پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۴۳۵۱۸
تاریخ انتشار : ۰۹ دی ۱۳۹۵ - ۲۰:۵۵
واژه معلول از آن دسته واژه هایی است که شرح الفاظ با مصداق اجتماعی آن، تفاوت و فاصله فراوان دارد.

شعارسال: معلول در لغت، آبستن معنای ناتوانی و نیاز است و در اجتماع ناظر بر صبر پیشگانی است که جزئی از توان ظاهری خود را داده اند و بسیاری بر توانمندی های پنهان خود افزوده اند.

در ادامه این خبر، گفتگوی ما با هنرمندی تفرشی را می خوانید که اگرچه به لحاظ جسمانی دارای مشکلاتی است اما ذهن توانمند و بهره مندی از عواطف و احساسات، از او شاعری ساخته که توانسته 2 کتاب نیز به چاپ برساند.

مریم محمودیان، جوان هنرمند و شاعر معلول تفرشی است که تحصیلات کارشناسی خود را در رشته مدیریت به پایان رسانده است.

محمودیان در خصوص نحوه گرایشش به سرودن شعر گفت: من با کمک یکی از مشاوران موسسه توانمندسازی تفرش یعنی آقای محرابی که به صورت هفتگی به او مراجعه می کردم، توانستم این حس و استعداد خودم را پیدا کنم.

وی اظهار کرد: آقای محرابی وقتی مرا شناخت به من پیشنهاد سرودن شعر را داد؛ من هم ابتدا با خواندن کتاب های شعر، سرودن را آغاز کردم. البته به نظر خودم احساساتم بالا است و می توانم در وصف عشق، پدر و به خصوص مادر و امام حسین(ع) به راحتی شعر بگویم.

محمودیان افزود: از سال 83 تاکنون توانستم دو کتاب شعر به نام های «بهترین بهانه» و «تلاطم عشق» را منتشر کنم. تا الان بیش از 500 بیت شعر گفته ام. البته 70 مقاله هم با موضوعات فیزیوتراپی، کار درمانی، روانشناسی، گفتار درمانی، چگونگی رفتار با کودکان معلول و مشکلات آنها منتشر کرده ام.

وی بیان کرد: در کنار استفاده از راهنمایی های مشاوران، خانواده ام نیز مرا به سرودن شعر تشویق می کردند؛ هرچند که در سرودن شعر، نمی توانستند کمکم کنند، چون پدر و مادرم تحصیلات بالایی ندارند و هر دو تا مقطع ابتدایی درس خوانده اند.

محمودیان به زندگی روزمره اش اشاره کرد و ادامه داد: فارغ از سرودن شعر، زندگی معلولین، زندگی بسیار تکراری و خسته کننده ای است. نه تفریح، نه کاری و نه... . من اغلب روزهایم را با وبلاگی که برای خود درست کرده ام و یا با شبکه های مجازی، یا خواندن کتاب و یا بیشتر به صورت گوشه گیری که با افسردگی همراه است و یا درددل کردن با مادر که تنها مونس من است، می گذارنم.

وی در خصوص علاقه مندیهایش گفت: من عاشق تحصیل هستم، می خواستم به ادامه تحصیل بپردازم و فوق لیسانس بگیرم. ولی با در نظر گرفتن موقعیت زندگی خود و اینکه مادر دیگر توانایی رفت و آمد مرا ندارد و پدرم نیز که یک کارگر کارخانه است و هزینه بسیار بالای زندگی را بر دوش می کشد، مجبور شدم از خواسته خود صرفه نظر کنم و در خانه بمانم و با کسالت روز را به شب و با کم خوابی شب را تا آمدن روز بگذرانم.

محمودیان اضافه کرد: آرزو دارم آن قدر توانایی مالی داشته باشم تا خانواده ام را به کربلا ببرم. آرزو دارم روزی خودمان صاحب خانه شویم تا مادر از اساس کشی خلاص شود. دوست دارم تفرش، مکانی داشت تا معلولین حداقل هفته ای دوبار دور هم جمع می شدند تا تنشهای روحی آنها کم می شد.

وی ادامه داد: از بد قولی، احترام نگذاشتن به قشری از افرد جامعه، خیانت و قضاوت نادرست مردم متنفرم. از اینکه جامعه به ما معلولین هم نگاه مثبت داشته باشد خوشحال می شوم.

محمودیان گفت: شاید سالهای پیش در هنگام حضورم در جامعه حتی از نوع نگاه مردم به من، ناراحت می شدم، ولی الان تقریبا برایم عادی شده است. سعی می کنم وقتی وارد اجتماع می شوم، بپذیرم که آنجا دیگر محیط خانه نیست که همه مرا بشناسند و به من و خواسته های من احترام بگذارند. محیط بیرون پر است از افراد با تفکر و درکهای متفاوت، پس من باید بپذیرم که ممکن است در محیط بیرون یکی با من با ادب و احترام برخورد کند و ممکن است دیگری برعکس باشد و حتی درمورد من فکرهای اشتباه نیز بکنند.

وی در خصوص مشکلاتش اظهار کرد: مشکلات زیادی دارم که فکر می کنم اگر نگویم بهتر است چون کسی به آنها توجه نمی کند و در حل آنها هم کوششی نمی شود. هزینه های تامین دارو، انجام آزمایشات نظیر mriویزیت پزشکان متخصص و حتی هزینه های چاپ کتابهایم هر کدام بخشی از مشکلات من است.

محمودیان به هزینه های چاپ کتابهایش اشاره و بیان کرد: کتاب اولم سه بار چاپ شد؛ که جمعا حدود یک میلیون و دویست تومان شد. کتاب دومم دو بار چاپ کردم که حدود یک میلیون پانصد تومان شد. در این میان مبلغی هم بهزیستی به من کمک کرد.

وی در گفتگوی پایانی اش سخن از عشق و علاقه به خانواده اش به میان آورد و خاطر نشان کرد: از مادرم که تمام هستی اش را برای اینکه من را به اهدافم برساند، در خدمتم گذاشت؛ پدرم که با روزی حلال ما را بزرگ کرد، برادری که احترامم را دارد و خواهری که بسیار در کارها کمکم می نماید. اینها بزرگترین دلایلی است که سبب می شود من عاشق خانواده ام باشم و دست زحمتکش پدر و مادرم را ببوسم و برایشان آرزوی سلامتی و طول عمر داشته باشم.

با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از پایگاه تحلیلی خبری ندای تفرش ، تاریخ انتشار خبر 13 آذر 1395، کدمطلب: 988616506 ، www.nedayetafresh.ir
اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین