شعار سال: در این دهه دانشمندان
توانستند رد پای خلاقیت را در گونههای جانوری مانند پرندگان و پستانداران پیگیری
و درجاتی از خلاقیت را در گروههای بدوی اجتماعات حیوانی پیدا کنند. جالب این است
که درجات قابلتوجهی از خلاقیت در این گونههای تحولیافته جانوری بهویژه در
میمونها اتفاق میافتد، ولی ابزار اجتماعی شناسایی و استفاده از آنها در چنان سطح
نازلی قرار دارد که اغلب این شکوفاییهای خلاقانه در بدو بروز، دفن میشوند و
فایدهای برای گروه گونه حیوانی پیدا نمیکنند. اما در گونه انسانی به علت رشد
فرهنگ همراه با پیچیدگی بیشتر در مدارهای مغز اجتماعی و امکان تقویت، حفظ و رشد
نوآوریهای خلاقانه مغز افراد در گروههای بزرگتر انسانی و انتقال آن به نسلهای بعدی،
ابداعات، اختراعات و مصنوعات حاصل از فعالیت خلاقانه مغز بهطور فزایندهای کشف و
بقا پیدا کردهاند. در جامعه بشری امروز هر چقدر دامنه ارتباطات سریع و همزمان
گستردهتر میشود، اهمیت خلاقیت مغزی برای حل مسائل پیچیدهتر، بیشتر و بیشتر میشود.
درعینحال هنوز امکان دفنشدن بسیاری از خلاقیتهای نبوغآمیز در جهان به علت
ساختارهای اجتماعی ناعادلانه و ازهمگسیخته بینالمللی، به قوت خود باقی است. مغز
انسان در کشاکش تکامل طبیعی، انعطافپذیر و خلاق شده است. بخش عظیمی از خلاقیتهای
مغزی انسان امروز در جوامع پیچیده با فرهنگهای مختلف صرف پیداکردن راهحل و مهارتیابی
برای تأمین احتیاجات روزمره زندگی میشود. بهاینترتیب در بیشتر جوامع انسانی که
هنوز به رفاه نسبی نرسیدهاند، اکثر توان خلاقانه مغز افراد در تله مدارهای
تکرارشونده زندگی اسیر میماند و کمتر به نوآوریها و بداعتهایی خارج از عرف و
معمول میرسند. از طرف دیگر دو نیروی کنترلکننده از طرف دولتها و سرمایههای
بزرگ در جوامع، خلاقیتهایی را ارزشمند و مفید میدانند که به ادامه اقتدارشان
صدمه و لطمهای وارد نکند. در
ضمن شایع است که هنگام بروز بحرانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نیز دولتها و
سرمایهداران ترجیح میدهند که اداره بحران را هرچه متمرکزتر در دست کارگزاران
وفادار به خود نگه دارند و سیاستهایی انقباضی در فشرده و محدودکردن تصمیمات خرد
و کلان داشته باشند و عرصه فعالیت افراد دورتر به دولت و سرمایه را تنگتر کنند.
اما پژوهشهای جدید نشان میدهد که این نوع سیاستها موجب دلسردی، ناامیدی و ترس
در میان اکثریت اقشار جامعه میشود و قوه خلاقانه مغزشان را برای رویارویی با
بحران کاهش میدهد. در عوض ایجاد شرایطی مناسب برای شرکت قشر وسیعتری از افراد
توانمند جامعه در امر ارائه راهحلهای خلاقانه برای رفع معضلات متفاوت در عرصههای
مختلف، میتواند به قدرت مقابله با بحران بیفزاید. البته بدیهی است نمیتوان از
افرادی در جامعه که در فقر و بیکاری و ناامیدی زندگی میکنند و از ابراز مکنونات مغزی
و خواستههای خود میترسند، توقع خلاقیت در امور داشت. بنا بر یافتههای جدید در
مغزپژوهی، برای رسیدن به خلاقیت مغزی، بايد سه مدار مهم و بزرگ مغز (شبکه توجه/
اجرائی، شبکه انتخابگر و شبکه بنیادی) همزمان و هماهنگ با هم در کار باشند، یعنی
در واقع خلاقیت، فعالیت بخش عظیم مغز را میطلبد. پژوهشها نشان میدهد که بداههآفرینی
و نوآوری نیاز به مغزی رها از غلوزنجیرهایی دارد که ترس، ناامیدی و افسردگی به
دستوپای آن میبندد و از فعالیت آزادانه در مدارهای دلخواه در گستره وسیع بازمیدارد. بهاینترتیب، سیاستهای انقباضی،
اشاعه جو بیاعتمادی، تهدید، یکسونگری، تعصبهای خشکسرانه، اخلال در اتحاد بینگروهی،
تفرقهافکنی با اعمال زور از بالا، مجازات و...، روزنه خلاقیت از سوی نیروی فعال و
هنوز توانمند و وسیع جامعه را نیز باز میستاند و دامنه بحران را به درون جامعه
آسیبپذیر میگستراند و معضلات همچنان لاینحل باقی میمانند.
شعار سال، با اندکی
تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 25 شهریور 97، شماره: 3440625