شعار سال: این روزها که عرصه اقتصادی روزهای پر التهابی را سپری میکند، پی در پی اخباری مبنی بر کشف انبارهای بزرگ احتکار منتشر میشود و این پرسش را در ذهن بسیاری از تحلیلگران اجتماعی که با رویکرد «اخلاقی» به مسائل جامعه مینگرند تقویت میکند که چه وقت پایههای «اخلاق اجتماعی» نمیتواند در برابر چالشهای پیش روی جامعه تاب آورد و «منفعتطلبی» و «سودجویی» بر «دگرخواهی» و «گذشت» در نزد برخی افراد پیشی میگیرد؛ چنان که حتی اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهوری، هم با این جمله، آن را به نقد میکشد: «فساد در کشور وجود دارد و متأسفانه بزرگ شده و به برخی مسئولان بالای کشور هم رسیده است.» نفی «اخلاق احتکار» و نقد نادیده گرفتن «ارزشهای جمعگرایانه» قطعاً ریشه در نگرشها و تجربیات گذشته یک جامعه دارد که باید ریشهیابی شود تا بتوان از بروز یا گسترش آن ممانعت کرد.
1. واقعیت این است که اخلاق در جامعه ما بیشتر «امری فردی» تلقی میشود و عمدتاً در قالب توصیه و موعظه نمود پیدا میکند. این در حالی است که اخلاق از منظر جامعهشناسی «امری اجتماعی» است که درون جامعه و از بین هنجارها و ارزشهایی که در جامعه وجود دارد، شکل میگیرد و افراد از طریق مکانیزم جامعهپذیری به فردی اخلاقی بدل میشوند و آژانسهای جامعهپذیری همچون، خانواده، مدرسه و رسانهها مسئولیت درونی ساختن این ارزشها را عهدهدار میشوند. اما وقتی جامعه از مرحله سنتی به یک مرحله مدرن گذار کرد، قطعاً کارکرد این آژانسها و مکانیزمها نیز متحول میشود و اخلاقی که در جامعه سنتی عمدتاً بر پایه روابط چهره به چهره و کنترل غیررسمی بنا شده بود، تغییر ماهیت میدهد. در «کنترل غیر رسمی» افراد به واسطه شناختی که از یکدیگر دارند، کمتر از خط قرمزهای جامعه عبور میکنند.
2. برخلاف جوامع سنتی، مهمترین خصیصه جامعه مدرن «ناشناختگی» است. وقتی افراد به جامعه شهری، مدرن و بزرگ وارد میشوند، دیگر کنترل غیررسمی پاسخگو برای کنترل شرایط نیست. یعنی شناختی که افراد از یکدیگر دارند دیگر باعث نمیشود که خط قرمزها را رد نکنند. در چنین فضایی، باید یکسری سازوکارهای جدید جایگزین شود. این ساز و کارهای جدید در جامعه غرب شکل گرفته و باعث شده تا اخلاق در این جوامع به شکلی جدید ساری و جاری باشد اما ارزشهای اخلاقی در جوامعی که از حالت سنتی خود کنده شده و هنوز مدرن نشدهاند خواهناخواه با چالشهایی مواجه شده است.
3. در جامعه مدرن مناسبات عمدتاً بر اساس یک تقسیم کار اجتماعی است و آنقدر کارها و وظایف افراد، درهم تنیده و تقسیم شده است که همگی به نوعی به هم احساس وابستگی دارند؛ یعنی، اگر یک نفر کار خود را به شکلی نادرست انجام دهد، میداند دیگرانی که در اطرافش هستند، او را طرد میکنند یا اینکه فرد به این باور رسیده است که اگر تخطیای کند، سیستم این تخطی را به او باز میگرداند. اما این احساس در جوامعی که در مسیر گذار از سنت به مدرنیته هستند، هنوز شکل نگرفته است.
4. برخی وقتی میخواهند تحلیلی از وضعیت اخلاق در دنیای امروز ارائه کنند، سریع بر آن برچسب «فردگرایی» میزنند. این در حالی است که فردیت به معنای عبور نکردن از حق دیگری است؛ یعنی، تا جایی در جهت منفعت شخصی خود پیش برویم که لطمهای به منافع دیگری زده نشود و اتفاقاً از دل فردگرایی است که «اخلاق اجتماعی» بیرون میآید. منتهی ما چون هنوز از جامعه سنتی کنده نشدهایم، فردگرایی را فرصت تلقی میکنیم و تا جایی که بتوانیم از فرصتها برای منفعت شخصی، خانوادگی و خویشاوندی بهره میگیریم؛ نمود آن را میتوان در جریان استخدامها دید؛ چنان که وقتی کسی در سیستم، موقعیتی را کسب میکند میکوشد تا دوستان و اقوام خود را در آنجا مشغول به کار کند. این امر به این علت است که هنوز آن «عقلانیتی» که لازمه زندگی در یک جامعه مدرن است، نهادینه نشده است. این پدیده را میتوان به حوزههای دیگری هم تسری داد؛ احتکارهای بزرگ کشف شده در روزهای اخیر هم شاهد این مدعا است.
5. بنابراین، این عجیب نیست که اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهوری، عنوان کند «فساد به برخی از مسئولان بالایی کشور هم رسیده است.» واقعیت این است که این احساس هنوز در قانونگذار، مجری قانون و سطوح پایینتر جامعه شکل نگرفته که «دیگری» را در تدوین و در اجرای قانون ببینند. بنابراین، هرقدر هم قانون تصویب کنیم، چون جامعه هنوز به آن «عقلانیت مدرن» نرسیده است «اخلاق» احیا نخواهد شد.
6. فارغ از ضرورت نهادینه شدن عقلانیت مدرن، گروههای مرجع نیز در ترویج اخلاق میتوانند نقش تسهیلگر داشته باشند. اما به نظر میرسد که در این چند سال اخیر گروههای مرجع، جایگاه اجتماعی خود را از دست دادهاند. همین فقدان گروههای مرجع و بیاعتمادی افراد جامعه به این گروهها، کار را سختتر میکند و «سرمایه اجتماعی» رو به زوال میگذارد. اگر این رویه ادامه پیدا کند، بتدریج امر نابهنجار معادل زرنگی قلمداد و به امری هنجار بدل میشود. متأسفانه افرادی که احتکار میکنند، نزد مردم مجرم قلمداد نمیشوند بلکه به آنها برچسب «زرنگی» زده میشود! که توانستهاند از فرصتهای موجود، بیشترین بهره را ببرد و سود بالایی را کسب کند. بنابراین، تبدیل شدن امر ناهنجار به امر هنجار از دیگر مسائلی است که این روزها بر اخلاقیات ما سایه افکنده است.
7. وقتی جامعه بفهمد برای رسیدن به توسعه نیازمند «منابع» است و این منابع از دل «تخصص» بیرون میآید بتدریج «عقلانیت مدرن» نهادینه میشود. اما مادامی که جوامع به منابعی خدادادی مثل نفت متکی هستند، از این عقلانیت فاصله خواهند گرفت چرا که در چنین جوامعی پول خود به خود وارد میشود و «تخصص» چندان جایگاهی ندارد. اگر دقت کرده باشید هر موقع درآمد نفتی افزایش پیدا میکند، اتفاقاً چرخ توسعه کندتر میچرخد و هر موقع درآمدهای نفتی کاهش پیدا میکند و اتکای دولت به مردم بیشتر میشود، چرخه توسعه رشد بیشتری خواهد داشت. بنابراین، رسیدن به «عقلانیت مدرن» که پیششرط اخلاق در دنیای مدرن است، از رهگذر توجه به «تخصصگرایی»، «شایستهسالاری» و «تقسیم کار» محقق میشود
سایت شعار سال، با تلخیص و اضافات برگرفته از سایت روزنامه ایران، تاریخ انتشار 7 شهریور 97، کد مطلب: 479888، www.iran-newspaper.com.com