شعار سال: بهبود مناسبات ايران با غرب معمولا به تلطيف فضا براي حل مسائل منطقه خاورميانه انجاميده که دوران اصلاحات و چند مقطع در دولت روحاني، نشانگر آن است. حقيقت آن است که کشورهاي عربي همواره دعوتکننده قدرتهاي فرامنطقهاي به خاورميانه و خليج فارس هستند. روزگاري بريتانيا اين نقش را عهدهدار بود. حتي زماني که انگلستان اعلام کرد از سالهاي 1968 تا 1971 از شرق سوئز از جمله خليج فارس به دليل مشکلات مالي خارج خواهد شد، برخي از کشورهاي عربي اعلام کردند حاضرند هزينههاي مالي آنها را تأمين کنند تا انگلستان در منطقه بماند. قراردادهاي سنگين عربستان با آمريكاي ترامپ را هم بايد در همين راستا ارزيابي کرد. پس از آنکه انگستان خارج شد، اعراب منطقه به دنبال اين بودند که ايالات متحده به عنوان قدرت فرامنطقهاي به خاورميانه بيايد. آنان با خريد سلاحهاي پيشرفته سعي کردند به اين امر کمک کنند. اين رويکرد درست در نقطه مقابل نگاه جمهوري اسلامي است. تغيير رابطه ايران و غرب و حل مشکلات از طريق ديپلماسي به دليل آنکه منافع روسيه در اين ميان به خطر خواهد افتاد، با موانع و کارشکنيهايي در اين بخش هم مواجه ميشود. مشکلات و اختلافات تهران- واشنگتن، روسيه را براي بازي با کارت ايران مطمئن خواهد کرد. به معناي روشنتر، روسيه در قبال اقداماتي که در سوريه، منطقه و شوراي امنيت انجام ميدهد، از ايران و آمريكا و حتي عربستان و اسرائيل امتيازاتي ميگيرد. روسيه در اين وضعيت از ايران استفاده تجاري ميکند و نهايتا به دليل همسويي با برخي مواضع و منافع غرب و آمريكا امتيازاتي دريافت ميکند. آل سعود نيز در دو سال گذشته به مذاکراتي با روسيه پرداخته تا شايد بتواند با امتيازات مالي و اقتصادي، مسکو را جذب يا موضع آن را تعديل کند. روسيه از ابتداي آغاز بحران سوريه بر لزوم توسل به راهکار سياسي براي پاياندادن به آن اصرار داشته و در حال حاضر نيز با توجه به نزديکي به خاتمه مسئله، بيتمايل به توافق با آمريكا در اين خصوص براي پيشبرد راهحل سياسي نيست. عربستان نيز سعي در متعادلکردن مواضع روسيه دارد تا شايد بتواند نافرجامي که در سوريه به وجود آمده را تغيير دهد و خط مشي خود را به پيش برد. حال اينکه تا چه اندازه در اين مذاکرات با روسيه موفق بوده، بايد منتظر بود. ايران بايد توجه کند روسها به شکل سنتي اهل دادوستد هستند. ايران از نگاه غرب، در ميان رقباي آنها يعني روسيه، چين و هند قرار گرفته است. ايران مقتدر تا حدودي ميتواند نقش تعديلکننده را در نگاه شرق و غرب به هم داشته باشد و اين موضوعي است که اوباما به دنبال آن بود. فراموش نکنيم در زمان تحريمهاي دوران احمدينژاد، روسيه، چين و هند قول داده بودند فقط به تحريمهاي شوراي امنيت پايبند باشند و به تحريمهاي يکجانبه مضاعف آمريكا و اروپا نپيوندند اما در عمل اتفاق ديگري افتاد. چين، ژاپن، هند و کرهجنوبي در تبادلات اقتصادي با ايران به جاي پرداخت ارز، به تهاتر کالا تمايل نشان دادند. هند کالاهاي توليد خود را به ايران ميداد يا بهاي نفت خام ايران را با روپيه پرداخت کرد. اين کشورها تنفس ارزي ايران را بلوکه کردند. به عبارتي در حالي که قبلا گفته بودند ما به تحريمهاي يکجانبه پايبند نيستيم اما آنها زيرکانه دقيقا همان تحريمهاي يکجانبه را اعمال به نفع خودشان استفاده کردند. ايران بايد بداند فقط با حفظ موازنه منصفانه در ديپلماسي خود با غرب و شرق ميتواند منافع ملي ايرانيان را حداکثري کند. منافع آمريكا و اروپا در وجود يک قدرت مستقل اقتصادي - سياسي به نام ايران در منطقه خاورميانه است تا همزمان چين، هند و روسيه را نيز متعادل کند. اگرچه اختلافات جدي ميان ايران و غرب وجود دارد اما از منظر جغرافيايي- تاريخي به نفع غرب است که ایران قدرت برتر منطقه باشد؛ اين مسئلهاي است که چين و روسيه به خوبي به آن پي بردهاند.