شعار سال: نامي پتگر،
درحاليکه آموزش تحليل هنر و تاريخ اجتماعي هنر را در محيطهاي آکادميک عهدهدار
بود، براي پرداختن به خويشتن هنرمندانهاش نگاهي عميقتر را به اجتماع و طبيعت
ايران معطوف داشت.
اصغر پتگر، پس از گذراندن دوران آموزشهاي اوليه و متوسطه، براي
هنرآموزي حرفهاي در سال 1307 وارد مدرسه صنايع مستظرفه آذربايجان ميشود تا تحت
نظر استاد ميرمصّور ارژنگي به تعليم نقاشي و فراگيري اصول هنرهاي تجسمي بپردازد.
اين اتفاق، سرآغاز تحولي است نوين در هنر نقاشي معاصر ايران و نيز نقطه
عطفي است در مسير زندگي استاد اصغر پتگر، بزرگ خاندان و اول هنرمند خانواده پتگرها.
استاد اصغر پتگر در سال 1312 براي آموزشهاي پايه و فراگيري اصول نوين در هنر
نقاشي به اتفاق برادرش «جعفر پتگر» از آذربايجان به تهران مهاجرت ميکند و در سال
1313 در مدرسه صنايع جديده که مباني هنر نقاشي را شاگردان طراز اول استاد کمالالملک
آموزش ميدادند، ثبتنام ميکند. وي پيش از اين نيز، به فراگيري اصول نگارگري در
مدرسه صنايع قديم که زير نظر استاد طاهرزاده بهزاد اداره ميشد، همت گماشته بود.
اين آموزشها و بهرهگيري از اصول و فنون هنر قديم و معاصر ايران،
استاد اصغر پتگر را بر آن ميدارد تا در نگاه به پيرامون و موضوعات، نگاهي نافذ و ديدي
منتقدانه را در آثارش خلق کند! بهعبارتي ديگر ميتوان استاد اصغر پتگر را از
سرشاخههاي تفکر و روشهاي نوين آموزش استاد کمالالملک دانست. اما، با نگاهي متفاوت و خاص.
رئاليسمهاي اجتماعي و نگاههاي منتقدانه به پيرامون، موضوع نقاشيهاي استاد اصغر
پتگر هستند که در بسياري از آثارش همچنان به بيان اين مفاهيم پرداخته است.
در سال 1316 استاد اصغر پتگر و برادرش استاد جعفر پتگر که پس از
گذراندن دورههاي مهارتآموزي به موقعيت تدريس در هنر نقاشي رسيده بودند، بهعلت شرايط
سخت اجتماعي و اقتصادي ادامه آموزشها را رها کرده و به تعليم نقاشي براي کسب معاش
ميپردازند و در همين سالهاست که اين دو برادر نام خانوادگي خود را از برادران «اکبري»
به «پتگر» تغيير ميدهند و تخلصهايي مانند «الف – پتگر»
و «ج – پتگر» مبانياي
ميشوند در ايجاد اصولي نو و سبکي تازه در تداوم اصول و مکتب نقاشي کمالالملک در
هنر معاصر ايران.
خيابان منوچهري در مجاورت و تقاطع خيابان لالهزار در آن ايام به گونهاي
مرکز و پاتوق «هنرمندان»، «نويسندگان»، «اهالي سينما» و در واقع مهد بروز هنرها
بوده است و پتگرها نيز آتليهاي را در خيابان منوچهري تأسيس ميكنند و به امر
آموزش هنر نقاشي اهتمام ميورزند تا از اين طريق به معيشت خويش نيز پرداخته باشند.
اصغر پتگر در سال 1323 با «ايراندخت ستوده» ازدواج ميکند و از اين ازدواج در سالهاي
1325 و 1324 دو پسر بهنامهاي «نامي» و «نيما» متولد
ميشوند که هر دوي آنها، هماکنون از نامآوران و از استادان مطرح در نقاشي معاصر
ايران محسوب ميشوند که تحت تعليم پدر، هرکدام پس از فراگيري اصول و مباني، شيوههاي
نوين نقاشي را آموخته و به خلق آثاري با ديد منتقدانه و مضامين اجتماعي، سياسي و
فرهنگي پرداختهاند.
اصغر پتگر که براي تعليم نقاشي به تهران آمده بود، در چنان شرايطي
زندگي هنرمندانهاش را در تهران آغاز ميکند که موج نو و نگاه به نقاشي غرب در ايران
با ورود نهضت ترجمه، گفتمان ديگري را در نقاشي معاصر ايران رقم ميزد. موهبت ماندن
استاد اصغر پتگر در تهران و شناخت مباني هنر شرق، او را به چنان استواري و ديدي
روشن ميرساند که او باورهايش را به هنر رئاليسم اجتماعي ايران استوارتر و با قوام
ميكند و چندان نگاهي به نقاشيهاي رهاورد غرب در ايران آن روزگار نداشت و اينگونه
او با ديد هنرمندانه شرقي به موضوعات اجتماعي ايران آن زمان پرداخت و اين نگاه،
سبب بيراههنرفتن وي و هنرمندان پس از او شد که وفاداري به مکتب کمالالملک را
سرلوحه نگاه نقاشانه خويش دانستند! هرچند اين روش و اين استيل در هنر نقاشي که
استاد اصغر پتگر و همزمان با او، با ديدي وسيعتر، استاد جعفر پتگر موجب تداوم، ترويج
و آموزش آن بودند، مورد توجه منتقدان و تحليلگران هنر وارداتي نبود و آنها را در
زمان حيات در سکوتي ناخواسته قرار داده بود، اما پايداري و نحوه آموزش و پردازشهاي
اجتماعي و رفتارهاي هنرمندانه اين دو استاد بزرگ، نقش اجتماعي و تأثير وضعي
استواري را بر تداوم نقاشي اصيل ايران تا امروز داشته است و به تبع آن ساحت حضور
پسران استاد اصغر پتگر در اين هنر، «نامي» ارزشمند چون استاد نامي و نيما
پتگر هستند که خلاق و جامعهشناس و منحصربهفردبودن هر يک موجب آن است که نگاهي
دقيقتر در آثارشان عيان باشد! نامي
پتگر، در حالي که آموزش تحليل هنر و تاريخ اجتماعي هنر را در محيطهاي آکادميک
عهدهدار بود، اما براي پرداختن به خويشتن و هنرمندانهزيستن، شايد بهگونهاي از
تهران آلوده به خويشتن خويش ميگريزد و با اقامت در نوشهر، بر آن ميشود تا تمامي
خردهاي هنرمندانهاش را به نگاهي عميقتر به طبيعت ايران معطوف دارد! استاد نامي
پتگر، به هنرجويان خويش دقيق نگاهکردن و فهميدن پيرامون و اکتساب از طبيعت را
دقيق ميآموزد. استاد
نامي پتگر، بيشتر در زمينه منظره، پرتره، طبيعت بيجان و شناخت معنايي مظهر اسمي
«زن» در آثارش به خلاقيتهاي هنري خويش پرداخته و همواره بدون سانسور خويش، به
بيانهاي هنرمندانهاي در خلق هر اثر خويش دست يافته و نهتنها از نظر مفاهيم
بلکه، از نظر شيوه اجرا نيز هميشه بدون ترس و با جرئت، قلم زده است!
استاد نامي پتگر، در پرترهاي که از خويش ساخته است. بدون ترس و نافذ نگاهکردن
را با مخاطب به عيان ميگويد و محکمبودن و با خشونت بودن زن را چنان لطيف و دقيق
در تلفيق ايماژهاي تصويرياش عيان و بيان ميکند که در عجين بودن. او را با خروس
در مرحله جنگيبودنش همتراز ميداند و در اين حال است که او را براي تعادلبخشيدن
به قوام هستي، به آرامش و به نيکي و پايبنديهاي مادرانهاش ميبرد و گاه او را
مقايسه ميکند با تمام طبيعت ايران که حياتبخش و نجاتآفرين انسانهاست!
کارهاي استاد نامي پتگر، هم از حيث موضوع و هم از نظر اجرا، محصول خلاقيتهاي
جامعهشناسانه خود او هستند که بهگونهاي ميتوان گفت تبلور نگاه استادانه پدر در
عصري ديگر و در نگاه استاد نامي پتگر است. استاد نامي پتگر که در سال 1376 از
غوغاي تهران سياستزده آن روزگار به نوشهر مهاجرت ميکند، تدريس تاريخ هنر را در
دانشگاه رويان مازندران عهدهدار ميشود و در اين سالها با سفرهاي متعددي به
اروپا، خاورميانه، پاريس، رم، فلسطين اشغالي و سفرهايي طولاني به هند براي شناخت
مکاتب هنري اين سرزمين و قبل از آن نيز با سفرهايي به اقصانقاط ايران، آثاري را
خلق کرده است که گوياي نگاه نافذ و نقادانه اين «نامي« نامي است، در هنر معاصر
ايران!! و به انسان و جغرافياي سرزمينش! و سرانجام استاد نامي پتگر در اوج تجربه و
پختگيهايش در سال 1387 به هنگام تدريس نقاشي در آتليهاش در نوشهر دار فاني را به
ناگاه وداع ميگويد.
و اما! «نيما پتگر» که تداوم چهارم اين خانواده در هنر نقاشي معاصر
ايران است. زاده تهران و از 1332 نقاشي را در آتليه پدرش استاد اصغر پتگر ميآموزد.
او در سال 1348 راهي سفر ايتاليا ميشود، براي تحصيل در هنر معاصر و با درگذشت
مادرش بانو «ايراندخت ستوده» به ايران برگشته و زندگي بسيار خلوت و خصوصي خويش را
آغاز ميکند و اینگونه است که تمام موضوع نقاشيهايش در تأثير از دو واقعه بزرگ
مرگ «مادر» و «پدرش» استاد اصغر پتگر در هفدهم ارديبهشت 1371 از او فردي کاملا
درونگرا ميسازد و به خلق آثاري ميپردازد که همگی فرمهايي هستند از نگاهي مبهوت
به پيرامون خويش و در اين هاله حيرت است که او نيز در پنجم فروردين 1349 با مرگي
نابهنگامتر، جامعه هنري ايران را به حيرتي بزرگتر ميبرد!! و به این شکل ساحت
حضور خاندان هنرمند پتگر با اهتمامي بلند، موجب آن ميشود تا روايتهاي اجتماعي-فرهنگي
و پيشينه هنرهاي کلاسيک ايران را که بزرگمردي مانند استاد کمالالملک آفريده بود،
با اين شيوه به تداوم و حياتي نو برساند که مقطعي ماندگار از تاريخ هنر ايران است!
در کارهاي استاد اصغر پتگر، «عنصر زيبايي»، «طبيعت»، «زن»، «کودک»، «خانواده»، «رنگ»، «نور»، «پرسپکتيو»، «جغرافياي ايران» و
مضامين زندگي عصر او و صورتهاي خسته و آفتابخورده مردمان سرزمين ايران و کودکان
شاد و بانشاط اين مُلک، نگاه و آثار او را شکل معنايي و تجسمي دادهاند! مردها، در
آثار استاد اصغر پتگر، تکچهرهاند و استوار و با همت و زنان به «پاکيزگي»، «زيبايي» و «نورانيت» نزديکاند.
مردها در محيطهاي اجتماعي، کار و فعاليت هستند و زنان در بيشتر آثار استاد اصغر
پتگر، مقام بزرگ، ارج و شوکت مادرانه و حالت قهرماني و زيبايي دارند!
آثار استاد جعفر پتگر، «مضامين اجتماعي»، «سياسي»، «حقيقت»، «زشتي»، «بياعتباريهاي اجتماعي» و «پليديهاي
بسيار» مانند «ريا» را به مخاطب يادآور ميشوند و کارهايش در ابعاد بزرگتر و
بيشتر خلاصهگوييهايي هستند از مضامين بزرگ و شگرف.
درباره تکنيک کارهاي استاد جعفر پتگر نيز ميتوان گفت که
از پس و پيش يک دوره تجربه و خلاقيتهاي رئاليسم اجتماعي به دورهاي از کارهاي
سوررئال خود رسيده است که به عبارتي شبيه به موضوعات فراانديشههاي عيني و
اجتماعي هستند!! هنگام تماشاي آثار استاد نامي پتگر، در آغاز، مرد قدرتمند نقاشي
را ميبيني که استوار است و قلم در دست اوست و در کنارش پرترهاي ديگر از نقاش که
دنبال معنا و محتواي انسان است و آن چيز ديگري که او را استوارتر ميشناساند!
تصويرهاي ناتورال زناني هستند که در پيرامونش، هرکدام از آنها، در نقاشي با مخاطب
اينگونه که نقاش خواسته است، به تصويرهاي هنرمندانه از معناي زن در هستيشناسي
نقاش صورت خيالي پذيرفتهاند! در نقاشيهاي نيما پتگر، تنظيم دقيق نگاهها، عناصر
بصري متمرکز آثار او هستند؛ اما تکپرترههايش که در هياهو و شلوغيهاي شهر تهران
از او به جاي ماندهاند، مرکزيتگرايي نگاهها در صورتها هستند! که بيانگر تحيّر
و حيرت انسانهاي عصر اوست و در آن حيرت فرورفتهاند! که بيان تنهاييها و انزواي
ناخواسته انسانهاست.!
اکنون تمام اين تيزبينيها و اين ناتماميها در اين نمايشگاه ميتوانند
سؤالهايي بيپاسخ باشند...!!
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 3 تیر 97، شماره: 3177