شعار سال: سال۷۸بود. کارشناس صادرات شرکت ایران پویا بودم و همزمان دانشجوی کارشناسی ارشد رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه تربیت مدرس. با چهارتا کتابی که در دانشگاه خوانده بودم و هشت، نه سال سابقه کاری که داشتم خودم را یکپا متخصص دانش مدیریت میدانستم.
این را هم بگویم که شرکت ایران پویا دوتا کارخانه داشت: کارخانه تولید لوازمخانگی که البته فقط یخچال، ز تولید میکرد و کارخانه تولید پروفیل آلومینیوم.
مدتی قبل با یک شرکت تولیدکننده سیستمهای تهویه در امارات قراردادی برای تولید پروفیلهای آلومینیومی سفارشی بسته بودیم و آن روز که پنجشنبه بود قرار بود که اولین کانتینر پروفیلها را بارگیری و ارسال کنیم.
یادم نیست چه کسی گفته بود که با توجه به نازکی و ظرافت پروفیلهای تولیدشده، امکان دارد پروفیلهایی که در قسمت پائین کانتینر و زیر پروفیلهای دیگر میمانند، خم بشوند و اسیب ببیندد. مشتری هم گفته بود که بستهبندی لازم نیست اما ما در شرکت فکر کردیم که مشتری داغ است و نمیفهمد. بالاخره یک نفر نظر داد که داخل کانتینر یک قفسهبندی چوبی لانهزنبوری درست کنیم و پروفیلها را داخل قفسهبندی بچینیم تا فشاری به پروفیلهای پائینی وارد نشود.
آن روز صبح نجار شرکت آمد و یا پروفیل های چوبی که آماده کرده بود یک شبکه۴*۴در کانتینر درست کرد. سپس کارگران انبار پروفیل مشغول بارگیری کانتینر شدند. لازم است بگویم که حداکثر تحصیلات کارگران انبار درآن زمان پایان ابتدائی بود.
در حین کار کارگران من هم به دفتر رفتم تا به کارهایم برسم. هریکی دو ساعت یکبار هم میآمدم و یک نظارتی هم بر کار میکردم و میرفتم.
پایان ساعت کاری شرکت ساعت۴/۵بود. حدود ساعت۳/۵به انبار آمدم ببینم کار در چه مرحلهای است. دیدم همه پروفیلها بارگیری شدهاند و کارگرها کار را تعطیل کردهاند. اما طبقه بالای کندوی کانتینر نامتقارن بارگیری شده به صورتی که یکطرف کانتینر سنگینتر از طرف دیگر است و هنگام جابجایی با جرثقیل امکان لنگر انداختن کانتینر وجود دارد.
به دفتر سرپرست انبار رفتم و موضوع را گفتم. گفت: «اینها از صبح کارکردهاند و خستهاند من جرئت ندارم به آنها بگویم که سرکار برگردند. مگر اینکه وعده پاداشی بدهید.»
یادآوری کردم که پاداش دادن در اختیار من نیست، اگر هم باشد قرار نیست شرکت برای کاری که وظیفه عادی پرسنل است پاداش بدهد.
مانده بودیم که چه کنیم. نجار شرکت که در دفتر سرپرست نشسته بود و حرفهای ما را می شنید گفت من الآن درستش میکنم. پاشد و پیش کارگرها رفت و گفت: «بچهها این کانتینر این مشکل را دارد، قرار است برود امارات، اگر پروفیلها آسیب ببیند، پشت سر ما ایرانیها هزارتا حرف مفت خواهند زد. پاشید کار را درست کنید که آبروی ایران نرود.»
کارگران بدون هیچ اعتراضی بلند شدند و به سرکار برگشتند.
آن زمان بود که فهمیدم نباید فکر کنم که دیگران حتی اگر فقیر و کمسواد باشند فقط با محرک های مرتبط با قسمتهای پائین هرم مازلو و یا پاداشهای مادی انگیزه پیدا میکنند.
بقول چیپ و دن هیث اینطور نیست که دیگران ساکن زیرزمین هرم مازلو باشند و ما در آن هرم صاحب پنت هاوس باشیم.[۱[
[۱] )Made to stick, P185
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت مدیر پیشرو، تاریخ انتشار 2 مهر 95، کدمطلب:-:www. modirepishro.com