شعار سال: فراموش نکنیم که این روزگار، زاییده حوادث دیروز و حاصل آن، بحران های امروز کشور ماست. آنچه درو می کنیم همان است که کاشتهایم. «از مکافات عمل غافل مشو/ گندم از گندم بروید جو ز جو.»
دیروز کاری نکردیم که امروز به کارمان بیاید. نشستیم و خوردیم و برخاستیم و برای «علاج واقعه پیش از وقوع» کاری نکردیم. اینقدر صبر کردیم که آسمان و زمین هم به ما، روی خوش نشان نمی دهند. همه چیز را به آسمان ها سپردیم و فقط دعا کردیم. این همه دعای باران در ایران و استان بوشهر نشان دهنده ترس از قحط سالی های پیاپی و نباریدن باران بوده که امان مردم را می برید و زندگی کشاورزی ایرانی را با خطر جدی مواجه می ساخت.
پادشاه هخامنشی که کشور را از قحط سالی در امان می خواست، می دانست که بی آبی ریشه زندگی را می خشکاند و کشور را نابود می کند. سدها، آب انبارها، قنات های برجای مانده از میراث کهن ایرانی، که هر ساله به دیدارشان می رویم، همه برای ما نشانه هایی هستند که ایران در طول سالیان دراز، دچار کم آبی های زیادی بوده است. از پی همین تقدس آب، جشن های آب ریزان هم به پا می شد و نیز دعاهای مردم ایران و انواع وردهای طلب باران با آیین خاص هر منطقه شکل میگرفت. مردم قدیم برخلاف مردم روزگار نو یکدیگر را مقصر نمی دانستند، خون همدیگر را در شیشه نمی کردند تا سر بکشند و قهر زمین و آسمان را با قهر اهل زمین گره نمی زدند.
اما این بی آبی برای اجنبی های مقیم بندر بوشهر در دوره قاجار که آب شیرین را با کشتی از بنادر بصره و بمبئی میآوردند و دستگاههای آب شیرین کن ساخت لندن را استفاده می کردند؛ سخت و دشوار نبود. اجنبی به همین خاطر خانهاش باید خراب شود «اجنبی خونت خراب.» اجنبی می داند چه باید بکند! ولی ما نمی دانیم. از این رو داستان آب استان بوشهر غم انگیز و حزن انگیز است. .
آدمی که در این سرزمین پای بر روی کره زمین می گذارد، البته که آدم قانعی است و مطالبه گر نیست!! با وجود زمینهای شور و بی آب و هوای گرم و شرجی امانش به سرعت بریده می شود. تمام دلخوشی او، رسیدن به خنکای آبی و سایه ای و نیز شروه سوزناکی است برای تسکین این همه آلام و درد در دشت های پهناور استان بوشهر. این است که مردم ما مرتب با صداوسیمای مرکز بوشهر - حتی در جشن ها و شادی ها - تماس می گیرند و درخواست شروه دارند!! ما سراسر درد و رنجیم. حالا بی آبی و بی برقی هم شده قوز بالا قوز!!!
چراغ استان بوشهر امروز سوت و کور است. هر ساله سیاسیون از گرد راه می رسند، میزها و صندلی ها را به آغوش می کشند و با رخ نمودن چالشی، به ذکری و بیانیه ای ختم ماجرا می کنند. به راستی امروز صدای ناله های زمین های تشنه دشتی و دشتستان را کدام مسئول باید بشنود؟ کم آبی های پیاپی استان بوشهر را کدام با غیرت باید با جان و دل گوش کند؟ بدون آن که دیگری را مقصر بداند! همسایه های ما هم که همیشه «مرغشان غاز بوده»، آب دارند؛ خوش به سعادتتان!!
و اما استان مظلوم من! نجیب، شریف و غریب نواز آشنا گداز! صبور باش. نه راه کسی را سد کن و نه تنگ نظر و خودبین باش. بسوز و بساز که تو از روز اول چنین بودی! تو سزاوار همین نابسامانی هایی هستی که همه جا را سامان می دهی و برای تو همیشه «آسمان یک رنگ است». تو مثال عینی «پای چراغ تاریک است» هستی. برادر و خواهر جنوبی ام، در کنار پایتخت انرژی کشور و پای چراغ نشسته ایم. سالهاست دود چراغ خورده ایم و هوای آلوده مناطق نفتی را سر میکشیم. بدی آب و هوا را با جان و دل می پذیریم. با این همه، مرد و زن جنوبی به شروه ای پناه می برد و دل خوش دارد که روزی خبر می آید که «دشتستان بهار است.»
با این وجود مرد و زن جنوبی استقامت دارد و به قول صائب «هر دم چو تاک بار درختی نمی کنیم/ چون سرو بستهایم به دل بار خویش را.»
چشم انداز فردایمان را با دست خود داریم به بیراه می بریم و این قصه سر دراز دارد. وقت ناله و شکوه به سرآمده از امروز جدی تر به حوادث نگاه کنیم و گرنه فرداها بحران ها ما را با خود خواهند برد. القصه «در کشور ما آدم دانا کم نیست/ اما همه کار دست دانا هم نیست.»
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از وبسایت خلیج فارس، تاریخ 6 مرداد 97، کد مطلب: 209957: www.pgnews.ir