده ها و طلاق گرفته ها)، سخنرانان انگیزشی و مدرسین کارآفرینی که خودشان بیکار هستند می ترسم.
*** از اعضای شوراهای شهر که هنوز دستگیر نشده اند می ترسم. از کاندیداهای مجلس هم که از خودشان چند میلیارد خرج می کنند و نمی دانم اگر درنیایند چه خاکی می خواهند به سرشان بریزند هم می ترسم. معلوم است که اگر دربیایند به سر ما خاک می ریزند، که از آن هم می ترسم.
آقای دکتر! روانپزشک مهربان من! شما بگویید من با این ترس هایم چه کنم؟
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال،برگرفته از فضای مجازی