شعارسال: مناجات شعبانیه در منابع دعایی شیعه از ابن خالویه نقل شده و او نیز به صورت مرسل آن را از امام علی (ع) نقل کرده است. در اولین منابع، حسین بن احمد بن خالویه (درگذشت:۳۷۰ق) راوی مناجات شعبانیه معرفی شده است. علامه مجلسی، سند مناجات شعبانیه را معتبر دانسته است. این مناجات، نمونهای از تضرع و وصف حال برگزیدهترین بندگان صالح خدا میباشد. شاید علت اینکه این دعا به مناجات معروف شده، از این جهت باشد که در خود دعا تعبیر مناجات آمده و البته مناجات بنده با خدای متعال نیز در مضامین آن مطرح شده مناجات خدا با بنده به همین ترتیب بنابراین، شاید علت معروفیت دعا به مناجات این مسائل باشد. از مهمترین خواص مناجات شعبانیه این است که دعا (صحبت یکطرفه بنده با خدا) وارد مناجات (صحبت دو طرفه و نزدیک) شده و به صحبت کردن خدا با بنده ختم میشود. در این دعا، تاکیدات خاص بر دوری از معصیت برای نزدیک شدن به خداوند (اولین مرحله بندگی) قرار دارد. در مناجات شعبانیه از لایههای شرک، به سمت کمال انقطاع (انقطاع یعنی بریدن دل از غیر خدا، موجودات آینه محض خداوند هستند و ما باید به این آینه محض بودن در زندگی برسیم) حرکت کرده و هر وابستگی به غیر خدا، مرتبهای از شرک محسوب میشود.
آیت الله عبدالله جوادی آملی براین باور است که مناجات شعبانیه، به سبب معارف بلندی که در آن آورده شده، مناجات کبیر در میان مناجاتها محسوب گردیده و در این مناجات ما در محضر الهی هم نیاز داریم و هم ناز داریم. بعنوان مثال، این کلام که از ائمه آموختیم و به خداوند میگوییم اگر از ما بپرسی چرا گناه کردی ما هم میگوییم تو چرا نبخشیدی؟ وی هم چنان تصریح دارد که تقریبا در تمام ادعیهای که در طول سال مطرح است مانند مناجات شعبانیه کم دیده میشود که انسان نخست از خداوند در خواست سیر به سوی او را داشته باشد، اول منادات داشته باشد و وقتی نزدیک شد، چون جای ندا نیست با او مناجات کند و از منادات به مناجات منتقل شود و وقتی خیلی نزدیک شد، باید ساکت باشد تا خدا با او حرف بزند.
حضرت امان در خصوص مناجات شعبانیه میفرمایند که، مناجات «شعبانیه» را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجاتهایی است که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی میرساند. آن کسی که این مناجات را گفته و همه ائمه هم به حسب روایت میخواندند، اینها، آنهایی بودند که وارسته از همه چیز بودند. مع ذلک آن طور مناجات میکردند، برای اینکه خود بین نبودند. هرچه بودند این طور نبوده که خودش را ببیند که، حالا من امام صادق ام دیگر، نه امام صادق مثل آن آدمی که در معصیت غرق است مناجات میکند، برای اینکه میبیند خودش هیچ نیست و هر چه هست نقص است و هر چه هست از اوست. هر چه کمال است از اوست، خودش چیزی ندارد هیچ یک چیزی ندارند، انبیا هم هیچی نداشتند. همه هیچ اند و اوست فقط، همه هم دنبال او هستند، همه فطرتها دنبال او هستند، منتها، چون ما محجوبیم، نمیفهمیم که ما دنبال او هستیم؛ آنهایی که میفهمند، آنها وارسته میشوند و میروند سراغ همان معنا. این کمال انقطاعی که خواستند، این کمال انقطاع همین است که از همه این چیزهایی که هستش، اصلش به کنار باشند. انه کال ظلوما جهولا را که در آیه شریفه وارد شده است که عرضنا الامانه علی السموات والارض و الجبال فابین بعد میگوید: انه کان ظلوما جهولا بعضی میگویند که «ظلوما جهولا» بالاترین وصفی است که خدا برای انسان کرده؛ «ظلوما» که همه بتها را شکسته و همه چیز را شکسته؛ «جهولا» برای اینکه به هیچ چیز توجه ندارد و هیچ چیز را متوجه به آن نیست، غافل از همه است. ما نمیتوانیم این طور باشیم، ما امانتدار هم نمیتوانیم باشیم، لکن میتوانیم در آن راه باشیم (صحیفه امام؛ ج ۱۹، ص ۲۵۳).
امام خمینی بیان داشته است که و چه بسا مسائل عرفانی که در قرآن و این مناجاتهای ائمه اطهار سلام الله علیهم و همین مناجات شعبانیه مسائل عرفانی هست که اشخاص، فلاسفه، عرفا تا حدودی ممکن است ادراک کنند، بفهمند عناوین را، لکن آن ذوق عرفانی، چون حاصل نشده است نمیتوانند وجدان کنند. آیه شریفه در قرآن: ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی خوب، مفسرین، فلاسفه در این باب صحبتهاکردند، لکن آن ذوق عرفانی کم شده است: الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک الهی و اجعلنی ممن نادیته فاجابک و ناجیته فصعق لجلاک اینها عناوینشان را خیال میکند انسان، خوب، ما هم میدانیم. نه عارف و نه فیسوف و نه دانشمند نمیتوانند ذوب کنند چی هست مسئله. مسئله فصعق لجلالک که مبداش قرآن است: و خرموسی صعقا مسئلهای است که انسان گمان میکند که خوب افتاد غش کرد «صعق» یعنی غش کرد، اما این غش چی بوده است؟ غش حضرت موسی چه بوده است؟ این مسئلهای نیست که غیر موسی بفهمد یا:دنی فتدلی را، این مسئلهای نیست که غیر آن کسی که «دنو» پیدا کرده است بتواند فهم کند، ادراک کند، ذوب کند. یا همین جملاتی که دراین مناجات بزرگ است و بعض جملات دیگری که در آن هست، مسائلی است که به حسب ظاهر سهل است و واقعا ممتنع است. ریاضات بسیار میخواهد تا انسان بتواند بفهمد که ناجیته [با فتح تا]نه ناجیته [با ضم تا]«ناجیته» این چی است؟ خدا با آدم مناجات میکند، چی است مناجات؟ چه خواسته اند ائمه؟ (صحیفه امام؛ ج ۱۷، ص ۴۵۷ - ۴۵۸).
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاسْمَعْ دُعائِى إِذا دَعَوْتُکَ، وَاسْمَعْ نِدائِى إِذا نادَیْتُکَ، وَأَقْبِلْ عَلَىَّ إِذا ناجَیْتُکَ، فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ، وَوَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِیناً لَکَ، مُتَضَرِّعاً إِلَیْکَ، راجِیاً لِما لَدَیْکَ ثَوابِى، وَتَعْلَمُ مَا فِى نَفْسِى، وَتَخْبُرُ حاجَتِى، وَتَعْرِفُ ضَمِیرِى، وَلَا یَخْفىٰ عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِى وَمَثْواىَ، وَما أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِى، وَأَتَفَوَّهُ بِهِ مِنْ طَلِبَتِى، وَأَرْجُوهُ لِعاقِبَتِى، وَقَدْ جَرَتْ مَقادِیرُکَ عَلَىَّ یَا سَیِّدِى فِیما یَکُونُ مِنِّى إِلىٰ آخِرِ عُمْرِى مِنْ سَرِیرَتِى وَعَلانِیَتِى وَبِیَدِکَ لَابِیَدِ غَیْرِکَ زِیادَتِى وَنَقْصِى وَنَفْعِى وَضَرِّى.
خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و شنوای دعایم باش آنگاه که میخوانمت و صدایم را بشنو هنگامی که صدایت میکنم و به من توجّه کن هنگامیکه با تو مناجات مینمایم، همانا بهسوی تو گریختم و در حال درماندگی و زاری در برابرت ایستادم، پاداشی را که نزد توست امیدوارم، آنچه را که در درون دارم میدانی و حاجتم را خبر داری، نهانم را میشناسی، کار بازگشت به آخرت و خانه ابدیام بر تو پوشیده نیست و آنچه میخواهم به زبان آرم و خواهش خویش را بازگو کنم و هم آنچه را که برای عاقبتم امید دارم، بر تو پنهان نیست، همانا آنچه برای من تقدیر کردهای ای آقای من، در آنچه تا پایان عمر بر من فرود میآید از نهان و آشکارم جاری شده است و تنها به دست توست نه به دست غیر تو، فزونی و کاستیام و سود و زیانم.
إِلٰهِى إِنْ حَرَمْتَنِى فَمَنْ ذَا الَّذِى یَرْزُقُنِى؟ وَ إِنْ خَذَلْتَنِى فَمَنْ ذَا الَّذِى یَنْصُرُنِى؛ إِلٰهِى أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَحُلُولِ سَخَطِکَ. إِلٰهِى إِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَىَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ. إِلٰهِى کَأَنِّى بِنَفْسِى واقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَقَدْ أَظَلَّها حُسْنُ تَوَکُّلِى عَلَیْکَ فَقُلْتَ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَتَغَمَّدْتَنِى بِعَفْوِکَ.
معبودم! اگر محرومم کنی پس کیست آنکه به من روزی دهد؟ و اگر خوارمسازی پس کیست آنکه به من یاری رساند؛ خدایا! به تو پناه میآورم از خشمت و از فرود آمدن غضبت. خدایا! اگر شایسته رحمتت نیستم، تو سزاواری که بر من با فراوانی فضلت بخشش کنی، معبودم! گویی من با همه هستیام در برابرت ایستادهام، درحالیکه حسن اعتمادم به تو، بر وجودم سایه افکنده است و آنچه را تو شایسته آنی بر من جاری کردهای و مرا با عفوت پوشاندهای.
إِلٰهِى إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلىٰ مِنْکَ بِذٰلِکَ؟ وَ إِنْ کانَ قَدْ دَنا أَجَلِى وَلَمْ یُدْنِنِى مِنْکَ عَمَلِى فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِى. إِلٰهِى قَدْ جُرْتُ عَلىٰ نَفْسِى فِى النَّظَرِ لَها فَلَهَا الْوَیْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَها. إِلٰهِى لَمْ یَزَلْ بِرُّکَ عَلَىَّ أَیَّامَ حَیاتِى فَلا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنِّى فِى مَماتِى.
معبودم! اگر گذشت کنی، چه کسی از تو سزاوارتر به آن است؟ و اگر مرگم نزدیک شده باشد و عملم مرا به تو نزدیک نکرده، اعترافم را به گناه، وسیله خویش به بارگاهت قرار دادم. معبودم بر وجودم در فرمانبردن از آن گناه بار کردم، پس وای بر او اگر او را نیامرزی، معبودم نیکیات بر من در روزهای زندگیام پیوسته بود، پس نیکی خویش را در هنگام مرگم از من قطع مکن.
إِلٰهِى کَیفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لِى بَعْدَ مَماتِى وَأَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِى إِلّا الْجَمِیلَ فِى حَیَاتِى؛ إِلٰهِى تَوَلَّ مِنْ أَمْرِى مَا أَنْتَ أَهْلُهُ، وَعُدْ عَلَىَّ بِفَضْلِکَ عَلىٰ مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ. إِلٰهِى قَدْ سَتَرْتَ عَلَىَّ ذُنُوباً فِى الدُّنْیا وَأَنَا أَحْوَجُ إِلىٰ سَتْرِها عَلَىَّ مِنْکَ فِى الْأُخْرىٰ.
معبودم چگونه از حسن توجهت پس از مرگم ناامید شوم؟ درحالیکه در طول زندگیام مرا جز به نیکی سرپرستی نکردی؛ خدایا کارم را چنانکه سزاوار آنی بر عهده گیر، خدایا بهسوی من با احسانت بازگرد، بهسوی گناهکاری که جهلش سراپایش را پوشانده، خدایا گناهانی را در دنیا بر من پوشاندی که بر پوشاندن آنها در آخرت نیازمندترم.
إِلٰهِى قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَىَّ إِذْ لَمْ تُظْهِرْها لِأَحَدٍ مِنْ عِبادِکَ الصَّالِحِینَ فَلا تَفْضَحْنِى یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلىٰ رُؤُوسِ الْأَشْهادِ. إِلٰهِى جُودُکَ بَسَطَ أَمَلِى، وَعَفْوُکَ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِى. إِلٰهِى فَسُرَّنِى بِلِقائِکَ یَوْمَ تَقْضِى فِیهِ بَیْنَ عِبادِکَ. إِلٰهِى اعْتِذارِى إِلَیْکَ اعْتِذارُ مَنْ لَمْ یَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرِى یَا أَکْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ الْمُسِیئُونَ.
معبودم محققاً به من نیکی کردی چرا که گناهم را در دنیا برای هیچیک از بندگان شایستهات آشکار نکردی، پس مرا در قیامت در برابر دیدگان مردم رسوا مکن، معبودم جود تو آرزویم را گسترده ساخت و عفو تو از عمل من برتری گرفت. معبودم، روزی که در آن بین بندگانت داوری میکنی، مرا به لقائت خوشحال کن. معبودم عذرخواهی من از پیشگاهت عذرخواهی کسی است که از پذیرفتن عذرش بینیاز نگشته، پس عذرم را بپذیرای کریمترین کسی که بدکاران از او پوزش خواستند.
إِلٰهِى لَاتَرُدَّ حاجَتِى، وَلَا تُخَیِّبْ طَمَعِى، وَلَا تَقْطَعْ مِنْکَ رَجائِى وَأَمَلِى. إِلٰهِى لَوْ أَرَدْتَ هَوانِى لَمْ تَهْدِنِى، وَلَوْ أَرَدْتَ فَضِیحَتِى لَمْ تُعافِنِى. إِلٰهِى مَا أَظُنُّکَ تَرُدُّنِى فِى حاجَةٍ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمْرِى فِى طَلَبِها مِنْکَ. إِلٰهِى فَلَکَ الْحَمْدُ أَبَداً أَبَداً دائِماً سَرْمَداً یَزِیدُ وَلَا یَبِیدُ کَما تُحِبُّ وَتَرْضىٰ.
معبودم، حاجتم را برمگردان و طمعم را قرین نومیدی مساز و امید و آرزویم را از خود قطع مکن. معبودم، اگر خواریام را میخواستی، هدایتم نمیکردی و اگر رسواییام را خواسته بودی سلامتیام نمیبخشیدی، معبودم، این گمان را به تو ندارم که مرا در حاجتی که عمرم را در پیگیریاش سپری کردهام، از درگاهت بازگردانی. معبودم تو را سپاس، سپاسی ابدی و جاودانه، همیشگی و بیپایان، سپاسی که افزون شود و نابود نگردد، آنگونه که پسندی و خشنود گردی.
إِلٰهِى إِنْ أَخَذْتَنِى بِجُرْمِى أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ، وَ إِنْ أَخَذْتَنِى بِذُنُوبِى أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ، وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِى النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَها أَنِّى أُحِبُّکَ. إِلٰهِى إِنْ کانَ صَغُرَ فِى جَنْبِ طاعَتِکَ عَمَلِى فَقَدْ کَبُرَ فِى جَنْبِ رَجائِکَ أَمَلِى.
خدایا، اگر مرا بر جرمم بگیری، من نیز تو را به عفوت بگیرم و اگر به گناهانم بنگری، جز به آمرزشت ننگرم و اگر مرا وارد دوزخ کنی، به اهل آن آگاهی دهم که تو را دوست دارم. خدایا، اگر عملم در برابر طاعتت کوچک بوده، همانا از جهت امیدِ به تو آرزویم بزرگ است.
إِلٰهِى کَیْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِکَ بِالْخَیْبَةِ مَحْرُوماً وَقَدْ کانَ حُسْنُ ظَنِّى بِجُودِکَ أَنْ تَقْلِبَنِى بِالنَّجاةِ مَرْحُوماً؟! إِلٰهِى وَقَدْ أَفْنَیْتُ عُمْرِى فِى شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ، وَأَبْلَیْتُ شَبابِى فِى سَکْرَةِ التَّباعُدِ مِنْکَ. إِلٰهِى فَلَمْ أَسْتَیْقِظْ أَیَّامَ اغْتِرارِى بِکَ، وَرُکُونِى إِلىٰ سَبِیلِ سَخَطِکَ.
معبودم، چگونه از بارگاهت با نومیدی و محرومیت بازگردم، درحالیکه خوشگمانیام به بخشش و وجودت این بوده که مرا نجاتیافته و بخشیده باز میگردانی، معبودم عمرم را در آزمندی بیخبری از تو نابود کردم و جوانیام را در مستی دوری از تو فرسوده نمودم. معبودم در روزگار غرور نسبت به تو، بیدار نشدم و هنگام اعتماد کردنم به لذتهای دنیا به خشم تو آگاه نگشتم.
إِلٰهِى وَأَنَا عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ قائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ، مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ إِلَیْکَ. إِلٰهِى أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَیْکَ مِمَّا کُنْتُ أُواجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیائِى مِنْ نَظَرِکَ، وَأَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِکَرَمِکَ. إِلٰهِى لَمْ یَکُنْ لِى حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلّا فِى وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِى لَِمحَبَّتِکَ، وَکَما أَرَدْتَ أَنْ أَکُونَ کُنْتُ فَشَکَرْتُکَ بِإِدْخالِى فِى کَرَمِکَ، وَ لِتَطْهِیرِ قَلْبِى مِنْ أَوْساخِ الْغَفْلَةِ عَنْکَ.
معبودم، و من بنده تو و فرزند بنده توأم، در برابرت ایستادهام، به وسیلۀ بزرگواریات به حضرت تو متوسّلم. معبودم، بندهای هستم که به درگاهت از آنچه با آن با تو روبرو بودهام از کمی حیایم از مراقبتت نسبت به من بیزاری میجویم و از تو درخواست گذشت میکنم، زیرا گذشت صفتی درخور کرم توست. معبودم برایم نیرویی نیست که خود را بهوسیله آن از عرصه نافرمانیات بیرون برم، مگر آنگاه که به محبّتت بیدارم سازی و آنچنانکه خواستی باشم، پس تو را سپاس میگزارم، برای اینکه در آستان بزرگواریات واردم کردی و هم اینکه دلم را از آلایههای بیخبری از حضرتت پاک نمودی.
إِلٰهِى انْظُرْ إِلَىَّ نَظَرَ مَنْ نادَیْتَهُ فَأَجابَکَ، وَاسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَأَطاعَکَ، یَا قَرِیباً لَایَبْعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ، وَیا جَواداً لَایَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَهُ. إِلٰهِى هَبْ لِى قَلْباً یُدْنِیهِ مِنْکَ شَوْقُهُ، وَ لِساناً یُرْفَعُ إِلَیْکَ صِدْقُهُ، وَنَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ. إِلٰهِى إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِکَ غَیْرُ مَجْهُولٍ، وَمَنْ لاذَبِکَ غَیْرُ مَخْذُولٍ، وَمَنْ أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ غَیْرُ مَمْلُوکٍ [مَمْلُولٍ].
معبودم، بر من نظر کن، نظر به کسی که صدایش کردی و تو را اجابت کرد و به یاریات به کارش گماشتی و او از تو اطاعت کرد،ای نزدیکی که از فریفتگان دور نمیشود وای سخاوتمندی که از امید بستگان به پاداشش دریغ نمیورزد. معبودم، قلبی به من عطا کن که اشتیاقش او را به تو نزدیک کند و زبانی که صدقش بهجانب تو بالا برده شود و نگاهی که حق بودنش او را به تو نزدیک نماید، معبودم، کسی که به تو شناخته شد، ناشناخته نیست و آنکه به تو پناهنده شد خوار نیست و هرکه را تو به او روی آوری برده نیست.
إِلٰهِى إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِکَ لَمُسْتَنِیرٌ، وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِکَ لَمُسْتَجِیرٌ، وَقَدْ لُذْتُ بِکَ یَا إِلٰهِى فَلا تُخَیِّبْ ظَنِّى مِنْ رَحْمَتِکَ، وَلَا تَحْجُبْنِى عَنْ رَأْفَتِکَ. إِلٰهِى أَقِمْنِى فِى أَهْلِ وِلایَتِکَ مُقامَ مَنْ رَجَا الزِّیادَةَ مِنْ مَحَبَّتِکَ. إِلٰهِى وَأَلْهِمْنِى وَلَهاً بِذِکْرِکَ إِلىٰ ذِکْرِکَ، وَهِمَّتِى فِى رَوْحِ نَجاحِ أَسْمائِکَ وَمَحَلِّ قُدْسِکَ. إِلٰهِى بِکَ عَلَیْکَ إِلّا أَلْحَقْتَنِى بِمَحَلِّ أَهْلِ طاعَتِکَ، وَالْمَثْوَى الصَّالِحِ مِنْ مَرْضاتِکَ، فَإِنِّى لَاأَقْدِرُ لِنَفْسِى دَفْعاً، وَلا أَمْلِکُ لَها نَفْعاً.
معبودم، آنکه به تو راه جوید راهش روشن است و آنکه به تو پناه جوید در پناه توست و من به تو پناه آوردمای معبودم، پس گمانم را از رحمتت ناامید مکن و از مهربانیات محرومم مساز، معبودم، در میان اهل ولایتت برنشانم، نشاندن آنکه به افزون شدن محبّتت امید بسته، معبودم، شیفتگی به ذکرت را پیوسته به من الهام کن و همّتم را در نسیم کامیابی نامهایت و جایگاه قدست قرار ده. معبودم بهحق خودت بر خودت، مرا به جایگاه اهل طاعتت و جایگاه شایسته بر ساخته از خشنودیات برسان، زیرا که من نه بر دفعی از خود قدرت دارم و نه بر نفع خویش مالک هستم.
إِلٰهِى أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ، وَمَمْلُوکُکَ الْمُنِیبُ فَلاٰ تَجْعَلْنِى مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَکَ، وَحَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِکَ. إِلٰهِى هَبْ لى کَمالَ الانْقِطاعِ إِلَیْکَ، وَأَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها إِلَیْکَ، حَتَّىٰ تَخْرِقَ أَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلىٰ مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ، وَتَصِیرَ أَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ. إِلٰهِى وَاجْعَلْنِى مِمَّنْ نادَیْتَهُ فَأَجابَکَ، وَلاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِکَ، فَناجَیْتَهُ سِرّاً وَعَمِلَ لَکَ جَهْراً.
معبودم، من بنده ناتوان گنهکار توأم و برده توبهکننده به پیشگاهت، مرا از کسانی که رویت را از آنان برگرداندی قرار مده و نه از کسانی که غفلتشان از بخششت محرومشان نموده. معبودم کمال جدایی از مخلوقات را، برای رسیدن کامل به خودت به من ارزانی کن و دیدگان دلهایمان را به پرتو نگاه بهسوی خویش روشن کن تا دیدگان دل، پردههای نور را دریده و به سرچشمه عظمت دست یابد و جانهایمان آویخته به شکوه قدست گردد، خدایا مرا از کسانی قرار ده که صدایشان کردی، پس پاسخت دادند، به آنها توجه فرمودی، پس در برابر بزرگیات مدهوش شدند و با آنان راز پنهان گفتی و آنان آشکارا برای تو کار کردند.
إِلٰهِى لَمْ أُسَلِّطْ عَلىٰ حُسْنِ ظَنِّى قُنُوطَ الْأَیاسِ، وَلَا انْقَطَعَ رَجائِى مِنْ جَمِیلِ کَرَمِکَ. إِلٰهِى إِنْ کانَتِ الْخَطایَا قَدْ أَسْقَطَتْنِى لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنِّى بِحُسْنِ تَوَکُّلِى عَلَیْکَ. إِلٰهِى إِنْ حَطَّتْنِى الذُّنُوبُ مِنْ مَکارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْیَقِینُ إِلىٰ کَرَمِ عَطْفِکَ. إِلٰهِى إِنْ أَنامَتْنِى الْغَفْلَةُ عَنِ الاسْتِعْدادِ لِلِقائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِى الْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِ آلائِکَ.
معبودم، بر خوشبینیام ناامیدی و یأس را چیره نسازم و امیدم از زیبایی کرمت قطع نشود. معبودم، اگر خطاهایم مرا از نظرت انداخته، به خاطر حسن اعتمادم بر تو از من چشمپوشی کن. معبودم، اگر گناهان از جایگاه شرافتمندانه لطفت مرا پائین آورده، اما یقین به کرم عطوفتت هشیارم کرده. معبودم، اگر غفلت از آماده شدن برای دیدارت به خوابم فرو برده، ولی معرفت به نعمتهای کریمانهات مرا بیدار ساخته است.
إِلٰهِى إِنْ دَعانِى إِلَى النَّارِ عَظِیمُ عِقابِکَ فَقَدْ دَعانِى إِلَى الْجَنَّةِ جَزِیلُ ثَوابِکَ. إِلٰهِى فَلَکَ أَسْأَلُ وَ إِلَیْکَ أَبْتَهِلُ وَأَرْغَبُ، وَأَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تَجْعَلَنِى مِمَّنْ یُدِیمُ ذِکْرَکَ، وَلَا یَنْقُضُ عَهْدَکَ، وَلَا یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ، وَلَا یَسْتَخِفُّ بِأَمْرِکَ.
معبودم، اگر بزرگی مجازاتت مرا بهسوی آتش فرا خوانده، هرآینه ثواب برجستهات مرا بهسوی بهشت دعوت کرده، معبودم، از تو میخواهم و به پیشگاهت زاری نموده و شوق میورزم و از تو میخواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و مرا از کسانی قرار دهی که ذکرت را همواره بر زبان دارند و پیمانت را نمیشکنند و از سپاست غافل نمیشوند و فرمانت را سبک نمیشمارند.
إِلٰهِى وَأَلْحِقْنِى بِنُورِ عِزِّکَ الْأَبْهَجِ فَأَکُونَ لَکَ عارِفاً، وَعَنْ سِواکَ مُنْحَرِفاً، وَمِنْکَ خائِفاً مُراقِباً، یَا ذَا الْجَلالِ وَالْإِکْرامِ، وَصَلَّى اللّٰهُ عَلىٰ مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ وَسَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً.
خدایا، مرا به نور عزّت بسیار زیبایت برسان تا عارف به وجودت گردم و از غیر تو رویگردان شوم و از تو هراسان و برحذر باشم،ای دارای بزرگی و رأفت و محبت و درود خدا و سلام بسیار او بر محمّد فرستادهاش و برخاندان پاکش باد.
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال، برگرفته از منابع گوناگون